سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

از خاوران، تا غزّه هیچ نیست به جز هیچ!
(در سالگرد قتل عام مردم غزه به دست دوستاقبانان اسراییلی)


محمدعلی اصفهانی


• این روز ها سالگرد یکی از مجموعه جنایت های مکرر اسراییل در غزه است: حمله ی همه جانبه ی دوستاقبانان تشنه ی خون، بر زندانیان تهی از خون، در آخرین روزهای سال ۲۰۰۸ و اولین روز های سال ۲۰۰۹ میلادی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٨ دی ۱٣۹۰ -  ۲۹ دسامبر ۲۰۱۱


این روز ها سالگرد یکی از مجموعه جنایت های مکرر اسراییل در غزه است: حمله ی همه جانبه ی دوستاقبانان تشنه ی خون، بر زندانیان تهی از خون، در آخرین روزهای سال ۲۰۰۸ و اولین روز های سال ۲۰۰۹ میلادی. بر مبنای یک برنامه ریزی دقیق و از پیش زمان بندی شده. در فاصله ی انتقال قدرت از جرج بوش به اوباما، و خلأ سیاسی در کاخ سفید.
دوستاقبانانِ زندان کوچکی به طول و عرض تقریبی ۳۵ در ۱۰ کیلومتر (۳۵۰ کیلومتر مربع با مراکز غیر قابل سکونت اش) و یک میلیون و نیم زندانی که نیمی از آنان را کودکان تشکیل می دهند. کودکانی غالباً بیمار از سوء تغذیه و انواع آسیب های روحی و جسمی، بدون برخورداری از دارو و درمان.
دوستاقبانان، برای چندمین بار ، به زندانیان خود حمله ور شدند، و از کشته ی زن و کودک و پیر و جوان آنان پشته ها ساختند.
در باریکه ی غزه. آنجا که ساکنانش از سال ها پیش از آن، و تا همین حالا، در محاصره ی زمینی و هوایی و دریایی، و در محاصره ی مالی و غذایی و دارویی و درمانی، به تکه گوشت و استخوانی بدل شده اند، و کم تر روزی و شبی بر آنان می گذشت و می گذرد که تنی چند از آنان بر اثر کمبود مواد غذایی و دارویی، و بیماری هایی که شاید با یک پنی سیلین ساده قابل معالجه باشند جان عزیزشان را از دست ندهند.

می بایست در سالگرد آن فاجعه، که نه اولین بود و نه آخرین است، چیزی بنویسم. اما نه آنچه باید نوشت را، بلکه اندکی از آنچه باید نوشت را، در همان ایام نوشته ام ٭ و بهایش را هم با دریافت هرزه زبانی ها و هرزه درآیی های کسانی دریافت کرده ام که گمان می بردند و گمان می برند که علی رغم ایفای نقش ارتش سایبری و رسانه یی و غیرسایبری و غیر رسانه یی اسراییل، می توانند منجلابی را که خود به انتخاب خود و با اشتیاقی وصف ناپذیر در آن فرو رفته اند تا هر اندک نشانی از پاکیزگی باقی مانده از زمان های دور و دیرین در خود را هم در آن از خود «پاک» کنند، از دیدگان مردمان ایران و جهان پنهان سازند.

این روز ها اسراییل و حامیان او، به خصوص نئوکان ها، که در آستانه ی حمله ی محدود یا نامحدود نظامی به میهن ما هستند و می خواهند کشتار چند میلیونی در ایران به راه بیاندازند، باز هم مستقیم و غیرمستقیم، آن قوم را به انجام مأموریت های اینترنتی و غیراینترنتی روانه کرده اند، که ماجرا و ماجرا هایی دارد که ـ نمی دانم به حق یا به ناحق ـ ملاحظاتی مرا از ورود به آن بازداشته است و هنوز هم تا مدت کوتاهی شاید باز خواهد داشت، و شاید هم باز نخواهد داشت.

این بود که فکر کردم سر و ته قضیه را با شعری در اینجا به هم بیاورم که اندکی بعد از آن تجاوز سروده بودم. تجاوزی که آن قوم، بنا به وظایف محوله و یا از سر خوشخدمتی، آن را ـ با تمام توان ـ دفاع اسراییل از خود در برابر «جنگ حماس به نیابت از رژیم ایران با اسراییل» معرفی می کردند و می کنند، و برآشفته شده بودند و می شوند از این که کسانی بساط شعبده ی آنان را بر هم بزنند. بی آن که به یاد آورده باشند و به یاد بیاورند که قرن هاست که حافظ گفته است:
بازیّ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

آن شعر را با توجه به آنچه حاکمان سرزمین غصب شده ی ایران ـ که مشابهان و هم تباران حاکمان سرزمین غصب شده ی فلسطین هستند ـ آن روز ها داشتند با خاک مطهر شهدای دهه ی شصت و به خصوص تابستان ۶۷ می کردند سروده بودم؛ و با همان مقدمه و به همان شکل، تکرارش می کنم.
۸ دی ۱۳۹۰

مثل همه ی دیگران، خواندم که قاتلان فرزندان مرز و بوم مادری ما، در جستجو برای محو آثار جرمشان، دارند بر خاک خاوران پوزه می کشند.
و باز مثل همه ی دیگران دیدم که پاره یی از مدعیان میراث داری شهیدان خاوران و غیر خاوران، با قاتلان مردم غزه، هماوا شده اند تا همچون آن دسته ی اول، جلّاد را قربانی، و قربانی را جلّاد معرفی کنند.
آن وقت بود که گفتم چند سطری را ـ بر روال شعر ـ همینطوری برای دل خودم بنویسم. ولی نمی دانم چرا به سرم زد که منتشرش کنم. و شاید هم می دانم چرا...

آن ها برای رستگاری انسان
(انسانِ هرکجا)
آن ها برای رستگاری انسان مردند.

میراثشان را هرچند
(بعضاً)
بوزینگان
(بوزینگانِ قبل ترین ها انسان)
بوزینگان مسخ شده
بردند.

(بردند و روی سفره های خون فلسطینی
با قاتلان
تقسیم کرده
وَ خوردند)

باکیم نیست من امّا، چون:
ارواح سرخپوش که می گردند
هرشب
درخاوران
(از خاوران
تا بی کران)
از حلقشان دوباره در آوُردند!

٭

کفتار های مرده خور، امروز
با پوزه هایشان
(آلوده ی تعفن اعصار دور و دیر)
بر خاک خاوران
در جستجوی مرده ی انسانند

اما
انسان نمرده است و نخواهد مرد
(انسانِ هرکجا).
این را
کفتار ها، بوزینه ها
بوزینه ها، کفتار ها
هرگزـ در هیچ وقت ـ ندانستند
هرگز ـ در هیچ وقت ـ نمی دانند.

٭

از خاوران
تا غزه هیچ نیست به جز هیچ ـ
بر پهنه ی زمین ِ بدون مرز.
همسنگ
همسان
هم ارز.

٭

وقتی
قاتل، یکی است
با صد هزار چهره و
وقتی
مقتول
یک چهره است
با صد هزار رنگ ـ

در بین هیچ چیز به جز هیچ
تا هیچ چیز به جز هیچ،
یا افتخار هست
وَ یا ... ننگ!


۴ بهمن ۱۳۸۷
----------------------------
بر همین سیاق، اما به زبان شعر کلاسیک:
و هرچه مرز، میان من و تو پوشالیست ـ به همین قلم ـ ۳۰ مرداد ۱۳۸۵
www.ghoghnoos.org

٭ از جمله، سه مقاله ی زیر که خواندنشان را در این روزها اکیداً توصیه می کنم:
استریپ تیز مکتب «انسان دوستان» در تهاجم اسراییل به غزه ـ به همین قلم ـ همراه با ترجمه ی شعر بلند نزار قبانی با نام «چهره ی قانا»
www.ghoghnoos.org

غزه، و هفت پرسش و پاسخ در باب راست و دروغ مدعیان ـ ۱۹ دی ۱۳۸۷ www.ghoghnoos.org

هولوکاستی که انکار می شود؛ و سکوت آنان که حقیقت را می دانند ـ جان پیلچر ـ به ترجمه ی همین قلم ـ ۳۰ دی ماه ۱۳۸۷
www.ghoghnoos.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست