سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پارادوکسیکالیسم در جنبش نوین ایران


آسو صالخ


• این مقاله قصد دارد از دو دیدگاه امر "پارادکسیکالیسم" در جنبش نوین بوجود آمده پس از انتخابات، که تحت عنوان جنبش سبز شناخته می شود را بررسی کند. دیدگاه اول از منظر "زنان و حقوقشان" و دیدگاه دوم از منظر "ملیت ها و حقوقشان". مسلما هر دو دیدگاه بر اساس سخنان و بیانیه های منتشر شده از سوی رهبران شناخته ی این جنبش، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی؛ و نیز یادداشت ها، مقالات و بیانیه های مختلف منتشر شده در جریانات حاضر در این جنبش، چه در داخل و چه در خارج از کشور، بررسی می شوند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣ مرداد ۱٣٨۹ -  ۲۵ ژوئيه ۲۰۱۰


۱- پیش گفتار:

این مقاله قصد دارد از دو دیدگاه امر "پارادکسیکالیسم" در جنبش نوین بوجود آمده پس از انتخابات، که تحت عنوان جنبش سبز شناخته می شود را بررسی کند. دیدگاه اول از منظر "زنان و حقوقشان" و دیدگاه دوم از منظر "ملیت ها و حقوقشان". مسلما هر دو دیدگاه بر اساس سخنان و بیانیه های منتشر شده از سوی رهبران شناخته ی این جنبش، یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی؛ و نیز یادداشت ها، مقالات و بیانیه های مختلف منتشر شده در جریانات حاضر در این جنبش، چه در داخل و چه در خارج از کشور، بررسی می شوند.
البته نباید فراموش کرد که با توجه به فاکتور "رادیکالیسم" که شاید خاصه ی جنبش های اجتماعی کنونی ایران باشد، بتوان در همین راستا تحلیل های مشابهی برای جنبش های دانشجویی، کارگری و شاید معلمان نیز ارائه کرد. در این صورت پارادکسی که در جنبش سبز از آن بحث می شود، برجسته تر خواهد شد.

۲- قرارداد:

در این نوشتار؛
۱- مقصود از جنبش، جنبش نوین ایران می باشد که پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱٣٨٨ بوجود آمد و خود را به صورت اعتراضات خیابانی و موجی از انعکاس خبری در رسانه های مختلف داخلی و خارجی نشان داد. این جنبش اغلب تحت عنوان جنبش سبز شناخته می شود.
۲- کشور ایران، از نظر جغرافیایی دارای مرزهای واحدی است، ولی از نظر ساختار اتنیکی شامل ملیت های مختلف است. همچون ملیت های بلوچ، عرب، کرد و ترک یا آذری. ویژگی های تاریخی، فرهنگی و احساس مشترکی که میان مثلا کردهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه، باعث شده است که کردها را ملت بنامیم و کردهایی که در ایران زندگی می کنند را مثلا با نام ملیت کرد در ایران نام ببریم.
٣- جنبش سبز، از نگاه سران آن، پس از انتخابات ریاست جمهوری و با شعار "رای من کجاست" بوجود آمد. از این دیدگاه، این جنبش در واقع اعتراضی است به نتایج انتخابات و تقلب صورت گرفته در آن.

٣- هدف:

این مقاله قصد دارد که ثابت کند از دو دیدگاه عمده، جنبش نوین ایران به صورت پارادکسیکال عمل می کند. در این نوشتار به بررسی کلی جنبش نوین ایران که تحت عنوان جنبش سبز شناخته می شود، نمی پردازیم، بلکه تنها از دو دیدگاه بیان شده، به امر "پارادکسیکالیسم" در این جنبش پی می بریم. همانگونه که در ابتدای نوشته نیز بیان شد، می توان از جنبه های دیگر از جمله "جنبش دانشجویی" و "جنبش کارگری" نیز به این نتیجه دست یافت، ولی به عقیده ی نگارنده، پارادکس ناشی از جنبش های ملیت های ایران و جنبش زنان، برجسته تر از دیگر جنبش های اجتماعی موجود در ایران می باشد.

۴- سوالات:

سوالاتی که در این نوشتار سعی خواهد شد به آنها پاسخ داده شود، به این صورتند:
۱- آیا جنبش اخیر، توانسته است که حقوق "ملیت ها"ی موجود در جغرافیای ایران را به رسمیت شناخته و یا حداقل بخشی از آنها را در مطالبات مطرح شده ی خود، بیان کند؟!
۲- آیا جنبش اخیر توانسته است که حقوق "زنان" در ایران را به رسمیت شناخته و یا حداقل بخشی از مطالبات جنبش زنان ایران را در مطالبات خود بگنجاند؟!
۴- آیا خواسته ها و مطالبات جنبش های اجتماعی موجود در ایران را نمی توان در مطالبات جنبش سبز خلاصه کرد؟
۵- تضاد یا پارادوکس بوجود آمده میان جنبش های اجتماعی، از جمله جنبش زنان و جنبش های ملیت های ایران، با جنبش بزرگتر سبز، ناشی از چیست؟

توجه: در این مقاله بخش مربوط به "ملیت ها" حذف شده و به صورت جزئی بیان می شود، چون ارتباط آنچنانی به موضوع سمینار ندارد. ولی بخش مربوط به زنان به تفصیل بیان شده و در پایان نیز نتایجی عنوان خواهند شد.

۵- بیان موضوع:

- پروسه ی دموکراتیزاسیون در ایران با فراز و نشیب های بسیار مواجه شده است. در دوره های زمانی مختلف فاکتورهای متفاوتی بر تسریع این فرآیند تاثیرگذار بوده اند. در یک دهه و اندی اخیر، از یک سو وجود یک دولت که به ایجاد یک جامعه ی مدنی اگرچه نسبتا ضعیف انجامیده است، و از سوی دیگر وجود یک دولت که به نظامی تر کردن و تنگتر شدن فضا منتج شده، هر یک به نوعی در تسریع پروسه ی دموکراتیزاسیون موثر بوده اند. در این میان وجود جنبش نوینی که حاصل فضای تنگ شده و فاکتوری به نام "تقلب در انتخابات" بود، به دلایلی به کاتالیزوری برای پروسه ی دموکراتیزاسیون ایران تبدیل شد.
- جنبش زنان طی سال های اخیر به عنوان یکی از جنبش های اجتماعی فعال در جامعه ی ایران، عمل کرده است. این جنبش با ابتکارهای جالبی که به خرج داد، توانست، خود را سازماندهی کرده، از مرکزیت نسبی خارج شده و در اعماق جامعه نفوذ کند. بدین ترتیب این جنبش به یکی از جنبش هایی دارای خصوصیات یک جنبش اجتماعی نوین تبدیل شد.
- جنبش ملیت های ایران، از ابتدای انقلاب و حتی سال ها قبل از آن، یکی از جنبش های اجتماعی موثر در تحولات سیاسی ایران بوده است. ملت های موجود در ایران همواره هویتی ملی جدا از هویتی که در چارچوب جغرافیایی ایران تعریف می شود، برای خود در نظر گرفته اند و بدین ترتیب خواسته ها و مطالبات خاص خود را دارد، چه بسا مطالباتی نیز به صورت مشترک با دیگر مردمان ایرانی دارند. اما آنچه مسلم است این است که نباید مطالبات ملت های ایران را نادیده گرفت.
- بانگاهی به جنبش کنونی و جنبش های زنان و ملیت ها، به نکته ای جالب که همانا "پارادکس" در این جنبش است، پی می بریم. پارادکس خطرناکی که مشابه آن در سالهای ۵۶ و ۵۷ نیز دیده می شد و باعث شد که نتیجه ی نامطلوبی حاصل شود. برای بررسی این موضوع، با زوم بر بیانیه ها، سخنرانی ها و گفتگو های رهبران جنبش سبز از یک سو و ویژگی های جنبش های اجتماعی ذکر شده، به دور از سانسور به بیان موضوع و تحلیل موارد ذکر شده پرداخته و نتیجه ی کسب شده، بیان می شود. دوباره تاکید می شود که بحث مربوط به ملیت ها در این نوشتار، به دلیل عدم ارتباط با بحث سمینار، حذف شده است.

اما نخست تعریف متغیرها:
۵-۱: متغیر وابسته: در واقع این متغیر همان معلولی است که خود محصول و نتیجه ی تعامل چند عامل دیگر بوده است و آن را با Y نشان می دهند. در این نوشتار تناقض یا پارادکس در جنبش نوین ایران یا جنبش سبز، به عنوان متغیر وابسته تلقی می شود.
Y: پارادکس در جنبش سبز
۵-۲: متغیر مستقل: همان علت اساسی است که فی نفسه خود عامل ایجاد تغییر و پیدایش یک پدیده است و غالبا آن را با X نشان می دهند. بر اساس یافته های پژوهش کنونی، چهار نوع متغیر مستقل تعریف می شود که عبارتند از:
X۱: رادیکالیسم
X۲: اسلامیسم
X٣: تاریخ
X۴: مطالبات و نوع دید به آنها
۵-٣: متغیر مداخله گرا: علتی است که با کم یا زیاد شدن آن، از میزان تاثیر متغیر مستقل بر روی متغیر وابسته نیز کم یا زیاد می شود و آن را با Z نشان می دهند. در این نوشتار، متغیرهای مداخله گرا عبارتند از:
Z۱: سرکوب
Z۲: آینده (رفتار حاکمیت در قبال اعتراض کاندیداهای معترض به نتایج انتخابات)
با این تمهیدات، صورت مساله ی پژوهش حاضر به یک زبان و عبارت متدولوژیک به این صورت خواهد بود:
X۱+X۲+X٣+X۴+Z۱+Z۲=Y

۶- جنبش زنان:

اگر فضای سیاسی – اجتماعی ایران طی دهه یا دهه های اخیر را بررسی کنیم و بخواهیم از ۵ جنبش اجتماعی تاثیرگذار در ایران نام ببریم، قطعا یکی از آن ها جنبش زنان خواهد بود. طی یک دهه ی اخیر، زنان در تحولات سیاسی جامعه نقش بازی کرده اند. در دوره ای که سرکوب ها و فشارها بر فعالین مدنی افزایش یافته بود، جنبش زنان تنها جنبشی بود که به حرکت خود ادامه داد و حتی رشد کرد. یعنی با ابتکارات خود، از جمله کمپین یک میلیون امضا و دیگر فعالیت های موازی، فعالانه به حیات خود ادامه داد، در این راستا نیز متحمل هزینه هایی شد. به عقیده ی من، جنبش زنان ایران، خصوصیات اصلی جنبش های نوین اجتماعی را داراست، خصوصیاتی چون: عدم تمرکز و دارای مراکز متعدد فعالیت بودن، عدم وجود رهبری واحد، سیال بودن و دارای شبکه ای وسیع.
جنبش زنان، یکی از قشرهایی بود که انگیزه ی عینی برای دنبال کردن انتخابات را داشت. دلیل آن نیز به چهار سال پیش از آن، یعنی زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، مربوط می شود. چهار سالی که شاهد تغییرات ملموس و افزایش فشار بر فعالین زنان بودیم. پیش از این، زنان اندکی آزادانه تر تجمع برگزار می کردند، اما برای مثال تجمع ۲۲ خرداد ۱٣٨۵ در میدان هفت تیر که بلافاصله با روی کار آمدن احمدی نژاد همراه بود، با سرکوب شدید مواجه شد. اما مسلما زنان و جنبش زنان در ایران، دارای مطالبات خاصی هستند که آنگونه که پیداست خوشآیند حاکمیت نیست.

۷- جنبش سبز:

عنوان مجموعه فعالیت هایی است که پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران آغاز شد. میرحسین موسوی، در یادداشتی که در تاریخ سه شنبه ۱۲ خردادماه منتشر شد، درباره ی علت انتخاب رنگ سبز ابراز می دارد: قرآن کریم لباس بهشتیان را سبز دانسته است و براساس بعضی احادیث، سبز رنگ ردایی‌است که پیامبر در قیامت می‌پوشد. وی می افزاید: سبز رنگ نماد اهل بیت و پرچم امام علی است و در هجمه ظلم و بی عدالتی یادآور امید و انتظار ما برای ظهور حضرت مهدی است. بدین ترتیب رنگ انتخابی برای این جنبش، کاملا ریشه در باورهای مذهبی دارد. این رنگ اگرچه رنگ و نماد انتخاباتی میرحسین موسوی در جریان انتخابات ریاست جمهوری بود، ولی پس از آن و با اتحاد کاندیداهای معترض، یعنی کروبی و موسوی، به رنگ اصلی جنبش نوین ایران تبدیل گردید و این جنبش، جنبش سبز نامگذاری شد. نباید فراموش کرد برخی از اپوزیسیون خارجی حاکمیت ایران نیز در این جنبش جای دارند و گاها نماد سبز را نیز پذیرفته اند.

٨- پارادوکسیکالیسم در جنبش نوین ایران یا جنبش سبز(بررسی متغیرها):

در این بخش به بررسی متغییرهای بیان شده و چگونگی تاثیرات آنها بر متغیر وابسته (پارادکسیکالیسم) و بر یکدیگر را تشریح خواهیم کرد:
٨-۱: رادیکالیسم(X۱)
رادیکالیسم یکی از ویژگی های جنبش زنان طی سال های اخیر بوده است. این جنبش اگرچه همواره هزینه هایی متحمل شده، ولی به فعالیت های خود ادامه داده است. تجمعات سالانه همچون هشت مارس و ۲۲ خرداد، به رسومی برای برگزاری تجمعات وسیع در خیابان ها و میادین تبدیل شده است. ویژگی رادیکالیسم، یکی از ویژگی های اصلی جنبش زنان است که باعث ادامه ی حیات فعالانه ی آن شده است.
وجود رادیکالیسم در جنبش زنان باعث شد که کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری با دیدی محتاطانه به آن بنگرند. حتی پس از آن و در حالی که جنبشی بزرگ تشکیل شده بود، از برخی از خطوط قرمز نظام عبور شده بود و حاکمیت با بحران مشروعیت داخلی مواجه شده بود، جنبش زنان در حالی به صورت فعالانه در این جنبش حضور داشت، ولی به صورت حاشیه ای و بسیار اندک در مورد آن بحث می شد. با بررسی هفده بیانیه ی موسوی که تاکنون منتشر کرده، همچنین گفتگوهای وی با سایت های نزدیک به جنبش سبز، مشاهده می شود که وی تنها ۹ بار از واژه ی زن یا زنان استفاده نموده است. یعنی حتی اگر تمامی ۹ بار درباره ی حقوق زنان و احقاق آن گفته باشد، نسبت به بیانیه ها و جملات موجود در آنها، بسیار ناچیز می باشد.
در مورد دیگری، در منشور حقوق بشر میرحسین موسوی که در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱٣٨٨ منتشر شد، تنها در یک جمله ی کوتاه به حقوق زنان اشاره شده که عبارت است از این جمله: "از حقوق زنان حمایت کنم و از تبعیض جنسیتی جلوگیر نمایم". این جمله نسبت به حجم یک منشور چند صفحه ای بسیار کم به نظر می رسد.
اما آنچه که از بیانیه های موسوی و کروبی و سخنان آنها مشاهده می شود این است که آنها در موارد خیلی کم و انگشت شمار از ترکیب واژه ای "جنبش زنان" استفاده کرده اند، طوری که خواننده را به این شک وا می دارد که آیا وی معتقد به جنبشی به نام "جنبش زنان" است یا خیر؟ این مساله تنها می تواند با "رادیکال بودن جنبش زنان" و "رادیکالیسم گریزی رهبران جنبش سبز"، قابل توجیه باشد.
٨-۲: اسلامیسم(X۲)
اسلامی گرایی و بهره گیری از گفتمان اسلام، از ویژگی های برجسته ی سران جنبش سبز می باشد. رجوع به مراجع تقلید در بیشتر موارد، حمله به خشونت های اعمال شده از سوی حاکمیت با استفاده از گفتمان دینی و اسلامی، ادبیات سخنوری اسلامی و بسیار موارد دیگری، تائید این ادعا هستند. این امر در بیان مطالبات و خواسته های کاندیداهای اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری که بعدا رهبران جنبش سبز بودند، نمود یافت.
برای مثال در بخش ابتدایی بیانیه ی کروبی "درباره ی حقوق زنان" که در تاریخ ۲٨ اردیبهشت ۱٣٨٨ منتشر شد، آمده است: "اسلام دین رحمت، رافت و عدالت است". کروبی در ادامه ی بیانیه ی خود اینگونه می آورد: "انقلاب اسلامی ایران براساس پیام رحمت و عدالت دین محمد (ص)، درصدد تحقق تساوی حقوق زنان و مردان بود و این خواسته بارها توسط بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) بیان گردید."
در منشور حقوق بشر میرحسین موسوی که روز یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱٣٨٨ منتشر شد، آمده است: "مضامین حقوق بشر که در متون دینی اسلام انعکاس داشت، ایرانیان را که از ظلم و استبداد ساسانیان به تنگ آمده بودند به خود جلب کرد و به تعالیم اسلام دل سپردند."
در این موارد کاملا استنباط می شود که گفتمان حاکم بر رهبران جنبش سبز، گفتمانی اسلامیست. اما این در حالیست که بیشتر خواسته های جنبش زنان درایران می تواند با اسلام در تضاد باشد. شاید دلیل اصلی برخورد حاکمیت با جنبش زنان همین مساله باشد!
٨-٣: تاریخ یا پیشینه(X٣)
پیشینیه ی هریک از سران جنبش سبز در داخل، و جنبش زنان، در تضاد کامل هستند. جنبش زنان در طول فعالیت خود، حداقل از ابتدای انقلاب ۵۷ تاکنون، در برابر حاکمیت ایران و سیاست های آن ایستاده است. این در حالی است که سران جنبش سبز، خود تا چندی پیش، از سران اصلی نظامی جمهوری اسلامی محسوب می شدند. این مساله به خودی خود می تواند تضاد اندکی باشد و تنها به یک احساس نوستالوژیک از سوی اعضای جنبش زنان خلاصه شود. ولی از منظر روان شناختی و نوع رفتار هریک از جناح ها، می تواند حائز اهمیت باشد.
٨-۴: مطالبات و نوع دید به آنها(X۴)
مطالبات مطرح شده از سوی سران جنبش سبز و جنبش زنان، اگرچه در مواردی می تواند دارای همپوشانی هایی باشد، ولی در برخی موارد نیز به تضادی آشکار می انجامد.
مهدی کروبی، در بیانیه ی خود درباره ی حقوق زنان که در تاریخ ۲٨ اردیبهشت ماه صادر کرد، درباره ی یکی از حقوق زنان اینگونه آورده است: "حضور زنان را در کابینه در قامت وزیر، معاون و مشاور رئیس جمهور را یک ضرورت می دانم". همانگونه که توجه می کند، کروبی حتی در بیانیه ی تبلیغاتی خود که معمولا خواسته های کلان تری مطرح می شوند، قائل به حضور زنان در مقام ریاست جمهوری نیست، چه بسا موارد مطرح شده، پیش از این نیز وجود داشته و زنان در مناصب مذکور، حضور داشته اند.
کروبی در بخش دیگری از این بیانیه، خواسته های جنبش زنان را اینگونه خلاصه کرده است: "بتوانند نشریات خاص خود را در چارچوب قانون اساسی منتشر کنند"!
٨-۵: سرکوب(Z۱)
فاکتور سرکوب به عنوان یکی از متغیرهای مداخله گر عمل می کند، به این معنی که با زیاد یا کم شدن میزان سرکوب اعمال شده از سوی حاکمیت، متغیرهای مستقل نیز زیاد یا کم می شوند. با افزایش سرکوب، فضای نظامی در جامعه حاکم می شود، بدین ترتیب بر میزان رادیکالیسم(X۱) نیز افزوده می شود. در یک تحلیل، با تنگ تر شدن فضای فعالیت قانونی و علنی در جامعه، جنبش های اجتماعی برای بقای خود ناچار هستند با یک خیزش، وارد فضای غیرقانونی و غیرعلنی شوند. این امر به نوبه ی خود به رادیکالیزه تر شدن فضا کمک می کند. بدین ترتیب با افزاش Z۱، X۱ نیز افزایش می یابد و نتیجتا به افزایش Y یا افزایش تناقض بوجود آمده در جنبش منتهی می شود. یعنی جنبش زنان شعارهای خود را رادیکالتر مطرح می کند و فاصله ی آن با رهبران محافظه کار این جنبش بیشتر خواهد شد.
در بیانیه مهدی کروبی به تاریخ سوم اسفند، که به مناسبت ۲۲ بهمن صادر شد، ضمن طرح پیشنهاد اجازه ی راهپیمایی در تهران، آمده است: "تضمین می‌دهیم که این راهپیمایی با پرهیز از هرگونه شعار ساختارشکن برگزار شود." شعار ساختار شکن که کروبی در بیانیه ی خود مطرح کرده، حاکی از وجود شعارهای رادیکالتر نسبت به گذشته و پیش از استفاده ی بیشتر حاکمیت از ظرفیت سرکوبگری خود بوده است.
افزایش سرکوب (Z۱)، می تواند به افزایش گفتمان اسلامیسم (X۲) بیانجامد. بدین معنی که برای مقابله با سرکوب حاکمیت اسلامی، به مراجع تقلید و گفتمان درون دینی پناه برده می شود. یعنی مثلا پس از صدور حکم اعدام برای محمد امین ولیان، دانشجوی دانشگاه دامغان، از یک سو آیت الله مکارم شیرازی تکذیب می کند که "فتوای محارب بودن معترضان روز عاشورا" را صادر کرده است و از سوی دیگر آیت الله صانعی فتوا می دهد که "دفاع از خود محارب نیست". یعنی دو طرف قضیه به مراجع پناه می برند، یکی برای توجیه عمل خود(حاکمیت) و دیگری برای دفاع از خود(معترضان). بدین ترتیب افزایش Z۱(سرکوب) در جامعه ی کنونی ایران به افزایش X۲(گفتمان اسلامیسم) و متعاقبا به افزایش Y یا تناقض در جنبش کنونی می انجامد.
اما تغییر Z۱(سرکوب)، تغییری در X٣ (تاریخ یا پیشینه) ایجاد نمی کند، چون X٣ خود امر واقع می باشد.
در همین حال مطالبات و نوع دید به آنها(X۴) می تواند با تغییرات Z۱(سرکوب)، تغییرات اندکی داشته باشد، بدین معنی که سران جنبش، در کنار حقوقی که پیش از این برای زنان درنظر گرفته بودند، به دنبال فاکتورهای تضمین کننده ی این حقوق نیز هستند. این خود تغییر در X۴ است. این تغییر اما بر خلاف تغییرات دو مورد اول می باشد. بدین معنی که با افزایش Z۱(سرکوب) فاصله ی مطالبات و خواسته های سران جنبش و اعضای جنبش زنان کمتر می شود و از میزان Y یا تناقض در جنبش کنونی می کاهد.
٨-۶: آینده یا رفتار حاکمیت در قبال اعتراض کاندیداهای معترض به انتخابات(Z۲):
همانگونه که در ابتدای این نوشته آمد، از نگاه سران جنبش سبز، این جنبش پس از انتخابات ریاست جمهوری و با شعار "رای من کجاست" بوجود آمد. از این دیدگاه، این جنبش در واقع اعتراضی است به نتایج انتخابات و تقلب صورت گرفته در آن. یعنی با تغییر رفتار حاکمیت در قبال نتایج انتخابات، تغییر خواهد کرد. بقای این جنبش از نگاه سران آن، به عدم پذیرش تقلب در انتخابات، از سوی حاکمیت مربوط بوده است. بدین ترتیب، با استدلال های بیان شده برای Z۱(سرکوب) و چگونگی تغییرات متغیرهای مستقل؛ چگونه بودن آینده، یا نوع رفتار حاکمیت در قبال اعتراض کاندیداهای معترض به انتخابات(Z۲) نیز بر متغیرهای مستقل تاثیرگذار می باشد. این امر خود نهایتا به تغییر در Y یا تناقض در جنبش کنونی می انجامد.

۹- نتیجه:

بحث بیان شده، در تائید یا رد جنبش کنونی ایران یا جنبش سبز نیست، بلکه تنها نگاهی نقادانه است بر نوع رفتار این جنبش در قبال خواسته های خرده جنبش های موجود در آن. زیراکه جنبش نوین ایران مجموعه ایست از خرده جنبش هایی که خواسته های خود را طی سال های گذشته نیز مطرح کرده اند، و اینک مطالباتشان را در بستر جنبش سبز بیان می کنند. این جنبش، در جاهایی توانسته است خواسته های کلی تمام جنبش های موجود در خود را مطرح کند. خواسته هایی چون: آزادی بیان، انتخابات آزاد، آزادی مطبوعات، تشکیل اجتماعات، رفع تبعیض ها و ... . اما در مواردی نیز خواسته ها و مطالبات خرده جنبش ها کاملا نادیده گرفته یا به صورتی کاملا متفاوت بیان شده اند. این امر به یک پارادکس در جنبش کنونی منتهی شده که به صورت فزاینده در آن مشاهده می شود.
در یک نگاه خوش بینانه، می توان اینگونه در نظر گرفت که روی یک سری از خواسته های خرده جنبش های حاضر در جنبش سبز تاکید لازم صورت نگرفته است و هنوز توانسته نشده که با این جنبش ها ارتباط برقرار کند.
تمایز میان مطالبات جامعه و جنبش های اجتماعی و رهبران جنبش سبز، از دیگر دلایل اصلی وجود این تناقض می باشد. "تغییر" وجه مشترک سران جنبش و بدنه ی آن است، ولی اساس تغییر و چگونگی آن، نقطه تمایز این دو می باشد. این امر گاها به تضاد در مطالبات منتهی می شود.
اما آنچه مشخص است، جنبش کنونی فرهنگی از اعتراض در جامعه و به ویژه زنان ایجاد کرده است. فرهنگی که جامعه ی ایران در گذشته خلا آن را احساس می کرد. نقش زنان فعالین سیاسی و مدنی و روزنامه نگاران دربند؛ و نیز راهپیمایی و اعتراضات هفتگی و گاها روزانه ی مادران عزادار کاملا قابل مشاهده بوده و خود موید این گفته است. اما این مساله به معنی نبود "پارادکس" در جنبش سبز نیست، پارادکسی میان سران آن و بدنه اش.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست