سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اپوزیسیون و جنگ درون حکومتی


م. چشمه


• سوال اصلی در مقابل اپوزیسیون اینستکه از نقطه نظر ملاحظات تاکتیکی، با در نظر گرفتن اینکه تضاد عمده جامعه ایران حاکمیت استبدادی رژیم ولایت فقیه است، آیا اپوزیسیون ایران میباید در این مرحله در مبارزه با ولایت فقیه بگونه ای همسوئی و یا ائتلاف با باند احمدی نژاد تن دهد یانه؟! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۹ ارديبهشت ۱٣۹۰ -  ۲۹ آوريل ۲۰۱۱


شکاف میان احمدی نژاد و نزدیکانش با باند ولایت فقیه که از یکی دو سال پیش نشانه هائی از آن به چشم میخورد، اینروزها بر سر استعفا یا برکناری حیدر مصلحی وزیر اطلاعات بنحو بارزی آشکار شده است. اینکه عاقبت این شکاف چه بر سر حاکمیت و در تحلیل نهائی چه تأثیری بر جامعه ایران خواهد داشت مسأله مهمی است که آنطور که باید هنوز توجه اپوزیسیون را بویژه در امر اتخاذ تاکتیک جلب نکرده است.
اکنون اکثر مفسرین سیاسی ایرانی بر این باورند که بروز این اختلافات نه بر مبنای یک نمایشنامه و یا سناریوی از پیش ساخته توسط حاکمیت-- آنگونه که طرفداران تئوری توطئه مطرح میکنند-- بلکه ناشی از تضاد بینش و منافع دو جناح میباشد. در این میان البته هستند کسانیکه نمایش این اختلافات را ناشی از اتخاذ یک استراتژی زیرکانه توسط باند احمدی نژاد برای فریب مردم و جنبش سبز و در اساس بمنظور بازارگرمی برای انتخابات آتی مجلس و یا زمینه سازی برای انتخابات ریاست جمهوری آینده میدانند. باستثنای تعداد قلیلی از مفسرین که به اهمیت جنگ داخلی درون حاکمیت و عواقب آن پی برده اند، اکثراً، و بویژه طرفداران اصلاح طلبان حکومتی، باین مسأله صرفاً از زاویه تبلیغات سیاسی علیه حاکمیت و بویژه افشاگری در مورد کارنامه باند احمدی نژاد پرداخته اند. اینان توجه ندارند که اتخاذ یک تاکتیک صحیح از جانب اپوزیسیون در برخورد به تضادهای درون رژیمی میتواند تأثیرات بالقوه بسیار مهمی برای جامعه ایران داشته باشد.
وقایع چند ماه گذشته و از جمله موضعگیری صریح فرماندهان و رهبران سپاه پاسداران، حسین شریعتمداری ایدئولوگ و سرکرده دستگاه تبلیغاتی رژیم و آخوندهای متحجر ریز و درشت مانند مصباح یزدی، مهدوی کنی، اصول گرایان سنتی، مداحان و لات و لوت های دهان دریده علیه باند احمدی نژاد نشان میدهد که بخش مهمی از اپوزیسیون در مورد پایگاه اجتماعی و حامیان نظامی احمدی نژاد غلو کرده و تحلیل نادرست داشته است. این وقایع بروشنی نشان میدهند که پایگاه و کانون اصلی قدرت در ایران حاکمیت آخوندی برهبری ولی فقیه و کارگزاران فتنه گر "بیت" وی با تکیه و حمایت سپاه پاسداران میباشد. آماج حمله قرار دادن احمدی نژاد بجای ولایت فقیه توسط برخی از اصلاح طلبان مذهبی و حامیان سکولار خارج کشوری آنها (لابد بمنظور باز گذاشتن دریچه سازش با خامنه ای) در چند سال گذشته با روشن شده مسائل اخیر بروشنی نادرستی خود را نشان داده است. آخوندهای حاکم ستون اصلی ارتجاع و خرافه، محور توحش و شرارت و عامل اصلی عقب ماندگی ایران اند. پاره ای از مفسرین سیاسی از جمله آقای اکبر گنجی بدین نکته اشاره کرده اند که احتمال تغییرات مثبت ایدئولوژیک و فکری احمدی نژاد و اطرافیانش را نمیتوان از نظر دور داشت (۱). بنظر میرسد برای اینچنین نتیجه گیری مهمی هنوز زمان لازم است. آینده نه چندان دور صحت چنین داوری را نشان خواهد داد. آنچه اما مهم است عملکرد و مواضع احمدی نژاد در یکی دو سال گذشته است. شواهد نشان میدهند که باند احمدی نژاد در مورد مسأله هسته ای گامهائی در جهت نزدیک شدن به درخواستهای بین المللی برداشته است. کافیست به نشست ژنو در یکسال و نیم گذشته که فرستاده احمدی نژاد با گروه وین ملاقات نموده و در زمینه مبادله اورانیوم غنی شده توافق نمود را بخاطر آوریم. توافقی که چند روز بعد توسط سخنگویان ولی فقیه مردود اعلام شد. اقدامات افشاگرانه باند احمدی نژاد (از جمله پالیزدار) در مورد فسادهای مالی آخوندها، کنار گذاشتن آخوندها از کابینه و پست های حساس، جهت گیری او بسمت "مکتب ایرانی" و بزرگداشت کوروش را میتوان نشانه ای از ضدیت او با حاکمیت آخوندها و روحانیت دانست. اظهارات اخیر او در مورد سختگیری کمتر به جوانان و بانوان در مورد سبک زندگی و پوشش آنها و یا اجازه ورود زنان به استادیوم های ورزشی (که با مخالفت آخوندها روبرو شد) و از جمله تساهل بیشتر در مورد هنرمندان اقداماتی است که بگفته برخی از مفسرین به خواسته های مردم نزدیکتر است. شایان توجه است که در یکی دو ماه گذشته احمدی نژاد در مقابل جنبش سبز سکوت کرده و بنظر میرسد از موضع گیری صریح جنبش سبز بر علیه دیکتاتوری ولی فقیه چندان ناخرسند نبوده است.

سوال اصلی در مقابل اپوزیسیون اینستکه از نقطه نظر ملاحظات تاکتیکی، با در نظر گرفتن اینکه تضاد عمده جامعه ایران حاکمیت استبدادی رژیم ولایت فقیه است، آیا اپوزیسیون ایران میباید در این مرحله در مبارزه با ولایت فقیه بگونه ای همسوئی و یا ائتلاف با باند احمدی نژاد تن دهد یانه؟! لازم به توضیح نیست که صحبت در مورد تاکتیک سیاسی و همسوئی با نیروئی که تا همین گذشته نزدیک یمثابه نیروئی هم پیمان با اردوگاه ارتجاع قلمداد میشد بدین معنی نیست که کارنامه این نیرو فراموش شود. احمدی نژاد باحتمال زیاد از نظر روانی دچار توهم (هاله نور یا ارتباط مستقیم با امام زمان) و از نقطه نظر مدیریت دولتی بسیار ناشایست، ضعیف، آنارشیستی و فاسد عمل کرده است. وی با حیف و میل میلیاردها دلار در آمد نفتی با رضایت و یا فرمان بیت رهبری، مخالفت با برنامه ریزی دولتی و شفافیت اداری، سوء مدیریت اقتصادی ضربات جبران ناپذیری به اقتصاد ایران زده است. با این وجود آیا این عوامل میتوانند در یک مرحله حساس تاریخی نفی کننده یک ائتلاف تاکتیکی ضدحاکمیت آخوندها و ولایت فقیه شوند؟

در طی سی و دو سال گذشته اقتدار حاکمیت جمهوری اسلامی در نتیجه مقاومت و مبارزه مردم، انزوای بین المللی و از جمله اختلافات درونی که موجب ریزش و یا طرد متناوب جناحهائی از هیئت حاکمه گشته است سیر نزولی بی وقفه ای را طی کرده است. ماهیت اختلافهای میان جناحی کنونی اما از نظر کیفی بسیار متفاوت و از نقطه نظر عواقب اجتماعی بسیار مهمتر از موارد گذشته است. رژیم ولایت فقیه در ایران هم اکنون بر خلاف دوران خمینی (قضیه برکناری بنی صدر) از مشروعیت اجتماعی برخوردار نیست، در درون در محاصره جنبش آزادیخواهی مردم، در گیر با یک بحران اقتصادی ویرانگر، در بیرون در انزوا و مورد تحریم بین المللی و اکنون بویژه در مسیر توفانهای استبداد بر افکن منطقه قرار گرفته است. خامنه ای با درک از حمایت بی دریغش از احمدی نژاد در طی چند سال گذشته و بویژه در دوران پس از کودتای خرداد ٨٨، و با تشخیص اینکه احمدی نژاد دارای حمایت نسبی در میان اقشار فرودست جامعه است، و با در نظر گرفتن عواملی که در بالا بدانها اشاره شد تاکنون از رودرروئی قطعی با وی اجتناب کرده است. وی امیدوار است که احمدی نژاد تحت فشار و تهدید بی وقفه اردوگاه اصول گرایان دست از لج بازی برداشته و در مقابل "نماینده الله" روی زمین کرنش و تمکین کند. امری که با درنظر گرفتن روحیات احمدی نژاد چندان محتمل بنظر نمیرسد. تمکین نکردن احمدی نژاد در مقابل ولایت فقیه باحتمال زیاد موجب برکناری وی، دستگیری، تواب سازی و یا حتی ترور او و همراهانش در آینده نزدیک خواهد شد.

اپورزیسیون آزادیخواه و دمکرات ایران، بویژه بخش سکولار آن، از مشروطه خواه و جمهوریخواه گرفته، از چپ و راست، از انقلابی و اصلاح طلب، از مذهبی و غیرمذهبی، از فدائی و مجاهد میبایست در یک جبهه آزادیبخش ملی که شاید بتواند طرفداران احمدی نژاد را نیز در خود جای دهد (حتی بصورت نانوشته) متشکل شده بیش از هر زمان کانون اصلی استبداد یعنی حاکمیت ولائی- آخوندی را بزیر آماج خود قرار دهد.

م. چشمه، ۹ اردیبهشت ۹۰

زیر نویس:
۱. "علی خامنه ای و ظن جاسوسی احمدی نژاد"، اکبر گنجی، خبرنامه گویا، ۴ اردیبهشت ۹۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست