سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حجاب و خشونت از نگاهی دیگر
به مناسبت کارزار مبارزه با خشونت علیه زنان


مهسا اشکانی


• هر گاه سخن از زن و خشونت به میان می آید تصویری از دستی سنگین و مردانه و در سایه آن چشمان زنی هراسان را متصور می شویم... اما آیا همیشه عامل خشونت قوانین و در سایه آن مردان هستند؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٨ آذر ۱٣۹۰ -  ۲۹ نوامبر ۲۰۱۱



هر گاه سخن از زن و خشونت به میان می آید تصویری از دستی سنگین و مردانه و در سایه آن چشمان زنی هراسان را متصور می شویم. با اندکی تفکر بر واژه خشونت و آنچه هر روز به گوشمان میرسد به سراغ قانون ها و فرهنگ های زن ستیز می رویم چه آن ها را ریشه رواج خشونت علیه زنان می یابیم. اما آیا همیشه عامل خشونت قوانین و در سایه آن مردان هستند؟
مجمع عمومی سازمان ملل متحد (UNGA) خشونت علیه زنان را «هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی (بدنی)، جنسی یا روانی زنان بشود» تعریف کرده است که شامل «تهدید به این کارها، اِعمال اجبار، یا سلب مستبدانهٔ آزادی (چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی)» می‌شود. اعلامیه رفع خشونت علیه زنان در سال ۱۹۹۳ بیان می‌کند که این خشونت ممکن است توسط افرادی از همان جنس، اعضای خانواده و حکومت اعمال شود.    و یا خشونت علیه زنان هر گونه عمل خشن مبتنی بر جنسیت است که موجب آزار یا صدمه جسمی، جنسی یا روانی گردد   . با پذیرفتن این تعاریف "سلب مستبدانه آزادی" نیز از مصادیق خشونت به شمار می آید. همیشه یکی از بحث برانگیزترین مسایل مربوط به زنان به خصوص در جوامع مسلمان نحوه پوشش آنان بوده و معمولا سخن بر آن رفته که زنان باید حق انتخاب در نحوه پوشش خود داشته باشند و حجاب و کم و کیف آن یک مسأله شخصی است و نباید اجبار در نحوه پوشش اعمال گردد. در همین راستا نیز دادن امتیاز اجتماعی و یا اداری برای داشتن حجاب و یا بالعکس محرومیت های اجتماعی برای آن دسته که نحوه پوشش خواسته شده را نپذیرفته اند همیشه مورد نکوهش قرار گرفته است.
ابتدای ورود حجاب و پوشش مو در بین زنان جامعه ایرانی را خواه از ابتدای اسلام ویا از دوران صفویه فرض نماییم پر واضح ربطی به آغاز حکومت جمهوری اسلامی ندارد ولو در این زمان شاهد فرستادن اجباری زنان به بهشت مفروضشان هستیم! در سیری گذرا از خرابه های باقی مانده ار تخت جمشید تا عکس های تهران قدیم، در آثار تاریخی و تصاویر موجود از سده های اخیر آنچه هویداست زنان در هر عصری در لباس مرسوم آن دوره -که معمولا پوشیده هستند- دیده میشوند که البته پس از "کشف حجاب" رضا شاه زنان در شرایطی دیگر به چشم میخورند. اما باز پس از چند سال شاهد حضور پوشش سر در بین زنان هستیم. بعد از انقلاب ۵۷ نیز این پوشش اجباری میگردد. پس برای اختصاص دادن حجاب به جمهوری اسلامی توجیهی نمی توان پیدا نمود که حجاب و اجباری کردن حجاب دو مقوله کاملا جدا هستند. آنچه در بسیاری از نقاط ایران شاهد هستیم فرهنگی است که از مادر بزرگها به مادرانمان و پس از آن به دخترانشان ارث رسیده تا یک دستاورد سیاسی. در هر صورت و با هر فرضیه ای که به حجاب پوششی زنان بنگریم با هر الگو و رنگی، آن را تا زمانی که مزاحم زندگی افراد یک جامعه نشود امری شخصی باید فرض نمود. اما در مورد زنانی که خود به هر دلیلی داشتن حجاب و پوشش اسلامی را پذیرفته اند این آزادی در حوزه خصوصی چگونه تعریف میشود؟ آیا برای آنان نیز حق انتخاب قائل میشویم؟ استبداد را تنها به بایدها اختصاص می دهیم و یا نباید گفتن نیز به همان اندازه مستبدانه است؟ اگر نباید گفت که حجاب اجباری است به همان اندازه هم از نکوهش داشتن حجاب باید حذر کرد.

مثال ها یی از این دست فراوانند که متاسفانه در بسیاری از موارد هم واکنشها به احساس شخصی افراد محدود نمی گردد. چندی پیش خبری مبنی بر ممنوعیت شنای بانوان با مایوی اسلامی در فرانسه درج شده بود. چه باعث تاسف بود پیام های سراسر ناسزا به حجاب و اسلام . نمونه دیگر زنان مسلمان سومالیایی که در یکی از کشورهای اروپایی با استخری قرداد برای چند ساعت در هفته بسته بودند که فقط در این ساعت ها بانوان از استخر استفاده نمایند. قطعا مسوولین استخر تمامی زوایای حقوقی و قانونی را بررسی کرده بودند تا با این امر موافقت کنند اما شگفت انگیز آنکه با اعتراض عده ای از ایرانیان برنامه متوقف شد! بنده از جزئیات امر مطلع نیستم اما در همین حد نیز این پرسش پابرجاست که چرا؟ اگر ما در ایران طعم اجبار را چشیده ایم چرا باز به دنبال اجبار مقوله ای دیگر هستیم؟ بسیاری از ما نگاه گشت های گوناگون بر تنمان سنگینی کرده است چه در حراستهای سازمانها ویا در ورودی متروها. آیا رواست همین سنگینی را به دیگران زنان منتقل کنیم چون حجاب به سر دارند؟ اگر فشار خانواده ها بر دخترهایشان مبنی بر داشتن حجاب را ظلم می دانیم ایا رواست با محروم کردن بیشتر این کودکان از مدرسه و یا دیگر فعالیت های اجتماعی -که همگی در شرایط یکسان حق برخورداری از آن امتیاز را دارند- ظلم بیشتری بر آنان روا داریم؟ چگونه می توان چوب تحقیر و ناسزا را برداشت و به تمامی زنان چادر به سر نثار کرد؟ نمونه دیگر درجواب به سخنان توهین آمیز یک کارگردان سینما بود که آمد: " امثال تو اگر توی خانواده هایی بزرگ شدند که چادر گذاشتن براشون ارزش بود و بس ، زن های سرزمین من ، توی خونواده هایی بزرگ شدن که بهشون یاد دادند " انسان بودن " بر همه چیز رجحان داره !" آوردن یک به یک موارد مشابه در اینجا غیر ممکن و تنها اتلاف وقت است که آنچه نمایان است نگاه آزارنده به دو دسته از زنان است که به نظر بنده مصداق خشونت است. و شاید یکی از شرایطی باشد که اتفاقا زنان نیز به هم نوعان خوبش روا میدارند و چه جای تاسف دارد.
اینکه به افرادی "باید" بگوییم و یا "نباید" هر دو عملا از یک ریشه اند و دیکتاتوری دینی و ضد آن هر دو دیکتاتوری است.چه تفاوتی است بین کسی که تنها می تواند چند نفری را بیازارد با آن که میلیون ها را نفر را می آزارد؟ که هر دو به وسع خود کوشیده اند! ای کاش روزی همچنان که به همه افکار و ادیان احترام می گذاریم، آنچنانکه به مسیحی و یهودی، بودایی و زرتشتی، همه و همه چه هم میهن و چه با ملیتی متفاوت با احترام می گوییم دین و افکار شما حوزه شخصی شماست و ما به آن احترام می گذاریم همین احترام را حتی در ظاهر برای یک خانم با حجاب و پوشش سر نیز قائل باشیم. درک کنیم افکار و اعتقادات و به دنبال آن طرز پوشش حوزه شخصی افراد هستند و تا مادامی که مزاحمتی برای دیگران به وجود نیاورده کسی حق برخورد و یا توهین به آن را ندارد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست