سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به نام عبدالله... به کام لیبرال ها
جوابیه ای برای هوشنگ ماهرویان


غزال طبری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۱ شهريور ۱٣٨۹ -  ۲ سپتامبر ۲۰۱۰


یادم می آید در صحنه ی مرگ حلاج هنگامی که همه به حلاج سنگ می زنند شبلی نیز به حساب مرافقت با جمع گلی به سمت حلاج می اندازد .حلاج از انهمه سنگ هیچ اه نکرده بود از گل اهی میکشد.
از او میپرسند چرا؟
جواب میدهد"بر انها که نمیدانند حرجی نیست .دردم از انست که میداند که نباید انداخت."

آقای ماهرویان میدانم شما خودتان زمانی چپ بوده اید. اینکه خشم شما از چپ ریشه در چه دارد سوالیست که شما و فقط شما میتوانید به آن جواب بدهید. چیزی که واضح است اینست که شما از جنبش ارمانخواه چپ کنار کشیده اید وحالا که باز پویایی حرکت چپ را در ایران میبینید عصبانی شده اید. انگار این حقیقت که چپ در هیچ کجای دنیا نمیمیرد چنان شما را عذاب میدهد که به سبک روزنامه کیهان تصمیم به تخریب آن بزنید. گرچه چپ قطعا احتیاجی به حمایت یا تایید شما ندارد بر خود میدانم بنویسم تا روایت های اینچنینی از تاریخ بی جواب نمانند .برای این نیست که مجاب شوید که نمیشوید... . اگر مینویسم برای اینست که نمیخواهم کسی دهسال بعد که آرشیوها را میخواند نوشته های کج اندیشانه تنها بازتاب ارمانخواهان ما باشند. اگر کسی از آن جوانان آرمانخواه امروز زنده بود... شاید اگر کشته و پراکنده نشده بودند. شاید اگر زندگی مهلتشان میداد تا به پنجاه سالگی برسند، بیشتر تجربه کنند. بیشتر ببینند و بیشتر بخوانند، خودشان به شما جواب میدادند. اما آن جوانان دیگرنیستند و بر گردن ما چپ جدید است که در دادگاه ناعادلانه شما، به نام عدالت از شرافت رفقایمان دفاع کنیم.
مقاله شما را واقعا نمیتوان مقاله ای تاریخ نگارانه دانست. چیزیست در حد یک نوع درگیری شخصی و انتقام کشی با چپ ها که دوستان بسیار خوب و دقیق جواب بند بند آن را داده اند.
دلم میخواهد از جنبه دیگری به مقاله شما نگاه کنم. اولین سوالی که از شما دارم برمیگردد به قضیه کشتن عبدالله پنجه شاهی و رابطه عاشقانه اش با ادنا. سوال من اینست اقای ماهرویان: اگر ادنا، ادنا نبود..اگر زیبا و قد بلند نبود. اگر از خانواده خوبی نیامده بود. اگر دختر جوانی بود با قدی کوتاه که از شهرستانی دور دست و از خانواده ای فقیر امده بود تا به جنبش بپیوندد اگر اسمش به جای ادنا، دختر بس خانم بود... اگر... اگر ... اگر... شما در باره چه مقاله مینوشتید؟ شرمم میاید از بیان این مطلب. شرمم میاید از برخورد اینقدر سکسیستی و کلاسیستی شما... چطور ممکن است در یک مقاله با ادعای تحلیل یک جریان سیاسی شما یک صفحه تمام را به توصیف ظاهر ادنا بپردازید؟
کشتن عبدالله پنجه شاهی اشتباه بدی بود. اشتباهی شاید نابخشودنی. تصمیمی غلط به دلیلی غلط. نه فقط به خاطر نفس کشتن عبداالهه بلکه به خاطر اینکه ابزاری دست زرد نویسان داد تا هر بار که میخواهند جنبش اقلیت فدایی را نقد کنند از ان به عنوان شمشیر استفاده کنند. ادبیات پرسوز و گداز شما که ادبیات مجله های خانوادگی را تداعی میکند، بسیار دور است از انچه نقدی سازنده برساختار جنبش بتوان قلمداد کرد. از وقتی مازیار بهروز از قتل پنجه شاهی سنگی ساخت تا ان را به سمت جنبش چپ بیاندازد، بقیه قلم به دستان مزدبگیر هم برای اینکه از رقابت عقب نمانند قتل پنجه شاهی را تبدیل به بهانه ای برای کوبیدن جنبش اقلیت کردند. مازیار بهروز تکلیفش معلوم است، شما که این ادم ها را دیده اید. شما که میشناخته ایدشان دیگر چرا؟

شما از مرگ پنجه شاهی صحبت میکنید اما یادتان میرود از ۷۵۰۰ تا زندانی و شکنجه شده درزندان شاه در همان زمان صحبت کنید.
شما از ادنا چند پاراگراف صحبت میکنید اما از اینکه ادنا چطور مرد صحبت نمی کنید. از اینکه ادنا به پیکار ملحق شد و در یک خانه تیمی کشته شد، از اینکه ادنای تیزهوش شما تا لحظه اخر معتقد به خانه های تیمی و مبارزه چریکی ماند صحبت نمی کنید.
می توانید برای عبدالله عزاداری کنید. برای از دست دادن دوستی جوان که مرگش یکی از تلخ ترین اشتباهات جمعی ارمانخواه بود. ما چپ ها در طی سالها خوب طعم از دست دادن دوستان را یاد گرفته ایم. چیزی که من نمیفهمم قرار دادن مرگ عبد الله به عنوان نقطه عطف و مرکز تصمیمات و راهکار سازمان فداییان اقلیت است
مبنای قرار دادن یک تصمیم غلط برای قضاوتی جانبدارانه در مورد یکی از مهمترین جریانات سیاسی، جدا کردن جریان سیاسی ازکانتکست اجتماعی زمانه اش، لجن ما ل کردن جریان سیاهکل بدون تحلیل درست تاریخی اجتماعی و تقلیل آن از حرکتی ارمانخواهانه (هر چند در جای خود قابل نقد) به بازی ای بچگانه است. شما در سال ۲۰۱۰ در جای دیگری از دنیا نشسته اید و جریانی را که در زمانی دیگر و در ساختار تاریخی اجتماعی متفاوت اتفاق افتاده از موضع دانای مطلق نقد میکنید.
شما میتوانید وبلاگی شخصی داشته باشید که در ان هر چه میخواهید بنویسید. اما هیچ چیز به شما حق تحقیر جریانی سیاسی که باید در بعضی موارد حتی مقابل بعضی اتهاماتش جوابگو باشید را از یک تریبون عمومی نمیدهد. اقای ماهرویان، حقیقت این نیست که شما با متهم کردن این جریان میخواهید خودتان را از جوابگویی به شبهات گذشته بری کنید؟
شما نمیتوانید، در یک تریبون عمومی مادرپنجه شاهی را پیرزنی احمق وصف کنید و پیرو جو زمانه که با شنیدن کلمه رفیق بچه هایش را قربانی میکرد تا احترام ببیند. می دانید که در ساختار ایران اگر مادر پنجه شاهی جلسات روضه میرفت خیلی بیشتر احترام داشت. پس لطفا دست از دلسوزی های مزورانه برای مادر و خواهران پنجه شاهی که مشتی احمق نشانشان داده اید بردارید. واقعا که نگاهتان در جای جای مطلب به جنس زن چه امیخته با نشانه های مردسالاری سنتی و برخوردتان با تصمیم یکسان خواهران پنجه شاهی و ادنا که از طبقه اجتماعی متفاوتی برخاسته اند چقدر نابرابر است. نگاهی دوباره به نوشته تان بیاندازید. حقیقت این نیت که شما برای ادنا به خاطر طبقه اجتماعیش احترام بیشتری قائلید و خواهران عبدالله را دقیقا به دلیل طبقه شان فاقد اراده شخصی برای تصمیم گیری میدانید؟
میگویید باید به خاطر گروهبان کشته شده در سیاهکل معذرت بخواهیم . دارید چی را تقسیم میکنید؟ گناه ها را؟ می دانید گروهبان سیاهکل نماد قدرت حکومت دیکتاتوری مرکزیست؟ صحبت از معذرت خواهی اگر باشد میخواهید طرف صاحبان قدرت بایستید؟ اگر صحبت معذرت خواهی باشد، امثال شما باید از ما معذرت بخواهند، پیوسته و قرنهاست که صاحبان قدرت که پشتشان ایستاده اید حلاج ها را بر دار کرده اند، جیوردانو برونوها را سوزانده اند. مزدکیان را زنده لای دیوار گذاشته اند... کدام یک از ما باید معذرت بخواهد؟ فقط فرق ما با شما اینست که شما همیشه طلبکارید. دل ما برای پسر چهارده ساله ای که حتی نمیدانست اسلحه چیست و در جبهه کشته شد هم میسوزد. ما نمیتوانیم با تحقیر از انسان حرف بزنیم. چرا که انسان را پاس میداریم و برای انسان بودن و انسان ماندن است که میجنگیم. و میمیریم. شما به ادمهایی که یک زمانی دوستانتان بوده اند و به راهشان اعتقاد داشته اید، به ان میم جوان که آرمانخواهی که زمانی خودتان بوده اید هم احترام نمیگذارید. چقدر اسان آرمانگرایی آدمهایی که جان برسر ارمان نهادند را حقیر میکنید تا لیبرال مسلکی میان مایه خودتان را توجیه کنید. اقای ماهرویان ... . آرمانگرایان نمرده اند هرگز هم نمی میرند. شما بی آرمانان اما قرنهاست که مرده اید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست