سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

معنای برگ
برای فروهرها، مختاری و پُشته‌ی کشته‌ها


ناصر کاخساز


• هرپاییز دوباره به شاخه‌ی خاطره می‌آویزم‌ات
و تو با دست‌های گشوده به سوی پنجره
باز از درخت می‌افتی
و برگی از قلب تو در سینه‌ام کنده می‌شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ آذر ۱٣٨۹ -  ۹ دسامبر ۲۰۱۰


 هرپاییز دوباره بر دست‌های باد می‌نشینی
و صدایت پیچیده در هاشور مفخّم باران
گوش‌های پنجره را تیز می‌کند

برگ، قربانی هنر پاییزی
در قلب این همه رنگ و زیبایی
زندگی را به مرگ هدیه می‌دهد
و تو که معنای برگی
با تارهای برهنه‌
بر سردی سخت زمین، نام درخت را نقر می کنی
و در گودی واژه‌ها فرو می روی
{ماننده قطره که
در تراکم منتََزَع باران
غرق می‌شود}
چه تابوت مفخّمی!

هرپاییز دوباره به شاخه‌ی خاطره می‌آویزم‌ات
و تو با دست‌های گشوده به سوی پنجره
باز از درخت می‌افتی
و برگی از قلب تو در سینه‌ام کنده می‌شود

من از باران
تو را می‌پرسم،
باران
با جوی‌های کوچک جان‌اش
از مرز کشور پاییز می‌گذرد
و معنای برگ را به دریا می برد.


ناصر کاخساز
پاییز ۱٣٨۹
nasserkakhsaz.blogspot.com


 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست