سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

غزل


اسماعیل خویی


• ای خدا! در مانده ام تا چون کنم:
جز که دل را هفت دریا خون کنم.

عشق آید سوی من همراهِ مرگ:
این میان، در مانده ام تا چون کنم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱٨ دی ۱٣٨۹ -  ٨ ژانويه ۲۰۱۱


 "داد جاروبی به دست ام آن نگار
گفت کز دریا بر انگیزان غُبار!"
مولوی



ای خدا! در مانده ام تا چون کنم:
جز که دل را هفت دریا خون کنم.

عشق آید سوی من همراهِ مرگ:
این میان، در مانده ام تا چون کنم.

تا برانم مرگ را ، کو آن توان
که نظامِ دهر را واژون کنم؟

ور برانم عشق را، با دستِ خویش
لیلی ی خود را به جان مجنون کنم.

مشکلی دارم که هر چه بیشتر
کاوم اش ، دشواری اش افزون کنم.

سهل تر بود ار که جاروب ام به دست،
خواهم اقیانوس را هامون کنم!

ای خدا! هستی اگر در آسمان،
بر زمین ، با من بفرما چون کنم؟

سی ام اکتبر ۲۰۱۰،
بیدرکجای لندن

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست