سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گذشته برای سیاسیون ما چراغ راه آینده نیست بلکه چاه دفن آینده بوده و هست


محمدرضا اسکندری - طاهره خرمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ خرداد ۱٣٨۵ -  ٨ ژوئن ۲۰۰۶


بیش از دو دهه از حاکمیت رزیم جمهوری اسلامی بر کشورمان ایران می گذرد. پس از روی کار آمدن این رژیم هر روز بر نقض حقوق اساسی مردم ایران افزوده شده است. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی از نبود یک اپوزیسیون قوی و فقر فرهنگی مردم حداکثر استفاده را نموده تا بر عمر حکومت خویش بیافزاید. هر روز به جای اینکه مردم و اپوزسیون از عوام گرائی فاصله بگیرند متاسفانه هر چه بیشتر به عوام گرائی و مردم گرائی مبتذل آلوده شده اند. اگر چه از گوشه و کنار کشور و در خارج از کشور صداهای آزادیخواهانه ای   به گوش می رسد ولی تا به حال هیچ فرد و جریانی نتوانسته حرکت های اعتراضی مردم را کانالیزه کند و درجهت عقب نشینی رژیم و تحقق حقوق اساسی مردم ایران بکار بگیرد. هرازگاهی حرکت های خود جوش گارگری، دانشجوئی و صنفی شروع به فوران می کنند ولی پس از مدتی به خاطر عدم استقبال سایر اقشار مردم و سرکوب عریان رژیم این حرکت ها نیز به بن بست می رسند و در نطفه خفه می شوند.
علت عدم موفقیت این حرکت ها چیست؟
آیا رژیم جمهوری اسلامی موفق به اخته کردن اپوزسیون شده است؟
آیا اپوزسیون در مسیر درستی گام گذاشته و می گذارد؟
و هزاران سئوال دیگر .
 
علی رغم فشارهای داخلی و خارجی ما هر روز شاهد مستحکم شدن پایه های رژیم جمهوری اسلامی و از هم گسیختگی اپوزیسیون هستیم. مردم فرانسه بیش از ۲۰۰ سال پیش برای رسیدن به سه اصل مهم به خیابانها ریختند. سه اصل "آزادی، برادری و برابری". از ان زمان تاکنون ما شاهد ان هستیم که مردم فرانسه همواره برخوردار از آزادی، برابری و برادری بوده وهستند و دیگر کسی به زندان فرستاده نمی شود و یا زبانش بریده نمی شود. اما مردم ما از ۲۰۰ سال پیش تاکنون بارها و بارها به خیابانها ریختند. چه جانها که نثار نکردند و چه خونها که ریخته نشد. از ۲۰۰ سال پیش تاکنون، ما مردم ایران شاهد شکنجه، تجاوز، اعدام، بریدن زبانها و دوختن لب آزادیخواهان   برای تحقق همان سه اصل اساسی بوده و هستیم آزادی که ملت فرانسه پس از انقلاب کبیر از آن پاسداری نمودند و هر وقت لازم باشد بصورت میلیونی به خیابان می ریزند.
 
اگر به وضعیت فکری و سطح سواد ایرانیان در داخل ایران و در خارج از ایران بنگری   دارای سطح سواد بالائی هستند. بیش از ۷۰ درصد ایرانیان در خارج تحصیل کرده و روشنفکر و فهمیده هستند. در داخل ایران نیز اوضاع اگر همسطح نباشد شاید بدترهم هست. پس ما ملتی با سواد ودارای تحصیلات عالیه هستیم. تجربیات فروانی هم در رابطه با مبارزه با بی عدالتی داریم. به ضررورتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملتمان هم واقف هستیم. همه ما به دنبال ایجاد ایرانی آزاد، آباد و دموکرات هم هستیم. پس علت چیست که یک حکومت فاقد پایگاه مردمی توانسته   ۲۷ سال بر اریکه قدرت تکیه بزند. علت دوام رژیم جمهوری اسلامی چیست؟
علت کاملا بارز و مشخص است. حیات رژیم جمهوری اسلامی وابسته به اختلافات و تشتتات درون اپوزیسیون است.   تنها راه درمان درد مردم ایران وحدت همگانی است.
بیاییم برای یک بار هم شده به همان منشور حقوق بشر و حقوق   شهروندی که هم اکنون در دول اروپائی و امریکائی مورد استفاده است رای بدهیم و آن را به عنوان یک دستاورد موفق بشریت بپذیریم. دیگر وقت خود را صرف درست کردن اساسنامه و یا میثاق نامه نکنیم.   یقین داشته باشید موفق خواهیم شد. در این رابطه لازم نیست فرهنگ غرب را مطلقا بپذیریم. اما این یک واقعیت محض است که تجربه غرب در رابطه با حقوق بشر و دمکراسی بیشتر از ما است. ما با آنها فاصله ای   زیادی داریم. فرهنگ ما در رابطه با حقوق شهروندی   و حقوق بشر متعلق به قرن های گذشته است. البته این را هم باید بگوییم که پیشرفت فرهنگی در غرب متعلق به تمام بشریت است.   مردم جهان کدام به نحوی در به ثمر رساندن این دستاورد ها و تجربیات سهم به سزائی داشته اند.   فرهنگ سیاسی ما متعلق به گذشته است. فرهنگی که همواره درگذشته درجا می زند. هر وقت چند   نفر و یا چند حزب و تشکل سیاسی می خواهند با هم متحد شوند و تصمیم به ایجاد یک جبهه فراگیرمی گیرند. ابتدا به بررسی گذشته می پردازند. بنا بر این هیچوقت به توافق نمی رسد. هر کسی علت شکست کنونی جنبش را به دوش دیگری می اندازد و در همان ابتدای کار، جمع از هم می پاشد و هر کسی به گوشه ای می رود و خود را در میان کاغذ پاره های بی خاصیت پنهان می کند.   پس از چانه زنی های فرسایشی در رابطه با گذشته در همان گذشته باقی می مانند و دیگر راهی برای خروج از آن هم ندارند.
به همین خاطر گذشته برای سیاسیون ما چراغ راه آینده نیست بلکه چاه دفن آینده بوده و هست. آیا بهتر نیست بررسی   گذشته را به آینده موکول کنیم. اگر حکومتی مردمی بر اساس حقوق بشر و دمکراسی برقرار شد به آن دولت و مجلس زمان داده خواهد شد تا از طریق کمیسیو نهای با صلاحیتی به بررسی اشتباهات گذشته بپردازد.
بدون شک هر فرد،   سازمان و حزبی در طول تاریخ مبارزاتی خود مرتکب اشتباهی شده است. طبیعتا هر سازمانی که بزرگتر بوده   مرتکب اشتباهات بزرگی هم شده است. آیا بهتر نیست از این دور تسلسل بیرون بیاییم و به آینده و شرایط کنونی ایران فکر کنیم.   بهتر نیست   اساس و محور اتحادمان را بر پایه سه اصل اساسی آزادی ، برادری و برابری   برای همگان بنا کنیم و در این رابطه به دور از هرگونه چشمداشتی و طمعی برای رسیدن به این سه اصل مهم بکوشیم.
 
آیا ما از شکست های پی در پی طی ٣۰ سال اخیر و متلاشی شدن تشکل ها و جبهه های مختلف درسی نیآ موخته ایم. آیا دیگر به این نقطه نرسیده ایم که ما به تنهائی توان بر زمین کشاندن رژیم جمهوری اسلامی را نداریم. آیا زمان آن نرسیده است که برای بدست آوردن آزادی برای خود و مردم ایران با هم به مذاکره و گفتگو بنشینیم.   اگر به این نتیجه نرسیده ایم که متحد شدن تمامی ایرانیان و تشکیل یک جبهه فراگیر دوای دردهای بی درمان مردم ایران است پس بهتر است هر کسی به گوشه ای بخزد و در غربت و تنهائی چند روز پایانی حیات خودش را سپری کند.
 
دوستان و هموطنان، فردا دیر است. ما باید از همین امروز شروع کنیم.   بررسی گذشته را برای آینده بگذاریم و برای رسیدن به آینده با هم متحد شویم.
ما و شما بیش از ۲۰   سال است که در رابطه با گذشته با هم به بحث و جدل می پردازیم اما به نتیجه ای نرسیده ا یم.   مطمئن باشید با این شیوه تا هزار سال دیگرهم   به توافق نخواهیم رسید.
پس تنها راه این است که بررسی گذشته را به آینده موکول کنیم.
تمام رودخانه ها به دریا راه پیدا نمی کنند. خیلی از رودخانه ها سر از مردابها در خواهند آورد. پس برای اینکه ما و جریانی که ما از آن حمایت می کنیم به دریای   آزادی مردم ایران وصل شود تنها یک راه وجود دارد.  
برای آزادی مردم ایران، با ایجاد یک جبهه فراگیر متشکل از نیروهای   چپ، راست، مشروطه خواه   و جمهوری خواه که   برای آزادی و آبادی ایران بر اساس منشور جهانی حقوق بشر تلاش می کنند متحد شویم و برای ایجاد یک کنگره ملی تلاش نمائیم..
ره آورد جمهوری اسلامی برای مردم ایران چیست؟
جنگ، ویرانی، فقر، فحشا، اعتیاد، دزدی، غارت، چپاول، اعدام، شکنجه، ربودن، تجاوز،   کودکان خیابانی، دختران فراری، صدای در گلو خفه سده دانشجو، خون دانشجو بر سنگفرش دانشگاه، دهانهای دوخته ، زباههای بریده و هتک حرمت به غیرت و شرف ایرانی بودنمان.
هموطن سکوت تا کی، تزلزل تا کی، کجا رفته غیرت ایرانی بودن ما. هموطن ایرانی، زمان، زمان آگاهی، بیداری و هشیاری است. برخیزید و بدور بیافکنید لایه های پوسیده و متعفن کهنه گرائی و در جا زدن در گذشته را. متحد شوید. یک دست صدا ندارد. من ها را به کنار بگذارید ما شویم، یکی شویم و برای برپائی کنگره ملی ایرانیان که نماینده تمام اقشار مردم ایران است تلاش کنیم .
 
  ما شویم یکی شویم
اندیشه من
اندیشه تو
حزب من حزب تو
اهداف من اهداف تو
ایران من ایران تو
امروز من امروز تو
فردای من فردای تو
مردم من مردم تو
  راه من راه تو
تا کی من تا کی تو
بشکن حصار تنگ فکری را
بشکن طلسم من و تو
بگشا دیده و ببین
اندیشه ما
حزب ما
اهداف ما
ایران ما
امروز ما
فردای ما
مردم ما
  راه ما
مردم ِ ایران ما
  به اندیشه ما
راه ما اهداف ما محتاج است
دور افکن من و تو
بیا تا ما شویم
جملگی یکی شویم
  ما شویم یگرنگ شویم
ما شویم یکی شویم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست