سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بسوی انتخاب -۱


محمدرضا قاسمپور


• تصور نمی کنم که دلایل اغلب کلیشه شده ای مانند: سکتاریسم، وابستگی، گروه گرائی، منفعت و جاه طلبی گروهی وشخصی و... برای ناکامی های پی در پی اتحادها، وحدت ها، ائتلاف ها، کنفرانس ها و یافتن پاسخ این سئوال تکراری که چرا اپوزیسیون به مرور و گام به گام خود را نه حامی راهبردی، بلکه به دنباله رو اپوزیسیون باصطلاح داخل نظام تیدیل کرد... کاملا صادق و پاسخ گو باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ بهمن ۱٣۹۰ -  ۵ فوريه ۲۰۱۲


درآمد:
کافی است نگاهی گذرا بر اوضاع آشفته اجتماعی ،اقتصادی - درگیری های علنی وخشن جناح های حاکم و واقعیت های زیر پوستی آن انداخت، آنگاه مواضع دول پیرامونی و جایگاه حاکمیت ایران در عرصه جهانی و افکار عمومی جهان رامرورکرد، تا به سهولت دریافت که بحران اجتماعی-اقتصادی - سیاسی درهم تنیده شده ای کشور رافرا گرفته ودرشرایطی ویژه قرارداده است. شرایطی که نه تنها نیروهای سیاسی و تحلیل گران اجتماعی و اقتصادی برآن وقوف کامل دارند واثبات آن نیاز به ارائه فکت های گوناگون ندارد، بلکه برای بیان واقعیتی این چنین قابل لمس، آنهم برای مردمی که هرروزه آثارآنرا با پوست و گوشت و گاه با خون خود حس می کنند نیز نیازی به تکرار و ردیف کردن بحث های افشا گرانه نیست. تزریق دروغ ، رشوه ، یاس و خود محوری در جامعه. ترویج فساد، اعتیاد و فحشای پیدا و پنهان . خیمه زدن گرانی وفرارتورم افسارگسیخته. بیکاری،فقر وافزایش فاحش فاصله طبقاتی .زمین گیر کردن تولید ملی و رواج دلالی و واسطه گری درعمق جامعه. نظامی گری، سرکوب خشن و ضد انسانی فعالیت های سیاسی ومدنی ومنکوب آزادی های اجتماعی، نفوذ امنیتی درعمق خانواده ها وایجادهراس جمعی.گستراندن سایه مخوف جنگ ، تحریم ،کمبودمایحتاج ضروری وکاهش ارزش پول و... سیمای عمومی کشوری است که از منابع طبیعی غنی بهره مند است . مردم آن ازسابقه طولانی صلح خواهی و آزادی طلبی برخودارند وقرنی است پرچم مبارزات پیشروانه دموکراسی خواهی و به حرکت درآوردن ملت های منطقه را بردوش خودحمل می کنند. دراین فضا قراراست مردم را به میدان آورند و انتخاباتی برگزار کنند تا زمینه انتخاب مهم تری را که درسال آینده کلید خواهد خورد فراهم آورند. بنظرمی رسد نگاه غالب کلیه نیروها و فعالان سیاسی واجتماعی آزادی خواه و عدالت جو آنست که علائم روشن تعمیق بحران ازهم پاشیدگی اجتماعی، بحران اقتصادی و اوج گیری بحران سیاسی ازهرسو به جشم می خورد.امامشخص نیست درچنین شرایطی وظیفه و نقش این نیروها درتبیین شرایط، تدوین استراتژی وجهت گیری آتی وازهمه ضروری تر تدوین برنامه عملیاتی سمت دهی به مبارزات مردم جهت گذرکم هزینه از وضع موجود و ورودبه انتخاب مطلوب چیست ومیدان انتخاباتی کنونی و انتخابات سال آینده چه جایگاهی در این فراینددارد؟ آیا باید چون سالیان پیشین و پسین درانتظار نشست موج درگیرد و رود بخروشد، تا فرصتی بدست آید زورق فرسوده را در تلاطم آن رها کرده وبا کوبیدن به صخره ها به باتلاق هامون سپرد؟

سرآغاز:
برای یافتن پاسخ این سئوال تکراری که چرا اپوزیسیون پس از ترمیم شوک حاصل از ضربه های وحشتناک سال های آغازین دهه شصت و بازگشت دو باره به صحنه، ازهنگامه انتخابات مجلس پنجم بویژه دردهه اخیر به مرور و گام به گام خود را نه حامی راهبردی، بلکه به دنباله رو اپوزیسیون باصطلاح داخل نظام تیدیل کرد وهیچ گاه نتوانست موضع مستقلی اتخاذ نماید، مقولات متعددی را مورد بررسی قرار داده و دلایل بسیاری بر شمرده و درنهایت نیز به جستجو درریشه های تاریخی و فرهنگ سیاسی کشور رجوع داده اند. اما تصور نمی کنم که دلایل اغلب کلیشه شده ای مانند: سکتاریسم، وابستگی، گروه گرائی، منفعت و جاه طلبی گروهی وشخصی و.... برای ناکامی های پی در پی اتحادها ، وحدت ها، ائتلاف ها ، کنفرانس ها و....کاملا صادق و پاسخ گو باشد. زیراهمین عناوین در باره اپوزیسون داخل نظام، نیروهای حاکم وحتی برای بسیاری ازکشورهای جهان نیز با شدت و ضعف قابل تعمیم است. نگارنده همواره معتقد بوده است یک علت اصلی را باید دراسلوب شناخت وعدم شناخت صحیح از شرایط و وضع موجود در هردوعرصه داخلی و خارجی جستجو کرد.هرچند آنهم به نوبه خودمی تواند ریشه ای تاریخی - فرهنگی داشته باشد. دانسته است لازمه هرتغییر وتحول اجتماعی- سیاسی که قوه محرکه و موتورحرکتی آن نیروی مردم است فارغ از زمینه های اجتماعی وعینی زایش،شکل گیری وتعمیق آن ، فراهم شدن شرایط ذهنی برای ایجاد تغییر مطلوب است. این بستر دارای دوبعد است. تصمیم و آمادگی برای نفی وضع موجود، اندیشه وآمادگی برای جایگزینی گزینه انتخابی. درانقلاب بهمن کلیه طبقات ونیروها ی اجتماعی وبه تبع آن مردم درمدتی کوتاه به این تحلیل رسیدند که سلطنت باید برود.اما برای نظام جایگزین اندیشه همه گیری مطرح نبود.درچنین شرایطی بسیارطبیعی است نیروی که شناخت بیشتروعمیق تری ازفضای عمومی وشرایط اجتماعی وتناسب نیروها داشته باشد وبتواند ازفرصت وامکانات موجود بهره ببرد تا آینده و نظام دلخواه خود را ترسیم و تبلیغ کند، ازشانس سرکردگی بیشتری برخورداراست. (هم چون تحولات موسوم به بهارعربی بویژه درکشورهای مصر، لیبی وتونس)درانقلاب بهمن آنگاه که شعار جمهوری اسلامی به شعار اصلی مردم تبدیل گردید همه چیزعریان شد! حتی اگر برای نیروهای سیاسی واکثریت مطلق مردم قابل لمس نبود! حتی در آن فضا هم چندان دورازذهن نبود که شیوه مذاکرات جبهه ملی ومرحوم سنجانی و روش انتخاب مرحوم بازرگان به نخست وزیری نشان دهد نه تنها نیروهای مشهور به ملی، بلکه نیروهای معتدل تروپیشرو ترطیف مذهبی نیز نقش چندانی در پیشبردانقلاب بعهده نخواهند گرفت .که این فرایند هم بسیار سریع تراز انتظار به سرانجام رسید!

"برای اینکه تصور نشود معما چو حل شد آسان شود، باید ذکر کنم طی شدن این فرایند برای معدودی از نیروهای سیاسی واندیشمندان و روشنفکران مستقل واستثنائا" برای حزب توده ایران، کاملا روشن و قابل تحلیل بود.زیرا حزب مسلح به استراتژی جهانی وغالب اردوگاه سوسیالیسم ، یعنی راه رشد غیرسرمایه داری و حمایت از دموکرات های انقلابی (فارغ از روبنای سیاسی و ایده ئولوژیکی آن) خود بدنبال تعمیق این پروسه بود . این حزب تنها نیروی سیاسی ای بود که فارغ ازجوگرفتگی و فضای انقلابی حاکم ،دقیقا منطبق با استراتژی اتخاذ شده خود اصلی ترین مخالف بختیار و بازرگان بشمار میرفت. "نشریه نوید گویای این سمت گیری حتی قبل از آغاز فعالیت علنی حزب و انتشارروزنامه مردم در داخل است"

اما در حال حاضردرهر دو بعد قضیه هم ازسوی نیروهای سیاسی وهم ازسوی اکثریت قاطع مردم با تردید مواجه ایم. عامه مردم هنوز به سرنگونی و براندازی نرسیده و به نظام جایگزین نمی اندیشند. اکثریت مطلق طیف خواهان براندازی (عموما جوانان ، زنان و روشنفکران و... حتی بخش وسیعی از طیف کارگران فعال و مبارز) هنوز تصویر روشنی از نظام جایگزین نداشته و صرفا از جبرنظام و خلاصی از فشار تهدید و سرکوب آزادی ها به سایه ای گنگ و ناشناخته از دموکراسی بعنوان کلیتی رهاننده و تضمین کننده آزادی ها پناه برده اند.

این جاست که این سئوال مطرح میشود که: مگرنه آنکه دارای یک ریشه فرهنگی،یک تاریخ مشترک،یک کشور،یک نظام حاکم، یک خواست ملی (جایگزینی نظام دموکراتیک) بوده ودریک شرایط مشخص تاریخی قرارگرفته ایم؟ علت چیست که جهت گیریها ی اجزای تشکیل دهنده اپوزیسیون تا این حدمتضاد، پر زیزاگ وگاه از درون متناقض است؟ چرا به چه توان کردها نمی پردازیم و به اقدام عملی یک پارچه دست نمی زنیم ؟ جامعه چند صدائی،فرهنگ موزائیکی وچند ملیتی، دافع نظام دموکراتیک است یا محمل ایجاد آن! در این ارتباط باید گفت متاسفانه دررابطه باتحلیل اوضاع اجتماعی اقتصادی کشورکه اساس شکل دهی ودر واقع شاه کلید پلاتفروم سمت گیری منطبق با شرایط هر جریان سیاسی است،هریک ازنیروها متاثراز پایگاه طبقاتی غالبا" خود ساخته، جهان بینی عمدتا" تعمیق نیافته، ایده ئولوژی و مشی سیاسی هم آغشته با ذهنیات و تصورات غیرمنطبق با واقعیات های اجتماعی کشور، به گونه ای اوضاع را به تصویرمی کشند که پیشاپیش راه هرگونه همگرائی اولیه جمعی را مسدود اعلام می کند. پیرامون مقولات کلیدی و زیربنائی چون سمت گیری اقتصادی آتی، مسئله ملیت ها و تعیین جایگاه حقوق بشر در ساختار سیاسی، جهت گیری سیاست خارجی و روابط بین الملل و.... نیز بین اجزای متشکله نشانی از همگرائی نسبی موجود نیست. جدای ازآنکه هنوز بسیاری از نیروها حتی وابستگان به طیف به چپ، تحلیل مشخصی از شرایط مشخص ارائه نکرده اند که بتواند کارپایه فعالیت و حرکت جمعی (توده ها) قرار گیرد، اساسا نزد بسیاری از نیروهای سیاسی فاقد پایگاه اجتماعی منتصب به چپ و نیروهای فاقد هویت طبقاتی معین، شفافیت و برنامه مدون و قابل ارائه ای در قبال مقولات ذکر شده یافت نمی شود. از اینرو ناگزیربه حکم کلی سرنگونی و براندازی و تکرار کلیات مدرن شده اما ریشه گرفته از ذهنیت کهن وشعارهای آرمانی وایده آلیستی مرتبط با عدالت اجتماعی وآزادی بسنده می شود. و باز این تاسف قابل اذعان است که دراین وانفسا حتی نیروهای سیاسی واجد پایگاه طبقاتی معین که عموما متعلق به طیف طبقاتی بورژوازی می باشند تحت تاثیرفرهنگ سیاسی وفضای غالب که متاسفانه درآن عدالت (سیاسی- اقتصادی – اجتماعی) هنوزیک رویای قابل بازیچه قرارداده شدن است، تعمدا"با سرپوش گذاشتن بر مواضع اجتماعی – اقتصادی خود از شفافیت پرهیزکرده و در لفافی غیر، سنگر می گیرند. در این شرایط نه تنها احزاب وسازمان های سیاسی با سابقه و جدید و گروه های متعدد منشعب ازآنها فضا را آشفته و فهم یکسان از شرایط را با دشواری مواجه ساخته اند، بلکه متاسفانه شخصیت های مستقل یا محفلی منفک شده از تشکیلات سیاسی که هنوز به اعتبار مبارزات گذشته شان می توانند تاثیر گذار باشند و یا نویسندگان، فعالان اجتماعی و شخصیت های آکادمیک و اندیشمندی که به اعتبار چهره بودن خود دارای وجهه اجتماعی هستند، با اظهارات متفاوت وکم پشتوانه ای که بدلیل عدم انطباق با واقعیات جامعه ازصراحت سیاسی وشفافیت تئوریک ومحمل پیگیری برخوردار نیستد، به نوبه خود براین فضای ابهام آمیز می افزاید. ازاینروست که رویای وحدت واتحادی که سال هاست تکرارمی گردد جای خود! فضا به گونه ایست که همگرائی سیاسی جهت اتخاذ تاکتیکی واحد منطبق بر شرایط نیز به یک آرمان و ایده آل دست نیافتنی تبدیل شده است. دراین فضا حتی درمورد ماهیت و پیامدهای مخرب سیاست گذاریهای استراتژیک و تعمدا" نابخردانه حاکمیت که درسه محور انرژی هسته ای، تحریم های اقتصادی و احتمال جنگ و حمله نظامی بروز یافته وهریک به نوبه خود بحرانی سیاسی- اقتصادی ودرپس زمینه خود بحرانی اجتماعی و فرهنگی را به کشور تحمیل کرده اند نیزاجزای متشکله اپوزیسیون از مواضع نزدیکی برخوردار نیستند واگر دقیق شویم از تضاد زمین تا آسمان مواضع آنها با یک دیگر و تناقض درونی هریک از آنها در حیرت می مانیم که چطور این عزیزان که طیف ناهمگون حاکم را به چسبیدن به منافع گروهی ورها ساختن منافع ملی متهم می کنند وبه نصحیت می پردازند درطیف همگون خود بلبشوی اغماض منافع مردم وسرنوشت کشور را در پرده کدر پلورالیسم سیاسی، جامعه چند صدائی، تضارب آرا و... پنهان می کنند. یقین دارم برای نشان دادن تصویری از اغتشاش موجود حتی اشاره ای کوتاه به برخی موضع گیری های مرتبط با سه موضوع مطرح به اندازه لازم گویا است. پس چنین می کنیم:

- انرژی هسته ای
با گذشت قریب دو دهه از علنی شدن سیاست گذاری نظام درارتباط با دست یابی به انرژی هسته ای که طی تبلیغاتی رسمی آنرا حق مسلم تلقی کرده و توانسته است به اکثریت مردم القا کند. هنوز بین نیرو های سیاسی، روشنفکران و اندیشمندان بیرون از حلقه حاکمیت و حتی آخرین حلقه در حال خروج از چرخه آن، تفاهمی ابتدائی به چشم نمی خورد. مطلب به درازا می کشد وگرنه می توان صفحات بسیاری به نقل از موضع گیری های متضاد، متناقض و دو پهلوی منتشر شده را ردیف کرد. مواضعی که متاسفانه بسیارآنها نه براساس تشخیص منافع ملی واندیشه ای تخصصی علمی،فنی، اقتصادی، استراتژیکی و یا حتی صرفا زیست محیطی است، بلکه بر پایه غلیان کینه به نظام، دوری و نزدیکی سیاسی و اقتصادی به نظام، دوری و نزدیکی به غرب، حس ناسیو نالیستی سرکوب شده و منافع سیاسی مقطعی گروه های سیاسی و شخصیت های منفرد بنا گردیده است. حال وقتی نمی توان حداقل درپایه های بنیانی به یک جمع بندی اولیه رسید چگونه انتظار داریم در برابر موضع گیری یکدست، پرهیاهو و به ظاهر ملی و اقتصادی رزیم حاکم که حتی با آرای اکثریت نیروهای باصطلاح غیر برانداز خارج از نظام نیز چفت است، مردم به مواضع دیگری روی بیاورند؟ در چنین شرایطی دو رویکرد بین عامه مردم به چشم می خورد یا به موضع نظام روی می آورند و یا برای فرار از موضع گیری بدون پشتوانه به بی تفاوتی می زنند. وقتی فارغ از موضع گیری های سیاسی و ماهیت رژیم حاکم هنوز نمی توان به این سئوال عمومی که کشوری که از منابع غنی نفت و گاز برخوردار است به نیروگاه هسته ای نیاز دارد یاخیر؟ پاسخ صریح و روشنی داد و آنگاه به این سئوال افکار عمومی پرداخت که اگر احتیاج نیست روسیه و امریکا به جای خود! قطر و عربستان چرا باید داشته باشند؟ نباید انتظار دیگری از مردم داشت و درخواست کرد به مواضع پر ابهام اپوزیسیون نزدیک شوند!

- تحریم های اقتصادی
خوشبختانه در برخورد با مسئله تحریم اقتصادی که تاثیر مستقیم و ملموسی بر زندگی مردم گذاشته و حتی جریان عادی زندگی را مختل ساخته است، مواضع شفاف تری ازسوی احزاب وجریان های سیاسی اتخاد گردیده و بجز معدود دیدگاه های کاملا افراطی، اکثریت نیروها حداقل در بیانیه های رسمی آنرا برعلیه منافع مردم دانسته اند و خواستار تحریم سیاسی و نظامی شده اند. اما درهمین زمینه هم نتوانسته اند تشابه ضمنی برخی از موضع گیری های خود با نظام (و دراین درمورد مخالفت با تحریم) را توضیح دهند تا استفاده حاکمیت از این تشابه را خنثی سازند و از ایجاد ابهام جلوگیری کنند. از سوی دیگرشیوه اطلاع رسانی ها،گزارشات وپس زمینه تحلیل ها ی بسیاری از همان بیانیه نویسان مخالف تحریم نشان از ذوق زدگی اعمال تحریم ها و افزودگی بیشتر و بیشتر آنها دارد. بویژه تحریم نفت که مدت ها درانتظار آن بوده اند و گمان برده می شود حاکمیت با اعمال قطعی آن بزانو در خواهد آمد. که تناقض ضمنی مواضع آشکارو نهان را باید درناامیدی از اجرائی شدن برنا مه ها و امید به این تحلیل سطحی جستجو کردکه فشار اقتصادی وگسترش فقر و فلاکت مردم را به قیام وا خواهد داشت! وباز نیست پاسخی به این سئوال که به فرض صحت، قیام برمبنای کدام برنامه مدون و برای کسب چه دستاوردی؟

-   جنگ و احتمال حمله نظامی به کشور
شاید لزومی نباشد که سیاهه طویلی از آرا و نظرات متفاوت و متناقض مطرح شده را ذکر کرد. زیرا حتی برای مردم عادی نیز که نه امکان دسترسی و نه چندان تمایلی به استفاده از رسانه های غیرحکومتی دارند، این نظرات آشناست. آنها را به چند طیف می توان تقسیم کرد.

- جنگ نعمت است، با کمک هجوم نیروهای نظامی می توان ایران را تسخیر کرده و حاکمان خونخوار را به جوخه عدالت سپرد.

- باید شادوش لشگر نظام با متجاوزان به نبرد پرد اخت و از کشور و تمامیت ارضی آن دفاع کرد.

- می توان نه در رکاب متجاوز بود و نه در کنار نظام اسلامی، ایستاد و چشم انتظار نتیجه نبرد بود.

- صلح جویانه راه نجات در آن است که دوسوی مجادله نظامی را از آتش جنگ بر حذر داشت.

- جنگ هوائی محدود با کشته های کم و نابودی تاسیسات اتمی و نظامی رزیم اسلامی را زمین گیر خواهد کرد.

- اساسا" جنگی در نخواهد گرفت و این یک بازی روانی دوسویه است. برای فروش اسلحه امپریالیست ها و سرکوب های داخلی.

اگر به مواضع مطرح شده از سوی وابستگان نظام که با دراختیار داشتن کلیه امکانات رسانه ای و تبلیغی کشور از حداکثر پوشش بر خورداراند توجه کرده و آنها را به چند طیف زیر تقسیم کنیم:

- شخص احمدی نژاد بارها به مردم اطمینان داده است که اساسا"جنگی رخ نمی دهد.

- این جنگ هم چون جنگ هشت ساله یک نعمت است و موجب شکوفائی.

- نظام نیرومند است و غرب شجاعت حمله را ندارد.

- در صورت حمله منطقه به آشوب کشیده می شود و غرب عاقل تر از آن است که ریسک کند.

- در صورت حمله غرب آسیب خواهد دید نه ما.

به نزدیکی مواضع برخی ازگروه ها و شخصیت های مستقل اپوزیسیون به بخشی از مواضع نظام و ایجاد سردرگمی برای مردم و پیچیده کردن اوضاع، بیشتر پی خواهیم برد.

تاسف بارآنست که در برابرمواضع پرابهام وسردرگم کننده اپوزیسیون مواضع نظام علیرغم تنوع در بیان، در مجموع یک دست ،شفاف والقاگراعتماد بنفس است. هرچند این مواضع از نظرما ظاهری، فریبنده و تبلیغاتی است. اما از نظر مردمی که خواهان آرامش وآسودگی خاطراند، پذیرنده تروخواهنده تراست . زیرا حاکی از آنست که بدلیل ثبات وقدرت نظام حمله ای درکارنخواهد بود ودرصورت حمله این نظام است که پیروزاست و خطری تمامیت آنرا تهدید نمی کند ! باید توجه داشت که درفرهنگ و روانشناختی اجتماعی مردم ما هنوز قدرت پایه استوارو عامل اصلی ثبات و امنیت اجتماعی است. دراین رابطه به تحقیق می توان گفت طیف وسیعی ازمردم بویژه درغیرکلان شهرها که بدون محافظ ومستقیما" درمعرض تبلیغات سازمان یافته نظام قراردارند، تحت تاثیرریشه ای القای مقولاتی چون حمیت ملی، دفاع از استقلال، آب وخاک وشرافت انسانی وهم چنین لایه هائی ازمردم که ازجنبه اعتقادی ومذهبی به حاکمیت وابسته اند و یا باورمندان ایده ئولوژیکی نظام بشمارمیروند، نه تنها ازجنبه ذهنی وآمادگی روانی دچارفرسایش نمی شوند، بلکه خودرا برای دفاع از کشور،دین ونظام آماده می کنند. مواضع بخشی ازاپوزیسیون مبنی بر آن که می توان درصورت حمله درکنار نظام قرارگرفت و بخش دیگری که مستقیما ازحمله دفاع کرده ومی خواهند درکنارمهاجمان قرارگیرند و یا دفاع نا مناسب بخش دیگری از اپوزیسیون از صلح ومخالفت با جنگ که درعرصه جهانی و داخلی، نظام حاکم بر کشور را مظلوم می نمایاند.هر یک به سهم خود به موازات تبلیغات مسلسل وار نظام، با برانگیختن وتقویت یکی از احساس های انسانی مردم ، به ثبات آنها در تصمیم گیری دفاع از نظام یاری خواهد رساند.
در این سوی قضیه ودرروندی مخالف تبلیغات نظام. تکاپوی لایه های مرفه برای جستجوی پایگاهی امن درخارج ازکشور،هجوم بخشی ازلایه های بالائی طبقه متوسط به خرید ارز وسکه وبه تبع آن لایه های میانی برای حفظ ارزشِ ِاندک دارائی های خود ، تردید مقطعی اخیر ومراجعه به فروشگاه ها برای خرید و ذخیره مواد غذائی و مایحتاج اولیه زندگی،همه نشانگر سرریز موجی از اضطراب به لایه هائی ازجامعه است که بیشتر تحت تاثیر تبلیغات رسانه های مخالف از جمله تلویزیون های ایرانی و خارجی بیرون از کشوراند. اما خوشبختانه کما کان اکثریت مردم علیرغم ایجاد برخی تردیدها هنوز به موضع ترس و اضطراب مختل کننده تصمیم فرو نرفته اند وتمایلی به اقدام شتابنده و امنیت بخش برای حفظ اندوخته هاو تثبیت موقعیت خود بروز نداده اند .برکلمه خوشبختانه تاکید دارم ازآن جهت که متاسفانه بخشی ازاپوزیسیون مخالف نظام به اشتباه این وضعیت را نشانه ای مثبت تلقی کرده و به تداوم و گسترش آن امید وارند. باید دانست گسترش این فضا نه تنها نمی تواند به خواست آنها یعنی همراهی مردم برای براندازی کمک کند، بلکه دقیقا بدلیل آشفتگی اجتماعی و ایجادهراس از لاعلاجی، بر ضد آن عمل خواهد کرد . ناگفته نیست که لایه هائی از نیروهای حاکم بویژه بورژوازی تجاری از این وضع استقبال می کنند وشاید بتوان اعلام خطر قریب الوقوع بودن قحطی از سوی عسکر اولادی رااز این منظر تحلیل کرد.
حال باید اندیشید دراین شرایط با توجه به تناسب نیروها و فضای حاکم برجامعه چه راهکارعملی اتخاذ کرد تا راه رسیدن به مقصود را نزدیک ترکند. بی گمان راهکارهای متنوعی می توان طرح کرد.درباره آن به بحث نشست وبدون هراس ازشکست، موفقیت وعدم موفقیت آنرا در جامعه عملا"محک زد. نگارنده نیز چنین قصدی درسردارد:   
اولین بارتقریبا اواسط دی ماه بود که در یکی از خیابان های مرکزی شهر تهران اثری از تبلیغ برای تحریم انتخابات رامشاهده کردم. کاعذی درابعادA پنج منقش به دوکلمه" تحریم انتخابات " بدون هیچ گونه امضای شناسائی.اینکه کدام گروه یا جریان سیاسی اقدام به این کار کرده است و چرا امضا خود را پای آن قرارنداده است می توانداز زوایا ی مختلف مورد بررسی قرارگیرد. اماآنچه نگارنده آن را پدیده ای مثبت درفعالیت های سیاسی می انگارد، همین فقدان امضا است که القا گر درخواستی عمومی برای یک سازماندهی جمعی در راستای جنبشی همه گیراست. واقعیت آنست که کنارکشیدن نهائی اصلاح طلبان ازانتخابات که جریان اصلی وهدایتگر جنبش سبز بشمارمیروند ونسبت به سایرنیروهای سیاسی ازگسترده ترین پایگاه اجتماعی برخوردارند وعلیرغم فراز و نشیب هاهنوزقادرند بخش وسیعی از مردم بویژه جوانان را به میدان آورند. برای اولین باردر تاریخ جمهوری اسلامی فضائی فراهم آورده است که موجب شده است بین جبهه وسیع اپوزیسیون نظام آرامشی مطلوب برقرار گردد وکلیه نیروهای رانده شده ازعرصه سیاسی کشوردراثر یک توافق نا نوشته درقالب رخدادی نادر درموضعی واحد قرارگیرند و برسرکلیت موضوع تحریم انتخابات به همگرائی نسبی دست یابند. باحفظ وتعمیق این فضا اگرنیروهای سیاسی بتوانند به تاکتیکی واحد وعملیاتی دست یازند، قادرخواهند بود با تکیه برمجموعه شرایط وفضای اجتماعی حاکم، حمایت بخش وسیعی ازمردم را بدست آورده ونظام وشخص ولی فقیه را دربن بستی تنگ وسخت گریز قراردهند. تعمق درفضای بوجود آمده نگارنده را واداشت با تکیه برشناخت وتجربه خود ازحضوردرجامعه وارتباط با لایه های مختلف اجتماعی و یقین به درک شرایط حساس کنونی ازسوی کلیه فعالان سیاسی و اجتماعی، وامید وار به تشریک مساعی متفکران جهت باروری و تعمیق آنچه می اندیشد، دریاد داشت آتی طرح گفتمانی را مطرح و بحثی را آغاز کند که به ذم خوددر صورت تلاشِ ِعلاقه مندانه ی دیگرعزیزان ، می تواند همگرائی و هم اندیشی اولیه جهت عمل فراگیر را سهل تر سازد. آنچه در پی خواهد آمد نه طرحی برای تدوین قانون اساسی، انتخابات آزاد تحت سلطه ساختار نظام ونظارت غیرعملی بین المللی است. ونه طرحی تکراری برای ائتلاف ،اتحاد، وحدت و کنگره بین اجزائ اپوزیسیون . بلکه تلاشی است برای مشارکت دادن عملی مردم برای انتخاب مجلس شورای ملی خارج از چهار چوب وحیطه اقتدار نظام.

محمدرضا قاسمپور
سیزده بهمن ۱٣۹۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست