سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آنچه یقین مینماید، یقین نیست


مارال سعید


• باراک حسین اوباما در کسوت ریاست جمهور ایالات متحده در سپیده دمان دوازدهم اردیبهشت ردای فرشته ی عدالت بر دوش کشید و فرمان به کشتن یکی از هیولاهای ضدبشری قرن داد. تمام قرائن و شواهد می نمایانند که از بدو امر قرار بر دستگیری بن لادن نبوده است... قصد اجرای فرمان مرگ بود که از سوی فرمانده صادر گردیده بود. همان فرمانی که بنام بشریت و برای برقراری عدالت بود! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۰ -  ۵ می ۲۰۱۱


"اسامه بن لادن را کشتیم و این عین عدالت بود" خبر کوتاه بود و فاجعه بس بزرگ!
فاجعه نه از آن جهت که ننگین ترین پدیده ی انتهای قرن بیستم و ابتدای قرن بیست و یکم را همانها که آفریده بودند، خود نیز از بین بردند، بل بدان سبب که، باز فردی، خویش را فراتر از تمامی ی قوانین مدوّن بشری نشاند و حیثیّت انسانی ی انسان را آلود.
باراک حسین اوباما در کسوت ریاست جمهور ایالات متحده در سپیده دمان دوازدهم اردیبهشت ردای فرشته ی عدالت بر دوش کشید و فرمان به کشتن یکی از هیولاهای ضدبشری قرن داد.
تمام قرائن و شواهد می نمایانند که از بدو امر قرار بر دستگیری بن لادن نبوده است، چرا که زنده ی او می توانست بیش از آنچه تا کنون بود دردسر زا باشد. پس دیگر مسلح یا غیرمسلح بودنش نقش چندانی نداشته. قصد اجرای فرمان مرگ بود که از سوی فرمانده صادر گردیده بود. همان فرمانی که بنام بشریت و برای برقراری عدالت بود!
شگفتا که این ناعدالتی همیشه با نام عدالت چهره می نماید، روزی هیتلر بنام عدالت تاریخی، یهودیان را به کوره های آدم سوزی می سپارد، روزی استالین بنام عدالت سوسیالیستی مخالفین را نابود می سازد، و روزی دگر خمینی بنام عدالت اسلامی با سه سوآل طناب دار بر گردن هزاران می افکند.
البته بدون هیچ اما و اگری بن لادن با هیچیک از آن کشتگان قابل قیاس نیست، لیک از نگاه حقوق بشری استثنا جایز نیست، و جاری ساختن قوانین پذیرفته شده ی بین المللی را باید که در باره ی تمامی ی ابنای بشر روا دانست. آنهم در دادگاه، نه آنکه هر که خواست و توانست در جایگاه قاضی و مجری قانون بنشیند و فرمان به قتل براند. (از آن جهت فرمان به قتل گفتم چرا که هنوز در بخش عظیمی از جامعه ی بشری به این نرسیده اند که قتل بنام قانون نیز قتل است و با مرگ مجرم هیچ جرمی تابحال به پایان نرسیده ست.)
همیشه کار از همینجا رو به خرابی می نهد، درست زمانیکه فردی، خویش را بر فراز قوانین می بیند و ناعدالتی را با نام مردم و بشریت جاری و ساری میگرداند و از آنجا که باخبرست که چه میکند، شرم خویش در لفاف دین و ایدئولوژی می پیچد و یا ماهرانه سعی در گم کردنش میان غوغاهای پوپولیستی می نماید.
خانم هیلاری کلینتون (از اعضای اتاق فرمان) میگوید: این است آمریکا !
خانم آنجلا مرکل (رهبر حزب دمکرات مسیحی آلمان میگوید: این است عدالت!
این دو خانم را بنام آوردم تا نه انگارید صرفا ً این مردان عرصه سیاست غربند که در این ناعدالتی سر از پای نشناخته اند.
و باز نه انگارید از دبیرکل سازمان ملل متحد تا همین خانم مرکل نمی دانند عدالت حقوقی شالوده ی دمکراسی غرب است. لیک این نشستن بر اریکه ی رهبری زر و زور است که فعلا ً به آنها این مجوز را داده تا ناعدالتی را بنام مردم، عدالت جا بزنند. البته این قدرت نه آنکه ذاتی ی این رهبران باشد، نه! بل از آن روست که، وجدان بشری هنوز بدان اندازه بیدار نگشته است تا مانع و رادعی بر اینگونه اعمال باشد.

آقای اوباما، دو سال پیش با چشمانی گریان از شوق فرارفت تاریخ بشر، دوشادوش زن و مرد، پیر و جوان، سیاه و سفید ایالات متحده به جشن نشستیم و امروز با چشمانی گریان از غم فرورفت تاریخ بشر، دوشادوش وجدان بیدار بشری به ماتم.
تاریخ بشری را فراز و فرود بسیارست و میدانم و میدانیم "آنچه یقین مینماید – یقین نیست - و هرگز هم اکنون است".


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست