سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کاش بی نفت بودیم و بی قافیه!


خسرو صدری


• دو چیز اگر نداشتیم شاید امروز خیلی چیزها می داشتیم که نداریم. و آن دو"نفت" است و "قافیه"...دمکرات ترین دولت تاریخ کشورمان، برای تاراج این کالاست که توسط استعمارگران بوسیله کودتای ۲۸ مرداد سرنگون می شود... و اما بلایی که "قافیه" بر سر ما آورده است روی نفت سیاه را سفید کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ شهريور ۱٣۹۰ -  ۱٣ سپتامبر ۲۰۱۱


دو چیز اگر نداشتیم شاید امروز خیلی چیزها می داشتیم که نداریم. و آن دو"نفت" است و "قافیه".
می گویند که "نفت" از واژه اوستایی "نافتا" می آید . در زبان روسی هم آن را "Neft" نامیده اند. بسیاری بر این باورند که نفت یا "طلای سیاه"، لااقل برای ما ایرانیان و شاید برای روس ها هم، ترمز پیشرفت و بهروزی بوده است. دمکرات ترین دولت تاریخ کشورمان، برای تاراج این کالاست که توسط استعمارگران بوسیله کودتای ۲٨ مرداد سرنگون می شود تا قرارداد تحمیلی کنسرسیوم بتواند پس از آن برای هرکدام از دو ابرقدرت آمریکا و انگلیس، سهم ۴۰ درصدی را تضمین نماید. بعدها هم با بکارگیری شیوه های مدرن استعماری، کاری کردند که رابطه ما و نفتمان به گاو و شیرش شبیه شد. تکنولوژی استخراج، سیاست قیمت گذاری و تعیین سهمیه ما در بازار جهانی، از آنهاست و وابستگی مطلق به صدور نفت، تاحد ٨۵ درصد کل درآمد ارزی، از آن ماست. یعنی همانقدر که گاو بر شیرش تملک دارد، ماهم بر نفتمان داریم. این وضعیت کمابیش در دیگر کشورهای نفت خیز هم وجود دارد. روسیه مطابق برآورد کارشناسان، بزرگترین منابع انرژی فسیلی آینده جهان را در"اختیار" دارد. البته این اختیار اگر داخل گیومه نبود، روسیه می توانست ابرقدرت بلامنازع جهان باشد و شوروی هم شاید فرو نمی پاشید. برای استخراج ولی روس ها باید به ساز آمریکا و متحدانش برقصند تا آنها بگذارند که مثلا این آقای باب دادلی، مدیرشرکت "بریتیش پتراولیوم" بالاخره پس از چند سال بازی درآوردن، با نخست وزیر انگلستان به روسیه برود تا شاید قراردادی بسته شود. از طرف دیگر، کانادا و دیگر کشورها هم به اشارات آمریکا، به تدریج مدعی مالکیت بر مناطق نفت خیز قطب می شوند و روسیه هم مجبور است که بخش بزرگی از درآمد کنونی اش را صرف تولید سلاح هایی کند که به کمک آن بتواند از این مناطق دفاع نماید. یکی از آنها هم زیر دریایی مدرن اتمی "کورسک"، بود که در سال ۲۰۰۰ آنچنان با مهارت دچار"حادثه" شد که قسمت های خطرناک اتمی اش آسیبی ندید ولی ۱۱٨ نفر سرنشینش جان باختند. بعد از آن هم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه وقت آمریکا اظهار داشت که: "منابع نفت و گاز سیبری، میراث تمام ملت ها و نه فقط روسیه است"!
و اما بلایی که "قافیه" بر سر ما آورده است روی نفت سیاه را سفید کرده است:
می گویند که "تفکر منطقی" در انسان ، سه مرحله تاریخی را پشت سرگذاشته است: ۱- عصر خرافات: یعنی زمانی که انسان بخاطر نادانی قادر به شناخت روابط بین پدیده ها نبود و با توهم زندگی می کرد. ۲- عصر "تمثیل" و "مقایسه" که وجوه مشترک پدیده ها و اشیاء برای طبقه بندی آن ها مورد استفاده قرار می گرفت. داستان معروف "طوطی و از کوزه روغن ریختن" مثنوی، هم از نظر معنا و هم از نظر شکل (شعر)، معرف این مرحله از تکامل خرد آدمی است. ٣- مرحله و دوران تفکر منطقی، که با "منطق صوری" ارسطو، شامل قیاس و استقراء و منطق دیالکتیک، آن را می شناسیم.
ما ایرانی ها ولی به طور کلی از مرحله دوم، در تجزیه و تحلیل هایمان فراتر نمی رویم. یعنی آن که هرجا دلمان خواست، بجای استدلال و منطق و یا "تعریف" جامع و مانع، شعریا ضرب المثلی (که آن هم نوع نابش در ادبیات ما به صورت قافیه دار است) می آوریم و خر بحثمان را از پل می گذرانیم. آقایان "علمای" با عمامه هم متخصص این رشته هستند. حکمی صادر می نمایند و برای اثبات، بجای استدلال، مثال می آورند و جهت محکم کاری یک یا چند بیت شعرهم چاشنی کارمی کنند. جماعت هم که "مطربانشان" منتظر بهانه اند تا از درون "دف" نوازند و جد اندر جد "حرف و گفت و صوت" را برهم زده اند و گوششان بجای شنیدن برهان، همیشه در پی ضرب "فعولن فعولن فعولن فعل /تتن تن تتن تن تتن تن تتن" دویده است، تا آنها رابه حالت خلسه بعد از سماع فرو اندازد، هر چه را "آقا" گفت و آن ها نفهمیدند که چه گفت، در بست قبول می فرمایند. حالا کاش این قضیه به منبر و پای آن محدود می شد. در مسجد و میکده، خانه و قهوه خانه، عزا وعروسی، پای منقل و کنار گود زورخانه، در گلستان و گرمابه و خلاصه در همه جا، هوای "قافیه" را داریم که مبادا خدای ناکرده به "تنگ"ی نفس افتد. حتی در بحث سیاسی هم اگر به سلاح "قافیه" مجهز باشیم، حریف را راحت تر ضربه فنی می کنیم . زیرا آنکه سراینده بهتری است در نهایت امر، شانس بیشتری برای جلب نظر دیگران دارد. چون ما، برای قافیه و وزن، در مقابل عقل و استدلال، حق وتو قائلیم. مثلا وقتی می شنویم: ای دوست تو را نان جوین خوش ننماید/ معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است، فکر نمی کنیم که نان جو اگر در فرهنگ ما پست تر از نان گندم است، چرا شاعر معشوقه خود را به آن تشبیه کرده است. و یا این گفته متناقض که: نه هرکس را مسلمان شد توان گفتش که سلمان شد/ که اول بایدش سلمان شد وآنگه مسلمان شد، که در مصرع اول سلمان به مسلمان ولی در مصرع دوم مسلمان به سلمان برتری دارد. و یا: هر شب ستاره ای به زمین می کشند وباز/ این آسمان غمزده غرق ستاره هاست، که تناقض مضمونی اش در آن است که شهید، ستاره می شود واز زمین که پست است به اوج آسمان می رود و نه برعکس و این زمین است که باید غمزده باشد نه آسمان. که در اصل باید چنین می بود: هر شب ستاره ای از زمین به آسمان می فرستند (کسی را به شهادت می رسانند)، ولی زمین همچنان پر از کسانی است که آماده اند تا ستاره (شهید) شوند و به آسمان روند.
ارتباط ما با شعر درست مانند احساسات ملی و مذهبی ماست که مانع زیر سوال بردن حتی اشکال به وضوح غیر قابل قبول بیان برخی احادیث و سرگذشت های دینی یا حماسی در ذهن ما می شود. داستان کشتی گرفتن پوریای ولی با پهلوان هندی را حتما شنیده اید. می گویند پوریای ولی وقتی شب پیش از مسابقه، در راه خانه به طور تصادفی می بیند که مادر پهلوان هندی در معبد گریه می کند و از خدا کمک می خواهد که پسرش برنده شود، دلش به رحم می آید و عمدا کشتی را می بازد واز این رو قهرمان جوانمردی لقب می گیرد. هیچکس ولی از خود نمی پرسد که مردم از کجا به این قضیه پی بردند؟ آیا جز آن می تواند باشد که جناب پوریا خان خودش داستان گریه کردن پیرزن را تعریف کرده است؟ که این دیگر نشانه "پهلوان پنبه" و شارلاتان بودن و نه جوانمردی اوست.

نفت چو با قافیه همراه شد:
"چاه جمکران" و "امامزاده سیار" و "خیک قل هوالله" و... بازارشان دراین بستر فرهنگی، داغ می ماند.
(خیک قل هوالله، مشکی است که دربرخی نقاط کشور قاریان قرآن قبرستان ها، در خانه و سر فرصت دعا می خوانند ودر آن می دمند و بعد درش را می بندند و به قبرستان می آورند و متناسب با انعام دریافتی، دهانش را کمی باز و بادی از آن بر سرقبر رها می کنند. بهتر آن است ولی آن باد بر سرزندگان سر قبر خالی کنند که در واقع از آن یکی مرده ترند).

خسرو صدری
khosro-sadri.blogspot.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست