سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"آقا" در جهنم!


علی کشتگر


• بنابراین برخلاف رویای خامنه ای، روند حذف اصلاح طلبان از قدرت که با کودتای ۲۲ خرداد ۸۸ تکمیل شد، نه فقط موجب تحکیم قدرت و نفوذ وی در حاکمیت نگشت، بلکه از اعتبار و نفوذ وی در میان اصول گرایان نیز کاسته شد. چنان که می توان گفت بازنده اصلی ۲۲ خرداد و تحولات پس از آن، نهاد ولایت فقیه و شخص علی خامنه ای است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۶ شهريور ۱٣۹۰ -  ۷ سپتامبر ۲۰۱۱


علی خامنه ای که اصول گرایان را برای حذف اصلاح طلبان از گردونه قدرت پشت سر خود متحد کرده بود و خوشباورانه می پنداشت پس از تسویه حساب با اصلاح طلبان و "خواص بی بصیرت"، حکومتی منسجم خواهد داشت، امروز نومیدانه شاهد جنگ بیرحمانه بلوک های رقیب قدرت در جمهوری اسلامی است.
خامنه ای با طرد اصلاح طلبان هم پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی را به شدت لاغر و فرسوده ساخت، هم عامل وحدت بخش اصول گرایان را به دور انداخت، هم پل های ارتباطی جمهوری اسلامی را با جامعه و مردم خراب کرد، هم موجب برآمد جنبش اعتراضی و تقویت اپوزیسیون جمهوری اسلامی شد وهم حوزه مانور خود را در حاکمیت به شدت محدود نمود.
بنابراین برخلاف رویای خامنه ای، روند حذف اصلاح طلبان از قدرت که با کودتای ۲۲ خرداد ٨٨ تکمیل شد، نه فقط موجب تحکیم قدرت و نفوذ وی در حاکمیت نگشت، بلکه از اعتبار و نفوذ وی در میان اصول گرایان نیز کاسته شد. چنان که می توان گفت بازنده اصلی ۲۲ خرداد و تحولات پس از آن، نهاد ولایت فقیه و شخص علی خامنه ای است. دو سال و اندی پس از کودتا نه فقط سرکوب های خونین و بگیر و ببندها آتش خشم مردم و فضای اعتراضی را خاموش نکرده و هر لحظه ممکن است زبانه های آن سربه آسمان بگذارد، بلکه به دایره خودی ها نیز سرایت کرده است.
برای نخستین بار در تاریخ حیات جمهوری اسلامی نهاد ولایت فقیه نقش فصل الخطاب بودن خود را در دایره "خودی ها"ی نظام از دست داده است.چنان که "رهبر" هرچه بلندتر و صریح تر لشکریان خود را به همدلی و وحدت فرا می خواند کمتر شنیده می شود و لاجرم کشمکش های درونی اصول گرایان شدید ترمی شود. درنتیجه خامنه ای که نمی تواند همه این دسته های رقیب را با تهدیدها و تطمیع های خود در خط رهبری متحد کند به ناچار به سر دسته یکی از این بلوک های رقیب که خود را به آن نزدیک تر می بیند تبدیل می شود. این روزها دست کم پنج دسته رقیب بر سر سهم خود در قدرت به جان هم افتاده اند:
- جبهه اصول گرایان! به رهبری مهدوی کنی
گروه مشایی – احمدی نژاد که نام مستعار آن "گروه انحرافی" است.-
- باند لاریجانی
- ائتلاف غیررسمی قالیباف و محسن رضایی
و بالاخره جبهه پایداری به رهبری آیت اله مصباح یزدی و آیت اله خوشوقت.
جبهه پایداری مصباح یزدی که از همه تندروتر است مرز میان دسته بندی های مهدوی کنی، لاریجانی، قالیباف و محسن رضایی را با هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان کمرنگ می داند و برآن است که این جریانات باید از مواضع و پست های کلیدی حاکمیت کنار گذاشته شوند.
پروژه سیاسی جبهه پایداری مصباح آن است که عناصری از بدنه جریان احمدی نژاد- مشایی که در جریان حذف اصلاح طلبان همراه و در خط مصباح یزدی بودند را با خود همراه کند تا در گام های بعدی با قبضه کردن اهرم های اصلی قدرت سایر دستجات اصول گرا را به حاشیه براند. و چنین می نماید که این جریان از حمایت علی خامنه ای نیز برخوردار است. خامنه ای به اصول گرایانی که بطور علنی و قاطع با هاشمی رفسنجانی مرزبندی نکرده اند، اعتماد ندارد. برخلاف انتظار خامنه ای حذف اصلاح طلبان از قدرت و به حاشیه راندن هاشمی ریشه اصلاح طلبی را هم در نظام حاکم نابود نکرده است. بویژه آن که مدام برخی از مسوولان و مدیران درجه اول و دوم نظام جمهوری اسلامی با توجه به تحولات منطقه و الزاماتی که شرط ماندگاری نظام به شمار می روند به گرایش اصلاح طلبی می گرایند و در نتیجه با استبداد مطلقه فقیه مساله پیدا می کنند. دستیابی خامنه ای به حکومت منسجم و یکدست سرابی است که هرچه شتاب او برای رسیدن به آن بیشتر می شود بحران عمیق تر و رهبر خسته تر و درمانده تر می شود. همین سراب است که دیکتاتور را به آن تقلب بزرگ انتخاباتی هدایت کرد و همین سراب است که سرانجام خامنه ای را به جهنمی که خود پدید آورنده آن است می برد و نابودی محتوم رژیم اسلامی را شتاب می بخشد.

* یادداشت سیاسی روزنامه ی اینترنتی میهن، چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱٣۹۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست