سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انقلابِ نامرادِ ما


اسماعیل خویی


• خفته در او اخگرِ بسیار شر
زیر لحافِ سردِ خاکستر:
تا دگر ره، بازبانه های افروزان ،
در چه هنگام، ازلهیبِ دوزخی سوزان بر آرد سر: ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۶ خرداد ۱٣۹۰ -  ۲۷ می ۲۰۱۱


 
گزارش به نوه ی خودم




روز روزِ دیگران بود و

سوز سوز بیکران بود،

آه،

انقلابی که درختِ نیکبختی در درختستانِ تاریخِ کهن مان بود؛

و به چشم اندازِ دیرینِ امیدِ ما،

سایه سارِ شاخسارانِ پسین فردایی اش،

بشکوه و پاینده،

گستریده بر همه آفاقِ آینده،

بر سرِ جان چترِ جاویدِ نگبهان از مصییت ها و آلام و مِحن مان بود،

پیش رومان

داشت

شاخه شاخه می شکست و، مرده و پژمرده ، می افتاد

در به کامِ گلخنی بر جای مانده از گذشته های دور از یاد:

خفته در او اخگرِ بسیار شر

زیر لحافِ سردِ خاکستر:

تا دگر ره، بازبانه های افروزان ،

در چه هنگام، ازلهیبِ دوزخی سوزان بر آرد سر:




ما چه می کردیم

جُز که،

بر جا میخکوبِ حیرتِ خود ،

خیره می ماندیم

در سکوتِ"مزرعِ سبزِ فلک"،

خورشید نو،

در او،

مانده از پا در گریز وزخم خورده گاوِشب

بر جای

واپسین تا پاله ی گندیده ی خونین؟!




آه، بهراد!

ای گرامی پورِ دور از من!

در ترازویی که من می دارم از چندی و از چونی،

انقلابِ نا مرادِ ما

بود این چندین و این چونین!




بیست ویکم تیرماه ۱٣٨۹،

بیدرکجای ماربه یا اسپانیا

خانه ی مهری خانم کاشانی


 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست