سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اژدهای زرد در نقش ناجی بحران اروپایی


اردشیر زارعی قنواتی


• چین در موقعیت فعلی تا حدود زیادی مشابهت به وضعیت آمریکای پس از جنگ جهانی دوم را دارد و طرح مشابه مارشال چینی برای بحران اروپایی می تواند زمینه ساز ابرقدرتی این کشور در دهه های آتی بوده و پکن را در مسند یک "آقا" در اروپا و جهان قرار دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲ بهمن ۱٣٨۹ -  ۲۲ ژانويه ۲۰۱۱


 
جمهور خلق چین در طی سال های اخیر در صدر خبرها و کانون تحولات بین المللی بوده است. نقش این کشور در چینش های ژئوپلتیک، تثبیت جایگاه منطقه یی، ادامه رشد جهشی بالای ۹ درصد در شرایط رکود اقتصادی غرب، ارتقا به سطح دومین اقتصاد جهان، به رسمیت شناختن جایگاه این کشور در تصمیم گیری های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، بازیگر اول در مناسبات با آفریقا، ارائه الگو و هژمونی اقتصادی در قاره کهن، حضور اکتیو در آمریکای لاتین، ذخایر ارزی ۲۶۰۰ میلیارد دلاری و سریالی از داده های دیگر آماری نشان می دهد که به چین می بایست فراتر از موقعیت کنونی نگریست. حاشیه های سفر "لی ککیانگ" معاون نخست وزیر چین به اسپانیا با توجه به اظهارات این مقام ارشد در خصوص کمک های کلان ارزی به کشورهای درگیر بحران اقتصادی اروپایی در طی چند روز گذشته بسیار با اهمیت تلقی شده است. آقای لی در آستانه این سفر با درج مقاله یی در روزنامه معتبر "ال پائیس" نوشته است "چین به عنوان سرمایه گذار مسئول، خواهان جلب اعتماد بازارهای مالی در اسپانیا و اروپا به طور بلند مدت است". وی ضمن اشاره به این موضوع که پکن آماده کمک به کشورهای بحران زده اسپانیا، یونان و پرتقال می باشد، می افزاید "چین دست به خرید اوراق بهادار و قرضه دولتی اسپانیا زده است و از این پس نیز با توان بیشتری این کار را ادامه داده و امکانات بزرگی را در اختیار این کشور قرار خواهد داد". بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان اقدام جدید پکن برای کمک به حوزه های بحرانی اروپا را با طرح بزرگ "مارشال" که توسط آمریکا بعد از جنگ جهانی اول انجام شد، مقایسه می کنند. قبلا نیز در جریان بحران مالی جهانی چین با تزریق صدها میلیارد دلار به بازار داخلی برای ترغیب مصرف و خرید اوراق قرضه بانک مرکزی آمریکا و اروپا در نقش منجی بزرگ وارد شده و تحسین جهان را برانگیخت. این در حالی بود که اقتصاد چین در جریان بحران بزرگ مالی سال ۲۰۰٨ وارد دوران رکود نشد و در بدبینانه ترین تخمین ها هم چنان از رشد بالای ۵ درصد برخوردار بود. سیاست انبساط مالی چین و خودداری این کشور از فروش سهام و اوراق قرضه ی در حال نزول آمریکایی – اروپایی در جران بحران مالی نشان از مسئولیت پذیری آنان و ایفای نقش موتور محرکه جهت بالانس اقتصاد ورشکسته جهانی، مورد اذعان حتی رقبای این کشور قرار گرفت، چنانچه "باراک اوباما" رئیس جمهوری آمریکا در طی یک پیام رسمی از پکن تشکر کرد. شرایط اعطای وام از سوی چین به کشورهای بحران زده برخلاف ذات وام های صندوق بین المللی پول که در ازای کسب امتیازات تحمیلی به کشورهای هدف انجام می گیرد، توسط آنان تنها با یک تعهد مبنی بر بازپرداخت به موقع اعطاء می شود. دست گشاده چینی ها برای کمک به حلقه های بحران و کشورهای آسیب دیده به لحاظ اقتصادی بدون هیچ پیش شرطی، این کشور را در موقعیتی قرار داده است که در شرایط کنونی تقریبا هیچ قدرت اقتصادی دیگری را یارای رقابت با آنان نیست. ذات "پذیرندگی" در حوزه سیاست و اقتصاد یک اصل خدشه ناپذیر است که تقابل با آن ممکن نبوده و یا حداقل مستلزم هرز هزینه خواهد بود. هم اکنون چین برای بسط مناسبات خود با محیط بیرونی به مرحله پذیرندگی حتی از سوی رقبای درجه یک خود رسیده است و به همین دلیل خط ترانزیتی پکن – جهان بسیار پر تردد بوده و استقبال از "چین مارشالی" مورد توجه می باشد.            
بر اساس آمارهای معتبر هم اکنون چین به سطح دومین قدرت اقتصاد جهانی رسیده است و تخمین رشد حدود ۱۰ درصد برای این کشور در سال ۲۰۱۱ میلادی تضمین کننده ی این موقعیت ممتاز می باشد. آمارها گویای این واقعیت می باشند که این کشور در سال های اخیر به اولین بازار مصرف و وارد کننده انرژی در جهان تبدیل شده است و در زمینه صادرات با پشت سر گذاشتن آلمان به تنهایی در صدر ایستاده است. بر اساس گزارش مجله اکونومیست گفته می شود چین هم اکنون حدود سه چهارم تلویزیون های جهان، دستگاه های دی وی دی و ماشین های کپی را تولید و عرضه می کند. حجم تولید و صادرات این کشور در خصوص منسوجات، کفش، اسباب بازی، تلفن های همراه و میکرو وله به بیش از نصف تولید جهانی می رسد. در گزارش روزنامه اشپیگل در اولین شماره سال ۲۰۱۱ خود، چین هم اینک به بزرگترین شریک اقتصادی آفریقا تبدیل شده است و با سرمایه گذاری بالای ۵۶ میلیارد دلاری و حضور یک میلیون چینی متخصص و تولیدگر در این قاره رشد ۵ درصدی آفریقا را میسر کرده است. در همین گزارش آمده است که اژدهای زرد به واسطه انباشت قدرت و ثروت و هم چنین احتیاج فزاینده به مواد خام جهت تداوم رشد اقتصادی خود بیشترین حجم سرمایه گذاری را در صنایع نفت و گاز نیجریه و آنگولا، مس زامبیا، معادن کوبالت کنگو و صنایع چوب اکثر کشورهای آفریقایی انجام داده است. رشد اقتصادی و حضور فعال در بازارهای جهانی در چهارگوشه دنیا هم زمان با رشد تکنولوژی های نوین هم بوده است چنانچه به تازگی چین موفق به ساخت بزرگترین ابررایانه جهان شده است. این ابررایانه با قدرت ۵۷/۲ پتافلوپ (هر پتافلوپ معادل یک میلیارد محاسبه ریاضی در یک ثانیه است) در مقایسه با مشابه آمریکایی خود با قدرت ۷۵/۱ فتافلوپ تقریبا هم اکنون در جهان تکنولوژی کامپیوتری به یک قطب بزرگ تبدیل شده است. همین دستاوردهای اقتصادی و تکنولوژیک چین است که برای اولین بار مجله معروف آمریکایی "فوربس" را وا می دارد تا از "هو جین تائو" رئیس جمهوری چین به عنوان "قدرتمندترین مرد روی کره زمین" نام ببرد. نوع مناسبات سیاسی – اقتصادی چین با جهان خارج که از منطق عدم دخالت در امور داخلی دیگران بهره می برد در حالی که موجب سهولت در بسط مناسبات با جهان کنونی شده است اما در مقابل انتقاد فعالان حقوق بشری و تا حدود زیادی بورژوازی ملی در این کشورها را برانگیخته است. فعالان حقوق بشر با استناد به ساخت سیاسی تک حزبی در چین معتقدند این کشور با عدم توجه به نقض حقوق بشر در کشورهای طرف معامله موجبات تداوم این رویه را در چنین کشورهایی فراهم می کند. هر چند که تجربه تاریخی در مناسبات بین المللی نشان می دهد که حتی دمکراسی لیبرال غربی نیز برای گسترش مناسبات اقتصادی با جهان پیرامونی چندان به این موضوع توجه لازم را نمی کند. پکن و حامیان تفکر عدم مداخله در امور داخلی دیگران با مثال آوردن از مناسبات بسیار نزدیک واشینگتن – بروکسل با کشورهای سنتی و غیردمکرتیک عربی، دیکتاتوری های نظامی در دهه های گذشته در آمریکای لاتین و آفریقا، واقعیت حوزه اقتصاد را فراتر از هیاهوهای سیاسی و ژست های حقوق بشری می دانند. از طرف دیگر هجوم کالاهای مصرفی چینی به بازار کشورهای در حال توسعه با توجه به عدم قدرت رقابت تولیدکنندگان داخلی لاجرم به ورشکستگی صنایع داخلی عقب افتاده این کشورها که توان رقابت با کالای ارزان چینی را ندارند، منجر می شود. این موضوع دقیقا ناشی از همان پارادوکسی می باشد که در حین جهش و رونق اقتصادی در چین، روح مندرج در ساخت سوسیالیستی این کشور را در یک چالش هویتی قرار می دهد. این پارادوکس هویتی هم نشات گرفته از تلفیق مکانیزم بازار با ساخت سوسیالیستی موجود می باشد که تا حدودی موجودیت یک "امپریالیسم نرم" را در ساخت پایه ی نظام سیاسی این کشور موجب شده است. این چالش هویتی در درون جامعه ملی چین نیز نشانه های خود را بروز داده است و هم اکنون طبقه ی سرمایه داری نسبتا کوچک با گرایشات الیگارشی مالی در مقابل طبقه ی کارگری و دهقانی این کشور معضل بزرگی را برای حزب کمونیست چین به عنوان قدرت رهبری کننده کشور ایجاد کرده است. هم چنین فراهم شدن موقعیت کمی و کیفی برای ظهور طبقه متوسط در چین موجب بسط مطالبات جدیدی در قالب دستیابی به حقوق لیبرال دمکراسی می شود که در آینده در صورت عدم پاسخگویی مطلوب به آن، می تواند ساخت سیاسی این کشور را مواجه با یک دوگانگی هویتی کند.                                                                                                
چین در جهان امروز یک واقعیت عینی از قدرت اقتصادی می باشد که توان پیشروی به عمق استراتژیک رقبای منطقه یی و بین المللی خود را خواهد داشت. ورود این کشور به کانون های بحران در اروپا به شیوه یی که مورد استقبال جدی نیز قرار بگیرد، نشاندهنده تحمیل پذیرندگی یک قدرت هژمونیک توسط ساخت رقیب به حساب می آید. در شرایطی که اقتصادهای برتر اروپایی – آمریکایی خود درگیر چالش های درونی به جهت رکود اقتصادی می باشند به ناچار حضور قدرتمند چین برای کمک به اقتصادهای درجه دو اروپایی یک جایگاه ویژه یی در اختیار این کشور قرار می دهد که حداقل در شرایط فعلی پشت کردن به آن شدنی نخواهد بود. بحران یونان و ایرلند در سال گذشته میلادی نشان داد که حوزه یورو تا چه اندازه در شرایط یک بحران عینی می تواند آسیب پذیر باشد و به جهت ذات سودمندگرایی و فرادستی بخش خصوصی در حوزه اقتصاد، امدادرسانی تنها در موقعیت اورژانسی و با شروط خاصی اعمال می شود. داستان دنباله دار برنامه های ریاضت اقتصادی در حوزه اروپا که موجب بروز ناآرامی و بی ثباتی های اجتماعی در یونان و بسیاری از این کشورها شده است به یقین نتیجه ی ارتباط ارگانیکی شروط نهادهای مسئول اتحادیه یی برای کاهش کسری بودجه کشورهای در حال بحران در وضعیت عدم هارمونی سطح اقتصادی بین این کشورها بوده است. حال در چنین شرایطی چین به عنوان یک بازیگر بزرگ و قدرت غیرقابل انکار که مولفه های قدرت و ابزار استفاده از آن را دارد با دست گشاده و بدون پیش شرط های درون اتحادیه یی وارد این بازی می شود. با توجه به برآوردهایی که از سوی موسسه های مالی اروپایی انجام گرفته شده است، گفته می شود که حجم اقتصاد اسپانیا حدود ۱۰ برابر حجم اقتصاد ایرلند می باشد که چنانچه به چرخه بحران مالی وارد شود، می تواند حوزه یورو را با فروپاشی روبه رو کند. تازه اینکه پرتقال و ایتالیا نیز در نوبت بحران اقتصادی به صف ایستاده اند و همین موضوع آینده یورو را در پرده یی از ابهام قرار داده است. در چنین وضعیتی چین به عنوان یک بازیگر توانا به سراغ اسپانیا و دیگر کشتی نشینان در این دریای پرتلاطم می آید و به صراحت اعلام می کند که خزانه ی غنی خود را بر روی طوفان زدگان باز می کند. این شرایط برای هر دو طرف، یک معامله مطلوب به حساب آمده و از یک سو بحران زدگان را به آینده ی اقتصادی خود امیدوار می کند و از دیگر سو مهمان تازه وارد را بر جایگاه ویژه می نشاند. حضور فعال پکن در عمق اروپایی هر چند که مستلزم پرداخت هزینه ریسکی در شرایط بحرانی کشورهای هدف تلقی می شود اما با توجه به قدرت جبران و پوشش چینی و هم چنین احتیاج اژدهای زرد به بازارهای جدید در تداوم رونق اقتصاد جهانی، یک بازی برد – برد برای هر دو طرف خواهد بود. چین در موقعیت فعلی تا حدود زیادی مشابهت به وضعیت آمریکای پس از جنگ جهانی دوم را دارد و طرح مشابه مارشال چینی برای بحران اروپایی می تواند زمینه ساز ابرقدرتی این کشور در دهه های آتی بوده و پکن را در مسند یک "آقا" در اروپا و جهان قرار دهد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست