سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بیان ساده و خلاصه مشکل کنونی ما ایرانیان
و ارائه راه حلی برای آن


آرش سلیم


• بدون «عقب نشینی» علی خامنه ای حتی برگزاری انتخابات نیمه آزاد (بین جناح های درون رژیم) ممکن نخواهد بود و عقب نشاندن خامنه ای کار آسان و بی خطری نیست. بدون برنامه برای مبارزه و سازماندهی و بسیج حداکثری مردم کاری پیش نخواهد رفت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ مهر ۱٣۹۰ -  ۲٣ سپتامبر ۲۰۱۱


- بدون «عقب نشینی» علی خامنه ای حتی برگزاری انتخابات نیمه آزاد (بین جناح های درون رژیم) ممکن نخواهد بود.
- عقب نشاندن خامنه ای کار آسان و بی خطری نیست. بدون برنامه برای مبارزه و سازماندهی و بسیج حداکثری مردم کاری پیش نخواهد رفت.
- در یک سال اخیر بدبینی و واگرایی و تفرقه در صف آزادیخواهان و مخالفان خامنه ای نه تنها کمتر نشده که بیشتر هم شده است.
- جایی که عملا گزینه های استراتژیک زیادی برای مبارزه وجود ندارد، پس این همه اختلاف و تفرقه و در نتیجه نیروی همدیگر را خنثی کردن از کجا می آید؟
به گمان من مشکلِ غالب سیاسی نیست. همانطور که در این یادداشت خواهد آمد مشکل «روانی» است یا چیزی شبیه به این. انتخاب واژه مناسب به عهده خواننده گرامی.
ما با «بحران انباشت» زیاد دست بگریبانیم. شوربختانه این انباشت، انباشت دانش و تجربیات تاریخی برای ساختن آینده نیست. انباشت «دشمنی» هاست برای در جا زدن در گذشته و متوقف شدن! انباشت بدگمانی ها، دشمنی ها، و شکاف های ایجاد شده در طول ۶۰ ساله اخیر (از زمان ملی شدن نفت تا کنون) و حتی بیشتر؛ چون خوره به جان ما افتاده است. این شکاف ها که بخش عمده آن به انقلاب ۵۷ و پس از آن برمی گردد، جنبش آزادیخواهانه مردم ایران را با چالش بزرگی مواجه کرده است. چنین به نظر می رسد که هر فرد یا گروه و یا جریانی از قدرت گرفتن فرد یا گروه و یا جریان رقیب خود در فردای پیروزی واهمه دارد!
بایستی بی پرده گفت که آزادیخواهان ایران در یک سال اخیر جنگ «نرم» را به دشمنان آزادی ایران باخته اند. در این جنگ، رژیم تنها دشمن جنبش آزادیخواهی مردم ایران نبوده است. بلکه برخی دشمنان خارجی رژیم هم در این جنگ نرم با او در یک صف بوده اند. با ظهور درخشان جنبش سبز، عبور مسالمت آمیز و کم خطر مردم ایران از این پیج بزرگ تاریخی و تبدیل ایران به یک کشور دمکراتیک قدرتمند در منطقه؛ به یک احتمال بزرگ تبدیل شد. سناریویی که در مجموع در برخی محافل سوداگران و لابی های قدرتمنمد و تجاری ایدئولوژیک! فرامنطقه ای و شرکای منطقه ای آن ها چندان طرفدارانی ندارد. منافع آن ها در تغییراتی است که عوامل (ناپاک) مورد اعتماد آن ها را به حکومت برساند- و نه این که در ایران دمکراسی واقعی برقرار شود و در نتیجه یک دولت پاک واقعا ملی و دمکرات بر سر کار آید.
ایران کشوری است با یک جمعیت خوب تحصیل کرده، با منابع طبیعی فراوان، و در یک موقعیت ممتاز منطقه ای- که مردم آن یک تجربه بزرگ شکست انقلاب ۵۷ را هم در برقراری دمکراسی دارند! از نظر آن ها سه مسیر عمده تحولات پیش رو در ایران می تواند چنین باشد:
۱) برقراری دمکراسی واقعی
۲) تغییر رژیم به رژیم مورد پسند محافل و لابی های فرامنطقه ای و شرکای منطقه ای آن ها
٣) شکست جنبش و رژیم و بی ثباتی و تجزیه احتمالی ایران
برای برخی محافل رادیکال دست راستی که حتی کشته شدن میلیون ها انسان و ویرانی های فراوان دغدغه ای نیست، گزینه ٣ مطلوب ترین گزینه است. بگذریم که در عمل هر ویرانی در هر گوشه جهان برای آن ها پتانسیل یک پروژه و یک بیزنس است. گزینه ۲ برای محافل میانه روتر گزینه مطلوب می باشد.
درست است که مردم ایران در راه برقراری دمکراسی واقعی، افکار عمومی دنیا را با خود دارند؛ اما عملا قدرت مالی و رسانه ای و سازمانی طرفداران گزینه ٣ و ۲ به طورر حساب شده علیه جنبش آزادیخواهی ایرانیان عمل می کند. در این میان برخی جریانات تجزیه طلب هم بر روی گزینه ٣ شرط بندی کرده و یا خواهند کرد.
اینجاست که این حجم از کینه پراکنی و ایجاد تفرقه بین ایرانیان در طول تاریخ بی سابقه است- کینه ورزی های گروهی و حزبی، قومی، مذهبی، خدا- بیخدا، استان به استان، ... و غیره. محافل و باندهای درون رژیم هر کدام سازمان و بودجه خود را با حداکثر توان برای این جنگ نرم علیه مخالفان به میدان آورده اند. برخی محافل خارجی هم از طرف دیگر در راستای استراتژی خود در صحنه این جنگ نرم حضور دارند. جاهایی جریان موسوم به «انحرافی» با محافل خارجی اشتراک منافع دارند و یا برنامه مشترک دارند. کسانی که جایگزین شدن بخشی از جریان انحرافی را، در گزینه ۲ یک احتمال می دانند. دلارهای نفتی فراوانی که خرج شده و یا این وسط گم شده است، رسمی و یا پول شویی شده در دست محافل و شرکت هایی ست که به ظاهر مخالف جمهوری اسلامی اند، اما در واقع برای شکست جنبش دمکراسی خواهی ایران در تلاش سه شیفته هستند.
خب چه می توان کرد؟
به گمان من باید برگشت به اصل اول: پذیرش اختلافات؛ پذیرش یکدیگر.
این اصل در نگاه اول، ساده و بدیهی به نظر می آید. اما شوربختانه به بزرگترین مشکل ما تبدیل شده است. دردناک است ولی واقعیت است که ما حتی در این مرحله مانده ایم. در اصلی متوقف شده ایم که می گوید بیایید فقط در یک چیز توافق کنیم: بپذیریم که با هم اختلاف داریم! پذیرش این اصل نه تنها می تواند جنگ نرم علیه جنبش در دامن زدن به اختلافات را مهار کند- که به پیش برد مبارزه علیه رژیم نیز کمک خواهد کرد.
هیچ فرد و یا گروهی نه این حق را دارد و نه می تواند خود را ایرانی تر از دیگری و یا دیگری را «غیرخودی» بداند. ما متاسفانه کار را از رژیم کریه تر کرده ایم. هر کدام بدون هیچ شرمساری به خود اجازه می دهیم بخشی از هموطنان خود را با میل خود برای همیشه حذف کنیم. غافل از این که معیار سنجش یک دمکراسی خواه و یک دمکرات واقعی آن است که در وهله اول برای آزادی دیگران و به ویژه آن هایی که در اقلیت هستند کوشا باشد نه برای تحمیل خود به مردم. چرا که راه حل پایدار، برقراری دمکراسی است؛ مستقل از هر جریان و یا گروه و حزبی!
از طرف دیگر اکثر رهبران و شخصیت های سیاسی در صحنه، پس از زندانی شدن آقایان موسوی و کروبی متاسفانه لیدرشیب موثری نشان نداده اند. بیشتر درگیر خود و گروه خود هستند و نتوانستند در قد و قواره یک رهبر فراگیر تاثیر معناداری در جمع و جور کردن مشکلات مخالفان رژیم داشته باشند. بسیاری از آنها با دامن زدن به کینه های گذشته، به جای بخشی از راه حل، خود بخشی از مشکل بوده اند!
به گمان من یک راه حل مشکل در دست آکادمیسین های متعهد و دمکراسی خواه خارج کشور است. دور هم جمع شوند و با نگاه علمی بیطرفانه به مشکل و تعریف روشن صورت مساله، طرحی را برای کنار هم نشاندن فراگیر ایرانیان حول یک پروژه خنثی «غیرسیاسی» تدوین کنند. برای مثال پروژه مشترک می تواند تشکیل کمیته ای باشد با هدف جمع کردن کمک برای قحطی زدگان شاخ آفریقا. هنگامی که در عمل نشان دادیم که داشتن اختلافات را پذیرفته ایم و می توانیم با هم بی حب و بغض حرف بزنیم، مقدمات تشکیل کنگره ملی موقت برای دوران گذار را فراهم آوریم. کنگره ای که معادل یک مجلس نمایندگان است و نه یک دولت در تبعید و یا یک ائتلاف از چند حزب و جریان. پارلمانی که قانون اساسی آن بیانیه جهانی حقوق بشر است و متشکل است از تمامی جریانات سیاسی و قومی و مذهبی و صنفی و غیره تا جایی که بتواند حتی الامکان جامعه ایران را نمایندگی کند. این کنگره می تواند با ۷۵ نفر (یک نفر برای یک میلیون جمعیت) در خارج شروع به کار کند ولی ۱۵۰ صندلی یا بیشتر را برای پیوستن احزاب و شخصیت های مخالف داخل کشور در نظر بگیرد.
گام بعدی مبارزه همه جانبه و برنامه ریزی شده شامل نافرمانی های مدنی، اعتصابات، اعتراض ها، تظاهرات و دیگر راه های مبارزه مدنی برای فلج کردن و به زانو درآوردن خامنه ای در برابر اراده مردم است. وقتی او زانو زد برگزاری یک انتخابات آزاد با شرکت همه گروه ها و جریانات شامل جریانات داخل رژیم ممکن خواهد شد. بهترین ناظر و مجری انتخابات به ترتیب سازمان ملل و اتحادیه اروپا خواهند بود. بیایید تمام داوری ها درباره یکدیگر را به صندوق های رای آینده و قضاوت مردم ایران واگذار کنیم.
حال یک عده شروع می کنند به تکرار بحث صوری با مساله. انگار دیگران نمی دانند که با این رژیم برگزاری انتخابات آزاد ممکن نیست. خب همه این را می دانیم. برای همین است که می گوییم باید کنگره ملی را به وجود آورد و حداکثر نیروها را حساب شده و با برنامه بر علیه خامنه ای بسیج کرد و به میدان مبارزه آورد. وقتی خامنه ای در مقابل اراده مردم زانو زد و عقب نشینی کرد همه کاری می توان کرد. آبرومندانه ترین انتخاب برای خامنه ای و کم هزینه ترین مسیر برای مردم و کشور- اما نه تنها مسیر برای رسیدن به هدف- این است که شورای نگهبان فعلی را کنار بگذارد و یک شورای نگهبان بی طرف و بی اعتنا به نظارت استصوابی منصوب کند. فرماندهانی هم که در کودتای انتخاباتی ٨٨ و سرکوب مردم نقش داشته اند استعفا دهند. این یک راه حل و یا استراتژی خروج است که مخالفان با داشتن یک کنگره ملی و با اقتدار و حسن نیت وقتی که توانستند مردم را به صحنه مبارزه بیاورند به خامنه ای پیشنهاد می کنند. اما اگر خامنه ای قبول نکرد، مخالفان که قرار نیست از اهداف خود دست بردارند! ممکن است مخالفان تا دستگیری علی خامنه ای مجبور به مبارزه باشند. تا ابد با حرف زدن بیخودی و بی پشتوانه و مثلا «نقد کردن» نمی توان قمپز در کرد و برای توجیه بی عملی خود مخالفت خوانی کرد! جایی که خود کاری نمی کنیم و درباره هر راه حلی مخالفت خوانی می کنیم، در واقع به «نامربوطی» خود اذعان می کنیم.
در این میان یک عده می مانند که به هیچ راه حلی تن در نخواهند داد. آن هایی که می دانند در انتخابات اول شانس موفقیتی ندارند. ولی شعور آن را ندارند درک کنند که در یک دمکراسی انتخابات بعدی هم خواهد بود. در یک ایران آزاد امکان آگاه کردن مردم و جلب رای مردم برایشان تا ابد فراهم است. کسانی که این فرق برایشان قابل هضم نیست مشکل خودشان هستند. فقط باید مواظب کارشکنی ها و عقده گشایی های آن ها بود!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست