سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هزینه بزرگ جنبش سبز


دکتر پریسا ساعد


• یکی از عوامل کلیدی شکست در جنبش دمکراسی خواهی ایران، پیروی از رهبران فکری اصلاحات و رهبران ساختارگرا بود. جنبشی که شعار مرگ بر دیکتاتور را سر میدهد چگونه میتواند بنیادگزاران و حامیان استبداد ولایی را بعنوان رهبران نمادین خود برگزیند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۴ بهمن ۱٣٨۹ -  ۱٣ فوريه ۲۰۱۱


یکی از عوامل کلیدی شکست در جنبش دمکراسی خواهی ایران، پیروی از رهبران فکری اصلاحات و رهبران ساختارگرا بود. جنبشی که شعار مرگ بر دیکتاتور را سر میدهد چگونه میتواند بنیادگزاران و حامیان استبداد ولایی را بعنوان رهبران نمادین خود برگزیند. آیا اگر مطالبه و شعار جنبش چند میلیونی ایران که با استقامت، شهامت و جانبازی خود ماهها دنیا را شگفت زده کرده بود، بجای حسین حسین میرحسین، انحلال ولایت فقیه و سقوط تمامیت و کلیت رژیم بود نمیتوانست پیامد دیگری داشته باشد؟ چه تفاوتی میان جبش مصر با جنبش سبز ایران بود، که در عرض ۱٨ روزبدون آنکه هزینه سنگینی‌ پرداخت شود مطبوعات بین المللی ـ دولت آمریکا و سیاستمداران غرب را بر آن داشت که به حرمت دادخواهی مردم مصر، آشکارا خواهان برکناری مبارک از راس هرم و تغییر رژیم شوند. در حالیکه دادخواهی مرذم ایران پس از ماهها جانفشانی ـ زندان و شکنجه با ابعادی بسیار وسیع سرکوب و خاموش شد؟

بدیهی‌ است که دنیای سیاست هزار چم و خم دارد و مناسبات سیاسی و اقتصادی کشورهای فرادست و قدرتمند با کشورهای ضعیف تر نیز از ویژه گیهای خاص خود برخوردار است. اما ایا حمایت قاطعانه و آشکار آمریکا، و دیگر دول غرب از دادخواهی مردم مصر و کنار آمدن آنان با خشونت ولایی ایران را تنها از منظر منافع اقتصادی قدرتهای بزرگ میتوان مورد نقد قرار داد و یا گره اصلی در شیوه های ناکارامد مبارزاتی است. این پرسشی است که می‌بایست از زوایای گوناگون مورد نقد و بررسی قرار گیرد. همچنین بازنگری به نقش اصلاحات ذر رژیم ولایی و پیامدهای تاریخی ان نیز میبابست با خردمداری مورد نقدی علمی و غقلانی قرارگبرذ و نه بر پایه غواظف و فرضبات یوتوپبک.

همه می دانند شکست انقلاب ۲۲ بهمن پیروی از رهبری چون ایت الله خمینی و وعده های دروغین او در تحقق حقوق شهروندی بود. همان رهبری که ابعاد جنایت و خیانت رژیم وی تاکنون پس از ٣۱ سال همچنان ادامه دارد ـ همان رهبری که میرحسین موسوی تا به امروز مرید اوست، همان فردی که حجت اسلام رفسنجانی همانندش را برای ملت مصر ارزو میکند ـ همان رهبری که اگرچه امروز در قید حیات نیست اما رهروان او ـ در لباس اصلاح طلب یا اقتدارگرا با چنگ و دندان به حفظ نظام ولایی او نشسته اند و با راوانشناسی نفوذی ـ یا زور سرنیزه مبارزات ارایخواهانه ملت ایران را عقیم کرده اند.

اینک اما عدم رهایی از یوق استبداد مذهبی پس از ٣۱ سال اعدام زندان، و شکنجه بویژه سرکوب وحشیانه جنبش سبز را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟

چه عوامل مهم و تعین کننده ای سبب ساز پایداری، دوام و قوام رژیم ولایی است. نقش اصلاحات و اصلاحطلبان آیا همواره به عنوان ترمزی محکم در برابر حرکت ازادیخواهانه مردم ایران نبوده است... هنگامی که دادگاه میکونوس رهبران حکومت ولایی را به جرم دخالت در عملیات تروریستی محکوم کرد و رژیم در انزوای کامل سیاسی دست و پا میزد آیا ورود آقای خاتمی و وعده‌های پوچ جامعه مدنی، قانونمندی و احترام به حقوق شهروندی او نبود که به پایه‌های رژیم استحکامی دگربار بخشید، ایا پدیده اصلاحات با پافشاری در حفظ نظام ولایی امکان پذبر بود؟ ایا پروژه اصلاحات در عمل بسمت سازندگی و احترام به حقوق شهروندی و جامعه مدنی پیش رفت یا فرایند ان خشونت و سبوعیت مضاعف بود. در این میان ایا میتوان منکر این واقعیت شد که هواداران حکومت ولایی با ارائه فرمول‌ها و داده های عوامفریب و خردگریز از یکسو اپوزیسیون سکولار را تجزیه و از دیگر سؤ با ایجاد هراس، و هرج, فرصت را غنیمت شماردند تا بنیه جدیدی به دستگاه سرکوب و شبکه‌های فرهنگ ساز خود ببخشند.

بدیهی است که کارزار بزرگ تبلیغاتی رژیم که پیوسته مهر اصلاحات را بعنوان تنها الترناتیو رهایی بخش به ذهنیت عمومی‌ و نهاد‌های بین‌المللی میزند، در بستری است درونساختار، که با منطق تراشی و توجیه گری، بنام مردم و بنام حقوق بشر،سیاهترین قوانین ضدّ بشری را با استدلال صبر و انتظار بر مردم دربند ما تحمیل کرده است. در بستر رنگارنگ طرفداران اصلاحات ـ از هوادران مذهبی و ملی مذهبی حکومت ولایی که آشکارا از ساختار حمایت میکنند، تا بخشی از کنشگران چپ که بیشتر بیرون از بدنه رژیم، به تولید و بازتولید نظریه اصلاحات می‌ پردازند، همگی خواستار حفظ نظامند. انها با هنر پلومیک و واژه پردازیهای به اصطلاح روشنفکرانه تعابیر تازه ای به استراژدی مبارزه با رژیم بخشیده اندـ در ادبیات نوین انها واژه انقلاب ـ سرنگونی رژیم ـ ساختارشکنی و امثالهم مردود، کهنه، تکراری یا ناکارامد است. آنها می‌گویند ما سکولار هستیم اما از موسوی یا اصلاحات دفاع می‌کنیم زیرا الترناتیو دیگری وجود ندارد. اما همانها امروز از انقلاب مردم مصر که ظاهراً خودجوش و سامان نیافته است دفاع میکنند بی‌ آنکه به خلع رهبری و یا نقش نفوذی اخوان المسلمین توجه کنند. تضاد در اینجاست و نقطه کوری که اینان یا با سطحی نگری و یا با مهارت و بهره برداری منافع جویانه حاضر به پذیرش آن نیستند.

   به تصور من عدم پیروزی جنبش سبز در الهام پذیری از اندیشه های رهبران فکری اصلاحات و پذبرش امر اصلاحات در رژیم ولایی بود که هنوز نیز با کمال تاسف جنبش اندرخم ان کوچه بسر میبردـ بعبارت دیگر جنبشی که با تمام قوا برای تغیر بسمت ازادی پا بمیدان مبارزه ای عظیم میگذارد و با شهامت، استقامت و جانفشانی غیرقابم تصور خود, دنیا را شگفت زده میکند، شعار واژگونی نمیدهد، ساختار شکن نیست، اماج و هدفش قانمنذی است و برکناری مهرهای متقلبـ، رهبرش فردی است اصلول گرا و ایمانمند به حکومت ولایی ایت الله خمینی, کسی که کشتارهای ۱۰ سال نخست انقلاب ـ یعنی کشتارهای جمعی دوران۶۲ و۶۷ را دوران طلایی میخواند. بدون توجه به سرکوب ظالمانه مردم بیگناه, اختلاف خود را با سران سرکوبگر رژیم, اختلاف خانوادگی مینامد و در نهایت جنبش را به عقب نشینی و پذیرش نظام ولایی سوق داده و روحیه مبارزه یا انرژی حیات را خاموش میکند اما همچنان به عنوان رهبر سمبولیک مبارزات مردم در موضع خود برقرار میماند. چرا او و دیگر رهبران سمبولیک سبز مورد تایید و تمجیدند؟ بدلیل این منطق مخدوش ـ دفاع کلامی و مقطعی انها از مردم در برابر سیاستی خاص و نه بعلت همزبانی در برقراری یک حکومت دمکراتیک. تفاوت دادخواهی ملت مصر که تنها در مدت ۱٨ روز به پیروزی اغازین خود دست یافت یعنی پایین کشیدن حاکم از راس هرم در هدفگرایی به راس هرم بود یعنی سر افعی را نشان کردن و نه با افعی کنار امدن.

هنگامی که از خبرنگار CNN در ۲۲ بهمن ماه ۲۰۱۱ یعنی روز پیروزی انقلاب مصر در ارتباط با تاثیر پیروزی ملت مصر در روند اتی مبارزات ملت ایران پرسش شد، او در پاسخ ضمن تأییدی کمرنگ اشاره می‌کند که البته موضوع ایران با مصر در تفاوت است، رژیم ایران نشان داده است که هوادار دارد. بدیهی‌ است با این که میلیون ها جوان ایرانی در خیابان‌ها با خون ریخته خود فریاد مرگ بر دیکتاتور را سر میدادند تلقی‌ ناظران بین‌المللی چیزی غیر از این نباشد، آیا هنگامیکه یک رهبر ساختارگرا به عنوان رهبر سمبولیک جنبش دمکراسی خواه ایران انتخاب میشود، رهبری که خود بار‌ها اعلان کرده که خواهان حفظ نظام است، انتظاری بیش از آنچه به وقوع پیوست از منابع بین المللی میتوان داشت. اگرچه راه تحریف واقعیت ها گزینه رهبران اقتدارگرا و منافع جوست اما راه حقیقت روشن و شفاف است.. هزینه بزرگی که ملت مبارز ایران با جانفشانی، زندان و شکنجه جوانان دلیر خود پرداخت متاسفانه در لایه های در هم پیچیده شعارهای ناهمگون شنیده نشد و هرگز نیز تا زمانیکه ملت ایران تکلیف خود را با تمامیت و کلیت رژیم روشن نکند شنده نخواهد شد. جای شکی نیست که از دید ناظران بین‌المللی اصلاح طلبان بخشی از بدنه رژیم هستند و حمایت از پروژه اصلاحات مبتنی‌ بر اصل پذیرش رژیم ولایی است والا غیر. در نتیجه با بازنگری به فرایند تاریخی جنبش ۲ خرداد و پیامدهای تجربی ان در جنبش سبز میتوان گفت که یک بال اصلاحات بر روانشناسی نفوذی در راستای حفظ رژیم میچرخد و بال دیگر بر القای روانشناسی‌ عجز، چاره ناپذیری، و تسلیم پذیری مردم در پذیرش نظام. در این میان نیز روانشناسی‌ نفوذی با بهنجار سازی خواسته های منافع جویامه خود حول محور این عوامل متجلی میشود.

۱-مجاب کردن افکار عمومی‌ و نهاد‌های بین المللی بسمت اندیشه‌های ناکار آمد اصلاحات به عنوان تنها بدیل کارامد.

۲- شناخت و بهره برداری ماهرانه از واکنش‌های عاطفی، رفتاری، و لایه های تاثیر پذیر فرهنگی‌ جامعه.

٣ -همزبانی عوامفریبانه با نیاز‌ها و خواسته‌های اجتماعی.

۴- متقاعد کردن جامعه به عقب نشنی و فروبلیدن مطالبات برحق، با تسلیم پذیری سیاست صبر و انتظار در برابر دستگاه سرکوب.

۵عقیم کردن دموکراسی خواهی با هراس پراکنی و القای ترس.

۶. القای روانشناسی‌ چاره ناپذیری در پذیرش اصلاحات به عنوان بهترین و عقلانی‌ترین بدیل،

۷- شخصیت پروری‌ رهبران ساختارگرا به عنوان ناجیانی کرزماتیک و راهگشا.

اینک اما جنبش مبارز ایران با پدیده دیگری مواجه شده است پدیده ای که در مدتی بس اندک فرمول ها و هنجارهای درونی شده سیاست گام به گام رهبرانی که سالها به کج راهه رفتنه اند را در درهم شکسته است. یعنی خیزش با شتاب ملت مصرـ با شعارسرنگونی کلیت و تمامیت رژیمی استبدادی ـ اینکه اکنون انقلاب مصر در برزخ رهبری چه میکند به هوشیاری و خرد سیاسی ان ملت مربوط می شود. اینکه ایا ۲۲ بهمن در انقلاب تاریخی سیاسی ملت مصر پژواکی ار تکرار دگربار انقلات ۲۲ بهمن ابران است و یا اغازی بسمت یک جکومت کثرتگرا موضوعی است حساس و سرنوشت ساز نه تنها در مصر بلکه در کل منطقه, اما انچه مسلم است حاکمیت ٣۰ ساله رهبری که در راس هرم بود فرو ریخت. مبارک از قدرت کنار رفت اما نه با سیاست سازشکارانه گام به گام صبر و انتظار...

پرسش نهایی انجاست...
آیا زمان آن رسیده که خامنه ای و رژیم ولایی نیز از قدرت کنار رود. آیا زمان آن رسیده که نگاهی‌ به فرصت طلبی ساختارگرایانه اصلاح طلبان بیندازیم و با فرصت شناسی‌ وارد میدان مبارزه شویم؟


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست