سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جنگ با اشباح


فیروز نجومی


• نفی حکومت شریعت و ولایت، امروز نه از گفتمان چپ میگذرد و نه از گفتمان لیبرال دمکراسی، بلکه از باور به اصل اراده آزاد فرد و جمع بعنوان بنیاد جامعه عبور میکند. تنها اراده ی آزاد است که ثبات و آرامش را برای کسب سعادت و نیکبختی فراهم میآورد. به عبارت دیگر، با تکیه بر اصل باور به اراده ی آزاد است که میتوان بند و زنجیر شریعت را از هم گسست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۷ مهر ۱٣٨۹ -  ۹ اکتبر ۲۰۱۰


آنچه در گفتمان چپ و لیبرال دموکراسی و تمامیت خواهان، مشترک است، عدم تناسبی است که با شرایط جامعه ی اسلامی دارد. یکی برغم افول کمونیسم و از هم گسیختگی حزب لنین و استالین و احزاب پیرو آنان در سراسر جهان، و ظهور "کمونیسم سرمایه داری،" در چین بر آن است که آنچه جامعه ایران درگیر آنست جنگ طبقاتی است، جنگ کارگران است علیه سرمایه داران. دیگر مهم نیست که این سرمایه دار و کارگر، همان کارگر و سرمایه دار قرن نوزدهمی که مارکس در باره آنان سخن رانده است، نیست. باین معنا از بورژوازی و کارگر نظام اسلامی نمیتوان انتظار داشت که همانند یاران شان در اروپای قرن نوزدهم بر دوش خود جهان را از زیر یوغ نظم الهی و سلطه ی سنت، خارج و رها سازند. چرا که دین و باور به اصل و اصول شریعت از بروز تضاد و خصومت های طبقاتی جلوگیری مینماید. اشتراک در باور به شریعت دو طبقه ی متخاصم و متضاد، را با یکدیگر اگر متحد نساخته باشد بر دشمنی آنان با یکدیگر نیز نیفزوده است. هم اکنون نشانی بر وجود مبارزه کارگری نه برای منافع صنفی و اقتصادی بلکه برای کسب قدرت سیاسی در دست نیست. غیبت کارگران را در جنبش سبز نباید انکار نمود. حداقل باید پذیرفت وقتی دین ابزار قهر و قدرت را در انحصار خود در میآورد و ثروت و سرمایه را در اختیار خود میگیرد، جامعه را بر اساس ذوق و سلیقه و یا گفتمانی که به آن باور دارد تغییر میدهد. یکی از ویژگیهای حکومت ولایت آن بوده است که توانسته است خود را با شرایط تطابق دهد. سر از اعصار کهن بیرون در آرد و به زمان معاصر، زمان تکنولوژی به پیوندد.

امروز حکومت دین گفتمان مبارزه طبقاتی را بخشی از گفتمان دینی خود میداند. چرا که حکومت دین، اساسا جامعه را تغییر داده و دگرگون ساخته است، و ملت ایران را به "امت اسلام" تبدیل نموده و سرمایه داران و کارگران، غنی و فقیر در نمازهای جماعت در پشت سر امام جمعه در کنار یکدیگر قرار میگیرند. یعنی که همزیستی طبقاتی را جانشین جنگ طبقاتی ساخته است. در رژیم دین، شریعت اسلامی است که نظم و انضباط اجتماعی و نظام قانونگذاری، اجرائی ، قضایی، امنیتی و انتظامی را شکل بخشیده و سامان دهد. حجاب یک حکم شرعی است که با اجباری ساختن آن رژیم توانسته است جامعه ای یکسان و یکدست و یک رنگ بوجود آورد. واقعیت این است که باور به شریعت مرزهای طبقاتی را در هم نوردیده و آنرا مخدوش و متزلزل ساخته است

اگر آمریکا رهبری نظام بورژوازی را به عهده گرفته و از آن دفاع میکند، نمیتوان مبارزه ی حکومت دین بر علیه سلطه آمریکا را در سی سالی که گذشته است نا دیده گرفت. بعبارت دیگر، از همان آغاز گروه ها، سازمانها و احزاب چپی در زمینه مبارزه با امپریالیسم مواضعی مشترک با رژیم دین داشته اند و در واقعیت نیز در کنار آن قرار گرفتند. رژیم دین نیز موقتا یعنی تا آنجایی که در خدمت برقراری نظام ولایت قرار میگرفتند به آنان فرصت زیستن اهدا نمود. پس از آن بگیر و ببند بود و حذف و نابودی. که «اسلام ناب محمدی آمریکا ستیز» سر و سری با مارکسیست های خدا ناشناس و بدون طهارت، ندارد. هم اکنون نیز گفتمان مبارزه طبقاتی و ارتباط آن با مبارزه ضد امپریالیستی، گروه های چپ را کم خطر و یا اصلا بی خطر برای رژیم، ساخته است.

بنابراین نباید دچار تعجب بود که گفتمان چپ بیش از گذشته با جامعه بیگانه و غریبه مانده است زیرا که با ا شباح طبقات بورژوازی و کارگری روی در رو قرار گرفته اند. این بدان معنا نیست که مقاومت و قهرمانی افراد انقلابی را که بدست رژیم دین قربانی شده اند نادیده بگیریم. واقعیت آن است که ستیز و خصومت با آمریکا برای رژیم دین دارای همان معنا و مفهومی نبوده است که برای نیروهای چپ داشته است. رژیم دین همه جا یقه ی آمریکا را می چسبد و در همه ی زمینه ها قدرت جهانی اش را به چالش میکشد، که ملت را به امت تبدیل نموده و نظم و انضباط شریعت را در داخل برقرار و مستحکم سازد. بعبارت دیگر، اگر گرانی است و بیکاری، اگر فقر هست و عقب ماندگی، نه نظام سرمایه داری و استعمار خارجی بلکه حکومت دین و مدیریتی که بر اساس شریعت اسلامی بنیاد نهاده شده است، باید مسئول دانست. در گفتمان چپ دین در شکل بخشیدن به جامعه نقشی مهمی اجرا نمیکند، این ساختار زیربنایی جامعه است که نیروهای پیشرو را از نیروهای ارتجاعی جدا میسازد. بزبان دیگر گفتمان چپ، گفتمانی است که به زمانهای دور به زمان حکومت جهانی کمینترن، تعلق دارد. حتی چین و تحولاتی که در آنجا بوقوع پیوسته است، نظر چپ های انقلابی ایران را بخود جلب نمیکند. این نیروی سرمایه داری است که چین کمونیست فقیر و عقب مانده را به دومین اقتصاد روی زمین تبدیل نموده و بزودی بر روی دست آمریکا نیز بلند خواهد شد. در ایران در دفاع از شریعت و نظام ولایت است که میزنند و میکوبند و میگیرند و تجاوز میکنند، خون میریزند و بعنوان «محارب» بدار مجازات میآویزند. با این وجود چپ های انقلابی کمر مبارزه با سرمایه داری را سفت تر از همیشه بسته و به دفاع از منافع کارگران برمیخیزند.


از طرف دیگر، لیبرال دموکراسی نیز از همان گفتمانی بهره بر میگیرد که رژیم دین نیز بر آن بنیاد نهاده شده است. تمرکز و تمامیت ملت بهر قیمتی. البته لیبرال دمکرات ها ترجیح میداند که خود به حفظ تمامیت ایران به پردازند. اما آنچه لیبرال دمکرات ها را در کنار رژیم دین قرار میدهد اینست که مشترکا از اراده ی آزاد دچار وحشت میشوند. در قاموس آنها مگر میتوان از "خود مختاری" سخنی راند. هیچ چیز بیشتر از خود مختاری نگران کننده نیست. خود مختاری یعنی تجزیه طلبی. یعنی جدا ساختن اجزاء لایتجزای مام وطن. وطن مادری را شقه کردن. در حالیکه چپ ها با اشباح بورژوازی و سرمایه داری به جنگ و ستیز بر میخیزند، لیبرال دمکرات ها با اشباح تجزیه طلبان و "ملت سازان " کمر به مبارزه بسته اند. برای لیبرال دمکرات اگر کدخدا، بخشدار، شهردار، فرماندار و استاندار از مرکز تعیین نشود، تمامیت ملی را نمیتوان حفظ نمود؟ چگونه میتوان نظم و انضباط و امنیت یک ده یا بخش و یا شهر و استان را به مردم و خواست مردم واگذار نمود. مثلا چگونه میتوان مردم کردستان و یا آذربایجان و یا خراسان و کرمانشاه را آزاد گذارد که شهردار و یا استانداران و یا نمایندگانی را بر گزینند که امور قانونی و اجرایی آنان را فراخور حال محل و یا ایالت، مدیریت نمایند. همانگونه که نمیتوان به اراده آزاد فرد اعتماد داشت به اراده آزاد جمع نیز نمیتوان اطمینان نمود. هر دو به هرج و مرج و جدایی و تجزیه کشیده میشوند.

ظاهرا لیبرال دمکراتها وحشتی از اراده ی آزاد فرد ندارند. حال آنکه سلطه بر و کنترل اراده ی آزاد موجودیت حکومت شریعت را توجیه میکند. بعنوان مثال تنها حجاب که یکی از احکام شرع است، میتواند امنیت اخلاقی و عفت و عفاف و پاکدامنی جامعه را حفظ نماید. اگر فرد بحال خود وا گذارده شود وا مصیبتا خواهد شد. لهو و لعب، تفریح و سرگرمی، طرب و رقاصی، بار و مشروب و کاباره و لذت طلبی. بدتر از همه اختلاط و نزدیکی و معاشرت بین زنان و مردان، دختران و پسران، سخت نظام ولایت را سراسیمه میسازد. بعبارت دیگر، اگر رژیم دین قدری به اراده ی آزاد انسان اعتماد میکرد و به ماهیت آن با نظر بلندتری میاندیشید، لیبرال دمکراسی میتوانست براحتی در کنار رژیم دین قرار بگیرد. چرا که نمیتوان رژیم دین را متهم به قصور در حفظ تمامیت ملی نمود. هرگونه ابزار قهر و قدرت و خشونت را بکار گرفته است تا یگانگی سرزمین ایران را حفظ نماید، از بمباران گرفته تا برپا داشتن محاکمات صحرایی و جوخه های مهیب اعدام، تا کشتار در زندانها و قتل های زنجیره ای و غیر زنجیره ای. البته لیبرال دمکرات ها بر آنند که آنها هرگز برای حفظ تمامیت ملی دست به خشونت نمیبرند. باین منظور گفتگو و صلح و مسالمت را ترجیح میدهند.

بزبان دیگری، بلحاظ گفتمانی، چپ و لیبرال دمکرات میتوانند متحدین خوبی برای رژیم دین باشند. چون چپ نمیتواند علیه رژیم برخیزد بدون اینکه در کنار آمریکا و امپریالیسم قرار نگیرد. لیبرال دمکرات ها نیز نمیتوانند در صورت تجاوز به حکومت شریعت، همراه رژیم دین در سنگرهای مشترک به دفع دشمن نپردازند. در واقع اگر رژیم دین بر عقل محاسبه گر، رها از جزم های دینی تکیه میکرد، نه تنها در اصلاح طلبان بلکه در چپ ها و لیبرال دمکرات ها متحدین خوبی را میتوانست بیابد. مسلم است که با حمایت آنها بهتر میتوانست به گسترش امت اسلامی بپردازد و نظم و انضباط شریعت را توسعه و تداوم بخشد. چرا که در گفتمان چپ و لیبرال دمکرات ها ما با اشباح روی در رو قرار گرفته ایم نه با یک واقعیت انکار ناپذیر. دین و شریعت اسلامی ست که جامعه را به انحطاط و تباهی کشانده است. در زمانیکه دین بر مسند قدرت جلوس نکرده بود، در روح و فرهنگ و راه و روش مردم رخنه و موذیانه سد عظیمی بر سر رشد و نمو اراده ی آزاد مردم بنا نمود. زمانیکه زمام امور را بدست گرفت از سلطه شریعت بهره بر گرفت که اراده ی آزاد را هرچه شدیدتر سرکوب نماید. تنها جامعه ای که مردم آن از اراده ی آزاد محروم ، و به تعصب و تبعیض خو گرفته باشند، مشتاق حفظ تمامیت ملی هستند. بنابراین، نفی حکومت شریعت و ولایت، امروز نه از گفتمان چپ میگذرد و نه از گفتمان لیبرال دمکراسی، بلکه از باور به اصل اراده آزاد فرد و جمع بعنوان بنیاد جامعه عبور میکند. تنها اراده ی آزاد است که ثبات و آرامش را برای کسب سعادت و نیکبختی فراهم میآورد. به عبارت دیگر، با تکیه بر اصل باور به اراده ی آزاد است که میتوان بند و زنجیر شریعت را از هم گسست. این اراده ی آزاد است که بنیاد برابری و عدالت قرار میگیرد بدون آنکه گوناگونی ذاتی، محلی و قومی را نادیده انگارد. دین و شریعت از یکطرف و گفتمان چپ از دیگر سو ما را به اراده ی آزاد مشکوک و مردد ساخته است. یکی آنرا تحت عنوان گرایش بورژوازی سرکوب میکند دیگری بخاطر تضاد و خصومت با شریعت اسلامی. زمان آن رسیده است که از جنگ با اشباح باز ایستیم و به آنچه ولایت برانداز است بیاندیشیم.

فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست