سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

« تحریف تاریخ ، دروغ و برچسب بجای گفتگوی سیاسی و دیدگاهی»
کند وکاوی در کتاب نیمهء پنهان، دربارهء شریعتمداری و حزب خلق مسلمان - بخش چهارم


حسین منتظرحقیقی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٣ اسفند ۱٣٨۹ -  ۱۴ مارس ۲۰۱۱


در بخش اول این نوشته ، به دوموضوع کتاب«نیمه پنهان» اشاره کردم. یکی مهاجرت آیه الله شریعتمداری در زمانی که فرقهء دمکرات آذربایجان در تبریز شکل گرفت و دوم مسافرت محمد رضا شاه به تبریز و باز دید او از مدرسهء طالبیه و گفتگوی وی با حجج اسلام آن سامان از جمله مرحوم آیه الله شریعتمداری.( 1)
در بخش دوم به بررسی مواردی از حوادث سالهای بعد از وقایع انجمن های ایالتی و ولایتی پرداختم که حذف یک اندیشه دموکراتیک و جایگزینی اندیشهء باز سازی شدهء حکومت فردی و استبدادی و طبیعتا" در قالب واژه های دینی را هدف قرار داده است.(2)
بخش سوم نوشتهء خود را که در ادامهء بخش دوم و در راستای نشان دادن چگونگی حذف یک اندیشهء دموکراتیک آنهم با هر شیوه ای از جمله تهمت و برچسب بود ، با فرازی از کتاب « نا گفته ها ، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی ، پاریس – پائیز 1978 - 1357 » ، یکی از مشاوران نزدیک آیه الله خمینی ، آغاز کرده وسپس به متن کتاب نیمهء پنهان باز گشتم . زیرا این فراز از کتاب مرحوم حاج مهدی عراقی ، بیانگر تفکر « همه با من » آیه الله خمینی و عدم پایبندی ایشان به رعایت اصول کار جمعی است که با اقدامات غیر بهداشتی همراه می گردد.(3)
بخش چهارم نوشته خود را به برداشت حضرات از احزاب سیاسی ایران وبطور مشخص حزب خلق مسلمان ایران که موضوع نوشتهء مورخ الدولهء محترم آقای اصغر حیدری در کتاب نیمهء پنهان می باشد ، اختصاص خواهم داد . امید است که این بررسی در کنار بررسی های دیگری که در این عرصه بوسیله ء محققین با شرف و پایبند به اصول امانتداری تهیه شده و یا می شود در اختیار آزادیخواهان ، پژوهشگران و وطن دوستان ایرانی و مسلمان قرار گرفته ، نقاب کریه استبداد دینی حاکم را هر چه بیشتر کنار زده ، نسل های طالب آزادی و اخلاق را ازگرفتار شدن در چنبرهء دروغ و تزویر این دکانداران و فروشندگان متاع دین ، بر حذر دارد.
نویسنده ء کتاب نیمهء پنهان می نویسد : « نقش احزاب در تاریخ معاصر ما متأسفانه سرشار از خطا ، کژراهه ، بی راهه و وابستگی به بیگانگان است. احزابی که در نهایت، نردبان رسیدن به قدرت ، ثروت ، شهرت و ریاست ،وابستگان خود بوده اند. «امام خمینی (ره)» معمار کبیر انقلاب اسلامی به عنوان رهبری آگاه ، ایجاد احزاب در ممالک اسلامی به ویژه ایران را از صدر مشروطه به این طرف ، طرحی از سوی اجانب با هدف ایجاد تفرقه و دشمنی در صفوف مردم ارزیابی کردند. ایشان در تاریخ 3.10.1357 ( دو ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ) در جمع ایرانیان خارج کشور در همین زمینه فرمودند: « من گمان می کنم از اول که احزاب پیدا شده است در امثال ایران ، این یک طرحی بوده است از خارج کشور ». معظم له در فرازی دیگر از همین سخنرانی ، در بیان تفاوت عملکرد این احزاب با احزاب در کشور های غربی ، فرمودند:« اینها (غربیها) در ممالک خودشان یک چیزی درست میکنند صورت است ، واقعیت ندارد ، به واسطه آن صورت ممالک دیگر را به دام می اندازند، که آنها وقتی که احزاب درست می کنند واقعا" با هم دشمن می شوند »(تأکید ها از حسین منتظر حقیقی است)
نویسندهء کتاب نیمهء پنهان نتیجه می گیرد که « به این ترتیب می توان ادعا کرد از صدر مشروطه تا دهه 1360 هجری شمسی که نزدیک به یک قرن است ، احزاب در ایران بیمار زاده شدند . »(4)
حال باید دید که آیا سخنان آیه الله خمینی در بارهء پیدایش احزاب در کشور های غربی و سپس ایران بازتاب دهندهء واقعیت های تاریخی در کشور های غربی و ایران می باشند یا نه ؟ آیا وجود احزاب در کشور های غربی « صوری » هستند ؟ آیا اختلافهای احزاب کشور های غربی از نوع اختلاف میان دو رقیب سیاسی است که برای تأمین هر چه بیشتر حقوق بنیادین و رفاه فردی و اجتماعی مردم و کشور خود به رقابت می پردازند و یا دو دشمن که برای نابودی یکدیگر کمر همت بسته اند ، کدام یک ؟ آیا اختلافات میان جریانهای سیاسی در ایران ، مولود تعصب های گروهی بوده است که به دشمنی منتهی می گردد ؟ آیا دفاع از استقلال ، تمامیت ارضی ، حاکمیت ملی و حاکمیت ملت در این اختلافات و دشمنی ها دخالتی نداشته اند؟ آیا چگونگی برداشت از حقوق طبیعی و حقوق شهروندی انسانها در کشور ، که خود را در قالب دو جبهه ء استبداد و آزادیخواهی مطرح می نمایند ، تأثیری در ایجاد اختلافها نداشته اند ؟ و سوالات بسیاری دیگر که هر یک از آنها ،مقوله های مهم در برهه ای از تاریخ طولانی بشری را تشکیل می دهند و به دلیل افزایش آگاهی انسانها در جوامع بشری، بر روی آنها شدیدا" تکیه می گردد ودر واقع جوهر مبارزات سیاسی و اجتماعی مردم با حکومت های مستبد، متجاوز و خودکامهء سیاسی و یا ایدئولوژیکی در کشور های مختلف ، از جمله ایران را تشکیل می دهند.
تا آنجا که تاریخ پیدایش احزاب سیاسی در اروپا ، علل پیدایش آنها را ثبت کرده است ، حکایت از آن دارد که روند نظارت بر انتخابات و پیگیری مطالبات حقوق شهروندی آحاد جامعه بطور کلی و خواسته های قشر های معینی از مردم آن جوامع ، از جمله دلائل پیدایش احزاب اروپائی بوده که به هیچ وجه بر اساس گفتهء آیه الله خمینی « صوری » نبوده است. به عنوان مثال احزاب در کشور آلمان فدرا ل، برابر قانون اساسی چنین وظیفه ای را بعهده دارند « برابر قانون اساسی، احزاب سیاسی وظیفه دارند در شکل دادن به خواست های سیاسی ملت بکوشند. ازاین رو تعیین داوطلب برای به عهده گرفتن منصب های سیاسی و سازمان دهی مبارزات انتخاباتی ، وظیفه ئی است که در قانون اساسی برای آنها تعیین شده است.» (5)
این احزاب برخاسته از یک سری ضروریات زمانی و مکانی بوده که پیگیری ، بسط و تعمیق حقوق شهروندی ، در ابعاد مختلفش را در دستور کار خود قرار داده اند. معلوم نیست که آیه الله خمینی بر چه پایه ای این احزاب را « صوری » خوانده اند واز آن مهمتر این است که چرا مورخ الدولهء محترم ، جناب آقای اصغر حیدری ، نویسندهء کتاب نیمه پنهان ، این نظر آیه الله خمینی را تقلید گونه و بدون هیچگونه بررسی تاریخی مورد تأئید قرار داده است و پس از نقل نظر آیه الله که می گویند « « اینها (غربیها) در ممالک خودشان یک چیزی درست میکنند صورت است ، واقعیت ندارد ، به واسطه آن صورت ممالک دیگر را به دام می اندازند، که آنها وقتی که احزاب درست می کنند واقعا" با هم دشمن می شوند » بلافاصله نتیجه می گیرد که « به این ترتیب می توان ادعا کرد از صدر مشروطه تا دهه 1360 هجری شمسی که نزدیک به یک قرن است ، احزاب در ایران بیمار زاده شدند . »
این شیوهء کار ، تاریخنگاری نیست ! تاریخنگاری تقلید بردار نیست . تاریخنگاری حتی براساس سفارش هم تاریخنگاری نیست . بهمین دلیل کسانی که می خواهند براساس تقلید و یا بر اساس سفارش در بارهء تاریخ قلم بزنند ، مورخ خوانده نمی شوند بلکه آنها را مورخ الدوله و یا قلم بمزد خطاب می کنند . حضرات آقایان اصغر حیدری ، سید حمید روحانی و دیگرانی که در ازاء پست های حکومتی ،تاریخ روزگار امروز و حتی گذشتهء کشور ما را بر اساس سفارش تنظیم می کنند ، از این قماشند. بهتراین بود که این مورخ الدولهء محترم ، وقت خود را صرف نوشتن توضیح المسائل آیه الله خمینی می کرد که لا اقل امری رایج است و همه نیز می دانند که مسولیت استنباط های صحیح و یا نا درست آن رساله که از متون فقهی استخراج شده ، بعهدهء حضرت آیه الله خواهد بود.
در اظهاراتی که آیه الله خمینی در بارهء « صوری » بودن احزاب کشور های غربی بیان داشته اند ، حد اقل سه عنصر مهم در این کشور ها نا دیده گرفته شده است.
اول – کشور های غربی ضمن اینکه با یکدیگر و یا با کشور های دیگر دنیا دارای روابط متقابل هستند اما هر یک به تنهائی ، کشوری مستقل هستند. مستقل به این معنا که تصمیمات سیاسی و اقتصادی ای که در سر نوشت کشورشان موثر است در داخل کشور هایشان گرفته می شود. حتی دربارهء چگونگی مشارکت در جهانی شدن اقتصاد و میزان مشارکت آنها بر اساس تصمیماتی صورت می گیرد که دولت ها و نهاد های اقتصادی هر یک از این کشور ها اتخاذ می نمایند.
دوم – روابط حاکم بر این جوامع قانونمند و دمکراتیک می باشد. بعبارت دیگر ، در این کشورها ، قدرت سیاسی به تناوب میان نمایندگان قشرهای مختلف اجتماعی دست بدست می شود. در این کشور ها ، شاه و یا ولی فقیه نیست که دولت ها با عناوین مختلف مانند اصولگرائی و یا اصلاح طلب و یا با نامهای مختلف حزبی زمان شاه ، مانند حزب ملیون و یا حزب مردم و یا حزب رساخیز، خود را ملزم به اجرای منویات آنان نمایند و در واقع عروسک های خیمه شب بازی شاه و یا ولی فقیه باشند.
سوم – جوامع کشورهای اروپائی سامان یافته اند . در این کشور ها مردم مانند ریگهای بیابان منفرد نیستند. نهاد های مدنی فراوان ، از قشر ها و گروهای مشترکی که برخی در قالب احزاب سیاسی ، برخی در قالب سندیکا ها ، برخی در قالب اتحادیه ها و انجمن ها و... وجود دارند . این تشکل ها با تکیه بر قوانین کشور و با حمایت کامل قانون از این تشکل ها ، با مبارزات مداوم خود بدنبال تحقق مطالبات ملی ، قشرهای مختلف اجتماعی و صنفی و گروهی خود می باشند.
در کشور ما ، نه در زمان حکومت پهلوی ها و نه در عمر سی و دو سالهء جمهوری اسلامی ، هیچگاه چنین شرائطی وجود نداشته است که یک دانشمند و یا محقق مسائل اجتماعی بتواند برمبنای قیاس ، یک « این همانی » میان کشور های غربی و ایران بوجود آورد. زیرا ساختار سیاسی کشور ما نه در دوران پهلوی ها و نه در دوران جمهوری اسلامی هیچگاه ، ساختار دمکراتیک نبوده است و همیشه استبداد شوم سیاسی بر تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی جامعه سایه افکنده بوده است که متأسفانه اکنون استبداد دینی نیز بر آن افزوده شده است . به این دلیل ، نه در دوران پهلوی ها و نه در دوران جمهوری اسلامی ، مردم کشور ما این امکان را نیافتند تا آزادانه و بدون ترس و وحشت، در چهارچوب قوانین و با پشتیبانی نهاد های قانونی که علی القاعده وظیفهء آنها صیانت از حقوق قانونی مردم می باشد ، تشکل های مدنی خود از جمله احزاب سیاسی مستقل ، علنی و فراگیر را بوجود آورند.
علیرغم چنین اوضاع و احوالی ، آزادیخواهان کشورمان ، از کوچکترین امکاناتی که به دست می آورده اند استفاده کرده وبا قبول و پذیرش خطرات مختلف ، برای مبارزهء همزمان با استبداد داخلی وسلطهء بیگانه ، به تناسب شرائط اجتماعی ، سازمانهای مختلف از جمله احزابی را بوجود می آوردند.(6)
تخطئهء و یا برچسب زدن به تلاشها ی آزادیخواهان کشورکه برای مبارزات سازمانیافته علیه استبداد داخلی و سلطهء خارجی ، در شرائطی که استبداد بیداد کرده و می کند ، از حاکمیت قانون خبری نبوده و نیست ، فقر فرهنگی و بسط آموزه های عقب مانده عقیدتی که وجود داشته و دارد ، نه تنها حکایت از نگاه واقع بینانه و منصفانه و مردم گرایانه به این امور ندارد بلکه حاکی از بی اطلاعی و یا سوء نیت گویندگان چنین سخنانی ازچگونگی روند رو به جلوی تحولات و نهاد های اجتماعی نیز می باشد.
هیچکس نمی تواند منکر این واقعیت سیاسی در جامعهء ما باشد که بموازات تلاش آزادیخواهان کشور برای ایجاد تشکل های مناسب جهت مبارزه با استبداد داخلی و سلطهء بیگانه ، قدرت های حاکم برای خنثی کردن اقدامات مخالفین، دست به عمل متقابل نزده باشند. چه کسی می گوید که حاکمیت استبداد هیچ اقدامی صورت نداده ، دست بر روی دست گذاشته و تماشاگر صحنه شده باشد. نه چنین اتفاقی هرگز رخ نداده است.
بموازات تلاشهای آزادیخواهان ، حاکمیت مستبد علاوه بر سرکوب مطالبات سیاسی مردم ، به خیال آنکه به نیاز ها و ضرورت های جامعه پاسخ داده باشد، هم به اقدامات مشابه آنچه مبارزین انجام داده اند ، دست زده است و مثلا" احزاب شه ساخته ای مانند حزب مردم ، حزب ملیون و حزب رستاخیز را بوجود آورده است و هم سیاست های سلطه گر ، عوامل خود را به نفوذ در تشکل های مخالفین تشویق و ترغیب نموده است. آیا چنین تلاش هائی که عمله های استبداد داخلی و استعمارخارجی می کنند باید مستمسکی برای تخطئهء اقدامات مخاطره آمیز آزادیخواهان کشور باشد؟
کشور ما در تمام دورهء حکومت پهلوی ها ، کشوری زیر سلطهء بیگانه بوده است .در این دوران احزاب سیاسی که کسب استقلال و استقرار روابط دمکراتیک ، حاکمیت قانون و حاکمیت ملی را سرلوحهء کار خود قرار داده اند ، در برابر احزابی قرار داشتند که حافظ نظم استبدادی و ادامهء سلطهء خارجی در کشور بوده اند. به نظر حضرت آیه الله خمینی و نویسندهء کتاب نیمهء پنهان ، آقای اصغر حیدری، این دوجریان مخالف باید می نشستند و با یکدیگر پالوده می خوردند و به ریش همهء مردم کشور هم می خندیدند تا امروزه ما به قضاوت بنشینیم و بگوئیم که آری ، وقتی پای احزاب به ایران باز می شود ، این احزاب هم مانند احزاب اروپائی به دشمنی با یکدیگر نمی پردازند؟ و یا اینکه مبارزه با استبداد داخلی ومبارزه با سلطهء بیگانه ایجاب می کرد که با سیاست های آنان و بازوها و سرپنجه های داخلی این نیروها نیز رسما" وارد کارزار گردند؟ آیا چنین برخوردهائی ، کپی برداری از احزاب « صوری » کشور های غربی با چاشنی دشمنی میان احزاب در داخل کشور می باشد؟ آیا این تحریف واقعیت های تاریخی و اجتماعی نیست ؟
در تمام دوران پهلوی ها و همچنین در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی ایران ، به دلیل حاکمیت سلطهء بیگانه و حاکمیت استبداد داخلی و به دلیل اینکه قدرت مالی کشورکه از درآمد فروش منابع زیر زمینی ، از جمله نفت حاصل می شد و کلا" در اختیار حاکمیت مستبد بوده و می باشد، شکلبندی های واقعی اجتماعی نمی توانستند بصورت واقعی و مستقل از حاکمیت در صحنه های مختلف اجتماعی ، بوجود بیایند. چنین شرائطی امکان بوجود آمدن نهاد های مختلف مدنی را با مشکلات عدیده ای مواجه می ساخته ومی سازد و برای ایجاد هر یک از این نهاد ها ، می بایستی هزینه های جانی و مالی بسیاری پرداخت می شد و هنوز هم بشود .
با توجه به آنچه که بطور اختصار به آنها اشاره شد آن سه عنصری که در جوامع غربی وجود داشت که امکان فعالیت های سیاسی و مدنی را در آن کشور ها میسر و در خدمت پیشرفت کشور آنان قرار می داد ، در کشور ما اصولا" وجود نداشت. در دوران پهلوی ها کشورما مستقل نبود . در آن دوره و دوران سی و دو ساله جمهوری اسلامی ، نه قانون در کشور حکومت می کرده و می کند و نه روابط دمکراتیک استقرار یافته بود و یا یافته است . در هیچ یک از این دو دوره ، یعنی دوران پهلوی ها و همچنین جمهوری اسلامی ، شرائط سیاسی و مالی کشور ، به هیچ وجه امکان پیدایش شکلبندیهای واقعی اجتماعی مستقل را فراهم نیاورده است.
مبارزات مردم ایران که در مقطعی از آنرا آیه الله خمینی رهبری کردند دارای دو جنبه بود که در جهت نفی ای آن ، اکثریت مردم ما خواهان برچیده شدن کلیهء شرائطی بودند که اجازه نمی داد کشور مستقل گردد . اجازه نمی داد که قانون حکومت کند و روابط دموکراتیک ، تعیین کننده رابطه های حکومت با مردم ، مردم با حکومت و مردم با مردم باشد. و در راستای اهداف ایجابی جنبش مطالباتی و مبارزاتی ،اکثریت مردم کشور ما ، خواهان آزادی بیان ، آزادی قلم ، آزادی آجتماعات ، خواهان پایان دادن به سرکوب فرهنگ های ملی و اقوام کشور، خواهان استقلال و حفظ تمامیت ارضی کشور بوده اند.
مبارزات مردم کشور ما در بخش سلبی مطالبات خود در مقطع 22 بهمن ماه 1357 پیروزی چشم گیری بدست آوردند و نظامی که مانع اصلی در تحقق خواسته ها بود از سر راه خود برداشتند که دنیا را به تحسین واداشت اما در جهت ایجابی اهداف و مطالبات جنبش ، به جز کسب استقلالی لرزان ، متأسفانه با گذشت هر روز که از آن مقطع تاریخی یعنی 22 بهمن ماه 1357 می گذرد فاصلهء ما از آن اهدافی که به دنبالش بودیم بیشتر می شود .
ایجاد حزب خلق مسلمان و بسیاری از تشکل های سیاسی که در فضای سیاسی پس از 22 بهمن بوجود آمدند نه به این جهت بود که قصد مقابله با موفقیت های جنبش مردمی را داشته باشند بلکه از این رو بود که شرائط استبدادی دوران پهلوی اجازه چنین فعالیت هائی را نمی داد و به نظر آنانی که علیه نظام استبدادی گذشته فعالیت می کردند چنین می آمد که مبارزات به ثمر نشسته و شرائط جدید ، زمینهء تحقق حقوق پایمال شده گذشته را فراهم کرده است ،چه آنانی که در زمان پهلوی ها در جهت وادار کردن حاکمیت به رعایت قانون اساسی آن زمان ، که وجه شاخص آن این بود که در نظام مشروطهء سلطنتی ، شاه باید سلطنت کند و نه حکومت و چه آن گروه از فعالین سیاسی که معتقد بودند شاه و نیروهای خارجی حامی او نشان داده اند که به هیچ وجه حاضر نخواهند شد که ملت ایران و حقوق آنها را به رسمیت بشناسند و لذا مبارزات خود علیه ماشین حکومتی شاه را با تکیه بر اسلحه سامان دادند و چه آن بخش از جنبش که گوش به فرمان آیه الله خمینی داشتند و بدین ترتیب وارد فعالیت در عرصهء سیاسی جدید کشور شدند.
اما علیرغم اینکه تصور می شد که 22 بهمن ماه 1357 پایانی بر عصر ارزش های استبدادی محمد رضا شاهی و سلطهء استعماری از یک سو وآغاز عصری نو با ارزش های انسانی و دمکراتیک که دستاورد قرن ها تلاش جوامع بشری و جزء مطالبات جنبش آزادیخوانهء چندین دهه ای کشور ما می باشد از دیگر سو، بسیاری از مردم را امیدوار کرده بود که زمان اقدام برای ساختن کشوری از نوع یک کشور قرن بیستمی فراهم آمده است اما حوادث روزهای بلافاصله پس از فروپاشی نظام شاهنشاهی و سخنان دست اندرکاران جدید ، با سرعت نشان داد که تصور بهار آزادی هم توهمی بیش نبوده واگر هم بهار آزادی بوده این بهارناشی از عدم قدرت متمرکزو استقرار آن بوده و نه ناشی از باور دست اندرکاران جدید به روابطی دمکراتیک و چنانکه می دانیم دوران آن هم بسیار کوتاه بود.
اقدامات و سخنان دست اندر کاران جدید ، نشان داد که دعوای مبارزه علیه نظام شاهنشاهی و دستگاه اداری او ، دعوا بر سر لحاف ملا بوده است. شاه از ملت ایران می خواست که مردم ایران او را به عنوان پدری دلسوز قبول نموده و اجازه دهند او هر چه را که صلاح این مردم می داند شخصا" تشخیص و در بارهء آنها تصمیم بگیرد و به اجرا در آورد و اکنون دست اندر کاران جدید هم خواستی کمتر از او، از مردم ما ندارند. از همان ابتدا به مردم تفهیم می شد که به دنبال تحقق خواسته های سرکوب شدهء خود نباشند بلکه به پیروی از اندیشه های آنها تأسی کنند تا آنها مردم را به سرزمین موعود بهشت هدایت کنند . هرچه روزها می گذشت بیشتر روشن می شد که آنچه در انتظار مردم این کشور است با آنچه می خواستند ، فاصلهء زیادتری دارد.
مخالفت دست اندر کاران جدید ، با شخصیت های مستقل تاریخی مانند زنده یاد دکتر محمد مصدق و مرحوم آیه الله سید کاظم شریعتمداری علاوه ازاختلاف در دیدگاههای سیاسی ، از این منظر نیز بود که این دو ، الگوهای یک انسان شهروند بودند. اینها انسانهای « تکلیف مدار » نبودند . اینها انسان هائی بودند که هیچگاه « حق و تکلیف » را از یکدیگر جدا نمی ساختند.
مصدق آموزگاری بزرگ در جامعهء ایران است که علیرغم تلاشهای مذبوحانه خفاشانی همچون حجه الاسلام روح الله حسینیان و دیگر شرکایش ، هر روز بیش از گذشته می درخشد و به پیروان خود درس آزادگی در جامعه ای قانونمند را می دهد که از آنها مسولیت هم می طلبد و مرحوم آیه الله شریعتمداری به همهء کسانی که می خواهند با تکیه بر اخلاقیات دینی ، انسانهای آزاده ای باشند آموخت که اسلام مجموعه ای « تکلیف مدار » نیست. اسلام با تعریفی که از انسان ارائه می کند ، انسان را موجودی دارای اراده و اختیار ، دارای حق و تکلیف و در یک کلام موجودی « مسول » ، می داند و مخالفت آیه الله شریعتمداری با اصل ولایت فقیه که از انسانها اطاعتی کورکورانه را طلب می کند و می خواهد که انسان از حقوق طبیعی و خدادادی خود که « داشتن اراده » و « اختیار » از آن جمله است صرف نظر نمایند . این یکی از وجوه طرز تلقی هائی می باشد که دست اندرکاران جدید از اسلام و حکومت دینی ارائه و از مردم در خواست پذیرش آنرا می کنند.
      
اما در آن ایام و روز های اولیه ء بعد از 22 بهمن ماه 1357 هنوز خیلی از مبارزان و آزادیخواهان در حال نشئگی برچیده شدن نظام شاهنشاهی بسر می بردند و نمی توانستند پیامد آنچه که درآن روزها در حال وقوع بود بخوبی ارزیابی کنند . نمی توانستند بخوبی دریابند که تازه از راه رسیده ها برای چه به دنبال « جامعهء توده وار » (7) هستند.
آیه الله خمینی و همراهان ایشان قصد داشته و دارند که چرخ زمان را به عقب برگردانده ، مردم را به دورانی از تاریخ بشری هدایت کنند که هنوز انسان از طبیعت جدا نشده است و مقهور یک جانبهء سلطه طبیعت است. هنوز جامعهء شهری بوجود نیامده و نظام های دولت – شهر تشکیل نشده ، و از حقوق شهروندی نیز خبری نیست.
در شرائط آن ایام ، انسانهای با اراده و مستقلی که بخواهند در برابر شرائط حاکم مقاومت کرده و یا قصد تغییر آنرا داشته باشند معنا ندارد . مخالفت حضرت آیه الله خمینی با احزاب مستقل ازجمله حزب خلق مسلمان از این رو است که تکیه بر عقلانیت و فردیت مستقل خود کرده اند. واگر اشخاص دیگر و احزابی دیگر نیز بخواهند بر عقلانیت و فردیت مستقل خود تکیه وعمل نمایند از نظر حضرت آیه الله و پیروان ایشان ، به معنی خروج از اسلام ناب محمدی است ، اسلام ناب محمدی ای که توحید آنرا می توان تعطیل کرد ، دروغ گفتن و شراب خوردن و جاسوسی در آن مکتب نه اینکه حرمتی نخواهد داشت که واجب نیزشمرده می شود وهنگامی که کسی از اسلام ناب محمدی خارج شد لابد تابع اسلام آمریکائی خواهد بود. مخالفت آیه الله خمینی و پیروان ایشان با جبههء ملی ایران از همین رو است که چرا جبههء ملی ایران با « دادگاه های اختصاصی » مانند « دادگاه روحانیت » که به وسیلهء مباشران و نزدیکان آیه الله و با تأئید وی بوجود آمد و یا با « حکم قصاص »، که جملگی بیان و اعلام عقلانیت و درک مستقل بود، بر خلاف نظر حضرت آیه الله ، مخالفت کرده است و نتیجه آنکه آن « سازمان » را باید « مرتد » اعلام کرده و سزای عمل یک سازمان مرتد ، « کشته شدن » و سپس راهی « جهنم » شدن خواهد بود. و باز مخالفت آیه الله و پیروان ایشان با « نهضت آزادی ایران » که دبیر کل سابق آن ، اولین نخست وزیر بعد از 22 بهمن ماه 1357 و معروف به « نخست وزیر امام زمان » و تعدادی از اعضای آن ، وزیر و وکیل در نظام جمهوری اسلامی ایران بوده اند ، از همین رواست که چرا علیه نظریه ولایت مطلقهء فقیه ، کتاب منتشر ساخته و در مواردی برخلاف نظر آیه الله ، در بارهء امور کشور اظهار نظر مستقل نموده و بر آنها پافشاری نموده اند . اظهار نظر مستقل و پافشاری بر روی آنها یعنی فاصله گرفتن از اسلام ناب محمدی و بعبارت دیگر یعنی پیروی کردن از اسلام آمریکائی است. واکنون دبیر کل امروز آن سازمان را که قریب به شصت سال در عرصهء سیاسی ایران حضور داشته است ، می خواهند به اتهام تشکیل این سازمان ، در برابر دادگاه قرار دهند.(8)
این ها در حالی هستند که ما در خبر ها می خوانیم که حضرت آیه الله با اصل تشکیل تشکل ها مخالفتی ندارند. مهم اما اینست که این تشکل ها باید فاقد « هویت مستقل » « عقلانیت و فردیت مستقل »   یعنی « تشکل های صوری » باشند. نمونه های شاخص این طرز فکر را در مورد دو تشکل یعنی جمعیت هیأت های موتلفهء اسلامی و حزب جمهوری اسلامی بخوبی می توان مشاهده کرد. «... موتلفه اسلامی تنها تشکلی است که از آغاز تأسیس، با نظر امام خمینی1 شورای روحانیت داشته است، تا آنها نظارت داشته باشند که حرکتها، برنامه‌ها و آموزشها، بر اساس (ما انزل الله – و ما قال رسول الله و الائمه الطهار) باشد....» (9) و یا « سید مرتضی نبوی طی سخنانی با موضوع بررسی تاریخچه حزب جمهوری اسلامی در جمع اعضای شاخه جوانان و دانشجویان جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی می گوید .... با گذشت زمان و ادامه جنگ اختلافات در حزب جمهوری اسلامی هم بیشتر آشکار ‌شد و مدتی پس از تشکیل کنگره دوم حزب طی نامه‌ای که مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی خدمت امام نوشتند، با تشریح شرایط در خصوص انحلال حزب از امام کسب تکلیف کردند که حضرت امام با آن موافقت کردند و به این ترتیب حزب جمهوری اسلامی در دوازدهم تیر 1366 اعلام انحلال کرد....» (10)( تأکید ها از حسین منتظر حقیقی است»
ملاحظه می شود ، به وجود آمدن یک تشکیلات حزبی ، که نمادی ازپیدایش و رشد یک جامعهء مدنی است و اعضای آن باید با افراد یک « جامعهء توده وار» تفاوت داشته باشند، چگونه جنبه ای نمادین و صوری می یابد و بر اساس یک تفکر « تکلیف مدار » یکباره تمام نهاد ها و مسولیت حزبی نادیده انگاشته شده ، برای « تشکیل » و یا « انحلال » آن از بیرون از تشکیلات حزب ، « کسب تکلیف » می نمایند. امری که میزان باور مندی این نوع تفکر دربارهء دیگر انسانهای عضو و پایبندی به روابط دمکراتیک حزبی را بخوبی نشان می دهد.
دو نمونه ای که از حزب موتلفهء اسلامی و حزب جمهوری اسلامی ذکر شد مبنای بسیار روشنی را برای مقایسهء تفکر شهروندی و غیر شهروندی فراهم می سازد.
احزاب نامبرده اعلام می کنند که تمامی ارگان های تشکیل دهندهء یک حزب کامل را دارند . حضرت آیه الله خمینی در هیچیک ار این ارگانها عضویت ندارند . معلوم نیست حضرت آیه الله بر چه اساس و پایه ای می توانند و بخود اجازه می دهند بجای نهاد های مربوطه در آن احزاب تصمیم گیری نمایند. درست است که اساسا" تصمیماتی که مسولین حزبی برای کسب تکیف در بارهء سرنوشت حزب ، از آیه الله خمینی اتخاذ کرده اند نشانه ضعف شخصیتی آنان در جایگاه های حزبی ای است که قبول کرده اند ولی این یک سوی جریان است ، سوی دیگر این جریان آنست که حضرت آیه الله خمینی می پذیرند که در این امر مداخله نمایند ، در یک جا اجازهء تشکیل « جمعیت هیأت های موتلفهء اسلامی » و برخی از ارگان های آنرا صادر نمایند و در جای دیگر با انحلال « حزب جمهوری اسلامی » موافقت خود را اعلام نمایند.
همین تفکر معیوب است که از آیه الله شریعتمداری می خواهد که مانند آنها عمل کرده ، دستور انحلال حزب خلق مسلمان را صادر نماید که معظم له در پاسخ به علمای شیراز ، اصفهان و جهرم چنین می گویند : « ... و اما در خصوص حزب خلق مسلمان ، این حزب حزبی است مستقل و من اکثر افراد موسس آن را می شناسم که مردمانی مسلمان و معتقد هستند . انحلال یا ابقای آن نیز به عهدهء خود حزب است و اعضای آن گویا بین دو تا سه ملیون نفر می باشند ، خود باید تصمیم بگیرند...» ( 11) ( تأکید ها از حسین منتظر حقیقی است)
دو نمونهء بر خورد از سوی دو شخصیتی که یکی خود را رهبر انقلابی می داند که علیه ارزش های نظام شاهنشاهی قیام کرده در حالی که به باز تولید آن ارزش ها ،( یعنی بی تأثیر بودن ارادهء افراد و نهاد های جامعهء مدنی در جامعه ) در شرائط جدید سیاسی کشور مبادرت می ورزد و دیگری در مقام یک مقام بالای روحانی جامعهء تشیع که به ارزش های جامعهء مدنی و اسلامی آگاهی داشته و برای استقرار ارزش های جامعهء مدنی که آنها را ملهم از برداشت های اسلامی خود می داند ، در جغرافیای جدید سیاسی کشور پافشاری نموده است .
بنابراین برخلاف نظر نویسندهء محترم کتاب نیمهء پنهان ، آقای اصغرحیدری که می فرمایند « « به این ترتیب می توان ادعا کرد از صدر مشروطه تا دهه 1360 هجری شمسی که نزدیک به یک قرن است ، احزاب در ایران بیمار زاده شدند . » آن گونه نبوده است ، آن احزابی که بیمار زاده شده و بیمار زیسته و برخی از آنان دیگر رسما" حیات ندارند از نوع « جمعیت هیأت های موتلفهء اسلامی » که اکنون به « حزب موتلفهء اسلامی » تغییر نام داده اند و یا « حزب جمهوری اسلامی » که اکنون رسما" وجود ندارد ، می باشند که به عوض تقویت « جامعهء مدنی » جامعه را بسوی « جامعهء توده وار » و « تکلیف مدار » سوق می دهند که رابطهء « چوپان و گله » را بر آنها حاکم نمایند.
این جوهر تفکر معیوب کسانی است که می خواهند « اصل ولایت فقیه و یا اصل ولایت مطلقهء فقیه »را با پوشاندن لباس « تئوری کشف ولی فقیه » بر اندام ناقص الخلقهء آن ، به عنوان یک اصل محوری ، در قانون اساسی و حتی حاکم بر آن ، در کشوری که مردم آن سرزمین می خواهند حیات دوباره ء توأم با آزادی و دخالت در « تعیین سرنوشت » خود از طریق نهاد های مدنی ، را تجربه کنند ، وارد می نمایند.
اما علیرغم هر نوع گفتگوئی ، باید اذعان کرد ، پیروان این طرز تفکر، اصولا" « مردم » را باور ندارند و به تعبیر برخی از آنان ، مردم فقط « نقش زینتی » دارند و نه نقش تعیین کننده. رأی این مردم برای حاکمیت و ولی فقیه مشروعیتی ببار نمی آورد و اگر هم مردم ، این حاکمیت و ولی فقیه آنرا نخواستند ، مهم نیست و بنا بر ضرب المثل معروف « این آش خالته - بخوری پاته ، نخوری هم پاته».
احزابی که در زیر شرائط سخت استبدادی ، چه در دوران پهلوی ها و چه در دوران جمهوری اسلامی بوجود آمده اند و به دلیل خاص فضای استبدادی ، یا نتوانسته اند رشد فراگیر داشته باشند و یا از فعالیت آنها رسما" و یا با توطئه های مختلف که از سوی محافل قدرت ترتیب داده ، جلوگیری شده است ، به دلیل بیمار زاده شدن اینگونه احزاب نبوده ، بلکه نشان از فضای بیماری در جامعه بوده است که حاکمیت های مستبد در کشور آنرا بوجود آورده اند. آخرین قربانی های این فضای بیمار و نمونهء بارز آن نیز دوحزب اسلامی به نامهای « حزب مشارکت اسلامی » و « سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی » می باشند، که از فعالیت آنها جلوگیری بعمل آمد.
مطالبی که در بالا اشاره گردید نکات مهم و اساسی در روند پیداش و رشد نهاد های جامعهء مدنی از جمله احزاب سیاسی در کشور ما است که متأسفانه مقامات جمهوری اسلامی آگاهانه خود را به تجاهل میزنند و کوشش می کنند با لطایف الحیل حقایق تاریخی و اجتماعی کشور را وارونه جلوه دهند و ازجمله از مورخ الدوله های خود بخواهند با تکیه بر اوراق منتسب به ساواک شاه و سفارت بسته شدهء آمریکا در ایران علیه اشخاص و احزاب سیاسی ایران زیر نام تاریخنگاری مطالب غیر واقعی را به رشتهء تحریر در آورند امری که مطمئنا" برای حکومت جمهوری اسلامی « آبی » از آنها گرم نخواهد شد ، هر چند « نانی » برای قلم بمزد های آنان، فراهم آورد .
حکومت جمهوری اسلامی از آنجا که « کبک وار » سر خود را به زیر برفها فرو برده و از اطرافش بی اطلاع شده است و یا مطلع است و خود را به جهالت می زند ، آیا واقعا" به این « توهم » گرفتار آمده که اکثریت مردم ایران « خزعبلات » این حضرات را می پذیرند؟ معلوم نیست که اگر این حضرات واقعا" بر این باورند که مردم ایران خریداران واقعی گفته های آنان هستند و به آنها باور دارند ، اینهمه ترس و نگرانی از رسانه های خارجی و سایت های اینترنتی برای چیست؟ اینهمه بدگوئی علیه علوم انسانی و تأکید برای جلوگیری از تدریس آنها برای چیست ؟ اینهمه زندان و زندانی برای چیست ؟ مگر اکثر کسانی که در زندانهای جمهوری اسلامی هستند ، در دوران پهلوی ها زاده شده بودند ؟ مگر اینان با تبلیغات حکومت جمهوری اسلامی در کشور و در مدارس و دانشگاه ها و مساجد بزرگ نشده اند؟ مگر اینهمه بودجه که برای جمع آوری مثلا" اطلاعات و تبدیل آنها به کتاب و جزوه و مسجد و منبر صرف شده است برای رشد آگاهی فرزندان این آب و خاک نبوده است که اکنون از حضور آنها در اجتماعات خیابانی هراسانند و هر روز تعدادی از مسولین قضائی ، امنیتی ، نظامی و سیاسی برای آنها خط و نشان می کشند؟
سیاستگزاران این برنامه ها اگر به خود آیند و به اطراف خود و اطلاع و اخباری که امروزه کم هم نیستند توجه کنند ، در خواهند یافت که اینگونه تلاشها برای وارونه جلوه دادن واقعیات ، تلاشهای مذبوحانه ای بیش نیستند وکارعبس آب در هاون کوبیدن است و بس.

ادامه دارد
حسین منتظر حقیقی
13.03.2011
22.12.1389
Fm-jmi@gmx.net


پانویس ها:
1 – بخش اول
www.ois-iran.com
2 – بخش دوم
www.ois-iran.com
3 – بخش سوم
www.ois-iran.com
4 – صفحهء 7 و 8 ،نیمهء پنهان ، جلد سی و پنجم ، اصغر حیدری
5 – احزاب سیاسی در آلمان
www.tatsachen-ueber-deutschland.de

historia.blogfa.com
6 –
تحزب:بخش چهارم ......... بررسی تاریخی احزاب سیاسی ایران
mlaki.blogspot.com
7 –
کتاب جامعهء مدنی به منزلهء یک روش ، نوشتهء مجید محمدی از انتشارات نشر قطره، تهران 1376، چاپ اول ، صفحهء 74 ، « جامعهء مدنی و جامعهء توده وار»
«جامعهء توده وار و حاکمیت تمامیت طلب مبتنی بر آن که هر دو پدیده های نوین ناشی از امکانات نظارت موثر همگانی و اعمال گستردهء زور هستند درست در برابر جامعهء مدنی قرار می گیرد، به این معنا که هرگونه تشکل مستقل را نفی کرده و زمینه های شکل گیری آن را از میان بر می دارد. در جامعهء توده وار هرگونه تشکلی ، شیطانی است چون هسته های بالقوهء مخالفتی را در برابر حاکمیت مطلقه ایجاد می کند ، به انسانها جهت دنبال کردن منافع خود ( که عبارت باشد از همان نفسانیات ) اطمینان می بخشد و به آنها انواع هویتهائی غیر از هویت ناشی از رعیت و مطیع بودن می بخشد.
در جامعهء توده وار حقوق و آزادیهای فردی با عناوینی مثل خودخواهی ، شهوت و نفسانیات و با ارجاع به شیطان انکار می شود ( عناصر قدسی فرهنگ با قرائت توده وار به این گونه تعابیر یاری می رسانند ). دولت تمامیت طلب مبتنی بر این نوع جامعه هرگونه حل و فصل دعاوی را صرفا" به خود اختصاص می دهد تا همهء نگاهها به سمت او باشد. این دولت در زندگی خصوصی و شیوهء گذران امور مردم مستقیما" دخالت می کند. فرد نیز در جامعهء توده وار حالت ذره ای پیدا کرده و چاره ای جز خواست دخالت هرچه بیشتر حاکمیت ندارد.
هنگامی که تشکل مستقلی برای پناه دادن به افراد ( از حیث اجتماعی و حقوقی ) وجود نداشته باشد طبیعتا" همهء امور باید به حاکمیت ارجاع شود و چنین چیزی حاکمیت را تمامیت طلب می کند. در این شرائط فردیت فرد قربانی جامعهء توده وار می شود تا در ازای آن فرد بی پناه مورد حمایت قرار گیرد. وقتی که فردیتی وجود نداشته باشد تعیین حد اقتدار نیز منتفی خواهد شد.
انتظاری که در جوامع توده وار از دولت به وجود می آید ناشی از فقدان نهاد های جامعهء مدنی است. عموم مردم در این جوامع از حاکمیت انتظار همه چیز دارند و تصور می کنند که همهء گره ها به دست حاکمیت باز می شود. دستگاه های دولتی نیز به جای زدودن این تصور ، بدان دامن می زنند زیرا می خواهند از مواهب « دولت حد اکثر » بهره مند شوند. مواهب دولت حداکثر عبارتند از مشروعیت سیاسی ناشی از پدری مهربان بودن برای خلق یا فرزندان صغیر و مهجور و پر کردن خلاء عاطفی ناشی از برهم خوردن شاکلهء جامعهء سنتی ، عدم مواجهه با رقیب که عمدتا" از دل تشکلهای مستقل زاده می شود ،در اختیار داشتن نهادهای فرهنگی و تبلیغی به طور در بست و تام وتمام جهت استفادهء تبلیغاتی از آنها و افزایش نفوذ و محبوبیت ، عدم شکل گیری فردیتهای فربه و خودآگاه که انتظارات را افزایش می دهند و تبدیل دولت به یک دستگاه عظیم که همهء امور را رأسا" انجام می دهد.»
8 –
ابراهیم یزدی به اتهام تاسیس "نهضت آزادی" پیش از انقلاب محاکمه می شود
www.mizankhabar.net
9 –
«... موتلفه اسلامی تنها تشکلی است که از آغاز تأسیس، با نظر امام خمینی1 شورای روحانیت داشته است، تا آنها نظارت داشته باشند که حرکتها، برنامه‌ها و آموزشها، بر اساس (ما انزل الله – و ما قال رسول الله و الائمه الطهار) باشد....»
motalefe-marand.blogfa.com
10 –
حزب جمهوری اسلامی از زبان مرتضی نبوی
aftabnews.ir
« سید مرتضی نبوی طی سخنانی با موضوع بررسی تاریخچه حزب جمهوری اسلامی در جمع اعضای شاخه جوانان و دانشجویان جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی می گوید .... با گذشت زمان و ادامه جنگ اختلافات در حزب جمهوری اسلامی هم بیشتر آشکار ‌شد و مدتی پس از تشکیل کنگره دوم حزب طی نامه‌ای که مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی خدمت امام نوشتند، با تشریح شرایط در خصوص انحلال حزب از امام کسب تکلیف کردند که حضرت امام با آن موافقت کردند و به این ترتیب حزب جمهوری اسلامی در دوازدهم تیر 1366 اعلام انحلال کرد....»
11 –
کتاب نیمهء پنهان ، جلد سی و ششم ، نوشتهء اصغر حیدری ، صفحهء 117 و 118، چاپ دوم ، بهمن 1388 در پاسخ به « حضرت آقایان علمای اعلام و حجج شیراز ، اصفهان و جهرم ( دامت افاضاتهم ) 20 محرم الحرام 1400 ( روزنامه< جمهوری اسلامی ، 21 آذر 1358 ، ص 5


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست