سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

درسهایی از حوادث اخیر آذربایجان


مریم اصلانی


• حوادث اخیر نشان دادند که چاره راه نه افراط است و نه تفریط (نتیجه بدیهی که برای چند هزارمین بار استخراج می شود). نه سخن گفتن حماسی از نژاد پاک آریا و پارسی دیدن همه کس و همه چیز راه حل است و نه پشت پا زدن به هرچه ایرانی است و شعار علیه اقوام مختلف و گاه اساسا بی ارتباط با موضوع اعتراض ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۵ خرداد ۱٣٨۵ -  ۲۶ می ۲۰۰۶


حوادث جاری در آذربایجان، برای همه کسانی که به مسائل ایران توجه دارند، حاوی درسهای مهمی است. در این نوشته کوتاه هدف اشاره به چند مورد از اینهاست. اما قبل از آن اشاره به چند نکته ضرورت دارد. من در حد وسع خود تلاش کرده ام تا اخبار و تفاسیر را دنبال کنم و مطمئنا موفق به مطالعه همه آنها نشده ام. بنابراین نوشته حاضر جامع و شامل نیست.
 
درسهایی که باید آموخت
۱. اعتراضات هفته های اخیر را نمی توان و نباید محدود به مطلب طنز و کاریکاتور روزنامه ایران نمود. من به عنوان یک ایرانی ترک زبان علی رغم آنکه از کاریکاتور مزبور خشمگین و آزرده شدم اما به هیچ وجه با دستگیری کاریکاتوریست و توقیف یک روزنامه موافق نیستم و خواستار آزادی کاریکاتوریست و انتشار روزنامه ایران می باشم. این به معنای عفو است نه بی اهمیت جلوه دادن آن مطلب.
در واقع اعتراضات را باید فوران خشمی دانست که از چندین دهه قبل به این سو انباشته شده است: نگاهی اجمالی به محتوای برنامه های رادیویی و تلویزیونی و مطبوعات و کتب منتشره و بعضی سایتهای اینترنتی گویای گوشه یی از حجم توهین و تحقیرهایی است که تحمل می کنیم. اما چرا اعتراضات در این مقطع رخ دادند؟
در این باره به چند نکته می توان اشاره کرد: شاید نسل امروزی اقوام به اندازه نسلهای سابق تاب تحمل محرومیت و تحقیر را ندارد و از طرف دیگر آنان نسبت به نسلهای سابق اطلاع بیشتری از مفاهیمی مانند دموکراسی و آزادی و... دارند. این نکته می تواند توضیح دهد که چرا عمده فعالان قومی مثلا آذربایجانی جوانان دانشجو می باشند. بنابراین اعتراضات و مطالبات را نباید به یک کاریکاتور و طنز محدود دانست.
 
۲. این حوادث، شاید معادل یک دهه کار فرهنگی و تبلیغاتی، هویت قومی در آذربایجان (در سراسر این نوشته لفظ آذربایجان به استانهای فعلی آذربایجان محدود نبوده و شامل مناطق شمالغرب و ترک نشین است) را برجسته و مهم نمود. هویتی که گمان می رود ضعیف بوده یا تضعیف شده بود. بنابراین گویی، پس از این حوادث باید از منظر دیگری به قضایای ایران و آذربایجان نگریست.
 
٣. در ادامه نکته فوق، حادثه اخیر را می توان، از لحاظ تأثیرگذاری، همچون یازده سپتامبر، در مقیاس کوچکتر یا ۱۱ سپتامبر ایران خواند. پس از این وقایع، چه فعالین قومی و حکومت اسلامی و چه گروههای مخالف و معارض و اصلاح طلب، نمی توانند بی توجه به وقایع مسیر خود را ادامه دهند و ناگزیر از اتخاذ موضعی در این عرصه اند.
 
۴. حوادث اخیر اگر در پرتو حوادث دیگر نقاط قومی ایران در یکسال اخیر نگریسته شوند (هر چند که هر کدام علل و دلایل متفاوتی می توانند داشته باشند)، معلوم می شود که کشور را صرفا از نظر روشنفکران مرکز نشین نمی توان مطالعه کرد و آنگاه تجویزات خود را کامل و بی نقص دانست. در واقع اگر ایران را فردایی باشد، باید که با اجماع و اجتماع نخبگان و صاحبنظران همه مناطق ایران و از طریق مفاهمه و مکالمه به دست آید. از منظر حکومتی نیز برای رسیدن به شکوفایی، استقرار دموکراسی واقعی و باثبات، گوش سپردن به آرا و صداهای حاشیه نشین واجب و لازم است همچنین روشنفکران و اصلاحگران و اصلاح طلبان، اگر از این منظر به حوادث بنگرند در آن فرصتهایی میتوانند ببینند:
 
اولاّ این اتفاقات، نکات و نقاطی را که از چشم انداز آنان مخفی بود آشکار ساخته و در افقشان پدیدار نمود، لذا تصویری دقیق تر و کامل تر از جامعه ایرانی کسب کنند.
ثانیا- معلوم شد که نیروهای بالقوه یی وجود دارند که در تأمین و تحکیم دموکراسی به کار آیند. البته در استفاده از این نیروها باید از ذکاوت واحتیاط برخوردار بود.
 
۴. حوادث اخیر نشان دادند که چاره راه نه افراط است و نه تفریط (نتیجه بدیهی که برای چند هزارمین بار استخراج می شود). نه سخن گفتن حماسی از نژاد پاک آریا و پارسی دیدن همه کس و همه چیز راه حل است و نه پشت پا زدن به هرچه ایرانی است و شعار علیه اقوام مختلف و گاه اساسا بی ارتباط با موضوع اعتراض. البته نمی توان انکار کرد که در هر تجمعی گاه احساسات جمعی از حالت رفتار حسابگرانه خارج می شود و مطالبی مطرح می شود که در حالت عادی مقبول نیست همچنین همه افراد نظر واحدی ندارند و می کوشند اجتماعات را به سمت اهداف خود سوق دهند. این امر را در تحلیل حوادث نباید از نظر دور داشت و همه معترضین را به یک چشم و دارای یک ایده دید . راه حل درغالب اوقات بینابین است؛ وحدت در کثرت و کثرت در وحدت. قبول کثرت و در عین حال تأکید بر نقاط اشتراک و قبول وحدت در عین پذیرش آزادی و فضای لازم برای بروز و حضور کثرت ها.
 
۵. یافتن این نقاط بینابین کار سهل و ساده یی نیست و لازم است روشنفکران و اهل نظر در این ساحت به مداقه و تأمل بپردازند.
 
۶. باز نبودن فضای فرهنگی و مدنی کشور، می تواند راه را برای رادیکالیسم هموار کند. در فضای باز امکان طرح و نقد آرا و عقاید وجود دارد و از این رو بسیاری از عقاید افراطی و ناصحیح می توانند نقد و تحلیل شوند و راه حلهای عقلی ارجحیت یابند اما در فضای بسته و تنگ، گروهها و آرا رادیکالیزه می شوند و عرصه برای گفتگو و تحکیم دموکراسی تنگتر می گردد.
 
مریم اصلانی اردبیلی - دانشگاه تهران


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست