سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

معرکه گیران


فیروز نجومی


• عزل و نصب وزیر اطلاعات و آنچه بدنبال آن بوقوع پیوسته بیشتر شباهت به "معرکه گیری" دارد تا مبارزه بر سر قدرت و ثروت. در معرکه، زد و خورد هم هست، بگیر و ببند هم هست. معرکه گیران زبده، آنانی هستند که تماشاگران خود را وا دارند که به جدی بودن آنچه می بینند باور آورند. تاریخ نشان داده است بویژه تاریخ ۳۲ سال اخیر که قشری که بنام روحانیت صدها سال بر فرهنگ و خلق و خوی و سنت مردم ایران سلطه افکنده اند، ماهرترین معرکه گیران تاریخ اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۵ تير ۱٣۹۰ -  ۶ ژوئيه ۲۰۱۱


زد و خورد و بگیر و ببند در درون حلقه های رهبری و مدیریت و یا ولایت و جمهوریت، هنوز ادامه دارد. چنانکه گویی از گسترش دامنه آن عمدی هست و کسی و یا نهادی از آن بهره بر گیرد. ظاهرا "جریان انحرافی" برغم "بال و پر قیچی" شده و دهانی خونین، در میدان نبرد بجای خود مانده است. تهدید و خط و نشان کشیدن و دندانهای تیز و برنده را به یکدیگر نمایاندن، تهمت و اتهام، واقعیتی است که عناصر یک نمایش و صحنه گرادنی سرم گرم کننده و تفریحی را در بر دارد. پر رمز و راز است و پر پیچ و خم. بدرستی روشن نیست که خیر و شر از کدامیک بر میخیزید، از حلقه ی رهبری و یا حلقه ی رئیس جمهوری؟ اختلاف بر سر چیست؟ آیا این اختلافات واقعی است و یا ساختگی؟ آیا میتوان به آنچه از رسانه های ولایتی و دولتی بگوش میرسد، اعتماد نمود؟ در نظام ولایت هیچ چیز بوقوع نمی پیوندد که تهی از اسرار و ناگفتنی ها باشد. چرا که در جامعه ای که ولی فقیه آخرین حرف را میزند و نقطه ثقل یک نظام اجتماعی است، هر اتفاقی که می افتد و هر پدیده ای که ظاهر میشود، نمیتواند عاری از فریب و ریا باشد.

بنابراین، نمیتوان به اصالت غائله ای که از اوایل اردیبهشت ماه امسال با تصمیم ریاست جمهوری مبنی بر عزل وزیر اطلاعات، حجت الاسلام مصلحی و نصب دوباره وی به وزارت بوسیله ولایت فقیه، آغاز گردیده است با شک و تردید نگاه نکنیم. چرا که فریب و ریا کنشی است که از یک دیدگاه کلی بر میخیزد. باین معنا که کسی که فریب کار است تنها در یک و یا دو مورد دست به فریبکاری نمیزند. یک بار فریبکار همیشه و در کلیه ی موارد فریبکار. مثلا اگر رهبری و ریاست جمهوری، یا وزیر و رئیس، و یا آیت الله و حجت الاسلام، یکبار مرتکب فریبکاری نمیشوند، بلکه فریبکاری در ذات آنها نهفته شده است. باین معنا که فریبکاری یک گزینه در میان طیف ی از گزینه های مختلف نیست. آنها فریب و ریا را حقیقت می پندارند و حقیقت را فریب و ریا، چون یا زائیده ی دین هستند و یا قدرت و یا هر دو باهم.

اشتباه خواهد بود که انتظار داشت که تنش و اختلافات در سطح فوقانی ساختار قدرت چنان عمیق شود که رژیم را از درون دچار از هم گسیختگی و یا حداقل آنقدر ضعیف نماید که روزنه ای در بدنه اش برای رهایی پدید آید. نمیتوان به آنچه روزانه در صحنه ی سیاسی کشور بوقوع میپیوندد امید بست. چرا که اختلاف و تنش بین ولایت و جمهوریت پدیده ی جدیدی نیست. پس از ٣۲ سال باید آنرا نهادین دانست. با نظام ولایت پا به عرصه ی وجود گذارده است و هم چنان ادامه دارد. تصمیم و گزینه ریاست جمهوری مبنی بر برکناری وزیر اطلاعات را آیا میتوان گزینه ای تصادفی و بدون در نظر گرفتن واکنش ولایت فقیه و پیروان وی خواند؟ آیا میتوان انتظار داشت رئیس جمهوری که در هوش و ذکاوت و در زرنگی و زیرکی بی نظیر خوانده شده است، بی گدار به آب بزند؟ آیا فکر میکرد که ولی فقیه به عزل جاسوس و خبر چینی که برای نظارت بر رفتار و اعمال کارگزار خود گمارده است، رضایت خواهد داد؟ آیا او در این خیال خام بسر میبرد که با بر کناری وزیر اطلاعات میتواند ولی فقیه را به کوری و کری بکشاند و او را از آنچه در آن دستگاه اطلاعاتی میگذرد در تاریکی نگاه دارد؟ که دست خود را در کنترل مهمترین اهرم قدرت باز نگاه دارد و ولی فقیه را به شاه سلطان حسین تبدیل نماید؟

آیا شناخت رئیس جمهور از ولایت فقیه میتواند آنقدر ناپخته و ناشیانه باشد؟ آیا آقای رئیس جمهور پیش بینی کرده بود که در واکنش به اراده ی ولی فقیه یازده روز، کنج عزلت بر میگزیند و در نهایت شرمندگی تصمیم خود را باز پس میگیرد؟ آیا ممکن است که بدون محاسبات سود و زیان به چنین تصمیمی با پی آمدهایی بس گران، دست زده باشد؟ پاسخ به هریک از این سوالات کافی بود که ریاست جمهوری را از عزل وزیر اطلاعات باز دارد. چگونه و به چه دلیل تصمیم عزل وزیر اطلاعات اتخاذ گردیده است، هنوز در پرده ی ابهام است و آقای رئیس جمهور تاکنون از هرگونه توضیحی در باره آن خودداری کرده است.

متقابلا نمیتوان تصور نمود که علنی ساختن گزینه ی نصب مجدد وزیر اطلاعات بوسیله ولی فقیه، تصمیمی ناگهانی و از روی غضب و عصبانیت اتخاذ گردیده است. که او از بکار گیری عقل اجتهاد کوتاهی کرده است؟ بسیار بعید بنظر میرسد، که ولی فقیه با خویشتن خویش به مشاوره نپرداخته و عمیقا غور و تفکر نکرده و با یاران و انصار خویش وارد شور نشده باشد؟ آیا ممکن است که ولایت فقیه در پاسخ به جریحه دار شدن احساسات و عواطف خود تصمیم گرفته که یار وفادار خود را بار دیگر به جاسوسی و خبر چینی بگمارد بدون آنکه نتایج و فرآیندهای آن او را دچار اضطراب و نگرانی ننماید؟ آیا او نمیدانست که سکه ی احمدی نژاد را بیک پول سیاه تبدیل میکند؟

بعضا انگیزه ی عزل وزیر اطلاعات را یک کنش تلافی جویانه میخوانند در پاسخ به برکناری یکی از نزدیکان یار وفادار رئیس جمهور، اسفندیار مشایی از مقام معاونت وزارت اطلاعات. که قصد آنرا داشته اند که با استفاده از دستگاه اطلاعاتی بتوانند کرسی های بیشتری را در انتخابات آینده بخود اختصاص دهند و سر انجام مشایی را به ریاست جمهوری برسانند، کسی که مخترع "مکتب اسلام ایرانی" ست و دیر زمانی است که معرف حضور حلقه ی رهبری میباشد. در پی آن "جریان انحرافی" نیز رو شد و استفاده از جن گیر و رمال برای نفوذ در شرایط و تغییر آن بنفع "باند" احمدی نژاد، کشف گردید که حکایت از قصد و نیت درونی جریان انحرافی و طرح های آنها میکرد. این داستان البته بگونه ای در رسانه ها بازتاب یافت گویی که طراحان جریان انحرافی غافلگیر شده و نقشه های شیطانی آنها آشکار گردیده است. که این خود نتیجه تدبیر و تصمیم تاریخ ساز ولی فقیه مبنی بر نصب مجدد وزیر اطلاعات و علنی ساختن آن در پیشگاه مردم تعریف و تفسیر گردید.

اگر این تعبیر به حقیقت نزدیک است، باید آنرا تبلیغی مزورانه دانست به نفع ولی فقیه و سراسر فریب و ریاکاری. چرا که این تعبیر بر یک فرض نادرست بنا گردیده است که انتخاباتی هست آزاد و روباز چنانکه رقابت ها آنقدر شدید است که برخی به سازماندهی پرداخته اند که از آن طریق بتوانند قدرت را بنفع خود کسب کنند و از درون دژ تسخیر ناپذیر ولایت را فتح نمایند. البته انتخاباتی که رژیم دین در دفاع از اصالت و صحت آن از هیچ دریغ نکند، حتی اگر رئیس جمهوری باشد که روزی به لحاظ ساده زیستی و فروتنی دل بسیاری از مردم تنگدست را بدست آورده باشد، میتواند به قربانگاه برود.

آنچه این تعبیر را رقیق و آبکی میسازد آن است که همگان آگاهند که انتخابات در نظام ولایت چیزی جز یک فریب بزرگ نیست. چرا که انتخاب شوندگان قبل از آنکه مورد قضاوت و بررسی مردم قرار گیرند، از صافی تفتیش شورای نگهبان گذشته اند. این هم شامل انتخابات نمایندگان مجلس میشود و هم ریاست جمهوری. در انتخابات گذشته حتی اگر آقای موسوی برنده ی انتخابات معرفی میشد، نمیتوان او را برگزیده ی ملت دانست. چون شورای نگهبان گزینه مردم را بسیار محدود و تنگ ساخته بود. بهمین ترتیب نمایندگانی که به مجلس راه می یابند، منتخب مستقیم مردم نیستند. چرا که مجلس شورای اسلامی برای جلوگیری از خودکامگی قدرت معماری نشده است بلکه برای مشروعیت بخشیدن به آن است که پا بعرصه وجود گذارده است. بنابراین برای تغییر نتایج انتخابات، این شورای نگهبان است که باید در آن نفوذ نمود. بدرستی روشن نیست که آقای احمدی نژاد یار وفادار خود، آقای مشایی را که مورد نفرت آیت الله ها و حجت الاسلام ها بوده است، چگونه میتوانست از صافی شورای نگهبان بگذراند؟ پایه های چنین تعبیر و تفسیری بسیار سست و لرزان است. آیا ممکن است که احمدی نژاد از این واقعیت بی خبر و نا آگاه بوده باشد که نظام ولایت بر کدام پاشنه به گردش در میآید؟

بنابراین، عزل و نصب وزیر اطلاعات و آنچه بدنبال آن بوقوع پیوسته بیشتر شباهت به "معرکه گیری" دارد تا مبارزه بر سر قدرت و ثروت. در معرکه، زد و خورد هم هست، بگیر و ببند هم هست. معرکه گیران زبده، آنانی هستند که تماشاگران خود را وا دارند که به جدی بودن آنچه می بینند باور آورند. تاریخ نشان داده است بویژه تاریخ ٣۲ سال اخیر که قشری که بنام روحانیت صدها سال بر فرهنگ و خلق و خوی و سنت مردم ایران سلطه افکنده اند، ماهرترین معرکه گیران تاریخ اند. برای جلب حواس تماشاگران ممکن است که دست به عملیاتی هم بزند که چندان کم خطر هم نباشند. روحانیت بر منبر وعظ و یا درس فقهی، خود را در برابر تماشاگران قرار میدهد. در واقع آموزش "علم" فقه را باید آموزش معرکه گیری خواند. چه زمانی که بر فراز منبر "مسائل" میگویند چه زمانی که "اصولی کافی" را میآموزند و یا آموزش دهند- در حوزه های علمیه.

بنابراین، همیشه باید بخاطر داشته باشیم که این معرکه گیران هستند که بر ما حکومت میکنند. از معرکه گیر تنها معرکه است که به بیرون بتراود. از معرکه گیران نمیتوان انتظار داشت به امر سیاست بگونه ای بپردازند که حکومت های غربی تابع قانون و یا نظام های دیکتاتوری قانون گریز، می پردازند. معرکه گیر، امروز درست است که به قدرت رسیده است، اما این خوی معرکه گیری است که بر مسند قدرت نیز بمنصه ظهور میرسد. بعبارت دیگر، معرکه گیری شیوه ی حکومت آیت الله ها و حجت الاسلام ها و حوزه های علمیه است.

امام خمینی را باید آموزگار بزرگ معرکه گیران نامید. از معرکه ی عزل بنی صدر و گروگانگیری و جنگ با کفر و باطل بگیر تا معرکه های کوچکتری همچون معرکه ی صدور فرمان اعدام سلمان رشدی، همه بدون استثنا خصوصیات معرکه گیری را دارا بودند. امام خمینی را باید پیش کسوت و رهبر معرکه گیران خواند به آن دلیل که آنرا تعالی بخشید چنانکه گردن هزاران هزار انسان را بر زمین افکند، دست بقتل عام بهترین جوانان انقلاب در زندانهای ایران زد و مرفق خود را عمیقا بخون مردم آلوده نمود، بدون آنکه تماشاگران او اصلا متوجه شوند، چه اتفاقی افتاده است. چرا که روزی نبود که معرکه ای بپا نکند و در پس آن استبداد دین را مستحکم ننماید و تداوم نبخشد.

آقای خامنه ای نیز جانشین خلف امام است، در معرکه گیری به مرتبه ی رفیع اجتهاد رسیده است. معرکه گیری نیز شیوه ی اصلی حکومت است. او نیز معرکه ی مبارزه با شیطان بزرگ را و انتخاب خاتمی را براه انداخت که تابعیت جمهوریت از ولایت را نهادینه سازد، یعنی که راه امام را همچنان ادامه داد. از میان معرکه ها میتوان به معرکه ی دست یابی به اسلحه کشتار نهایی و دشمن آشتی ناپذیر آمریکا و صهیونیسم، اشاره نمود. در پس این معرکه ها بود که کشتار زنجیره ای را براه انداخت و بسرکوب دانشجویان آزادیخواه پرداخت و دگر اندیشی را به یک خطر جانی تبدیل نمود.

لازم به یاد آوری ست که خامنه ای در برپا داشتن معرکه ی انتخابات ریاست جمهوری در سال ٨٨، شکست
خورد و او را با حقیقتی تلخ روبرو ساخت که بخش مهمی از جامعه با رای او مخالفند. وی نتوانست بسادگی گذشته مردم را دچار جانوری همچون احمدی نژاد نماید. اختلاف و تنش بین رهبری و ریاست جمهوری را نیز باید معرکه ای در ادامه ی معرکه گیری های گذشته دانست. چرا که شرایط منطقه حساس است و نباید اجازه داد که مردم بار دیگر و به پیروی از قیام های منطقه ای بر علیه نظام بشورند. اگر ولایت بر علیه جمهوریت برخیزد و جریان انحرافی را حذف و سلامت انتخابات را تضمین نماید، میتواند تماشاگران را سرگرم نماید، تا مطالبات خود را از خاطر برده و درد محرومیت از ابتدائی ترین حق و حقوق انسانی و رنج گرانی و بیکار ی و فقر و محنت و تهی دستی و عقب ماندگی را بفراموشی بسپارند. بدین لحاظ باید بخاطر داشته باشیم که این معرکه گیران هستند که بر ما حکومت میکنند.

فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست