سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تکرار تراژدی
بخش نخست


مسعود نقره کار


• پنداربافته شده از احتمال تغییر رفتار خامنه ای و احمدی نژاد و تامین منافع ملی توسط این دو موجود, تداوم پنداری ست که حمایت از خط "امام خمینی" و شادمانی از سرکوب و اعدام مخالفان حکومت اسلامی و همکاری اطلاعاتی با این حکومت و ترور شخصیت را تعهد به نهضت و مردم می دانست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ دی ۱٣٨۹ -  ۱۴ ژانويه ۲۰۱۱


پیشگفتار
در کشورهایی که جوامع دموکراتیک خوانده می شوند, خطای سیاسی, اجتماعی, خانوادگی و فردی ِ رهبران سیاسی و سیاستمداران جامعه مساله ای پراهمیت و قابل بررسی تلقی می شود و رهبر و سیاستمدار خاطی در مواردی نیز مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد. دلیل چنین حساسیت و سخت گیری ای نیز روشن است, رهبران سیاسی و سیاستمداران, به عنوان بخش مهمی از نخبه گان جامعه نقشی حیاتی در زندگی مردم و آموزش و پرورش سیاسی, فرهنگی و اخلاقی آن ها دارند. در این جوامع در صورت وقوع خطا, و علنی شدن یا علنی کردن آن, در گام نخست رهبر یا سیاستمدار خاطی در برابر مردم نسبت به خطایی که مرتکب شده ابراز شرم ساری و تاسف می کند, از مردم پوزش می خواهد و از کسانی که از خطای رخداده آسیب دیده اند طلب بخشش می کند. اگر چنین رهبر و سیاستمداری از طی چنین مسیری طفره رود حزب سیاسی او و هم حزبی ها و هم سازمانی های اش پا پیش می گذارند و او را وادار به ابراز تاسف و پوزش می کنند, و این ها جدا از افشاگری های مخالفان و یا پیگیری های قانونی در رابطه با رهبر و سیاستمدار مذکور است. به طور معمول چنین رهبران و سیاستمدارانی داوطلبانه و یا تحت فشار یاران و مخالفان و قانون از پست های حساس و اجرایی کنار گذاشته می شوند, و در بهترین حالت به تحلیلگران و گزارشگران سیاسی بدل می شوند. نمونه هایی از این دست رهبران و سیاستمداران نیز وجود داشته اند که شرمساری و تاسف شان آنان را به کام خودکشی کشانده است.
ماجرا اما برای رهبران سیاسی و یا سیاستمداران جوامعی شبیه به جامعه ما فرق می کند, رهبران و سیاستمداران حکومتی هر کاری که دل سنگواره شان بخواهد انجام می دهند, حتی جنایت علیه بشریت, و چون جنایت پاره ای از تفکر و منش آن هاست ابراز تاسف و پشیمانی و پوزشی در کار نیست. اینان به مرجعی پاسخگو نیستند و مورد پیگرد قانونی نیز قرار نمی گیرند. اطرافیان و ارگان های حکومتی نیز با نواله ای از قدرت خفقان می گیرند. این روش و منش در میان رهبران و سیاستمداران احزاب و سازمان های حامی حکومت, و حتی برخی از احزاب و سازمان های مخالف حکومت, و یا احزاب و سازمان هایی که خود را مخالف بخش هایی از سیاست گذاری های حکومت می پندارند, نیز جاری بوده و هست. رهبران و سیاستمداران این دست احزاب و سازمان ها در قبال خطاها معمولا" ابراز تاسف و پشیمانی نمی کنند و با چیزی به نام پوزش خواهی بیگانه اند. تلاش گرایش غالب هم حزبی ها و هم سازمانی ها هم توجیه و سرپوش نهادن بر خطاست. از نمونه های آشکار در جامعه مان در طیف احزاب و سازمان های چپ یا چپ نما, می توان به رهبران حزب توده ایران و سازمان فداییان خلق ایران "اکثریت" اشاره داشت. رهبرانی که نه فقط در رابطه با خطاهای فاجعه آفرین سیاسی و حزبی و سازمانی ابراز تاسف و شرمساری و پشیمانی نکرده اند, بل که بسیاری از آنان هنوز همان سیاست ها و رفتار پیشین را در پوشش و حجابی تازه, حتی در خارج از کشور, تکرارو تبلیغ و ترویج می کنند.
این افراد در گذشته در موقعیت رهبری حزب و سازمان سیاسی مرتکب خطاهایی شده اند که در جوامع دموکراتیک قابل پیگیری قانونی ست, اینان اما حتی امروز نیز با "اتکا به نفسی" کم نظیر و حس خودرهبرپنداری و نشانه های شخصیتی نارسیستیک در راستای تداوم حیات و تقویت حکومت "فاشیستی" اسلامی گام بر می دارند.
در این مقاله به عنوان یک شاهد زنده, و با اتکا به دیگر شواهد و اسناد, به رهبری سازمان فداییان خلق ایران "اکثریت" اشاره خواهم داشت. (۱), به ویژه به نظرات و رفتار سیاسی آقای فرخ نگهدار. ایشان به عنوان دبیر اول سازمان فداییان خلق ایران "اکثریت" نقشی کلیدی و تاثیرگذارتر ازدیگر اعضای رهبری این سازمان در بروز فجایع داشت و امروز نیز به عنوان عضو فعال و تاثیرگذار اتحاد جمهوریخواهان ایران, مشاور به ظاهر حاشیه نشین سازمان فداییان خلق ایران "اکثریت", و همفکر و مشاور برخی از افراد "اتاق فکر" جنبش سبز در خارج از کشور, آشکارتر از دیگران گذشته اش را تکرار می کند. با این توضیح که امیدوارم به مصداق آنچه در کشورهای دموکراتیک – که امروز ظاهرا" مورد تایید آقای نگهدار هستند – رایج است, این بحث برخوردی شخصی تلقی نشود.
این مقاله چهارپاره است, دوپاره در باره تراژدی, و دو پاره ی دیگر در باره تکرار تراژدی ست.

۱- تراژدی

برای اینکه بتوان رد پای افکار و رفتار گذشته ی آقای نگهدار را در سیاست پردازی های امروزشان, مثل حمایت از طرح هدفمند کردن یارانه ها (٣) و تبلیغ و ترویج احتمال تغییر رفتار خامنه ای (۴) نشان داد, به ناچار به نمونه هایی از سیاست گذاری ها و رفتار سیاسی و سازمانی ایشان در دهه اول حیات حکومت اسلامی اشاره می کنم, نمونه هایی که به وفور و به گونه ای مفصل در کتاب ها, مقاله ها و مصاحبه ها (۵) آورده شده اند.
رهبری سازمان چریک های فدایی خلق ایران را در مقطع انقلاب بهمن در اساس اعضا و هواداران این سازمان که زندانی رژیم شاه بودند, شکل دادند. درکنار فقر تجربه و دانش نظری و سیاسی , و نوع شکل گیری این رهبری که "رابطه" نقشی تعیین کننده در آن داشت, این رهبری از همان آغازشکننده و "مساله دار" بود. آنچه در هنگام نخستین انشعاب در این سازمان, یعنی انشعاب گروه چریک های فدایی خلق ایران (موسوم به گروه اشرف دهقانی), تحت عنوان سلطه "باند دانشکده فنی" و تفکر حزب توده ای بر بخشی از این رهبری به عنوان شایعه مطرح بود, در مقطع انشعاب اقلیت و اکثریت به شکل واقعیتی عیان جلوه کرد. آقای فرخ نگهدار که به هنگام انتخاب ٨ عضو کمیته مرکزی کمترین رای را به دست آورده بود به تدریج بر بستر دگرگونی هایی در رهبری سازمان و قدرت گرفتن "باند دانشکده فنی" به فردی تعیین کننده بدل شد. (۶) روابط خانوادگی و عاطفی ایشان با حزب توده و حمایت حزب توده از او نیز از عوامل تقویت بیشتر موقعیت او شدند. حمایت او و افراد گروه مذکور از حزب توده و سیاست هایی که این حزب دنبال می کرد بتدریج آشکارتر و سرانجام انشعاب اقلیت و اکثریت را سبب شد. پس از این انشعاب نیز, آقای فرخ نگهدار با پشتیبانی کامل حزب توده نقشی کلیدی در سیاست گذاری های سیاسی و سازمانی داشت, و در مقام دبیر اولی, نقش اول بازی می کرد. در رابطه با سیاست گذاری ها (برون و درون سازمان) کارنامه سیاسی ایشان و گروهی که ایشان را همراهی می کردند فهرست وار اینگونه خلاصه می شود:
الف: حمایت از آیت الله خمینی و آنجه که "خط امام" خوانده می شد, "خطی" که آمر و عامل سیاست های مخرب, مرتجعانه و جنایتکارانه در جامعه بود. این تفکر هنگام بیماری قلبی آیت الله خمینی (بهمن ماه سال ۱٣۵٨) در ادبیات اعلامیه رهبری سازمان, که خود را نماینده "کلیه انقلابیون کمونیست و دیگر نیروهای مبارز و ضدِامپریالیست" می پنداشت, جلوه گری کرد:
"خبرِ بیماری آیت‌الله خمینی مردم میهن ما را در اندوه و تأثرِ عمیق فرو برده است. ... از همین روست که بیماری ایشان به ویژه در شرایطی که مبارزات ضدامپریالیستی توده‌های میهن ما اوجِ تازه‌ای گرفته است، موجبِ شادمانی دشمنان خلق ایران و نگرانی مردم میهن ما و کلیه انقلابیون کمونیست و دیگر نیروهای مبارز و ضدِ امپریالیست گردیده است. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ضمن تأکید بر ضرورتِ وحدتِ همه نیروهای مبارز و ضدِ امپریالیست با انقلابیونِ کمونیست، که تمام توان خود را برای درهم‌شکستنِ جبهه ضدِ‌خلقی سرمایه‌دارانِ لیبرال و امپریالیست‌های حامی آن به کارگرفته‌اند، بهبودی هرچه سریع‌ترِ آیت‌الله خمینی را آرزو می‌کند..." (۷)

اماچرخش علنی و ذوب شدن بخشی از رهبری سازمان در "خط امام" با مقاله‌ ای به قلم آقای فرخ نگهدار، در اردیبهشت ماه سال ۱٣۵۹، آغاز شد. این مقاله با عنوانِ "پیرامونِ شعارِ اصلی مرگ بر امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا متحد شویم", در نشریه کار شماره ۵۶ منتشر شد. سپس تر روشن شد که این مقاله به مانند بسیاری از مقاله های دیگر آقای نگهدار از جایی دیگر به عاریت گرفته شده است. امیر ممبینی از رهبران وقتِ فداییان حلق در این مورد گفته است:
"... مقاله توسط صادق (فرخ نگهدار) تنظیم و در اردیبهشت ۵۹ انتشار یافت. برای اولین بار که خواندمش، مثلِ یک روشنفکر احساس کردم که مقاله‌ی خیلی منسجمی است. واکنش من این بود. یک ماه بعد شروع کردم به فکر کردن راجع به موضوع مقاله. چون یک نفر به من گفته بود که این مقاله در فلان شماره "دنیا" هست (در دنیا چاپ شده) و رفیق صادق (فرخ نگهدار) از آن‌جا آورده. یکی از بچه‌های رهبری این را گفت. فکر می‌کنم رفیقِ شهید، رحیم اسداللهی (علی چریک) بود. او مخالف بود. این مسئله در من بی‌اعتمادی نسبت به این مقاله ایجاد کرد. به عنوانِ یک رهبر به هیچ وجه خِرد لازم با این پدیده از خود نشان ندادم..." (٨)
این ذوب شدگی نه درسیاست که تا حد ذوب شدگی در "ادبیات" کلامی خمینی هم پیش رفت.
"... در غربِ تهران، یکی از اعضای دبیرخانه ی سازمان (اکثریت) در حینِ سازمان دهی برخی از کارهای جاری، در فرازهایی از صحبت‌های طولانی‌اش، چنین گفت:
رفقا ما باید در تبلیغات از ادبیاتی استفاده کنیم که برای توده‌ها قابلِ فهم باشد، تا از این طریق بتوانیم آن‌ها را سریع جذب شعارهای سازمان کنیم. به قولِ امام اولاً ما نباید از "کید" آمریکا غافل باشیم، دوماً در تبلیغات‌مان باید سعی کنیم که در هیچ حالتی آمریکا "منسی" نشود و محور تبلیغی‌مان آن باشد که آمریکا را در تمامی عرصه‌ها "فَشَل" کنیم." من در موردِ استفاده از ادبیاتِ خرچنگ‌گونه ی خمینی توضیح خواستم... رفیق مان در پاسخ گفت: رفقا می‌دانید که یکی از رازهای محبوبیتِ امام خمینی کلامِ جادویی و توده‌ای و استفاده از واژه‌گان و ادبیاتِ قابلِ فهم برای توده‌ها است. ما باید از همان واژه‌هایی استفاده کنیم که امام توده‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهد... (برای نمونه) منظورِ امام از گفتنِ: آمریکا را "فشل" کنیم، یعنی آمریکا را زمین گیر کنیم. مثلِ مَچَل کردن...‌" این حَد بی‌بدیل از "تَعَشُق" و ذوب شدن در خطِ امام را نمی‌توان نامی جز خود‌باخته‌گی بر آن نهاد..." (۹)
این ذوب در ولایت تا حد قربانی کردن یاران در پیشگاه خط امام پیش رفت:
"... یادم می آید به تصمیم رهبری سازمان، زنده یاد رفیق جواد, علیرضا اکبری شاندیز, مقاله ای بدون امضاء نوشت در نشریه کار و بحث کرد که این اعدام ها به زیان انقلاب است و باید متوقف شود. از پی آن اسدالله لاجوردی از اوین زنگ زد و نام نویسنده آن مقاله را خواست. ما در جلسه دبیران سازمان تصمیم گرفتیم مدیرمسئول نشریه، رفیق منصور, محمد رضا غبرابی, که قبلا به حکومت معرفی شده بود، پاسخگو شود. او رفت و لاجوردی او را گروگان گرفت تا نویسنده اصلی مقاله خود را معرفی کند. رفیق منصور، بی هیچ اتهامی گروگان ماند، حتی پس از دستگیری رفیق جواد در کردستان،که اعدامش کردند. رفیق منصور تنها قربانی نبود. در سال های ۶۰ و ۶۱ حدود ۱۲۰ نفر از رفقای ما بدون هیچ اتهام یا پرونده ای، در اینجا و آنجا به جوخه های اعدام یا به چوبه های دار سپرده شدند." (۱۰)

ب : حمایت از حزب توده ایران, و پیشبرد سیاست های این حزب, به ویژه تز "راه رشد غیر سرمایه داری" و دنباله روی از "خط ضد امپریالیستی امام" - که پیشرفت روند اجتماعی را در پیروی از این تز و مبارزه ضدامپریالیستی و ضدسرمایه داری خلاصه می کرد- عوامل بروز فاجعه بودند. با اتکا به این تز آیت الله خمینی, دموکرات انقلابی شد و حکومت اسلامی اش حکومتی که با حمایت اردوگاه سوسالیستی و حزب توده ایران و هم پیمانان اش می توانست جامعه را به آستانه سوسیالیسم برساند. به همین دلیل توده ای ها و اکثریتی های توده ای شده به کارمندان و پشتیبانان حکومت اسلامی آیت الله خمینی بدل شدند تا با حمایت قاطعانه از "اصلاحات" انجام شده توسط این حکومت, به هدف مورد نظر, یعنی همان جامعه سوسیالیستی دست یابند.

ج: بر بستر پذیرش تز فوق, و برای نشان دادن میزان وفاداری به امام ِ دموکرات انقلابی بخشی از رهبری این سازمان, به ویژه آقای نگهدار تلاش کردند اعضاء و هوادران سازمان را به کارمندان دولت و حتی ماموران اطلاعاتی رژیم بدل کنند. بخشی از رهبران این سازمان اعضاء و هواداران را ترغیب می کردند تا ضدانقلابیون (نیروهای مخالف حکومت اسلامی) را لو بدهند. (که البته بسیاری از اعضا و هوادران در برابر چنین دستورالعمل هایی واکنش نشان داده و نمی پذیرفتند. شواهد متعددی دال بر اعتراض اعضاء و هواداران سازمان به خواست این دست از رهبران وجود دارد.) به چند نمونه از دستورالعمل های علنی اکتفا می کنم:

"... فدائیان خلق (اکثریت) استوار‌تر از همیشه تحتِ رهبری امام خمینی علیه آمریکای جنایت‌کار قاطعانه می‌رزمند، این مشتِ محکم ماست بر دهانِ مزدورانِ امپریالیسم. هواداران سازمان هم‌دوش و هم‌راه با دیگر نیروهای مدافع انقلاب و مدافع جمهوری اسلامی ایران باید تمام هوشیاری خود را به کار گیرند. حرکات شبکه مزدوران امپریالیسم آمریکا را دقیقا زیر نظر بگیرند و هر اطلاعی از طرح‌ها و نقشه‌های جنایت‌کارانه جریانات به دست آوردند فورأ سپاه و سازمان را مطلع سازند" (۱۱)

"... عناصری از گروهکِ امریکایی رنجبران نیز در بسیج عشایری نفوذ دارند که به جز سید حسن خاموشی، سید جمال حیدری (پسر سید نصرالدین حیدری) اسامی بقیه عبارتند از: "..." طبقِ اخبارِ رسیده پس از عزل ِ بنی صدر و تحتِ تعقیب قرارگرفتنِ فرخ سنجابی، وی در خانه‌ی شخصی به نامِ احمد اسدی که از ثروتمندان مشهد می‌باشد، مخفی شده است. فرخ سنجابی تصمیم دارد که به خارج از کشور فرار کند. همچنین در منزلِ سید حسن خاموشی مشاور سید نصرالدین حیدری افرادی چون خسرو سلیمی، رشید سلیمی اهل کلهر و گورگاه، جهانبخش اکبری، ایرج سنجابی، رضا خان و سلیمان خان بهرامی نماینده سید نصرالدین در بسیج عشایری جلسات توطئه آمیزی علیه انقلاب تشکیل می دهد..." (۱۲)                  

"... رفقا! من از سنینِ پایین از سال ۵۰ به سازمان پیوستم، هنوز هم هوادارش هستم، ولی از سال ۵۹ این سئوال برای من همیشه طرح بوده است، که چگونه این سازمان به حزب توده پیوست؟ من همان سال ها از سازمان جدا شدم، و هنوز هم این جواب برای من قابل قبول نیست، که رفقا می‌گویند: ما فرزندانِ زمان هستیم. رفقا! در جنبش به حدکافی آگاهی نسبت به تاریخچه حزب توده وجود داشت، و هم‌چنین در رابطه با ارتجاع هم شناخت عمومی یا همان شناخت عامیانه‌ای که رفیق رحیم (طاهری پور) مطرح می‌کنند وجود داشت. رهبری ما تا حدِ هم‌کاری و نه دفاع از جمهوری اسلامی، هم‌کاری با جمهوری اسلامی و لو دادن دیگر نیروها پیش رفت، دلیل این ‌ها دیگر نمی‌تواند فرزندِ زمان بودن و شرایط باشد. (۱٣)
"... ف ب، یکی دیگر از شرکت‌کننده گان و سخن رانانِ کنگره، که به ظاهر از مسئولینِ شاخه‌ی کرمان بوده است، می گوید, رفقا من هم شرم دارم از اشتباهات خودم. آن چنان مبلغ این جانی‌ها شدم که در خانواده‌های مذهبی که خمینی را قبول نداشتند، من مبلغ خمینی بودم. من شرم دارم از مردم.
ف تابان، از کادرهای قدیمی و از مسئولینِ سازمان نیز در همان کنگره همکاری‌ امنیتی با جمهوری ی اسلامی را موردِ پرسش قرار می‌دهد: موضوع دیگری که بارها مطرح شده است، شایعه‌ی هم‌کاریِ اطلاعاتیِ سازمان ما با جمهوری اسلامی است. من خودم این‌جا و آن‌جا از این مسائل شنیده‌ام. رفقا! آیا این مسئله وجود داشته؟...". (۱۴)

"... بدون تردید در برابر جنایات جبهه براندازی به سرکردگی امریکا، انقلاب مجاز است که با قاطعیت و بدون تزلزل از خود دفاع کند... سرکوب بدون مماشات جریان های سیاسی که کمر به شکست انقلاب خونبار مردم ایران بسته اند و علیه آن مسلحانه دست به جنایت میزنند از ارکان دفاع از انقلاب است. در این هیچ گونه شبهه و تردیدی وجود ندارد و میباید اذهان مردد و متزلزل را نسبت به درستی این باور انقلابی مومن و معتقد ساخت..." (۱۵)

" ... ما ابتدا طیِ تماسِ تلفنی با مقاماتِ شهر (آمل) اعلام کردیم و گفتیم رفقای به خدمت رفته و از جبهه برگشته آماده‌ی گرفتنِ اسلحه هستند، بگذارید در کنارِ برادرانِ سپاه و بسیج مسلحانه عمل کنیم. از ما تشکر کردند. ما فعالانه در سطوحِ گسترده حرکت داشتیم. در تمامیِ محلات و نقاطِ درگیری رفقای ما و حزب در سازماندهیِ کارها نقشِ مهمی داشتند..." (۱۶)                     

د: آقای فرخ نگهدار (و آقایان جمشید طاهری پور و مهدی فتاپور), از عوامل اصلی انحلال سازمان اکثریت در حزب توده و تحمیل انشعاب های متعدد به این سازمان بودند:
"... به دلیل اینکه خودمان را صالح نمی‌دانستیم، رهبری را تفویض کردیم و گفتیم که رهبران حزبِ توده شایسته‌ترند. من امروز هم از این موضوع دفاع می‌کنم که اگر فکر درست بوده باشد، آن‌ها آدم‌هایی بودند که شایسته‌تر از ما بودند. کیانوری و احسان طبری و غیره و غیره از نظر توانایی رهبری بهتر می‌توانستند خط تدوین کنند و پیش ببرند. ما چنین خطی را پیش بردیم و کار دیگری نیز نمی‌توانستیم بکنیم..." (۱۷)

"... هیئت سیاسی منحل نشده بود. هیئت سیاسی وجود داشت. ما منحل نکرده بودیم، ولی هییت سیاست طوری بود که از خودش سیاست نداشت. سیاست سیاستِ حزب توده بود. کیانوری می‌آمد، و در برخی جلسات ما می‌نشست و صحبت می‌کرد، و ما هم گوش می‌دادیم و "به به" می‌گفتیم. به هم‌دیگر می‌خندیدیم. تحقیرآمیز بود. واقعاً تحقیرآمیز بود. آن برخوردها خیلی زننده و مشمئزکننده بود..." (۱٨)

ر: رهبری سازمان فداییان اکثریت, به ویژه آقای فرخ نگهدار دست به ترور شخصیت مخالفان خود در بیرون سازمان زدند و اعضاء و هواداران را نیز در این رابطه آلوده کردند. که ترور شخصیت آیت الله شریعتمداری, مهندس مهدی بازرگان, عباس امیرانتظام, عبدالرحمن قاسملو و... نمونه اند, آقای نگهدار حتی رفقای سازمانی اش که با سیاست های اومخالفت می کردند را "مشکوک" و عوامل سیا و اینتلیجت سرویس انگلیس" معرفی می کرد و به حکومت اسلامی برای حذف آنان خط می داد:
"... راه کشتگر‌ها و هلیل‌رودی‌ها راه وحدت نیست. من در این‌جا به یادِ حرفِ امام می‌افتم که در رابطه با حرفِ بنی‌صدر و رجوی خائن که گفته بودند: به پاریس رفته‌اند که به ایران برگردند می‌گفت: "اگر می‌گویید داریم بر می‌گردیم پس چرا فرار کردید؟ چرا رفتید؟" کشتگر‌ها و هلیل‌رودی‌ها زیرِ شعارِ وحدت، وحدت را نقض می‌کنند. راهِ آن‌ها خواست و نیازِ امپریالیسم و عمالِ وی را تأمین می‌کند..." (۱۹)
نقی حمیدیان از اعضای رهبری سازمان اکثریت در رابطه نقش آقای نگهدار در ترور شخصیت یاران خود در کتاب سفر بر بال های آرزو می نویسد:
"... تعدادی از دوستان، شعبه اقتصاد را به عنوان نقطه مرکزی انشعاب مطرح می‌کردند. در این مورد فرخ نگهدار بیش از دیگران اصرار می‌ورزید... به زعمِ فرخ، شعبه اقتصاد مشکوک تلقی می‌شد. دوست اقتصاددانی به نام هلیل‌رودی عضو این شعبه بود که قبل از انقلاب در کنفدراسیون دانش‌جویان و محصلانِ ایرانی در خارج کشور فعالیت می‌کرد. همین امر مستمسکی شد که موضوع به شک و شبهه و ظن و تردید شخصیتی هلیل‌رودی کشانده شود تا کلِ انشعاب و رهبران و سازمان دهنده‌گانِ آن در لجن مالیده شوند... فرخ معتقد بود که در اطلاعیه کمیته مرکزی درباره انشعاب باید وابسته بودن و یا مشکوک بودن این شخص (هلیل‌رودی) با صراحت آورده شود... در این میان متوجه شدم که فرخ گویا برای خوار و خفیف کردنِ انشعاب، دارد دست به هر کاری می‌زند... در آن زمان در مورد اعضائی که از خارج کشور آمده بودند، ایجاد شبهه‌ی امنیتی راحت‌تر در ذهنِ ساده نیروهای سازمان اثر می کرد. تاثیر غده‌ی بدخیمِِ پرونده‌سازیِ توده‌ای‌ها محصولی جز این نمی‌توانست داشته باشد..."

ز: رهبری سازمان فداییان خلق اکثریت, به ویژه آقای نگهدار از سرکوب و اعدام هایی که توسط حکومت اسلامی انجام می شد, نه فقط دفاع که شادمانی می کردند:
"... کریم دستمالچی و احمد جواهریان در راه استثمار، غارت و بردگی خلق های ایران و جهان توسط امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم امریکا دست و زبان و گوش و چشم امریکای جنایتکار بودند. آنها در اجرای نقشه های امپریالیسم امریکا و شکست انقلاب خونبار مردم ایران به ناآرامی های سیاسی دامن میزدند، برای گسترش موج خشونت و ترور مزدور اجیر میکردند، مردم را به قیام مسلحانه علیه جمهوری ترغیب میکردند، پشتیبان و همکار دستجات مسلح ضدانقلابی بودند و در رهبری جریانات امریکایی نظیر جبهه ملی و حزب خلق مسلمان قرار داشتند. اعدام مبارک و فرخنده کریم دستمالچی و احمد جواهریان، کوخ نشینان را شادمان و امپریالیسم امریکا را عزادار کرد. اقدام دادگاه انقلاب اسلامی مرکز در اعدام کریم دستمالچی و احمد جواهریان مورد پشتیبانی قاطع ماست..." (۲۰)

"... ما رأی دادگاه (عباس امیر انتظام) را تأئید می‌کنیم و کیفر مربوطه را در خور خیانت‌های ارتکاب شده ارزیابی می‌کنیم. ما قاطعیتی را که در این رأی به کار رفته ارج می‌هیم و معتقدیم که جرایم بر شمرده از سوی دادگاه نه تنها دلالت بر محکوم بودن امیرانتظام به جرم جاسوسی به نفع اصلی ترین دشمن مردم یعنی امریکا دارد، بلکه نشان دهنده جرائم جنایت باری است که دولت موقت در طی ٩ ماه زمامداری اش علیه انقلاب و مردم ایران مرتکب شده است..." (۲۱)

مهاجرت به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی

با آغاز یورش حکومت اسلامی به متحدان خود , یعنی به حزب توده ایران و سازمان فداییان خلق "اکثریت", کاروان آقای نگهدار و بخش اعظم رهبری و کادرهای سازمان فداییان "اکثریت" از نخستین کاروان های "مهاجر" به کشور برادر بودند. کاروانی که هنوز مرکب قضاوت اش در رابطه با گریز و مهاجرت رهبران مخالف حکومت اسلامی (آقایان مسعود رجوی و ابوالحسن بنی صدر) خشک نشده بود. اینان خوش رقصانه فرار بنی‌صدر و رجوی را هم‌چون فرارِ شاه ایران "تجلی اراده خلق‌های ستم‌دیده ایران و دریوزگی نفرت‌انگیز از امپریالیسم جهانی" ‌خوانده بودند. روزنامه کار ارگان این سازمان "وقتی مردم ایستاده‌اند خیانت‌کاران می‌گریزند" را تیتر کرد و در رابطه با مصاحبه آقای رجوی و بنی صدر در پاریس نوشت:
"چهره تهوع‌آورِ ابوالحسن بنی‌صدر در کنارِ خلبانِ اعلیحضرت همایونی و نگاه مشمئز‌کنده مسعود رجوی تمام صفحه تلویزیون را پوشانیده بود." (۲۲)
و برای درس آموزی به آنان و مذمت گریز از چنگال خونین حکومت اسلامی نوشت:
"... فدائیان خلق امروز حتی زمانی که به نام جمهوری اسلامی اعدام شان را اجراء میکنند، قهرمانانه سینه سپر میکنند و از اعتقادات انقلابی خود، از ضرورت پشتیبانی از خط امام در برابر امپریالیسم امریکا از ضرورتِ تقویت این جمهوری در برابر ضدِ انقلابِ زخم‌خورده و از ضرورتِ دفاع از میهن انقلابی خویش مردانه دفاع می‌کنند. فدایی واقعی کسی است که به هیچ قیمت و به بهای تمام هستی خویش حاضر نیست به ضد‌انقلاب گوشه چشمی نشان بدهد و قدم از راه بگرداند..." (۲٣)
آقای فرخ نگهدار در مهاجرت به شتاب اش در رابطه با انحلال کامل سازمان فداییان اکثریت در حزب توده ایران نیز افزود و در نشریه کار منتشره در تاشکند نوشت:
"اگر دیروز وحدت حزب توده و سازمان اکثریت امر مهمی بود, امروز به امر فوری بدل شده است" (۲۴)   
این "وحدت" با توجه به اعتبار حزب توده در شوروی کمک بزرگی به نیازمندی های مادی اکثریتی ها, که آقای فرخ نگهدار سهم ویژه می بردند نیز داشت (۲۵) ضمن اینکه "... به نظر من حساب فرخ این بود که اکنون که حزب جزب را ضربه زده اند ولی رهبری سازمان از ضربه مصون مانده است فرصت خوبی برای تسخیر حزب است" (۲۶)
آقای نگهدار در هجرت نیز هر هنگام فرصت می یافت کیش شخصیت اش را با تقلید از برادر بزرگتر نشان می داد:
"حدودا" پس از یکسال فرخ از تاشکند عازم مسکو می شود. او در مسکو مشتی مدال های بدلی شوروی را خریده و به عنوان هدیه به کمیته مرکزی به ادرس مجید می فرستد... در تاشکند مجید مدال های درشت را به سینه اعضای هییت سیاسی و مدال های کوجکتر را به سینه اعضای کمیته مرکزی و آخر سر هم مدال درشتی به سینه خود نصب می کند" (۲۷)
فرخ نگهدار در مصاحبه ای با مجله آرش در پاسخ به این سوال که "... انگیزه‌ی شما در مورد ارسال این مدال‌ها چه بوده است‌؟" نگاه شبان – رمگی اش را در کنار کیش شخصیت اینگونه توضیح می دهد:
"اهمیت این موضوع را که بخواهد در یک مصاحبه مطرح شود متوجه نیستم و این را نیز که چرا فتح‌الله‌زاده این موضوع را نوشته است‌؟ حالا من مقداری مدال خریدم و فرستادم و یا نخریدم و نفرستادم‌! این بستگی به ذوق و احساس من در آن لحظه دارد و این که من چه واکنشی داشتم‌. مثل این که آدم چیزی را از مغازه‌ای می‌خرد یا نمی‌خرد! این چیز برای ثبت در تاریخ اصلاً معنی‌ای ندارد‌! مطابق بودجه یا پولی که تو جیبم بوده هدیه‌ای برای آن‌ها خریده‌ام و حالا می‌توانست کارت پستال باشد یا مدال.
این را هم لازم است توضیح دهم که محرر این جزوه که من او را به اسم "صفر" می شناسم و از اعضای ساده سازمان بوده و هیچگاه کادر نبوده... او تنها کسی ست که از ما جدا شده و به حزب دموکراتیک مردم ایران پیوسته. او البته در آنجا جزو کادرهای اصلی ست" (۲٨)‌
نگهدار در هجرت نیز دست از ترور شخصیت بر نداشت. برای نمونه او "طوبا", بانوی گرانقدری از فعالین منشبعین ۱۶ آذر را که با دختر ۱٣ ساله اش در فراری هولناک خود را به شوروی رسانده بود "مشکوک" اعلام کرد. (۲۹)
این مهاجرت اما سبب انقلابی ناگهانی و شگرف در تحلیل های آقای نگهدار شد. ایشان در چرخشی که به عقل جن هم نمی رسید, بسیاری از "جنایت کارانی" که خودش و سازمان اش ننگین ترین اهانت ها و اتهام ها نسبت به آن ها روا داشته بودند (٣۰) و خواستار سرکوب آن ها شده بودند را به انقلابیونی بزرگ بدل کردند و فرمان دادند تا از ایثار و ایستادگی شان تجلیل شود:
" ... امروز هم هزاران انقلابی عمر خودرا در سیاه چال های مرتجعین حاکم سپری می کنند. بسیاری از زندانیان سیاسی رژیم شاه امروز یا در زندانهای جمهوری اسلامی اسیرند و یا بدست رژیم جمهوری اسلامی به شهادت رسیده اند. این یکی از سیاه ترین و رسواترین جنایت ها و تبهکاری های حکومت است. ... سعیدسلطانپور (چریک فدایی، هنرمند و شاعر انقلابی)، سیامک اسدیان (چریک فدایی)... نورالدین ریاحی و همسرش (راه کارگر)، چنگیز احمدی و همسرش (راه کارگر)، علی شکوهی (راه کارگر)، علی مهدی زاده (راه کارگر)...، بهروز سلیمانی، محمدعلی پرتوی، شکراله پاک نژاد، موسی خیابانی (مجاهد)، اشرف ربیعی (مجاهد)، محمدرضا ضابطی (مجاهد)، معصومه شادمانی (مجاهد)، حمید جلال زاده (مجاهد)، محمدرضا سعادتی (مجاهد)، قاسم باقرزاه (مجاهد)، فضل اله تدین (مجاهد)، محمد مصباح (مجاهد)، محمدعلی پورمسئله گو (مجاهد)، محمد جباری (مجاهد)، علی اصغر محکمی (مجاهد)، احمد شادبختی (مجاهد)، جواد زنجیره فروش (مجاهد)، حسین جنتی (مجاهد)، حمید خادمی (مجاهد) که از رهبران و مسئولان سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، راه کارگر و مجاهدین بودند، از جمله چهره های سرشناس و مبارزی هستند که در سال های اوج خفقان رژیم ستم شاهی علیه دیکتاتوری و امپریالیسم به پا خاستند و با آرمان های خدمت به خلق و تامین بهروزی و سعادت زحمتکشان قدم در راه مبارزه گذاشتند و به باروری و پیشرفت جنبش انقلابی ملی کمک کردند. اکثر این مبارزین در اوائل دهه پنجاه دستگیر شده و تحت شکنجه های شدید دژخیمان قرارگرفتند. این مبارزین راه استقلال و آزادی در بیدادگاههای نظامی با مبارزات و عقاید خود ماهیت ارتجاعی رژیم وابسته به امپریالیسم را برملا کردند." (٣۱)
از دیگر دستاوردهای این مهاجرت تحول عظیم در تحلیل آقای نگهدار از "امام دموکرات انقلابی" و حکومت اسلامی اش بود. چرخشی که سند ارزشمند بیمایگی و فرصت طلبی ست. آقای نگهدار با دجال خواندن "امام خمینی" در بیانیه نوروزی اش خطاب به مردم ایران نوشت:
"... اکنون که رژیم خمینی هر چه بیشتر در بحران فرو می رود اجازه ندهیم گروهی دیگر از مرتجعین از پراکندگی نیروهای خلقی بهره برداری کنند و یکبار دیگر یک حکومت جنایتکار, ضد مردمی, مرتجع , و وابسته را بر خلق ما تحمیل کند. دستجات متعفن شاه پرست, سازشکاران معلوم الحال و خمینی پرستان مرتجع هر یک می کوشند در مسابقه خیانت و جنایت از یک دیگر سبقت بگیرند و...." (٣۲)

ادامه دارد

*********
زیرنویس:
* با سپاسگزاری از مهدی اصلانی که گوشه هایی از اسناد گردآورده اش را در اختیارم گذاشت.
۱- من, نویسنده این مقاله, از آغاز شکل گیری سازمان چریک های فدایی خلق ایران (به سال ۱٣۴۹) هوادار فعال این سازمان بودم. حکایت آشنایی و فعالیت هایم را در رمان "قبیلهء من" آورده ام. تا آذر ماه ۱٣۶۰ به عنوان هوادار فعال در زمینه های پزشکی و انتشاراتی به این سازمان یاری رساندم. به دلیل دوستی ام با هبت معینی (همایون) و ابراهیم شفیعی (منوچهر هلیل رودی) از فعالین انشعاب ۱۶ آذر ماه سال ۶۰ بودم. بعد از این انشعاب مدتی به عنوان عضو سازمان جدا شده (سازمان فداییان خلق ایران) مسولیت هایی نیز پذیرفتم اما پس از چندی از این سازمان نیز جدا شدم. بارها اعلام کرده ام, و باز هم اعلام می کنم که هواداری کوتاه مدتم را از رهبری اکثریت (از اواخر سال ۱٣۵۹ تا ماه ها پیش از انشعاب آذر ماه ۱٣۶۰) لکه ی سیاهی در فعالیت های سی و اندی ساله ی سیاسی و فرهنگی ام می دانم و بابت آن متاسف و شرمسارم.
۲- جمشید طاهری پور (که نفر دوم سازمان فداییان خلق "اکثریت" بود), در کنگره ی اول این سازمان خطا‌ی سیاسی حمایت از خط امام, شادمانی از سرکوب و اعدام مخالفان حکومت اسلامی, همکاری اطلاعاتی با این حکومت و ترور شخصیت را محصولِ شرایط روز ارزیابی کرد و خود و سازمانِ اکثریت را فرزند زمانه‌ی خود خواند و گفت: "اولاً قبل از اینکه احساس شرم داشته باشم، در آن‌جا که موضوع تعهدات ما به نهضت و مردم مطرح است، من نه تنها احساسِ سرافکندگی نمی‌کنم، بلکه توصیه من به شما این است که سرتان را بالا بگیرید."
در همان کنگره داود، یکی از اعضای قدیمیی اکثریت، و زندانی دو رژیم شاه و خمینی، اما احساس دیگری داشت: "... من در سال ۶۰ دستگیر شدم و به زندان رفتم، وصیت‌نامه‌ام را برای رفیق (...) فرستادم. در آن وصیت‌نامه نوشته بودم: که شعارِ من "شکوفایی جمهوری اسلامی" و پیروزی سازمان است. من الان خجالت می‌کشم. در زندان مرا نه زندانبان قبول داشت (می‌گفت که سلول های وجودِ تو جاسوسی و کمونیستی است) نه آن‌هایی که بر "سر موضع" بودند با من غذا می‌خوردند. من خجالت می‌کشم. بعد از هفت، هشت ماه نامه‌ای از زندان به جمهوری اسلامی (مقامات زندان) نوشتم، که من چرا باید در زندان باشم؟ من ده پانزده سال سابقه کار دارم. تحصیلات عالی دارم. بگذارید شب‌ها زندانی باشم و روزها کار کنم. به کارخانه رنگ‌رزی رفتم و دستگاهِ رنگ‌رزی را که قبل از انقلاب نصب کرده بودم راه انداختم. من خجالت می‌کشم. من از زنم، از بچه‌ام، از همه به خاطرِ کارهایم خجالت می‌کشم...".
٣- نگاه کنید به مصاحبه فرخ نگهدار با صدای امریکا
www.negahdar.net
۴- فرخ نگهدار, آقای خامنه‌ای! فردوست‌ها از شما آریامهر می‌سازند, تارنمای ایران امروز, ۱۲ ژانویه ۲۰۱۰
www.iran-emrooz.net
۵- برخی از منابع:
- نقی حمیدیان, سفر بر بال های آرزو, انتشارات آرش (سوئد)
- اتابک فتح الله زاده, خانه دایی یوسف, نشر باران, چاپ دوم سال ۲۰۰۲
- مهدی اصلانی, کلاغ و گل سرخ, انتشارات آرش, تابستان ۲۰۰٨
- مسعود نقره کار, قبیله ی من (رمان), نشر نارنجستان (لس انجلس), سال ۲۰۰۵
- عبور از بحران, خاطرات هاشمی رفسنجانی, به کوشش یاسر هاشمی, نشر معارف انقلاب
- علی اکبر شالگونی, آقای نگهدار، اشتباه میکنید، شما هیچ نیاموخته اید! (بخش اول و دوم), سال ۲۰۰۷
www.roshangari.net
- فرخ نگهدار, علی اکبر شالگونی عزیز! جهت اطلاع می نویسم, (بخش ۱ و ۲), سوم ژانویه و چهاردهم مارس ۲۰۰۷, تارنمای روشنگری
- علی اکبر شالگونی, آقای نگهدار توضیح تان روشنگر بود, ۲۶ ژانویه۲۰۰۷, تارنمای روشنگری
- علی اکبر شالگونی, باز هم تحریف تاریخ توسط اکثریت, ۲۲ فوریه ۲۰۰۹, تارنمای روشنگری
- فرخ قهرمانی, عذر بدتر از گناه, نوزده ژانویه سال۲۰۰۷, تارنمای روشنگری
- علی اکبر شالگونی, جرقه ای از دوزخ, بیستم دسامبر سال۲۰۰۶, تارنمای روشنگری
(برای خواندن این مقاله ها به لینک زیر مراجعه کنید:
www.roshangari.net
۶- نقی حمیدیان, سفر بر بال های آرزو , انتشارات آرش (سوئد)
۷- اطلاعیه سازمان چریک های فدایی خلق، ۵ بهمن ۱٣۵٨
٨- "کتابِ کنگره" اول سازمان اکثریت.
۹- مهدی اصلانی, کلاغ و گل سرخ, انتشارات آرش, تابستان ۲۰۰٨
۱۰- فرخ نگهدار, مصاحبه با آرش (پاریس), شماره ۹۷
(به اعتراف هم سازمانی های منصور غبرایی, او خلاف میل باطنی اش به وقت فرستادن اش به اوین, حلقه نامزدی اش را از دست در آورد و رفت و....)/ نگاه کنید به کتاب کنگره اکثریت.
۱۱- کار شماره ۱۱۶ تاریخ دهم تیرماه ۶۰ به مناسبت انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی
۱۲- کار شماره ۱۲۲ مرداد ۱٣۶۰
۱٣- عباس, یکی از شرکت کننده‌گان در کنگره, به نقل از اسناد کنگره اول اکثریت
۱۴- همانجا
۱۵- در ارتباط با سیاست تواب سازی که سازمان اکثریت سیاست ارشادی می‌خواند, کار شماره ١٢٢- ٢١ مرداد ۶۰
۱۶- نشریه ی کار شماره ی ۱۴۷ بهمن ماه ۱٣۶۰
۱۷- مهدی فتا‌پور، کتاب کنگره ,کنگره ی اولِ اکثریت
۱٨- مجید عبدالرحیم‌پور، از قدیمی‌ترین اعضای رهبری ی فداییان، از جمله کسانی بود که در آن دوران اصرار بر انحلالِ در حزب توده را داشت. کتاب کنگره, کنگره اول اکثریت.
۱۹- کار اکثریت شماره ۱۴۰ بیست و پنجم آذرماه ۶۰ مصاحبه با فرخ نگهدار
۲۰- "اعدام دو سرمایه دار بزرگ", کار اکثریت, شماره ١١٨ (۲۲ تیر ١٣٦٠).
۲۱- .در راتباط با رای دادگاه امیر انتظام کار شماره ١١٤ ۲۷ خرداد.
۲۲- کار اکثریت, شماره ۱۱٨, ۲۴ تیر ماه ۱٣۶۰ و شماره۱۲۱ , چهارم مرداد ۱٣۶۰
۲٣- همانجا
۲۴ و ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ و ۲۹- - اتابک فتح الله زاده, خانه دایی یوسف, نشر باران, چاپ دوم سال ۲۰۰۲
۲٨- فرخ نگهدار در مصاحبه با آرش (پاریس),
٣۰- "کار" اکثریت, شماره ۱۵۰ (۵ اسفند ١٣٦٠) و کار" اکثریت شماره ۱٣۲ (٢٩مهر ١٣٦٠).
٣۱-. کار اکثریت, شماره ٤ دوره دوم (خرداد ١٣٦٣ ) .
٣۲- پیام نوروزی فرخ نگهدار به مردم ایران ], نوروز ۱٣۶۴ , کار اکثریت , دور دوم ,شماره ۱۴ , فروردین سال ۱٣۶۴


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست