سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دیکتاتور به پایان سلام کن


کوروش عنایت


• آیا سازمانهای سیاسی ما از خود نمیپرسند که جوانها کجا هستند؟ چرا به این سازمها بی علاقه اند؟ آیا حیف نیست که این همه تجربه و کوشش به فراموشی سپرده شود؟ آیا نباید روزی سازمان های سیاسی در ایران دوباره پا بگیرند و در ساختن کشور سهیم شوند؟ آیا نباید خود را برای چنین روزی آماده کرد؟ آیا نباید نسل جوان را آماده پذیرفتن مسئولیتهای سیاسی کرد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۷ اسفند ۱٣٨۹ -  ۱٨ مارس ۲۰۱۱


میگویند زبان آینه روح است. هایدگر میگوید زبان خانه وجود است. زبان اما در سیاست آینه آرزوهای انسانی و خشم های فرو خورده است. مردم و بویژه نسل جوان در ایران دیگر تاب و تحمل استبداد را ندارند. حال میخواهد این استبداد پدر باشد یا استبداد معلم، استبداد رهبری سیاسی باشد یا استبداد تشکیلاتی، استبداد دین باشد یا استبداد ولی فقیه، تفاوتی نمیکند. استبداد، استبداد است. استبداد اراده انسانها را میشکند، و آنها را از خود و دنیا بیگانه میکند. نسل جوان ایرانی از استبداد خسته شده است. این نسل آزادی و "هوای تازه" میخواهد. مبارزه با استبداد اساس مبارزات نسل جوان ایران است. فریاد نسل جوان را باید درست شنید وقتی میگویند: مرگ بر دیکتاتور؛ مرگ بر اصل ولایت فقیه. یا وقتی مینویسند: دیکتاتور به پایان سلام کن. اگر روزی و روزگاری محور اصلی مبارزات، مبارزه ضد امپریالیستی بود، امروز درست و به جا، اساس مبارزات مردم، مبارزه بر علیه استبداد است در هر شکل و به هر نامی که میخواهد باشد. اگر امروز بدگمانی نسل جوان را به سازمان های سیاسی مشاهده میکنیم، باید دلیل ان را در بدگمانی این نسل به ایدئولوژیها بدانیم. اگر بدگمانی نسل جوان را به نسل های سیاسی پیشین مشاهده میکنیم، ان را باید در بدگمانی این نسل به نسلی دید که به نام مبارزه با امپریالیسم، جمهوری اسلامی را آفرید، استبداد دینی را آفرید، و به ان استحکام بخشید. نسل جوان دیگر به تجریدات سیاسی و خیالپردازی های تئوریک علاقه ای نشان نمیدهد. این نسل بیشتر دلبسته موسیقی و رقص است، دلبسته نقاشی و مجسمه سازی است؛ میخواهد ببیند که فیزیک کوانتا درباره ساختمان جهان چه میگوید، میخواهد به رازهای جهان زیست پی ببرد؛ میخواهد مسافرت کند، فرهنگهای دیگر را بشناسد؛ میخواهد زندگی کند و از زندگی بهره ببرد. اما جمهوری اسلامی، جمهوری کوته فکران است؛ نه جهان را میشناسند، نه آن را میفهمند، و نه توان آمد و شد و زیستن با مردمان دیگر را دارند. نسل جوان ایران، کنجکاو است، میخواهد زندگی را با چشمان خود بکاود، با گوش خود بشنود، آن را حس کند و آن را بفهمد. نسل جوان ایران نمیخواهد به هزار و چهار صد سال پیش باز گردد. این نسل میخواهد در قرن بیست و یکم زندگی کند و از دست آوردهای ان برخوردار شود.
بدون پشتیبانی و همکاری نسل جوان ایران، سازمانها سیاسی ما نمیتواند نقشی مهم در مبارزات سیاسی بازی کنند. شما به گردهم آیی هر سازمان و تشکل سیاسی در خارج از کشور که بروید، بیشتر از هر چیز عدم حضور جوانها به چشم میخورد. سازمان های سیاسی ما دارند پیر میشوند. نوسازی ساختاری و سیاسی این سازمانها یک ضرورت است. آیا سازمانهای سیاسی ما از خود نمیپرسند که جوانها کجا هستند؟ چرا به این سازمها بی علاقه اند؟ آیا حیف نیست که این همه تجربه و کوشش به فراموشی سپرده شود؟ آیا نباید روزی سازمان های سیاسی در ایران دوباره پا بگیرند و در ساختن کشور سهیم شوند؟ آیا نباید خود را برای چنین روزی آماده کرد؟ آیا نباید نسل جوان را آماده پذیرفتن مسئولیتهای سیاسی کرد؟
سازمانهای سیاسی ما راه درازی را پیموده اند. اما این کافی نیست. باید جهان نو، امکانات و محدودیت های ان را شناخت، و بر مبنای ان شناخت به نوسازی سازمانی دست زد. مدرنیته پیش از هر چیز بر مبنای نوسازی نهادهای اجتماعی نهاده شده است. جهان مدرن، جهان پویایی ها است. دیگر نمیتوان لنگ لنگان رفت و دانه تخمی کشت. ماشین های بزرگ کشاورزی این کار را به سرعتی باور نکردنی به انجام می رسانند. سالها پیش، نسل ما جانش را برای چاپ و خواندن یک جزوه سیاسی به خطر می انداخت، اکنون هر کسی با امکانات کوچکی می تواند به هزاران مقاله سیاسی دست بیابد. زمانی ما جانمان را برای پخش یک اعلامیه به خطر میانداختیم. این کار دیگر ضرورت چندانی ندارد. سازمان های سیاسی ما باید خودشان را همگام با شرایط زمان و پیشرفت علم و تکنولوژی ارتباطات هم گام کنند. شکل هرمی تشکیلات، و هرم قدرت در تشکیلات، دیگر ضروری نیستند. اما مهمتر از هر چیز مبارزه با استبداد ایدئولوژیک و استبداد سازمانی است. نسل جوان آنگاه به سازمانهای سیاسی ما جلب خواهد شد که این سازمان ها به طور جدی خانه تکانی کنند، و هر چه از استبداد در آنها باقی مانده است را به دور بریزند.
ببینید که نسل جوان با موسیقی چه آزمایش هایی میکند. موسیقی راک را با موسیقی سنتی ترکیب میکند؛ موسیقی لری را با موسیقی عربی قاطی میکند ... این نسل دیگر اهل پذیرفتن هیچ مرجعیتی نیست، چه در زمینه موسیقی باشد، چه در زمینه فیلم، چه درباره دین باشد و چه درباره رهبریت سیاسی. کار ولی فقیه تمام شده است، چون نسل جوان ما دیگر هیچ مرجعیتی را قبول ندارد. این نسل از مرجع، مرجعیت، و مراجع خسته و بیزار شده است. سازمان های سیاسی ما باید خود را نوسازی کنند. این نوسازی در بسیاری از پدیده های زندگی اجتماعی ما ضرورت دارند. زندگی خانوادگی، مدیریت و سازماندهی، احزاب و اتحادیه ها، نظام آموزشی و تحقیقاتی ... همه و همه باید نوسازی شوند. این نوسازی اکنون در جریان است. جامعه ایران پویا است. اما نظام سیاسی حاکم بر کشور در برابر دگرگونی های ضروری مقاومت می کند. کشتی جمهوری اسلامی در حال غرق شدن است، ولی فقیه اما نمی بیند، نمی تواند ببیند. ولی فقیه و انصارش ناتوان از دیدن نسل جوان و پویای ایران هستند. آنها آینده را نمی بینند. نسل جوان ایران، آینده ایران است. دیکتاتور و دیکتاتورها به پایان سلام کنید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست