سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

از "تاکتیک چهره به چهره" چه خبر؟


لاله حسین پور


• به دلیل سرکوب می توان ریل عوض کرد و تاکتیک های مختلف را به کار گرفت، اما نمی توان به جای این که به پایگاه توده ای ِ خود نزدیک شد، مطالبات آنان را فریاد زد و جنبش را با نیروی اقشار مختلف زنان آب یاری نمود، زمان را در تماس و سازش با این و آن چهره سرشناس هدر داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۷ مرداد ۱٣٨۹ -  ٨ اوت ۲۰۱۰


دیرزمانی نیست که برای تاکتیک "چهره به چهره" که از جانب کمپین یک میلیون امضاء مطرح شده بود، کف زدیم و برای تماس فعال بخش ِ روشن فکر جنبش زنان با توده زنان شادی کردیم. راه درست بود، مسیر و جهت دقیق بود. پلی بود که باید از آن گذر می کردیم. مهم امضاء و تعداد آن نبود، مهم نگریستن در چشمان زنانی بود که دردشان تنها سفر به خارج و یا سرپرستی فرزندان شان نبود، ترس شان طلاق اجباری بود، وحشت از گرسنگی و واهمه از کتک های شبانه بود... در هر تماس رو در رو، این پای جنبش زنان بود که نه دیگر در هوا و با فاصله معینی از زمین، شناور، بلکه آهسته آهسته سختی زمین را لمس می کرد.
شدت سرکوب اما، بسیاری از فاکتورها را تغییر داد. رژیم جمهوری اسلامی نیزمی دانست که با چه خطر عظیمی رو به روست و به همان اندازه خود را مجهز کرد و در مقابل هر حرکتی و هر تنفسی ایستاد و تلاش کرد تا هر روزنی را مسدود کند. تغییر تاکتیک چهره به چهره به تاکتیک جمع شدن در خانه ها و ایجاد هم گرایی های اندک با تنی چند اما، در نفس سرکوب افسارگسیخته تفاوتی ایجاد نکرد. به دلیل سرکوب می توان ریل عوض کرد و تاکتیک های مختلف را به کار گرفت، اما نمی توان به جای این که به پایگاه توده ای ِ خود نزدیک شد، مطالبات آنان را فریاد زد و جنبش را با نیروی اقشار مختلف زنان آب یاری نمود، زمان را در تماس و سازش با این و آن چهره سرشناس هدر داد.
خطاب این نوشته به برخی از روشن فکران جنبش زنانی است که زمانی فعالانه در خیابان ها، در اتوبوس ها ومترو، خانه به خانه و در هر مراسمی بذر آگاهی را می افشاندند، اکنون اما، ترجیح می دهند، پشت درهای بسته به سخنرانی های ده دقیقه ای و سربسته اکتفا کرده و بیانیه تنطیم کنند. البته منظور نفی و طرد هیچ بیانیه ای نیست. هر گامی در مبارزه با مانع جمهوری اسلامی می تواند مثبت ارزیابی شود. به شرطی که دست از تحمیق برداشته و به مانعی در جهت دست یابی جنبش زنان به توده زنان و پایگاه واقعی خود، تبدیل نشود.
اگر جنبش زنان بر خود نام جنبش می نهد، می باید نقش خود را نیز به درستی ایفا کند. نمی تواند جنبش باشد، اما از پایه توده ای خود بی خبر مانده و مطالبات آنان را بیان نکند. نمی تواند ادعای جنبش زنان داشته باشد، اما به نمایندگی از مطالبات قشر کوچکی از زنان بسنده کند. اگر شایستگی نام جنبش زنان را دارد، پس می بایست مطالبات زنان را در همه اقشار جامعه بشناسد، دائما و همواره آن ها را تکرار کرده و با صدای بلند اعلام نماید. جنبش زنان می بایست نه تنها شامل بخش اندک سازمان یافته زنان کشورمان باشد، بلکه بخش عظیم زنانی را نمایندگی کند که در خیابان ها، بر سر کار و در خانه ها پراکنده بوده و مطالبات شان هنوز طرح نشده و در هیچ بیانیه ای مشاهده نمی شود. زنانی که بالقوه به این جنبش تعلق دارند، اما جنبش زنان از آن ها غافل است و ارزش این نیروی عظیم را درنیافته وانرژی خود را در هم گرایی هایی می گذارد که (نه الزاما) در خدمت منحرف کردن یک جنبش واقعا موجود از پایگاه توده ای خود، تلاش می کند. همان قصدی که "رهبران" جنبش سبز در منحرف کردن جنبش سراسری مردم ایران ایفا کرده و برای حفظ ساختار جمهوری اسلامی و تنها تعویض مهره های قدرت تلاش می کنند. خطری که اکنون جنبش زنان موجود را تهدید می کند، نادیده گرفتن وظیفه اصلی اش، یعنی نیرومندشدن از طریق تماس و پیوند با توده زنان و اعلام مطالبات آن هاست.

زنان کجا هستند؟
هیچ جنبشی بدون نیروی متعلق به آن نمی تواند به یک جنبش توده ای تبدیل شود. جنبش زنان نیز می بایست اکثریت زنان کشورمان را نمایندگی کرده و با خود همراه کند. مسلما تنها با اعلام مطالبات آنان است که این همراهی تضمین می شود. در غیر این صورت "جنبش زنان" یک لقب فرمایشی خواهد بود که گاه به گاه در اتاق های دربسته با تعدادی اندک و "خودی" هم نشینی هایی برگزار کرده و بیانیه هایی کم جان در فضای مجازی توزیع می کنند.
اکثریت زنان کشورمان در قالب دختران و زنانی خودنمایی می کنند که در مدارس و دانشگاه ها، در میان معلمین و پرستارها، به عنوان کارمندان دولت، در کارخانه ها و از همه بیشتر در خانه ها با کار بی مزد پخش هستند. جنبش زنان می بایست با یک ارتباط فعال و دو جانبه، مطالبات این زنان را دریافته و مکررا اعلام کند. غفلت از آن، برداشتن وظیفه ای اصلی از دوش جنبش زنان است.
به این نقیصه در فرصت دیگری می پردازم، اما اکنون مایلم به یکی از نیرومندترین پایگاه بالقوه زنان اشاره کنم که در عرض ٣۱ سال عمر رژیم جمهوری اسلامی حتی یک لحظه از مبارزه دست نکشیده و هر بار با نفسی تازه رژیم را به چالش کشیدند. این پایگاه، نیروی مقابله با حجاب اجباری است.
یکی از مهم ترین آزادی های مدنی، حق آزادی پوشش است. درواقع به جز زنانی که به طور داوطلبانه مایل به رعایت حجاب هستند و حق شان محترم است، و زنانی که اکثرا جزو قشر روشن فکر و یا سازمانهای سیاسی چپ و غیرچپ بوده و از ابتدا بدون آن که اعتقادی به آن داشته باشند، داوطلب رعایت حجاب بودند، باقی، کودکان، دختران جوان و زنانی هستند که از سن ۹ سالگی (و گاها از سن پایین تر!) به رعایت حجاب مجبور شده و در اولین فرصتی که به دست آورده اند، با تغییر شکل آن و ایجاد نقاط نفوذ در آن، دست به یک مبارزه جانانه با آن زده اند. این مبارزه نه تنها از جانب رژیم بلاانقطاع اما ناموفق سرکوب شده، بلکه توسط سازمان ها و احزاب و گروه های سیاسی و پیش رو با یک مبارزه منفی و روبرو شده است. از همه دردناک تر بی توجهی عامدانه و آگاهانه جنبش زنان نسبت به این قشر عظیم دختران و زنان است که طی سال ها مبارزه خود به خودی برای آزادی پوشش آبدیده شده و با توجه به نسبت سنی جوان در ایران، هر آن بر نیروی شان افزوده می گردد. حجاب اجباری نه تنها جنس مونث را به اسارت خود گرفته است، بلکه جنس مذکر و پسران جوان و مردان را نیز در چهارچوب تنگ خود قرار داده است. منع آستین کوتاه، رنگ و مدل لباس، آرایش قراردادی موی سر پسران و... تنها شدت مبارزه جوانان در مقابله با حجاب اجباری را آشکار می کند. کسی که چنین قراردادهایی را می خواند، کافی است سری به خیابان های ایران بزند تا ابعاد مبارزه جوانان اعم از دختران و پسران برای به دست آوردن حق آزادی پوشش و اوج مضحکه بودن قوانین و قراردادهای رژیم برایش آشکار شود.
نادیده گرفتن خواست آزادی پوشش و سرپوش نهادن بر آتش مبارزه خود به خودی این جوانان توسط جنبش زنان، این جنبش را درپروسه خود ایزوله خواهد کرد.   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست