سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هویت چیزی نیست که به نظر می رسد!


اکبر کرمی


• نمی دانم کی؟ ولی مطمئنم روزی، در یک کوپه ی کرایه ای در یکی از ابرشهرهای مجازی با تصویر، پیام یا ایمیلی از خود روبرو می شویم که سال ها یا شاید قرن ها پیش، برای خودمان گذاشته ایم: تولد دوباره ات مبارک ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۹ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱٨ فوريه ۲۰۱۱


نمی دانم کی؟ ولی مطمئنم روزی، در کوچه پس کوچه های جهان مجازی با تابلوها و پیام هایی از این دست روبرو خواهیم شد:
کوپه ای به آینده!
با ما دوباره متولد شوید!
تولد دوباره ی خود را با ما تجربه کنید!
با ما در ساختن جهان آینده مشارکت کنید!
ما تولد شما را در سال ها و قرن های آینده تضمین می کنیم!
این ها مشتی از خروارها پیام و تبلیغاتی است که در جهان آینده بر ما خواهد بارید. دستاوردهای نظری جهان جدید، به آسانی تحقق چنین رویایی را در جهان آینده نوید می دهد. آینده ی که سرانجام با پرسه در ابرشهرهای مجازی، ورق زدن کاتالوگ های دیجیالی و انتخاب مطلوب ها در تقاطع رویا و بیداری رقم خواهد خورد.
این پیام ها به موسسه ها و نهادهایی مشابه شرکت های بیمه، مربوط اند؛ نهادهایی که با گرفتن و بایگانی بخشی از یاخته های (سلول های) بدن مشتری، تضمین می کنند که در آینده ای توافق شده، شرایط لازم برای تولد دوباره ی او را فراهم آورند.
پس از "همانند سازی" (کلونینگ) و دستاوردهای خیره کننده ی مهندسی ژنتیک، آن چه برای تحقق چنین فانتزی دل چسبی لازم است، تنها اندکی زمان، یک مشت دلار و البته یک رحم اجاره ای است!
پس از همانند سازی، امید به گشودن مزرعه هایی که سفارش قلب، کلیه، استخوان، قرنیه، عروق کرونر و نرون های کورتکس یا دستگاه لیمبیک مغز را می گیرند، دیگر امید دوری نیست و می تواند با خاطره مرگ به بازی بنشیند.
من در ورود آدمی به این جهان زیبا و دوست داشتنی، کمترین تردیدی ندارم و در پسِ پس لرزه های عظیم این انفجار اطلاعات، برپایی بنیادهای عمیق این رویای شیرین را می بینم؛ مساله ی من در این نوشته، چون چرا در کم و کیف این رویای دل انگیز نیست؛ مساله ی من، پرسش از سویه های پنهان این رویا، در پهنه ی زبان و زمان است. من در آستانه ی این جهان ایستاده ام و خیره به تصویری که هر لحظه بزرگ و بزرگ تر می شود، از خود می پرسم: آیا در جهان جدید و تصاویر تازه ای که از آن تکمیل و تکثیر می شود، پرسش از چیستی هویت، هم چنان دوباره و دوباره خواهد شد؟
آیا جستجوی هویت در جهان جدید هم، از مسایل بنیادین آدمی است؟ آیا این نوزادها هویت مستقلی خواهند داشت؟ شبیه آدم هایی که می شناسیم؟ یا هویت آن ها، به گونه ای در ادامه ی ژنوم مادر (ژن هایی که در همانند سازی بکار رفته اند) معنا می یابد؟ و پاره ای از هویتی محسوب خواهد شد که پیش تر زیست شده است؟
هویت چیست؟
فراتر از گرایش های گوناگون در پهنه ی روانشناسی، اگر بتوان شخصیت را مجموعه ی اطلاعات سازنده یک فرد، یا تصور و تصویری که فرد از آن دارد (خود، من، خودپنداشت، تصویرِ خود)، تلقی کرد. این مجموعه ی اطلاعاتی بزرگ، شامل دو زیرمجموعه اصلی است: خزانه ی ژنی و خزانه ی محیطی.
خزانه ی ژنی، به داده هایی اطلاق می گردد که از طریق ژن ها، دی ان ای ها و میتوکندری ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردد.
خزانه ی محیطی، به داده هایی اطلاق می گردد که از طریق سازمایه های محیطی، همانند زبان و فرهنگ، در فرد درونی و انباشت می شود.
هم سازمایه های ژنی و هم سازمایه های محیطی، سازوکارهایی جاری و ساری اند؛ فرایندهایی "در حال شدن". در این صورت، باید پرسید: مفهوم شخصیت یا هویت، چگونه در این جریان ها و سیلان ها زاییده می شود؟ و درکی که ما از هویت خود داریم، چگونه در این فرایندها آفریده می شود؟ آیا "من"، مفهومی در حال شدن است؟ و همواره در حال پردازش تازه و دوباره؟ یا آن گونه که بسیاری از سنت گراها و مذهبی ها ادعا دارند، هویت- یا دست کم پاره ای از آن - چیزی ورای طور ماده و جهان ملموس است؟
به عبارت دیگر، اگر شخصیت و هویت، همانند سازمایه های سازنده ی سامانه ی شخصیت، جاری و ساری اند، تجربه ی پیوستگی و هم بستگی در شخصیت چه توضیح و تبیینی می تواند داشته باشد؟ آیا "یگانگی"، "وحدت" و "کلیت" در جهانِ جان ما نیز، مفهومی انتزاعی، ذهنی و برآمده از جهان اسطوره است و به چیزی فراتر از پاره ای از تجربه های پیشاعلمی آدمی استوار نیست؟
با هر تعریف و تعبیری که از شخصیت و هویت داشته باشیم، احتمالن با درک "پیوستگی" و "هم بستگی" هم چون پاره ای از شخصیت، نمی توانیم مخالف باشیم؛ چه، احساس پیوستگی و هم بستگی در شخصیت و هویت، امکاناتی را در اختیار ما می گذارد، که به ظاهر نمی توان و نباید از خیرش گذشت. احساسی بسیار زیبا و دل انگیز که به ما و زندگی، رنگ و بو می دهد. کنش های ارتباطی در دامان چنین تجربه هایی شکل می گیرد.
با این وجود، باید توجه داشت که گسستگی در شخصیت و هویت کم سابقه و بی هوادار نیست؛ گسستگی در شخصیت - هم چون یک مکانیسم دفاعی - در برخی از روان پریشی ها، موضوعی شناخته شده و آشنا است. نمونه بارز این نوع چندپارگی در شخصیت را می توان در فرایندهای خودپایانه ی اسکیزوفرنی (جنون جوانی) یا "هویت پریشی کریس سایز مور" (نوعی اختلال در یکپارچه سازی هویت) دید.
تجربه هایی از گسستگی در شخصیت یا تمایل به آن، هم چنین در پهنه ی خودآگاه، ممکن است حضور داشته باشد؛ وقتی ما با برشی نامطلوب در تاریخ تکوین خود روبرو می شویم، تمایل داریم آن پاره را حذف کنیم و به فراموشی بسپاریم. این نکته هم در تکوین هویت های فردی، پدیده ای آشنا و قابل بررسی است و هم در تکوین پدیده های جمعی.
"یک پارچه سازی"، فرایندی همانند "ساده سازی" است که اگر چه در فهم پدیده ها و هویت ها بسیار ضروری می نماید، اما غیرواقعی است.
با این مقدمه کوتاه می توان به پهنه ی پر رمز و راز پرسش و جستجو از چیستی و چرایی مفهوم پیوستگی و هم بستگی در هویت و شخصیت وارد شد و در کم و کیفش، به کلنجار و داوری برخاست. آیا تجربه ی پیوستگی، در تصور شخصیت و هویت، مثل تصوری که بعد از دیدن یک کارتون نقاشی متحرک یا فیلم سینمایی داریم، نوعی خطای ادراکی است؟ یا آن طور که مذهبی های سنتی و سخت کیش تمایل دارند معنا کنند، تجربه ی پیوستگی، نمودی است از جهان بالا و متفاوت از تجربه های روزمره؛ چیزی از جنس دیگر، که در الهیات سنتی ذیل عنوان "مجرد" از آن یاد می شود.
"مجرد" در برابر "ماده" مطرح می شود و به گونه ای توصیف می گردد که متفاوت و متمایز از آن باشد. شاه بیت این تقابل و تمایز، از فرض وجود پاره ای غیرمادی در تکوین و تشکیل شخصیت یا هویت ریشه می گیرد و هم به شاخ و برگ چنین تصوری دامن می زند. در این الهیات، تجربه ی "پیوستگی" و "هم بستگی" در شخصیت، تجربه ای واقعی است و نمودگار حضور هستی ای فراتر، مجرد و غیرمادی در تکوین آن. به عبارت دیگر، اگر جهان ما جهان تغییرها و دگرگونی ها است، "ثبات" و "یگانگی" در این اقیانوس آنتروپیک، پرگون و رنگارنگ، نشانه ی ظهورِ دیگری است. گونه ای از تفکر دوبنی (دوآلیستیک) در شکم چنین فهمی از شخصیت ریشه دوانده است. ماده و غیرماده، صورت بندی ساده ی این هستی شناسی پیشاعلمی است.
در پهنه ی روانشناسی از این پدیده، ذیل مفهوم "یکپارچه سازی شخصیت" به عنوان نوعی مکانیسم دفاعی (خودپایانه) یاد می شود. یک پارچه سازی شخصیت، اشاره ی آشکاری بر واقعیت پرگونگی (تکثر) شخصیت است که در مسیر زمان و زبان انباشت و یگانه می شود. به عبارت دیگر، در برابر تلقی سنتی از شخصیت، دست کم، دو ادعای قابل اعتنای دیگری وجود دارد که گرایش های مذهبی از کنار آن به آرامی می گذرند.
• تجربه ی هم بستگی و پیوستگی در شخصیت، هم چون تجربه ای زبانی.
در این گرایش، تجربه ی هم بستگی و پیوستگی هویت، هم چون نوعی خطای زبانی که زیستن را ممکن و دل چسب می کند، مورد توجه بوده است؛ به عبارت دیگر، در این تحلیل، پیوستگی و هم بستگی در هویت های مختلف، واقعی و حقیقی تلقی نمی شود، بلکه هم چون تلاشی زبانی در گریز از کثرت و پرگونگی حاکم بر جهان هستی، تجربه و فهم می شود. خطایی هم چون "ذات گرایی" که در ذیل مفاهیم انتزاعی و نام های بزرگ و کوچک شکل می گیرد. زبان در بنیان خود، برآمده از چنین خطایی است و به چنین خطایی دامن می زند.
• تجربه ی هم بستگی و پیوستگی در شخصیت، هم چون تجربه ای روانی.
اگر شخصیت مجموعه ی اطلاعات سازنده یک فرد باشد، طبیعی است که تصور و تصویری که یک فرد از خود دارد، دست کم در بعد زمان، به سرجمع تصاویری مربوط خواهد بود که در جریان زمان تحقق و تکوین می یابد. با افزودن ابعاد و اجزایی دیگر به این مجموعه، پرگونگی (تکثر) حاکم بر تصاویر تشدید و تکثیر می شود؛ در این صورت، آیا شخصت یا هویت به سرجمع تصاویری باز نمی گردد که در حافظه مانده است؟ آیا تجربه ی "یگانگی" در شخصیت، تجربه ای روانی و نروشیمیایی نیست؟
در این تلقی اندیشه و اندیشیدن – حتا در مورد خود - هم چون گفتمانی تصور می شود که بی پایان است و – دست کم - در سه بعد ادامه دارد. جمع بندی شخص از "خود ها" در جریان زمان، جمع بندی "خود" و "دیگری" در جریان مفاهمه و زبان و جمع بندی های تاریخی (زمانی و زبانی). به عبارت دیگر، به نظر می رسد، دیدن، اندیشیدن و هویت یابی اموری جمعی و انباشتی اند و تجربه ی پیوستگی و هم بستگی، خطایی است، هم سنگ خطای بینایی به هنگام تماشای یک کارتون یا فیلم سینمایی.
برای روشن تر شدن این ادعا لازم است باز هم به دالان زیبای تاریخی که در حال آفرینش است بر گردیم؛ ابرشهرهای هیولایی مجازی در راه.
در جهان آینده نهادهای شکل خواهند گرفت که با جستجو در آرشیوهای زبانی و زمانی (تاریخی - فرهنگی) و نیز آرشیوهای ژنی، تلاش خواهند کرد در تدوین و تکوین شخصیت به کودکان آینده کمک برسانند. شعار این نهاد ها احتمالن عناوینی خواهد بود همانند:
هیچ کس تنها نیست!
مهندسی "خود"تان را به ما بسپارید!
پردازش "تصویر خود"، پردازش آینده است!
ما در فرایند "هویت یابی" در کنار شما خواهیم بود!
این همه را بگذارید در کنار امکانات دیجیتالی تازه ای که می تواند کودک را لحظه به لحظه در انبوهی سند، عکس و فیلم - که از پیش از تولد شروع می شود - به تصویر بکشد. مقایسه ی مفهوم شخصیت در کودکان دیروز، امروز و فردا، می تواند به درک تازه ای از این فرایند پیچیده ی هویت یابی کمک برساند. شخصیت برای کودکانی که تصاویر دیروزشان در چند خاطره ی رنگ و رو رفته خلاصه می شد، با کودکانی که خاطره هایشان با انبوهی از تصاویر و اسناد زنده، تکرار، بازسازی و زنده می شود، بسیار متفاوت خواهد بود.
به عنوان نمونه، طبیعی است، تجربه ی هویت ایرانی داشتن در یک ایرانی معمولی، با ایرانی فرهیخته ای که مویش را در کتاب های بی شمار ایران شناسی سپری کرده است، بسیار متفاوت خواهد بود؛ و نیز مقایسه کنید فرایند هویت یابی را در کودکان دیروز با کودکان امروز. هویت یابی در کودکان دیروز، محصول یک فرایند ساده ی شفاهی و - اندکی - مکتوب بود، در حالی که، هویت یابی کودکان امروز، دیجیتالی و محصول ترکیب پیچیده ای از انواع رسانه (مدیوم)ها و امکانات سخت افزاری و نرم افزاری است. کودکان دیروز در مرور خاطرات گذشته و تجربه های بنیادین هویت خویش، روی پای خاطره های رنگ و رو رفته ی نیاکان شان بودند، در حالی که کودکان امروز، این امکان را یافته اند که بارها و بارها تجربه های گذشته را از زوایای گوناگون مرور کنند.
به عبارت دیگر، هویت چیزی نیست که به نظر می رسد، هویت بسیار بیشتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.
با باز شدن مزرعه های زیستی و بازارهای بیولوژیک به روی شهروندان و دادن سرویس های گوناگون به آن ها، شاید جهان تازه ای در راه باشد. جهانی که در آن باید برای مرگ، هویت و الهیات لرزان امروز، هویتی تازه آفرید.   
اگر آدمی (فرد) می تواند در گذر زمان، ترکیب های (هویت های) مختلف یک ژنوم انسانی در حال شدن (جریان) را تحمل کند و از n هویت مجزا، یک هویت مشترک و انباشتی بسازد، چرا نتواند همین فرایند را در مورد تجربه ی همانند سازی و "تولد دوباره" تکرار کند؟
اگر آدمی می تواند به واسطه ی تعلق به یک گروه که از n مورد هویت های مستقل و گوناگون - اما هم خانواده - شکل گرفته است، هویتی جمعی و تاریخی بیافریند، چرا نتواند همین فرآیند را در مورد هویت هایی که از یک ژنوم مشترک و همسان ریشه گرفته اند دنبال کند؟
همه چیز بر می گردد به این که ما چه بخواهیم و چه بکنیم؛ به عبارت دیگر، جهان آینده تا حد بسیاری در دستان ما ورز خواهد دید و با خواست ها و رویاهای ما بالا خواهد رفت.
"باید"ها همیشه مقدم بر "است" ها خواهند بود؛ شاید باید برای خواب های قدیمی خود تعبیری تازه بیابیم! شاید باید در حاشیه ی این رویا، جهانی دیگر برافرازیم و طبیعت تصادفی طبیعت را دربنوردیم! شاید باید باشیم، آن گونه که هستیم و می خواهیم!
نمی دانم کی؟ ولی مطمئنم روزی، در یک کوپه ی کرایه ای در یکی از ابرشهرهای مجازی با تصویر، پیام یا ایمیلی از خود روبرو می شویم که سال ها یا شاید قرن ها پیش، برای خودمان گذاشته ایم: تولد دوباره ات مبارک.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست