سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دو سال گذشت. جنبش سبز به کجا میرود؟


م. چشمه


• ادامه انحصارطلبی "شورای هماهنگی راه سبز امید" و عدم کوشش در راه همکاری معنی دار میان کلیه نیروها و جریانهای شرکت کننده در جنبش سبز این جنبش را چند پاره خواهد کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۱ خرداد ۱٣۹۰ -  ۱۱ ژوئن ۲۰۱۱


۱. مقدمه
دو سال از تولد جنبش سبز میگذرد. از همان ابتدا بدنبال تظاهرا ت ۲٣، ۲۵، و ٣۰ خرداد ٨٨، برای اغلب کوشندگان راه رهائی ایران آشکار شد که فصل جدید و یا فرایند نوینی در جنبش آزادیخواهانه و ضد دیکتاتوری مردم ایران همانند فرایند انقلاب مشروطه آغاز شده است. خیزش ناگهانی مردم که حقیقتاً همه را حیرت زده کرده و رژیم را کاملاً غافلگیر کرده بود، در صورت وجود یک رهبری تحول طلب شاید میتوانست بسان خیزشهای مردم عرب خاورمیانه و شمال آفریقا رژیم را یا سرنگون کرده و یا به عقب نشینی جدی وادار کند. افسوس که چنین نشد!
این عدم موفقیت اما نافی دستاوردهای مهم برای جنبش سبز نیست. مهمتر از همه، جنبش سبز آنچنان از رژیم مشروعیت زدائی کرده که بازی کردن "کارت جمهوریت" را برای رژیم تقریباً غیرممکن کرده است. البته کماکان هستند پاره ای از اصلاح طلبان حکومتی که کوشش میکنند با پیش کشیدن مسأله شرکت و یا تحریم انتخابات آتی این دستآورد مهم را مخدوش کنند.
خود کامگی هر چه بیشتر باند خامنه ای در مواجهه با مطالبات مردم و جنبش سبز، دخالت در جزئی ترین امور مملکت، همراه با فساد و تباهی آخوندهای حاکم کار را بجائی رسانده که صدای احمدی نژاد رئیس جمهور دست نشانده خامنه ای را نیز در آورده، و هم اکنون رژیم را با یکی از بزرگترین چالشهای دوران حکومت خود روبرو کرده است.
بی آبرو شدن و انزوای رژیم در اذهان بین المللی و بویژه مردم خاورمیانه شاید پیش زمینه لازم برای بروز نهضتهای ضد دیکتاتوری مردم خاورمیانه و شمال آفریقا بحساب آید. بیهوده نیست که آقای اوباما رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی تاریخی خود در مورد تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا تظاهرات مردمی در خیابانهای تهران را الهام بخش باصطلاح "بهار عربی" دانست.

باری دستکاه خلیفه گری ولایت فقیه بمثابه کانون اصلی قدرت در ایران با مشاهده شرایط بالقوه انقلابی پس از پشت سر گذاشتن شوک اولیه بر آن شد تا با تکیه بر سیاست دیرینه خود یعنی "النصر بالرعب" در مواجهه با مطالبات بحق مردم چهره ای کاملاً درنده و بی رحم از خود نشان دهد. بعنوان نمونه، خامنه ای با الهام از سلف خود خمینی که میگفت در راه حفظ نظام میتوان اصول اولیه دین را نیز زیر پا نهاد، دستور تجاوز به دختران و پسران در زندان و یا قتل هاله سحابی را هنگام مراسم سوگواری برای پدر صادر میکند. سبعیت رژیم در سرکوب مردم، محاسبه ساده از توازن قوا و منابع قابل دسترس میان رژیم و مردم اکثر ناظران سیاسی امور ایران را از همان اوائل جنبش سبز بدین نتیجه رساند که فرایند جنبش سبز در راه کسب حاکمیت ملی و گذار به دمکراسی یک فرایند یک شبه نبوده، بلکه فرایندی فرسایشی، پر افت و خیز و نسبتاً زمان بر خواهد بود.

۲. مشگل اساسی جنبش سبز
پیکارگران راه آزادی ایران به مشگلات و نابسامانیهای چندی در مورد جنبش سبز اشاره کرده اند. پاره ای از این مشگلات از این زمره اند: اول، تقابل دو بینش متضاد در مورد رسالت جنبش سبز. دوم، عدم شکل گیری یک شورای رهبری مورد قبول اکثریت. سوم، عدم توافق در مورد ساختار تشکیلاتی مناسب برای جنبش سبز. و بالاخره چهارم، محدود ماندن این جنبش اساساً به طبقات متوسط شهری و بویژه جوانان دانشجو و عدم گسترش آن به طبقات محروم و اقلیتهای قومی. اما شاید بزرگترین مشگل جنبش سبز که مسبب خاموشی و فلج مرحله ای آن نیز شده است، مشگل اول یعنی تقابل دو بینش متضاد در مورد جایگاه و رسالت جنبش سبز است. یکی جنبش سبز را وسیله ای برای وادارکردن رژیم به رعایت "بدون تنازل" قانون اساسی جمهوری اسلامی، بازگشت به "دوران طلائی امام راحل" و در نهایت بخاطر حفظ اسلام سیاسی اما با حضور اصلاح طلبان حکومتی میداند. دیگری رسالت جنبش سبز را در نفی استبداد مذهبی، بزیر کشیدن دستگاه ولایت فقیه بمنظور کسب حق حاکمیت ملی و آزادی، و آنگاه پی ریزی بنای جامعه ای مبتنی بر دمکراسی و سکولاریزم از طریق ایجاد نهادهای مدنی و سایر زیر ساختهای یک جامعه مدرن منطبق با اعلامیه جهانی حقوق بشر میداند.

پس از حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی که در نتیجه ایستادگی در مقابل ولایت فقیه بدنبال کودتای انتخاباتی از احترام خاصی در میان مردم برخوردار شده بودند، و با تشدید اختلافهای میان باند خامنه ای و باند احمدی نژاد، جناح سازشکار اصلاح طلبان حکومتی برهبری آقای خاتمی بزعم خود زمینه را برای سازش و آشتی با باند خامنه ای آماده دیده ، طرح بخشش دو جانبه و مصالحه با رژیم را به پیش کشیدند. در یک ارکستر هماهنگ از درون زندانهای ایران (آقای تاج زاده)، نظربه پردازان اصلاح طلب درون ایران (آقایان عباس عبدی و علیرضا علوی تبار)، تعدادی از سخنگویان خارج کشور آنها (آقایان مهاجرانی، مزروعی ...) از شعار و خواست اصلی سبزها (مرگ بر دیکتاتور) فاصله گرفته و از طرح آقای خاتمی در مورد مذاکره و مصالحه با رژِیم به دفاع برخاستند. تو گوئی مردم ایران روش سیاسی آقای خاتمی یعنی گفتار درمانی و ارائه نصیحت به ولی فقیه در حرف و پشت کردن به حقوق حقه مردم در عمل را فراموش کرده اند!
در خارج ابتدا آقای مهاجرانی در مورد "پاکی و عدم فساد" خامنه ای شهادت داد و در ادامه آقای مزروعی نیز همه نابسامانیهای ایران را متوجه احمدی نژاد دانست. نظرات آقای مزروعی در مورد امکان مصالحه با خامنه ای و نه احمدی نژاد یک بار دیگر این مسأله را ثابت میکند که پیکان حمله قرار دادن احمدی نژاد توسط اغلب اصلاح طلبان حکومتی در طول شش سال گذشته در اصل بخاطر باز گذاردن دریچه سازش با خامنه ای بوده است.

٣. انحصار طلبی شورای هماهنگی راه سبز امید
اکنون مدتی است که "شورای هماهنگی راه سبز امید" که بدلایلی مایل به معرفی کادر رهبری خود نیست، خود را بمثابه "رهبری" و "سخنگوی" جنبش سبز مطرح میکند. الفبای دانش سیاسی بما می آموزد که در یک جنبش متنوع سیاسی و رنگارنگ تنها آن رهبری شانس موفقیت دارد که که مخرج مشترک مطالبات شرکت کنندگان در این جنبش و یا ائتلاف را نمایندگی کند. از تدوین کنندگان بیانیه های این شورا سوال میشود که چگونه بزرگداشت از میراث خمینی و نوستالژی برای "دوران طلائی امام" و یا اجرای "بدون تنازل قانون اساسی" مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه را میتوان مخرج مشترک نیروهائی دانست که در طی دو سال گذشته با گذشتن از جان در خیابانهای شهرهای بزرگ شعار "مرگ بر دیکتاتور"، "مرگ بر اصل ولایت فقیه" را فریاد زده اند، و همانند مبارک و بن علی خواستار "رفتن سید علی" شده اند؟

۴. نتیجه گیری
به باور من ادامه انحصارطلبی "شورای هماهنگی راه سبز امید" و عدم کوشش در راه همکاری معنی دار میان کلیه نیروها و جریانهای شرکت کننده در جنبش سبز این جنبش را چند پاره خواهد کرد. اختلافاتی که هم اکنون علاوه بر برخورد به نظام جمهوری اسلامی و مقوله جدائی دین از دولت بر سر شیوه های مبارزه بروز کرده (تجمع همراه با سکوت در خیابان، استفاده از تاکتیکهای چریکی در مبارزات خیابانی و یا عدم حضور در خیابان)، و یا درکهای متفاوتی که بر سر شیوه های "مبارزه بدون خشونت" ظاهر شده اند، بدون شکل گیری یک شورای رهبری که کلیت جنبش سبز را نمایندگی کند، قابل حل نخواهند بود.

م. چشمه، ۲۰ خرداد ۹۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست