سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تقیه حربه ای کارامد در بقای رژیم


دکتر پریسا ساعد


• طرفداران و کارگزاران حکومت ولایی در طول تاریخ سیاه ۳۳ ساله حکومت ترور، هرگاه با تنگناها و بحرانهای جدی مواجه بوده اند، با تکیه به امر تقیه، به صور گوناگون برای بقای نظام ولایی هنجارسازی کرده اند، تا با هراس پروری و روانشناسی نفوذی -تبلیغاتی، مقاومت نیروهای اپوزیسیون را خنثی و درهم بشکنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۲ مهر ۱٣۹۰ -  ۴ اکتبر ۲۰۱۱


چند گونه گویی و تغییر مواضع ضد و نقیض از سوی اکتورهای سیاسی ساختارگرا پدیده تازه یی نیست.
تئوری پردازی و ذهنیت سازی در نظام ولایی از همان اغاز برقراری حاکمیت، ابزاری بوده است برای پیشبرد اهداف ولایی. انها با رویکرد به داده های فقهی چون امر تقیه که امروز زبان و فرهنگ رایج ساختارگرایان و دینمداران در عرصه سیاست است، همچنین با تکیه به ناپایداریهای ذاتی تئوریهای اجتماعی ، و استفاده ابزاری از برخی مفاهیم و عناصر کلیدی گفتمان رایج اپوزیسیون سکولار، در جهت حذف نیروهای سکولار به اسانی تقیه میکنند.
کاربرد تقیه با توجه به ریشه های فرهنگی- مذهبی، ابزاری کارامد در روند هنجارسازی سیاستهای سلطه گرانه و تمامت خواه نظام ولایی بوده است. برای یاداوری تنها به یک نمونه از دروغهای بزرگ تاریخی رهبر این نظام اشاره میکنم.
ایت الله خمینی در مصاحبه ای در نوفل شاتو فرانسه وعده داد که پس از ورود به ایران، سقوط نظام پادشاهی و تشکیل دولت جدید به قم خواهد رفت و قصد حکومت کردن را ندارد. او پس از انکه به ایران آمد و حاکمیت را غصب نمود، در پاسخ به این پرسش که علت تغییر موضع ایشان چیست - گفت: ما تقیه کردیم، دروغی در کار نبوده، آن زمان هم قصد ما چنین بوده است". پرسش این جاست که رویکرد اقای خمینی به امر تقیه (اخفاء عقیده و اظهار خلاف آن به خاطر مصلحتی مهم‌تر) که هموارساز راهی شد که او را به مقام خدایکانگی برساند، ایا بدون بستر فرهنگی- تاریخی مهیاساز، امکان پذیر بود؟

پنهان کاری مصلحت اندیشانه، یا به تعبیری "تقیه" ریشه های تاریخی در مناسبات فرهنگی -اجتماعی، بویژه فرهنگ فکری اسلامیزه شده سیاسی اجتماعی جامعه دارد. فرایندی که انچنان در طول تاریخ در دهنیت جمعی ته نشین شده است که بدون توجه به رسوبات سرسخت ان در نحله های فکری جامعه، نمیتوان فرهنگ سیاسی اجتماعی ایران را تعریف کرد. بدیهی است که مناسبات جامعه استبدادزده فرایند روانشناسی بقا را در ذهینیت جامعه بهنجار میسازد. در این دینامیسم، ذهنیت هراسمند فعل پذیر، و کنشهای اجتماعی او نه قائم به ذات که در تظاهر با پوشیده گویی، چندپهلوگویی، رمز و راز و استعاره تجلی می یابد. این دوشقه گی روانی، فاصله بین بود و نمود فرهنگ ظاهر و باطن را شکل میدهد. یعنی نوعی استحاله تحمیلی در برابر بحران و سرکوب سلطه گران که به درون گسستگی فردی و اجتماعی دامن میزند. در این میان با نگاهی به ادبیات فرهنگی نیز، این هنجارهای نهفته نقشی تعیین کننده و جهت دهنده داشته اند و گام به گام با ارزشها و اموزه های فرهنگی در هم امیخته اند. از برامد این حلقه های ارزشی ست که رسوبات فرهنگی در پیوندی نامبارک با داده های مذهبی چون توسل به" تقیه" بمانند اینه های تو در تو تصویر اشنایی میان سلطه گر با سلط پذیر را متجلی میسازد، و در یک اینه گونگی پاتولوژیک، فرهنگ نیرنگ و فریب دوام و قوام می یابد و کنشهای اجتماعی –سیاسی متناسب با ان را شکل می دهد.
ایت الله خمینی نیر با توسل به امر "لایتخذ المومنون الکافرین اولیا من دون المومنین و من یفعل ذلک فلیس من الیه فی شی الا ان تتقوا منهم تقاه" به مفهوم "هرگز مسلمانان کفار را ولی خود قرار ندهند و هر کس چنین کند انتظار پاداش از جانب خدا را نداشته باشد مگر اینکه از روی تقیه کرده باشد" همچنین اعتقاد به این امر که "تسعه اعشار الدین التقیه " به معنای نه دهم از دین تقیه است. نه تنها مخالفین خود را به نام کفار دین ستیز قلع و قمع نمود بلکه به فرهنگ ریاکاری، نیرنگ و دروغ رخستی شرعی داد تا هر انچیزی که ماهیت و موجودیت نظامش را تهدید کند، مریدانش با جواز شرعی، عرفی و اخلاقی به حذف و رویارویی با مخالفان وارد کارازار سیاسی اجتماعی شوند.
این گام های برگزیده از ردپای تاریخی ایت الله خمینی، که به اسانی پیمان و تعهد اخلاقی خود را با توسل به تقیه شکست، تا کنون نیز در پبشبرد اهداف منافع جویانه حامیان او کاربردی کارامد داشته است. طرفداران و کارگزاران حکومت ولایی در طول تاریخ سیاه ٣٣ ساله حکومت ترور، هرگاه با تنگناها و بحرانهای جدی مواجه بوده اند، با تکیه به امر تقیه، به صور گوناگون برای بقای نظام ولایی هنجارسازی کرده اند، تا نه تنها با هراس پروری و روانشناسی نفوذی -تبلیغاتی، مقاومت نیروهای اپوزیسیون را خنثی و درهم بشکنند، که با بدل افرینی، تحریف واقعیت های تاریخی و نعل وارونه زدن، جان سالم از بحران و خطر فروپاشی برون برند.
از محکومیت در دادگاه میکونوس بعنوان یک حکومت تروریستی، که حاکمیت نظام را با خطر جدی مواجه ساخت، تا ظهور سید خندان، اقای خاتمی و پروژه فریبنده اصلاحات، از انقلاب جنبش اعتراضی، که عدم مشروعیت رژیم را بدنیا اثبات کرد، تا تصاحب ان توسط موسوی ها بعنوان رهبران نمادین، از حضور نمایندگان فرمایشی حقوق بشر در منابع بین المللی و تعدیل پرونده جنایات و کشتارهای ٣٣ ساله به دو سال اخیر، تا نمایش مضحک هم اوایی با اپوریسیون مخالف جمهوی اسلامی، قرار گرفتن درمسند داوری و فراخوان استصوابی کنگره ملی، این روند همچنان ادامه داشته است.
از سویی دیگر، بخت وری دین کاران نظام ولایی، سرسپردگی کنشگران سیاسی شبهه سکولار و سازشکار است. انچه از جانب این کنشگران واداده به نظام، اگاهانه به کتمان کشیده میشود، بنیادگرایی فکری و پایگاه اعتقادی بازیگران درون حکومتی است. این گروه مدعی است، هماوایی بخشی از رهبران حکومتی با مطالبات مردم بویژه پس از جنبش ۲ خرداد، نیروهای درون ساختار را به دو گروه مشروع و نامشروع تقسیم کرده است. این کنشگران با وجود سرخوردگیهای اشکار، عاجز از تمیز و تشخیص وعده های پوشالی برخاسته از ذات و خصلت دروغ پرور نظام است. این گروه نیز هشدارهای اشکار گرایش دین مداران در استمرار حکومت دینی، که در لابلای گفتمان سیاسی انها به وضوح شنیده میشود را با منطق تراشی و ایجاد گفتمان های سیاسی توجیه گرانه، و با این استدلال که همدلی این رهبران فراتر از امکان بیان انها در تنگناهای سیاسی است، به سامان بندی نیروهای مبارز در سازش با نظام گام برمیدارند. و اینگونه به فرهنگ چاره ناپذیری و تسلیم پذیری در برابر سیاست "تقیه " دامن میزنند. چرایی و چگونگی گرایش این گروه شبه لائیک به دینکاران حکومتی، دلائل اجتماعی-فرهنگی و سیاسی خاص خود را دارد، که از حوصله این نوشتار خارج است. اما انچه مسلم است بویژه پس از عریان شدن ماهیت واقعی رفرمیست های نظام، حمایت سازشکارانه این گروه، نه تنها مانعی در برابر مبارزات دمکراسی خواهی و همایش همگانی مردم است، بلکه زمینه ساز منطقی است مخدوش و بحران زا که منجر به تجزیه بیش از پیش نیروهای اپوزیسیون شد ه است.

در نظامی که دروغ، عداوت، دشمنی، حذف اندیشه، و ترور شخصیت از یکسو فریضه دینی محسوب می شود، و از دیگر سو ملاکی است بسمت عافیت اندیشی و مصلحت خواهی ایدئولوژیک، جای تعجب نیست که صحنه گردانان و کارگزاران نظام حاکم با زبانی با اجتماع به سخن بنشینند که که ان زبان شنیده شود. زبان تقیه ایت الله خمینی و هواداران او زبانی نااشنا و یا زبان جزئی از کل فرهنگ افت زده سیاسی نبوده و نیست. لذا، در بستر این این بده بستانها و هنجارهای اشنای ته نشین شده بوده است که دینامیسم استبداد از لایه‌های بیرونی استبداد سیاسی یعنی‌ هیئت حاکمه با لایه های ژرفتر‌، یعنی‌ استبداد درونی شده فرهنگ سیاسی گره خورده، و دینامیسم سازشگری و مماشات با رژیمی که ماهیت ضد بشری ان در گستره تاریخی به اثبات رسیده است را تاکنون هموار ساخته است.
بی اعتنایی به این مهم، فرایندی بجز استمرار ان نخواهد داشت، چرا که مشکل اساسی اپوزیسیون استبداد هیئت حاکمه و رهبران دین گرا و اقتدار طلب نیست.
رهبران حاکم و حکومت‌های مطلقه تا زمانی قادر به ادامه حیات خود هستند که خوراک اقتدار و سلطه گری خود را با آینه گونگی متقابل تامین کنند. لذا تا زمانی که کنشگران سیاسی در موضع تسلیم پذیری و چاره ناپذیری مسخ نمایش های گوناگون تعزیه گردانان رژیم شوند و در پایان هر صحنه گیج و مسحور، گامی برای برچیدن ان بر ندارند، تا زمانیکه باور به مفاهیم دموکراتیک و ازادیخواهی در مفهوم جوهری ان در ذهنیت کنشگر سیاسی نهادی نشود و هر فرد در مسیر مبارزه تصویر ارزویی کسب قدرت و یا حکومت مطلقه خود را ببیند، تا زمانیکه گفتمان نظری روشنفکرانه در راستای احترام به تفاوتها و قبول حق برابر برای دگر اندیش ذاتی نشود و در عرصه عمل تجلی نیابد، این افت زدگی تاریخی فرهنگی نه تنها همچنان ادامه خواهد داشت که گسست میان نیروها را ژرفتر و حس همبستگی ملی را نیز کمرنگتر خواهد نمود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست