سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

استبداد حاکم و تحریف تاریخ


دکتر پریسا ساعد


• ارزش‌های خفتهٔ فرهنگی‌ یک ذهنیت مرده و مدفون نیست، و تا زمانیکه گامی محکم بسمت خوداگاهی فرهنگی برداشته نشود، جامعه بطور ناخوداگاه ابزار مهیاساز اهرم استبداد و اقتدار خود شیفتگان قدرت خواهد بود و تاریج نیز همواره بنا بر منافع حکام خود کامه به قصد فردیت زدایی و هویت زدایی جامعه تحریف خواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۱ مرداد ۱٣۹۰ -  ۲۲ اوت ۲۰۱۱


 حضور اعتراضی ساختارگرایان در لباس نماینگان حقوق بشر، علیه بی‌ عدالتی ناشی ار عملکرد دولت کنونی به ریاست محمود احمدی نژاد، با پرونده ای دست چین شده و اشاره به دوره ای واحد، نه نمایانگرخشونت تاریخی حکومت ولایی در تمامیت ان و نه نشانگر ذات خشونتزا وحقوق ستیز نظامی جرم اندیش و مردم ستیز درکلیت ان است. تنازل پرونده نقض حقوق بشردر ایران به پس از انتخابات ٨٨ توسط این نمایندگان در نهادهای بین المللی، اگرچه بیانگر سویه ای تاریک از تاریخ سیاه نظام ولایی است اما بر اساس تبعیض و تحریف تاریخی استواراست. پنهانکاری ولاپوشانی عمدی جنایات ضد بشری رژیم و وارونه نشان دادن نقش عوامل وعناصر جهت دهنده در وقوع رخدادهای سیاه سالهای ۶۰ و استمرار خشونت روزافزون بر ملت ایران تا انتخابات ٨٨ را نمیتوان به امری مقطعی و برخاسته از دولت احمدی نژاد تقلیل داد. احمدی نژاد زاده نظام و فرزند خلف حکومت ولایی است و نه حکومت ولایی زاده احمدی نژاد! این امر توجیه ناپذیر، غیراخلاقی وخیانت به امانت داری تاریخی است. لذا، حضور و دفاعیه نیم بند این نمایندگان حقوق بشر در محافل و نهادهای گوناگون فاقد اعتبار تاریخی است و در برگیرنده دادخواهی ٣٣ سال ظلم، بیعدالتی و ستمی که نظام ولایی برمردم ایران روا داشته است نمیباشد. این خیزش نمایشی بیش از اینکه بعنوان دفاعیه از نقض حقوق ملت ایران محسوب شود نوعی لابیگری در اعتباربخشی به رهبران سبز امید است. البته این امر نه تصادفی است و نه غیرقابل پیش بینی. این فرایند تجلی سامانه ای است با کیفیت و کمیتی ویژه، مبتنی بر مبانی تئوریک و طراحی شده در تطهیر و نهادی کردن قوانین ولایی. یعنی اثبات نظریه ایت الله خمینی، و نهایتا بسط استبداد تمامیت خواهی.
تجلی ضدیت ماهوی نظریه پردازان رفرم با مبانی بنیادی حقوق بشر را میتوان، با پس راندن جنبش از صحنه مبارزه و تلاش در منفعل ساختن ان، در پافشاری و ضرورت اجرای بدون تنازل قانون اساسی، در تصاحب و تحریف هویت و ماهیت تکثرگرای جنبش به هویت تک صدای جتبش سبز امید، و تقلیل پایگاه نظری جنبش به پایگاهی مترادف با اهداف ساخنارگرایان بخوبی مشاهده نمود. پارادوکسی که نه تنها ناهمخوانی اهداف استراتژیک انان را با مردم سالاری اشکار میسازد. بلکه نموداری است شاخص از افت زدگی ایده لوژیک یا باور به یقینی باطل.
واقعیت این است که حامیان نظریه ولایی هرچند امروز مترادف با نحله های فکری مقبول و شعارهای مردم پسند حقوق بشر در صحنه حضوری صوری پیدا کرده اند، اما در جوهر تفکر کوتاه ماندگان ترسیده ای هستند که علیه مطالبات برحق مردم گام برداشته و عافیت خود و انقلاب خونین خود را تنها در مقیاس قبض و بسط قدرت مطلقه وسمت و سو دادن جامعه مطالبه گر امروز به جامعه ای منفعل و اطاعت پذیر جستجو می نمایند. غافل از اینکه این روند زورمدارانه و بیمارگونه، روان نژندی و ماهیت ترسیده و خودباخته این حکومت پادگانی را بیش از پیش اشکار ساخته است.
در این میان انچه شاخص است، هراس و ترس فزاینده دین پیشه گان ار روشن شدن ابعاد ناپیدای تاریخی برای نسل های جوانتر است که اغلب خوراک فکری وخوداگاهی تاریخی انان با اموزه های منافع جویانه، تبلیغی و تحریفی حکومت ولایی و سرسپردگان وابسته تغدیه شده است. مثل نقش تبلیغاتی- القایی دین پیشه گان شبه سکولار، که در یک افت زدگی ایده لوژیک همچنان در تلاشند که در هنجاربخشی و جاسازی واقعیتی مجازی، تئوری رفرم را بعنوان پدیده ای همخوان با مطالبات مردم وهمبافت با ویژه گی های فرهنگی - مذهبی به جامعه تحمیل کنند.
ان هنگام که مفهوم معنویت و اخلاق انسانی با هنجارسازی خودشیفتگان حقیقت در مشت واژگون و وارونه میشود، ان زمان که بخشی از تاریخ حذف، بخشی بازسازی وبخشی تحریف میشود، هنگامی که معاویه های ظالم دیروز بدون پاسخگویی و ارائه الگوی تغییر، ناگهان در مقام حسین های مظلوم امروز ظهور میکنند، و حسین های امروز دگر بار در مناسبات معیوب قدرت و سلطه، از پایگاه معاویه های فردا نقش افرینی میکنند، بستری فراهم میشود که در ان خشونتگر دیروز قادر است که در تجرید از خود به یک ناجی نجاتبخش ارتقا پیدا کند. و اسب سرکش اقتدار گرایی را در گردونه قدرت و فردیت سلب شده جامعه همچنان بتازاند.   
بدیهی است که قهرمانهای ذهنی همواره در تاریخ سیاسی ما حضوری پایدار و اثرگدار داشته اند.
برای شناخت ردپای تاریخی انان نیازی براه دور رفتن نیست، تنها کافیست که نگاهی علمی، جدی و هوشمندانه به ظهور ایت الله خمینی و بنیاد اندیشگی او در تاریخ سیاسی معاصر و نقش تاریخی او از بهمن سال ۱٣۴۱ تا پیامدهای امروز بیافکنیم. و این پرسش را مطرح کنیم که چگونه فردیکه ازهمان ابتدا مواضع خود را تمام و کمال علیه حقوق شهروندی اعلام کرده بود و با نفس ازادی ضدیت داشت را بعنوان رهبر ازادیخواه انقلاب بر گزیدیم. فردی که تساوی حقوق زن و مرد را در حق رای دادن، انتخاب شدن، انتخاب کردن، اشتغال، اموزش و قانون حمایت از خانواده، توطئه و فاجعه ای بر علیه قران و شریعت میخواند: .
"دولت تصویب نامه ی خلاف شرع صادر می کند، به زن ها حق رای می دهد، نوامیس مسلمین در شرف هتک است، دختران عفیف مردم در مدارس زیر دست مردها درس می خوانند"، خطرامروز براسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست، روز ننگین ۱۷ دی را جشن می گیرند" شانزده مهرماه۱٣۴۱
و جالب اینجاست که مظفر بقایی از سوی حزب زحمتکشان ایران که مخالف با دستگاه سلطنت بود، به دفاع از دشمن مشترک یعنی حجت الاسلام خمینی که در مقام ناجی ظهور کرده بود، در همان زمان در نامه ای اعلام میدارد:
"حضرت ایت الله خمینی به عنوان عالیترین مرجع و شخص اول روحانیت باید به تمام مراجع داخلی و خارجی رسما و بدون ابهام معرفی گردد".
نمونه ای از فرهنگ ناجی گری.

در مجموع اشاره به این اصل ضروری است که یک رهبر خودشیفته و اقتدارگرا ذات و یا ماهیتی جدا و مجرد از جامعه و بافت
فرهنگی خود ندارد. یعنی از بطن جامعه برمیخیزد و توسط افراد ان جامعه به اقتدار میرسد.
در فرهنگی که سنت مذهب و سنت استبداد، هردو بر اهرم اقتدار استوار است، در فرهنگی که کهن الگوهای تاریخی با ناخود آگاه حمعی جامعه، الفتی دیرپای دارند، حکومت های خودشیفته برای نهادی کردن قدرت خود، مناسبات فرهنگی‌ متناسبی را بر اساس هنجار‌های ته نشین شدهٔ فرهنگی شکل میدهند. بخشی از این هنجارها مبتنی‌ بر کهن انگاره هایی‌ است چون تقدس و تقدس گرایی، بت سازی و بت پرستی، تمکین و تسلیم، استبداد پروری‌ و مستبد پرستی. همچنین مفاهیمی چون ظالم و مظلوم، شهادت و شهید ایثار و فنا (قصهٔ شهادت ۷۲ تن و مظلومیت امام حسین) که در روان آگاه و ناخودآگاه قومی بار روانی‌- عاطفی بسیار دارد و انگیزشی است بسمت ناجی طلبی و قهرمان پروری.
در نتیجه، ارزش‌های خفتهٔ فرهنگی‌ یک ذهنیت مرده و مدفون نیست، و تا زمانیکه گامی محکم بسمت خوداگاهی فرهنگی برداشته نشود، جامعه بطور ناخوداگاه ابزار مهیاساز اهرم استبداد و اقتدار خود شیفتگان قدرت خواهد بود و تاریج نیز همواره بنا بر منافع حکام خود کامه به قصد فردیت زدایی و هویت زدایی جامعه تحریف خواهد شد.
تمیز، تشخیص و توانایی ارزیابی پدیده ها و نقد نوانسها در مناسبات تاریخی -فرهنگی-سیاسی-اجتماعی است که جامعه از سکوی کوتاه دنیایی بسته، پرشی بسمت دنیای باز، توسعه فکری و فرهنگی پیدا خواهد کرد..

دکتر پریسا ساعد


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست