سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«آزادی»، ابزاری برای رسیدن به قدرت


حسن علیزاده



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۹ خرداد ۱٣٨۵ -  ۱۹ ژوئن ۲۰۰۶


«آزادی»، در اعم وآزادی بیان و مطبوعات بطور اخص، از چنان   ارزش و مقام والایی برخوردار است که حتی بزرگترین دیکتاتورهای جهان هم منکر آن نمی شوند.«آزادی» اما در میان ما ایرانیان بطور عموم ، و در میان نخبگان سیاسی ما! بخصوص ، فقط در حرف معنا دارد و نه در عمل. در تمامی طول تاریخ ۲۷۰۰ ساله ما سلاطین و پادشاهان ایران به نام «آزادی» و عدالت اجتماعی مردم را به گرد خود جمع نمودند تا حاکمان مستبد و زورگو را   به زیر کشند و خود به نام «آزادی» مردم بر تخت حاکمیت جلوس نمایند. و زمانی که با فریب مردم، به نام «آزادی» ، قدرت حاکمه را بدست گرفتند خود همان کردند که حاکمان قبل از آنها می کردند.
آنچه که نگارنده را وادار به نوشتن این سطور کرد واقعه چندی پیش کاریکاتورهایی بود که در روزنامه «ایران» به چاپ رسید واغتشاش ها و آشوب های کور هموطنان آذری است که عده ای مشخص، که منتظر فرصت هایی از این قبیل هستند، با زیر پا گذاشتن «آزادی» بیان، که خود همیشه پرچم دار شعارهای داغ و آتشین در وصف «آزادی» مطبوعات هستند، هموطنان آذری را تحریک نمودند. این تحریکات متاسفانه همچنان ادامه دارد و روزی نیست که نوشتاری در باره فاجعه ای که در آذربایجان اتفاق افتاد قلم فرسایی نشود و از حق و حقوق ملت ترک!؟ و ستمی که در طول تاریخ بر آنها رفته است در سایت های مختلف انتشار می یابد.
اجازه دهید کمی به عقب برگردیم ولی نه آنقدر عقب که حافظه ما آن را به یاد نداشته باشد. سپتامبر ۲۰۰۵ است و کاریکاتورهایی از محمد پیامبر اسلام در روزنامه ای در دانمارک به چاپ می رسد که محمد پیامبر اسلام را تروریست معرفی می کند و به اعتقادات یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون مسلمان توهین می کند. تلاش و کوشش رهبران مذهبی مسلمانان دانمارک برای پوزش و عذر خواهی روزنامه دانمارکی از مسلمانان به جایی نمی رسد و مسلمانان کشورهای مسلمان جهان دست به اعتراضات گسترده ای می زنند. این اعتراضات متاسفانه به خشونت می گراید و عده ای کشته و زخمی و خسارات مالی بسیاری را برجای می گذارد. روزنامه های دیگر اروپایی برای همبستگی با روزنامه نگاران دانمارکی به تجدید چاپ کاریکاتورها مبادرت می کنند و به اعتراضات و خشونت ها دامن می زنند.
اکثریت مطلق مخالفان جمهوری اسلامی (از کاربرد کلمه اپوزیسیون خودداری می کنم چرا که «اپوزیسیون» در فرهنگ لغات سیاسی معنی مشخصی دارد و همه مخالفان یک جریان را نمی توان «اپوزیسیون» نامید.)، فعالان سیاسی! و حقوق بشری! و نخبگان سیاسی ما! در خارج از کشور طی بیانیه ها و نوشتارهای خود از «آزادی» بیان و »آزادی» مطبوعات به شدت دفاع کرده و مردم مسلمان را مشتی وحشی عقب مانده که از اصول «آزادی» بویی نبرده اند، نام بردند و خواهان پایان دادن به خشونت ها و احترام به «آزادی» بیان و «آزادی» مطبوعات شدند.
به فاصله چند ماه روزنامه « ایران» در شماره جمعه ۲٨ اردیبهشت خود در قسمت کودک و نوجوان طی یک مقاله که شامل ۱۴ کاریکاتور از کاریکاتوریست نامی ایران، آقای مانا نیستانی، بود را به چاپ رساند. در یکی از این کاریکاتورها، و نه بقیه آن کاریکاتورها، سوسکی به سوسک دیگر می گوید: «نمندی» که به زبان ترکی معنی «چه میگویی» را می دهد. و این سرآغازی شد برای اعتراضات مردم آذربایجان که به کشته شدن چندین نفر و وارد آمدن خسارات بسیاری انجامید.
به یکباره مخالفان جمهوری اسلامی   «آزادی» بیان و مطبوعات را به فراموشی سپردند و با یاد خلق ها! و ملت ها!؟ و ستمی که در طول تاریخ ! بر آنها رفته است نه تنها از حرکات آشوب گرایان آنها دفاع کردند، بلکه مشوق و ادامه اینگونه خشونت های کور هم شدند. آنچه که کمتر در اطلاعیه ها و بیانیه های این گروه ها و سازمانها و احزاب به چشم می خورد همانا دفاع از «آزادی» بیان و مطبوعات است.
وجه دوم بسیارمهم این واقعه معمایی است که باید هر تکه از این معما را در کنار هم نهاد تا بتوان این معمای نه چندان پیچیده را حل کرد. اولین قطعه از این معما را باید در نوشته آقای برژینسکی تحت عنوان Been there , Done that در لوس آنجلس تایمز ۲٣ آوریل ۲۰۰۶ (٣ اردیبهشت ۱٣٨۵) جستجو کرد؛ آنجا که می نویسد : «...امریکا بودجه خاصی برای ایجاد بی ثباتی در حکومت تهران اختصاص داده و بنابر گزارش برخی منابع نیروهای ویژه ای Special Forces را برای تحریک اقلیت های غیر فارس روانه ایران کرده است...»
دومین قطعه از این معما سفر الهام علی اف رئیس جمهور جمهوری آذربایجان به امریکا و ملاقات او با جورج دبیلو بوش جستجو کرد (۲۷ آوریل ۲۰۰۶ – ۷ اردیبهشت ۱٣٨۵) که به فاصله ٣ هفته پس از بازگشت او به جمهوری آذربایجان ناآرامی های آذربایجان ایران آغاز گردید.
سوم، در جریان ناآرامی های استان آذربایجان ایران روزنامه های جمهوری آذربایجان با تیترهای درشت عنوان کردند: «برادران ما در آذربایجان جنوبی قتل عام شدند.» (نقل از آرشیو بی بی سی) کلمه آذربایجان جنوبی را برخی از گروه های تجزیه طلب ایران آن را بکار می برند. (گویا گروهی در خارج از کشور با نام نجات آذربایجان جنوبی فعال هستند و خواهان جدا شدن از ایران و پیوستن آذربایجان ایران به جمهوری آذربایجان هستند.)
چهارمین قطعه را می باید در خود روزنامه ایران جستجو کرد. کاریکاتورهای آقای مانا نیستانی در صفحه کودک و نوجوان روز جمعه ۲٨ اردیبهشت به چاپ رسید. اولین سئوالی که به ذهن می رسد اینکه تیراژ این روزنامه چقدر است و چند درصد از مردم آذری ما آن را می خوانند، مخصوصاً شماره جمعه آن را. (یادمان باشد که روزنامه «ایران» یک روزنامه وابسته به دولت است.) دومین سئوال این است که از این افراد آذری ما چند نفر از آنان به قسمت کودک و نوجوان مراجعه می کنند و از میان ۱۴ کاریکاتور فقط آن کاریکاتور کوچک سمت راست و کلمه « نمندی» را کاشف می شود و آن را توهین به خود و همشهریان آذری خود می پندارد و طی ۲۴ ساعت عده بسیاری از هموطنان ترک زبان از این توهین بزرگ! باخبر می شوند و طی ٣ روز ناآرامی های آذربایجان ۷ نفر کشته و خسارات مالی بسیاری وارد شد و ماجرا خاتمه پیدا کرد.
  و سرانجام برای تکمیل حل این معما به اخباری که در سایت «اخبار روز» آمده است باید توجه کرد. دو هفته بعد از پایان آشوب ها و اغتشاشات آذربایجان در خبر سایت «اخبار روز»،که وابسته به یکی از سازمان های چپ ایران   است، آمده است در «روز سه شنبه ٣۰ مه گذشته (۹ خرداد ۱٣٨۵)، کنفرانسی تحت عنوان «جاده ی آزادی، برقراری حقوق کامل سیاسی و حقوق بشر در ایران»، در سالن رُسل، در مجلس سنای آمریکا برگزار شد. نمایندگان پاره ای از احزاب و گروه های ملی و قومی که در این کنفرانس شرکت کرده بودند، بعد از سخنرانی، به سوالات حاضران پاسخ گفتند. به گزارش «مرکز مطالعات اهواز» در این کنفرانس، مصطفی هجری دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، عبدالله مهتدی، دبیرکل سازمان کومه له، دکتر علیرضا نظمی افشار که خود را نماینده «ملت ترک آذربایجان» می خواند، دکتر کریم عبدیان که خود را نماینده «ملت عرب اهواز» اعلام کرد و ناصر بلیده ای که خود را نماینده «ملت بلوچ در ایران» می نامید، سخنرانی کردند.» (اخبار روز: www.iran-chabar.de یکشنبه   ۱۴ خرداد ۱٣٨۵ -   ۴ ژوئن ۲۰۰۶ ) (تمام تاکید ها از نگارنده است.)
با توجه به نوشته آقای برژینسکی، که در بالا نقل شد، سفر الهام علی اف به امریکا، و با توجه به خبر سایت «اخبار روز» که به طور منظم با فاصله زمانی بسیار کوتاهی اتفاق افتاد، با ماجرای ناآرامی های آذربایجان ایران بی ارتباط است؟ بهتر است خواننده ارجمند و گرامی خود نتیجه بگیرد.
برگردیم به ادعاهای احزاب و سازمان های سیاسی ایران مبنی بر اینکه ملت های! ترک ، کرد، بلوچ ، عرب و ترکمن قرن هاست که زیر ستم ملت! فارس قرار گرفته اند. اول اینکه گویا فقط همین ملت های! ششگانه در ایران سکونت دارند و بس. و معلوم نیست نگارنده گیلانی با فرهنگ و زبان متفاوت با هموطن مازندرانی و یا لر بختیاری و یا قشقائی و یا ارامنه و یا آسوری و یا... درکجا قرار داریم.
  از آنجایی که ما ایرانیان حافظه تاریخی ضعیفی داریم و یا احتمالاً از تاریخ گذشته خود بی خبر هستیم اجازه دهید مروری عنوان وار به تاریخ ۱۴۰۰ ساله خود بیندازیم تا ببینیم در چه دورانهایی از تاریخ ملت فارس! اگرچنین ملتی وجود داشته باشد، این همه ظلم و ستم را بر ملت های پنج گانه دیگر روا داشته است:
از زمان حمله اعراب به ایران ( ۶٣۴ میلادی) تا پایان سال ۷۴۹ میلادی اعراب حکومت کردند.
  سلسله عباسیان که عرب بودند از سال ۷۵۰ میلادی تا پایان سال ٨۷۲ میلادی بر ایران حکومت کردند.
از سال ٨۷۲ میلادی تا سال ۹۹۴ میلادی صفاریان و سامانیان که اولی عرب و دومی از اقوام شمال ایران بودند بر ایران حکمرانی کردند.
از سال ۹۹۴ میلادی تا پایان سال ۱۰٣۷ میلادی ترکان غزنویان حکومت ایران را بدست گرفتند.
از سال ۱۰٣۷ تا سال ۱۱۵۶ میلادی ترکمن های سلجوقی سلسله سلجوقیان را بنا نهادند و حکومت کردند.
از سال ۱۱۵۶ تا ۱۲٨۱ حمله مغولها و حکومت آنها.
از سال ۱۲٨۱ میلادی ترکان اتابک حکومت را بدست گرفتند و تا پایان سال ۱۴۰۵ میلادی حکومت کردند.
از سال ۱۴۰۵ میلادی تا سال ۱۵۰۱ میلادی تیموریان ترک تبار بر ایران حکم رانند.
از سال ۱۵۰۱ حکومت صفویه که، از ترکان آذربایجان بودند، حکومت را بدست گرفتند و تا سال ۱۶٨٨ بر ایران حکومت کردند.
  در فاصله سالهای ۱۷۲۲ تا ۱۷۵۰ حکومت های محمود افغان و اشرف افغان از اهالی بلوچستان ایران و افشاریه ترک بر ایران حکومت کردند.
از سال ۱۷۵۰ تا سال ۱۷۹۶ حکومت زندیه، که از اهالی لر بختیاری بودند، زمام امور را بدست گرفتند.
از سال ۱۷۹۶ میلادی آقامحمد خان قاجار از ترکان ترکمن صحرا زمام امور را بدست گرفت و همگان می دانیم طی دو قطعنامه گلستان و ترکمن چای نیمی از ایران جدا شد و به خاک روسیه تزاری افزوده شد.
از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۹ حکومت پهلوی که از اهالی مازندران در شمال ایران بودند.
از سال ۱۹۷۹ تاکنون رژیم جمهوری اسلامی که آنها هم حداقل فارس نبودند حکومت را بدست گرفتند و همچنان حکومت می کنند.
آیا براستی ملت فارس! ظلم و ستم بر دیگر ملتهای دیگر! روا داشته است؟
تاریخ به ما نشان می دهد اگر ملتی بنام ملت فارس! وجود داشته باشد، که ندارد، این ملت فارس بوده است که تحت ظلم و ستم دیگر ملت ها قرار گرفته است.
آنچه که در ایران وجود دارد قوم های گوناگونی هستند (۲۶ قوم متفاوت) که در محدوده جغرافیایی معینی به نام ایران زندگی می کنند و ملت ایران را تشکیل می دهند. و فقط عده   معدودی هستند که با علم کردن ظلم و ستم بر ملت های! دیگر من درآوردی و سوءاستفاده از هر معقوله ای، حتی با زیر پا نهادن «آزادی» بیان و مطبوعات و سوء استفاده از آن برای رسیدن و به دست گرفتن قدرت از آن استفاده می کنند. جورج سانتیانیا، فیلسوف امریکای اسپانیائی الاصل می گوید: «آنان که از تاریخ گذشته خود نمی آموزند، خود محکوم به تکرار آن هستند.» و دوست دانشمند ارجمند و گرامی آقای غفور میرزایی می نویسند: «نگاه می کنیم و نمی بینیم، می شنویم و گوش نمی کنیم، می خوانیم و فرا نمی گیریم» (فردا در اسارات دیروز، ص ۴۷۰)
خوشبختانه جوانان امروز ایران هر روز بیش از پیش به بازخوانی تاریخ گذشته خود می پردازد تا اشتباهات نسل نگارنده و نسل ماقبل نگارنده را تکرار نکنند.

لوس انجلس- کالیفرنیا
yekashena@hotmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست