سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تصویر رنج آدمی در بستر رمانی اجتماعی
نگاهی به رمان افغانی اثر عارف فرمان


اندیشه شاهی


• "عارف فرمان" در نوشتن رمان خواسته علاوه بر خواننده ی عام ، خواننده ای که نگاهی جدی تری به ادبیات دارد را هم با خودش همراه کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۱ بهمن ۱٣۹۰ -  ۱۰ فوريه ۲۰۱۲


 عادت دارم، هر کتاب و داستانی را دوباره می خوانم بار اول برای لذت بردن از خوانش داستان، و بار دوم برای تمرکز روی جزییات و یا نقد و تفسیرش. در نقد هم بیشتر به دنبال محتوی داستان و دغدغه نویسنده به لحاظ مضمونی هستم . چرا که معتقدم پرداختن به فرم ، تکنیک و روایت داستان برای کسی داستان می نویسد . مساله حل شده ای است . مطمئنم که هرکس داستان خاص خودش را می نویسد .
‎از طرفی دیگر وقتی منتقد ، با داستانی مواجه می شود که خوانندگان زیادی را بسوی جلب کرده ، بهتر به نظر میرسد که برچیستی اثر انگشت گذاشته و تلاش کند تا زمینه های روان شناختی و یا جامعه شناختی موجود در اثر را یافته و به مخاطب نوشته خود را ارایه کند. بگذریم یاداشت حاضر کوشیده ام به چند ویزگی رمان "آفغانی" و نظریه شخصی خودم بیان کنم.

کاملا مشخص است که "عارف فرمان" در نوشتن رمان خواسته علاوه بر خواننده ی عام ، خواننده ای که نگاهی جدی تری به ادبیات دارد را هم با خودش همراه کند ، این است که مثلا راوی در قسمت هایی از داستان شروع به صحبت درباره ی محدودیت های راوی اول شخص می کند یا فصل های کتاب که هر کدام به بهانه ی نویسنده بودن شخصیت اصلی داستان با یک سرنوشت تلخ فامیلی و آغاز بدبختی های "آفغانی" اغاز میشود.
نویسنده وارد این بحث ها نمی شود ، ولی به حدی مسایل بیرونی خشونت ، وسایل مختلف ابراز خشونت و روشهای سر به نیست کردن را درونی میکند که خواننده ممکن است همچون نگارنده این سطور صادقانه اعتراف کند که مبادا خود نویسنده روزگاری وظیفه ای بر عهده داشت .خواننده خود را با موجودی روبه رو می بیند که مفهوم واقعی کلمه ، تکوین اجتماعی نیافته است ، یعنی در سه عرصه پرورش فکری (بالا رفتن سطح خودآگاهی) ، پرورش عواطف و احساسات (تشخیص زشتی از زیبایی ، نیکی از بدی) ، پرورش اراده ( ایجاد روح درستکاری ، انجام وظیفه ، مقاومت...) چیزی نیاموخته ، بلکه فقط از بالا "چیزهایی" به او<القاء> شده است.

رمان " افغانی" از جمله آثاریست که ظاهرا بر مبنای یکسری وقایع واقعی نوشته شده است و این منظر چیزی نیست جز به متن امدن یک واقعیت. این کتاب دستمایه مضمون رنج و تقدیر آدمی میگردد ، به جبر زندگی ادمی می پردازد و از منظر مضمونی می تواند ان را در ژانر اجتماعی جای گیرد. رمان " افغانی" از جمله متونی است که دارای تاویل بوده و خوانش ان ، این گفتار و این همه درد که در چند صفحه ی سپید با رنگ سیاه نقاشی شده ، نخست درک گفتا نویسنده و سپس درک ذهنیت او به ما کمک می کند ، متن را درک نماییم.
به هر حال جنبه های روان شناختی کار از تاویل فنی سود جسته است که در یک نظام زبانی ساده شکل می گیرد و به طور جدی میتوان گفت: هر کلمه و سپس هر جمله ، با توجه به زمینه ای که متن داستان در ان جای می گیرد ، معنا می یابد.
نثر و نوشتار رمان ساده و روان است و این خود مزیتی برای خوانش مخاطب به شمار می اید. در باب سوژه نیز از ان دست موضوعاتی ، محسوب می شود که در ادبیات داستانی ما به ان کمتر پرداخته شده است.

سیر حوادث داستان بر اساس توالی خطی است و داستان به درستی رو به جلو حرکت می کند، اما این ‎ مسئله تا آنجا ادامه پیدا می کند که ورود پرسشگر، خواننده را از متن اصلی داستان دور می کند که در واقع   تداخلی در کار نویسنده به حساب می اید. نویسنده دارد داستان را به جلو می برد ، اما به یکباره به نظر می رسد متن تخریب می شود.
موضوع داستان نیز پر جاذبه شده است. روایت سرشار از گره های داستانی است و شریطی را فرا روی ما قرار میدهد که ما با تلفیقی از رویه های ناتورالیستی و رئالیستی روبرو می شویم. البته این شیوه از باورپذیری خوبی برخورداست. هلی کوپتر لحظاتی دیگر هم فیر میکرد و ما بی سروصدا انتظار مرگ خویش را میکشیدیم. تنها راهی که ما رانجات میداد ، این بود که تکان نخوریم.هلی کوپتر در فاصله ی نسبتا بالایی قرار داشت. بعد از مدتی ، رفت تا دوری بزند. در فاصله ی بیشتری از ما قرار گرفت ، حبیب صدا زد: همه بدوید طرف کوه و پناه بگیرید. همه دویدیم. من در نزدیکی حبیب و پیرمردی پشت صخره ی عظیمی پناه گرفتم. (ص ٣۲).

ساخت داستان نیز از رابطه ی دال و مدلول برخودار است و همچنین از نشانه هایی بهره می برد که مفهومی محوری به کار داده است. شخصیت های داستان نیز به فراخور محیط و انچه هستند سخن می گویند ، این جاست که درتعامل نویسنده و شخصیتها احساس میشود این شخصیتها هستند که داستان را جلو می برند.

شخصیت داستان اما تحت یک باور سانتی مانتالیستی پرداخته نمی شود و نویسنده در تلاش ان نیست که با فرجامی خودش داستان را به پایان برساند. اختر با ان که هنوز در ماتم غلام حسین میسوخت ، مرا دلداری می داد و ، آرزو میکرد که من تهران نرفته بودم. پشت این آرزویش ، در این فکر نیز بود که تلاشی برای حل مشکل کرده بودم. از ان کاکای اختر نیز خبر آورده بودم. شاید اختر میخواست پیش کاکایش برود. ا و شخصیت دردکش نداشت و همه ی تلاشش این بود که از دردها فاصله بگیرد: (ص ۱۶۲).

به این ترتیب و از این طریق خواننده بدیهی بودن واقعیت را می پذیرد.و رویکردی که بیش از گزارش کردن وقایع تاثیر و تاثر دارد و به نظر نگارنده نوعی واسازی در متن وجود دارد که همه چیز را به هم می ریزد و سپس حول یک محور مرکزی ان شکل و انسجام میبخشد. رمان "افغانی" از این جهت که واقعیتی مهجور مانده از اجتماع را در قالب یک اثر ادبی بیان میکند ، قابل تحسین است.
تنها عشقی که نویسنده را وادار میسازد که مربوط به سالهای دور جوانی اش میشود که در ان هم شکست خورده است و یا به عبارتی دیگر او اصلا عشقش را مطرح نکرده است تا در ان شکست بخورد ، اما با این حال همواره خاطره شیرین این عشق همراه اوست. با این تمهید "عارف فرمان" تصویری مدرن از بهشت و جهنم ارایه میدهد که کم و بیش منطق است با ذهنیت ما از جهان و زندگی. این تصویر "فرمان" از زندگی پس از مرگ خلاقانه است اگر امید از دست داد ، اما میتوانم بگم که نه ، نویسنده در این زندگی دوباره مجبور است که کار کند ، پول درآورد ، معاشرت کند ، عاشق شود و..... حتا در جایی مجبور می شود رشوه دهد تا هویتی جعلی برای خودش جفت وجور کند. طبق قوانین زندگی در جهنم ، کسی نباید به کار قبلی اش ، یعنی نوازندگی ، بپردازد. در این دنیا و شهر و کوچه ی زندگی مان همیشه زندگی جریان داشته و مرگ در خط باریک و فرضی ای است و در نهایت زندگی همین است که هست ، با خودرو و کافه و سیگار و نوشگاه و......
اما آدمهایی که قبلا یعنی در زندگی ساکنان را می شناختند یا به ان ها علاقه داشته اند، حالا و در این شهر یا ان ها را به جا نمی آورند یا دیگر هیچ احساسی به ان ها ندارند و این عذابی است که تحملش گاهی خیلی سخت است. منطقه سرنوشتت که در رمان "آفغانی"همان چیزی است که به ان جهنم میگویند و زندگی در انجا در این شهر در اندشت و در تنهایی اجباری عین زندگی در ویرانه ی می ماند و ساکنانش مرده تر از همیشه مجبورند درو ان شدن و ندیدن عزیزانشان را، در شهر جهمنی، تماشا کنند و تاب بیاورند
قرغزستان


 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست