سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

که بر که پیروز می شود؟


نامی شاکری


• برای من باورپذیر نیست که "تصویر" ج اا ایران نزد فیدل ، همان تصویر دوران جنگ سرد، در همسایگی اتحاد شوروی باشد. اما نامحتمل نیست که فیدل، سیاست های بین المللی ج اا را در تقابل با هژمونی طلبی امپریالیست ها و همسوی مواضع خودش ارزیابی می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣ بهمن ۱٣۹۰ -  ۲٣ ژانويه ۲۰۱۲


فکر می کنم پیش از پرداختن به جزئیات ملاقات فیدل با آقای احمدی نژاد و متن ها و ملاحظات حاشیه اش ، می توان و باید در مورد ارتباط ارگانیک سیاست داخلی و روابط خارجی تامل کرد ( که کاری نظری و خارج از ظرفیت این محیط است) . من باور نمی کنم که فیدل واقعا از" ماهیت " و "رفتارهای" نظام ایران و حاکمان آن بی خبر باشد. باور هم نمی کنم که از ماهیت وتناسب قوای جریان های سیاسی در سطح جهانی مطلع نباشد. مقالاتی که گاهگاه از او منتشر می شود حاکی از آن است که هم سنسورهایش هنوز بسیارفعال است و هم مغزش خوب آنالیز می کند. همین هم درک رفتارهای او را در رابطه با ایران (به ویژه همین ملاقات اخیرش با آقای احمدی نژاد) پیچیده و مهم می کند.

بگذارید به یادمان بیاورم که ج اا در زمان جنگ سرد شکل گرفت . در آن زمان برچیدن بساط رژیم شاه ایران به عنوان همکار و همدست امپریالیسم آمریکا در تقابل با اتحادشوروی و دولت های متحدش ، فی نفسه امری مثبت و انقلابی تلقی می شد. از این رو در یک نگاه کلان به منطقه و جهان ، کوبای کاسترو (مثل دیگر دولت های سوسیالیستی وقت) بدون درگیر شدن در مناسبات نیروهای سیاسی و اجتماعی درون ایران ، از نظام جدید آن و شخص آقای خمینی، حمایت می کردند. تلخ بود اما حقیقت داشت که آن حمایت ، همزمان بود با جور و جفایی که بر نیروهای دمکراتیک ، بویژه کمونیست ها در ایران می رفت . شاید از جمله به این دلیل که کل نیروهای دمکراتیک و ترقیخواه آن روزهای ایران ، فاقد نیروی اثر گذار کافی در گستره ی جنگ سرد و طرف هایش بودند ، اما آقای خمینی و توده های میلیونی پشت سرش در آن منازعه در منطقه ی خاور میانه نیرویی شگرف به شمار می آمدند.به این ترتیب در ارتباط کوبای کاسترو با ایران صرفا " جهت و گرایش " سیاسی نظام جدید ایران در رابطه با امپریالیسم آمریکا، اولویت و اهمیت می یافت و سایر موارد مهم (و گاه بسیار مهم) از اولویت می افتاد. این مواضع فیدل و دیگر کمونیست ها (از جمله حزب توده ی ایران) در آن روزگار، از هماهنگی و وحدت کم نظیری برخوردار بود . درآن "وضعیت" که هرتحلیلی از صافی "انقلاب" و "ضد انقلاب" می گذشت ، حفظ "موجودیت " نظام بر آمده از "انقلاب "ایران یک "وظیفه ی انقلابی" تلقی می شد و انقلابی تر ازفیدل که ؟ (آن زمان هنوز دمکراسی مدروز نشده بود و منافع آقایان سرمایه را در جهان دیکتاتورهایی مثل پینوشه و ضیاءالحق تامین می کردند!)

در چنان رویکردی، اگر نظام جدید برآمده از انقلاب ایران می ماند و مغلوب امپریالیسم نمی شد، تناسب قوا به نفع نیروهای ترقیخواه و برضد نیروهای ارتجاعی (که امپریالسیم حامی همیشگی شان بود)تغییر می یافت و در آن شرایط ، فضا برای فعالیت نیروهای ترقی خواه از جمله کمونیست ها نیز مساعدترمی شد.درآن سوی دنیا هم فیدل و رفقایش ، فرصتی بهتر برای کوبیدن فک امپریالیسم می یافتند! فرایندی پیچده و خطیرکه حزب توده ی ایران در تحلیل " که بر که پیروز می شود" لحظه به لحظه پی گیری اش می کرد. افزون بر آن "اولویت" در مقیاس بین المللی برای فیدل و رفقایش، در نظام برآمده از انقلاب ایران ، یک گرایش بزرگ دیگر نیز دیده می شد:گرایش دفاع ازمنافع مردم و زحمتکشان (که "مستضعفان " می خواندندش) در شعارها و برنامه های حاکمان جدید با رهبری آقای خمینی: موج عظیم "ملی کردن" ها، مصادره های انقلابی ، اصلاحات ارضی ، شوراهای کارگری ، حمایت از جنبش های آزادی ملی ؛ قطع صدورنفت به دولت های نژادپرست اسرائیل و آفریقای جنوبی و...همه و همه اقداماتی در خورتوجه و مقبول فیدل و رفقایش درسطح جهان !

این " تصویر" لانگ شات ، مبنای دیپلماسی "رفقا" در برخورد به جمهوری اسلامی ایران شد. آنها به "تصویر"ی کلوزآپ نظیر آنچه که درنامه ی انوشه به فیدل آمده (ولو نا دقیق و مجمل) نیازمند نیستند.همانطور که ما هم در برخورد به کوبای فیدل ، چندان به آن "تصویر" کلوزآپ که منتقدان و ناراضیان ضدانقلاب و لیبرال از کوبا داده اند متوجه نبوده ایم!

با انحلال اتحاد شوروی ، پایان جنگ سرد و پیدایش شرایط عینی جدید برای "یارکشی"آقایان سرمایه برای "نظم نوین"در جهان، کوبای فیدل تنها کشوری بوده و هست که معقول و منطقی و با حداکثر انطباق با معیارهای دیپلماتیک در برابر این "یارکشی" آقایان سرمایه مقاومت کرد تا آن گردوخاک آقایی و سروری امپریالیست ها وعربده ی "آلترناتیوی نیست " شان اندکی فرونشیند . فیدل هم اگرچه با تاخیرولی هوشمندانه ، قدرت را وانهاد تا رفقای دیگر به اقتضای دوران نو به کارش گیرند. فیدل اما تمام نشد. سابقه و اعتبار او به خدمت چیزی مهم تر درآمد: مقابله با یکه تازی و تک صدایی امپریالیسم برای تحمیل هژمونی بر جهان و مهم تر از آن : حفظ صلح ! در شرایطی که تحمیل سایه ی جنگ و جنگ به مردم ، یگانه راه برون رفت آقایان سرمایه از بحران هایی ست که گریبانشان را رها نمی کند!

برای من باورپذیر نیست که "تصویر" ج اا ایران نزد فیدل ، همان تصویر دوران جنگ سرد، در همسایگی اتحاد شوروی باشد. اما نامحتمل نیست که فیدل، سیاست های بین المللی ج اا را در تقابل با هژمونی طلبی امپریالیست ها و همسوی مواضع خودش ارزیابی می کند. درعین حال، فیدل باور داردکه تهدید و تحریم و انزوای ایران در سطح بین المللی، در راستای تحمیل سایه ی جنگ و جنگ به مردم ایران (ومنطقه و جهان) است. با این باور، ملاقات و مذاکره با رهبران ایران (رهبران واقعا موجود نه رهبران واقعی) برای اجتناب از "ورطه ی جنگ" آیا وظیفه ی او نیست؟ برای رهاندن مردم ایران از مصائب جنگ و سایه ی آن، احمدی نژاد که سهل است، حتی ملاقات با "شیطان رجیم" هم نکوهیده نیست. متاسفانه (!) شاید این بارهم تحلیل "که بر که پیروز می شود" حزب توده ی ایران (آن وقت ها)، موضوعیت داشته باشد: کدام پیروز می شود؟ جریان جنگ طلب و میلیتاریست یا مقاومت صلح طلب و دمکراتیک؟

نامی شاکری – ۲ بهمن ۹۰ - تهران  


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست