سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دغدغه های آقای گنجی!
مدخلی بر یادداشت (تجزیه ایران در دیدار با دکتر یزدی)


کیهان یوسفی


• دغدغه جناب گنجی و ابراهیم یزدی، تفویض قدرت به دیگر مناطق ایران و برهم زدن انحصار قدرت در مرکز است که این نیز بر مذاق آنان و خیلی ها خوش نیامده و نمی آید و درطول این صد سال اخیر هر گاه لازم دانسته اند برای مسکوت نمودن فریاد حق طلبی ملیتهای ایران به این ابزار یعنی "انگ تجزیه طلبی" و اعمال آن از سوی بیگانگان پناه برده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۵ فروردين ۱٣۹۰ -  ۲۵ مارس ۲۰۱۱


برقراری دموکراسی و استقرار سیستمی دموکراتیک در یک کشور متضمن تامین حقوق فردی و جمعی فردفرد ساکنان آن کشور بوده و نادیده انگاشتن هر حق و حقوقی قابلیت بحران زایی و زمینه تهدید علیه امنیت و آسایش آن جامعه را تقویت میکند.
آنچه که طی این روزها نظر من و شاید خیلی از دوستان را متوجه خود ساخت عنوان مطلبی بود از متفکر سبزقبایان دموکراسی طلب که هر آنچه جمعی دل به آن خوش کرده بودند را پنبه نمود. آقای گنجی با نگارش یادداشتی در سایت روز آنلاین و با عنوان "تجزیه ایران در دیدار با دکتر یزدی" (تاریخ انتشار: شنبه، 28 اسفند 1389 روز آنلاین) برای باری دگر پرده از روی افکار خویش و هم کیشانش برداشت و التیماتومی را به آنانکه رویای برقراری دموکراسی واقعی در ایران را در قصه ها و تئوریهای آنها و بدنبال آنها می جستند صادر نمود و اعلام داشت که دموکراسی و جامعه دموکراتیک را در فردای بعد از رژیم باید از منظر آنها دید و ترسیم نمود.
این یادداشت بیشتر دربرگیرنده خاطراتی از جناب ابراهیم یزدی است ولی آنچه که جالب است دغدغه های مشترکی است که این دو و شاید خیلی های دیگر را سوای اختلافات ا فکار و دیدگاهایشان با هم بسیج نموده و بهم پیوند میزند، آنهم کهنه شعار یا کهنه ابزار سرکوب خلقهای ایران و همان انگ "تجزیه طلبی" است. تجزیه طلبی که همیشه مسیر را برای سرکوب هرنوع صدای حق طلبی که ملیتهای ایرانی بلند کرده اند خوش کرده است.
با توجه و تحلیلی کوتاه از جنبش اعتراضی ایران در دوسال اخیر(جنبش سبز) سوای ضعفهای استرتژیکی این جنبش که حامل برنامه ای کارا و مفید برای آینده این حرکت نداشت و نداشته و رهبران آن با توسل به قانون اساسی آب را در هاون کوبیده ند و می کوبند، این جنبش از ضعفی اساسی رنج می برد و این ضعف توانست جنبش را در مسیری نزولی و روبه زوال بیاندازد، مسیری که جنبش را از حرکتی عظیم و منسجم به جنبشی محافظه کار و بدون خطر تبدیل نمود، ضعف اساسی این جنبش همانا عدم شرکت ملیت های تحت ستم ایران در جنبش بود که ما شاهد عدم حضور مناطقی همچون آذربایجان، کردستان، بلوچستان، خوزستان و مناطق عرب نشین، لرستان و مناطق بختیاری و ترکمن صحرا بودیم، ضعفی که حکایت از پاسیف بودن این مناطق نداشت بلکه گویای خودآگاهی و مطالباتی بود که این مناطق فقدان آن را در جنبش اعتراضی مرکز دیدند و تحت تاثیر هیاهوی مرکز و شعارهای کلی و کلیشه ای عمال آنان در این مناطق قرار نگرفتند و رشد این خودآگاهی ملی زنگ خطری را به صدا در آورد که خیلی ها را وادار به تفکر نمود که یکی از اینان شاید جناب گنجی باشد.
جناب گنجی از ابراهیم یزدی و نگرانیهای ایشان در مورد توطئه آمریکایها برای حمله به ایران و تجزیه ایران می گوید که گویا مخالفانی از رژیم نیز با آنان همکاری میکنند.
جناب گنجی، این تئوری دیگر تئوریی منسوخ و فاقد اعتبار است، پشمی است که تو به نوعی می خواهی بریسی و دست راست احمدی نژاد جناب مشایی به نوعی دیگر(ملی گرایی ایرانی یا صحیح تر ملی گرایی فارسی).
نکته جالب این است که "تجزیه طلبی" همیشه از مرکز مطرح شده و رشد نموده و توسعه یافته، بنا به ضرورت مورد استفاده قرار گرفته و در مقاطعی ملیتهای ایرانی را تجزیه طلبان و عمال بیگانه وصف نموده و با توسل به همین اصطلاح حکم کشتار و قتل عام آنان را صادر نموده است و در مقطعی از طرح و به کارگیری آن صرف نظر شده و ملیتها را ایرانی تر از هر ایرانی توصیف نموده است.
دغدغه جناب یزدی و گنجی و بسیاری دیگر از داعیه دارن سکولاریسم و دموکراسی خواهی در ایران توطئه تجزیه طلبی صادراتی آمریکا نیست زیرا همانا با توجه به شرایط منطقه ای و جهانی ایرانی تجزیه شده به هیچ وجه در راستای منافع آمریکا و غرب نیست (شاید وجود حکومتی مثل جمهوری اسلامی اکنون با منافع آنان همخوانی نداشته باشد) زیرا تجزیه ایران موجب بحرانی تر شدن منطقه میشود، بلکه دغدغه جناب گنجی و ابراهیم یزدی، تفویض قدرت به دیگر مناطق ایران و برهم زدن انحصار قدرت در مرکز است که این نیز بر مذاق آنان و خیلی ها خوش نیامده و نمی آید و درطول این صد سال اخیر هر گاه لازم دانسته اند برای مسکوت نمودن فریاد حق طلبی ملیتهای ایران به این ابزار یعنی "انگ تجزیه طلبی" و اعمال آن از سوی بیگانگان پناه برده اند.
واقعیت آن است که تزهای جناب گنجی و امثال ایشان تنها در مرکز و نزد کسانی خریدار دارد که چشمهای خویش را بسته اند و تغییر و تحولات اطراف را نمی خواهند ببینند، و هنوز هم بر یکدست نمودن فرهنگ و زبان و ... ایران اصرار می ورزند و تکثر ملی ایران را نمی پذیرند و بر این مبناست که اینان دموکراسی را بدون پلورالیسم فریاد می زنند و طرح هر نوع مطالبات ملی و سیاسی را از سوی ملیتهای تحت ستم ایران تهدید و زنگ خطر دانسته و همه باهم علیه این مطالبات بسیج شده و بسیجی و سکولار دست در دست هم می نهند و دوباره بندهای پوتینهایشان را محکم نموده و قلم به دستان و تئوریسنهای دموکراسیخواه و سکولار و آتیستهایشان هم چفیه جهاد به دور گردن می اندازند.
آری دغدغه آقای گنجی و امثال ایشان ریشه در شوینسمی دارد که مذهب و لیبرالیسم و سوسیالیسم را سالهاست در این سرزمین به نفع خود تعریف نموده و مذهبی و دموکراسیخواه و سوسیالیستها را تنها برای خدمت به خود می پسندد و همگان (نظریه پردازان این افکار در ایران) بر این امر متفق القولند که ایران یک ملت ـ یک زبان است و غیر از این معنایی برایشان ندارد اگرچه خارج از چارچوب افکار و دیدگاه آنان واقعیت چیز دیگری باشد. اینان هر چه را غیر از این اگر هم برامد جامعه و فریاد گروهها و ملیتهای ایرانی باشد صادره از خارج می پندارند و با هر آنچه که نام حقوق جمعی بر آن باشد مخالفند غیر از آنچه که خود تعریف می نمایند. هستند افرادی همچون گنجی که تحت عنوان دموکراسی خواهی و توسل به منشور جهانی حقوق بشر (بدون آنکه اعتقادی به آن داشته باشند)...امروز جبرا پرده از افکار و چارچوب فکریشان بر نمی دارند ولی واقعیت این است که اندیشه ها و دغدغه های اینان بر همگان مبرهن است و در این بازی اینبار و برای همیشه بازنده آنانند.

Kayhan.yosfi@yahoo.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست