سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دیوارها


مودب میرعلایی


• دیوارش چونان ابر آفتاب گرفته
گرم و نرم
تو را تا سنگفرش رویا می برد
تا شوق اسبان هیاهو ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ مرداد ۱٣٨۹ -  ۹ اوت ۲۰۱۰


 دیوارها
منظور از دیوارها همان صفحه ی فیس بوک دوستان است. به صفحه ی آن ها سرزده ام و آنچه از این صفحه ته نشین شده را نوشته ام. شکل کار را هم از حسین شرنگ عزیز وام گرفته ام که فکر نمی کنم ناراحت بشود تازه دلش هم خیلی بخواهد. کاری که حسین شرنگ کرده است این است که شاعر را همسطح دیگران کرده است. به ما یاد داده است که شاعر هم تحفه تبرکی و تافته ی جدا بافته ای نیست. انسان است و مثل همه ی انسان های دیگر گریه می کند, اشتباه می کند و اگر کاری می کند برای دلخوشی دیگران (خواننده) است . وگرنه تا دلتان بخواهد شعر خوب در این دنیا هست و حرف تازه ای هم نمانده که گفته شود. معجزه ای قرار نیست اتفاق بیفتد.

۱

دیوار خسرو باقرپور

از به روز شدن خبر
که راحت شد
بوسه بر برگ درختی کهن می زند
به هایکویی دل شاد می شود
تا دوباره فردا
به روز شود
باز بر برگی بوسه زند
و ده بیست واژه باز شادش کند

۲
دیوار حسین شرنگ

به همه ی دیوارها سر می کشد
و با خودش پنجره می آورد
برای آن سو ها

به دیوارش هم که سر بزنی
تو را تا جنگ ارگاسم
پاشیدن آب به آفتاب
جمیله های بالدار
و سر میدان خیا ل
می کشاند
با پاسبان و شاعر
دزد و ناشر
مهربان است
خود را پاک نمی کند
دیگران را هم هرگز



٣
دیوار مه ناز طالبی طاری


دیوارش چونان ابر آفتاب گرفته
گرم و نرم
تو را تا سنگفرش رویا می برد
تا شوق اسبان هیاهو

با وقار و مهربانی
پنجره ای در دیوارش نهاده
که چهار طاق به روی تو گشوده است
و سکوت آمدنش
همیشه
همه جا
در یادها می ماند




۴
دیوار کتی کشاورزی

پشت دیوار چپ چپ کوچه ی علی
وقتی که هیچ کس نیست
گونه هایش را بارانی می کند

عزیزِ همه است
چون خودش می ماند
و حتی فنجان قهوه اش را هم که پر از خاکستر سیگار است
با ما قسمت می کند


۵
دیوار فرامرز سلیمانی

پشت دیوار نشر آفتاب (۱)
یادم نیست
عرق خوردیم با هم یا نه
عرقی که مزه اش کالباس مارتادلا بود

خیلی سال گذشت تا به دیوارت بیایم
و دریابم
که این همه سال
بارها بار
در مجلس ختم خیلی ها
رنگین کمان سیاه پوشیده بودم
و خود نمی دانستم



۶
دیوار محمد علی شکیبایی

امانت دار همه است این دیوار
از گل های پرپر
تا
اشک سرخ مادر
و
کلام آخر


۱- نشر آفتاب کتابفروشی احمد میرعلایی بود


 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست