سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تاوان دستمزدهای فکسنی!


مصطفی اسدپور


• اکنون دور تازه ای از تهاجم به طبقه کارگر در جریان است. محمل این حمله، مصوبه شورای عالی دستمزدهای رژیم است. هنوز، دو ماه از سال گذشته، از تحقق وعده افزایش بسیار ناچیز به دستمزد کارگران خبری نیست ولی در عوض موجی گسترده از حمله به کارگر سراسر جامعه را فرا گرفته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲۰ می ۲۰۰۶


تاوان دستمزدهای فکسنی!
اکنون دور تازه ای از تهاجم به طبقه کارگر در جریان است. محمل این حمله،   مصوبه شورای عالی دستمزدهای رژیم است. هنوز، دو ماه از سال گذشته، از تحقق وعده افزایش بسیار ناچیز به دستمزد کارگران خبری نیست ولی در عوض   موجی گسترده از حمله به کارگر سراسر جامعه را فرا گرفته است
مصطفی اسدپور
 
دارند پدر کارگر را در ایران در میاورند. در حاکمیت جمهوری اسلامی همواره تسمه به گرده کارگر کشیده اند. اکنون دور تازه ای از تهاجم به طبقه کارگر در جریان است. محمل این حمله،   مصوبه شورای عالی دستمزدهای رژیم است. هنوز، دو ماه از سال گذشته، از تحقق وعده افزایش بسیار ناچیز به دستمزد کارگران خبری نیست ولی در عوض   موجی گسترده از حمله به کارگر سراسر جامعه را فرا گرفته است. از نماینده مجلس و وزیر و وکیل، از کارفرماها و سرمایه داران و خانه کارگری ها و تا اساتید و کارشناسان اقتصادی پرقمپز، همه با هم دم گرفته اند که مصوبه اشتباه بوده است. میگویند با منطق سود و تولید و اشتغال خوانایی ندارد. کارفرماها هم دستمزد کارگران و تمدید قراردادهای شغلی آنها را گرو گرفته اند، فشار میاورند تا مصوبه را عقب برانند. حتی دستمزدهای قبلی   را نمیدهند. اخراج میکنند. چشم طمع به بیمه های فکسنی   کارگر دوخته اند. همهمه ای را برپا کرده اند و "سطح توقع نامعقول   کارگران"   را مقصر قلمداد میکنند.   چشم کارگر ایرانی به این صحنه واقعا روشن!
 
گرو گرفتن شغل کارگر برای اینکه به دستمزد کمتر رضایت بدهد، حمله به توقعات کارگر برای اینکه سودآوری کارخانه لطمه نبیند، و دو قورت و نیم باقی سرمایه، جزو کارکرد همیشگی سرمایه داران و دولت و نوکرهایشان در همه جای دنیا است. در جمهوری اسلامی کارگر ایرانی از این پدیده در "امان" بوده است. در سایه این رژیم سطح دستمزدها و دریافتی ها و شرایط کار و سطح زندگی جهنمی آنها چنین امکانی را نداده است. صاف و ساده   دستمزدی معادل چهار برابر زیر خط فقر و کار قراردادی دیگر این منتها را برنمیدارد!   کارگر در این جامعه و مطابق ادبیات خود رژیم تا همین دیروز گذشته مستضعف و   مظلوم بحساب آمده است. بوی تعفن این عبارات بکنار، حالا با مصوبه شورای عالی دستمزدها گویا ورق برگشته است. میگویند زیاده طلبی کارگران چرخ تولید را دچار مشکل کرده است. میگویند   کارفرماها در مخمصه افتاده اند و چاره ای بجز اخراج ندارند.   مزخرف میگویند!
 
سال ٨٤ را کارگران بدون افزایش دستمزد سپری کردند. اسفندماه گذشته، در میان فشار و فضای التهابی در کل محیطهای کارگری، شورای عالی دستمزدها حداقل دستمزد کارگران را برای سال ٨٥،   از ١٢٠ به ١٥٠ هزارتومان افزایش داد. این رقم برای کارگران قرار دادی سخاوتمندانه تر بود! این کارگران که از همه گونه حمایتهای قانونی و از جمله بیمه بیکاری محروم هستند، با همه دریافتی های کناری دستمزدی معادل ٢٠٠ هزار تومان را مشمول گشتند.
این افزایش دستمزدها امروز موضوع کشمکش قرار گرفته است. ناگفته پیداست که بدلیل وسعت چشمگیر کارگران قراردادی، دعوای اصلی حول دستمزد این کارگران متمرکز است. کارفرماها و صاحبان کارخانه ها اعتراض شدیدی را سازمان داده اند و به همین منظور از تمدید قرارداد کارگران سر باز میزنند. آمار دولتی حکایت از افزایش رقم بیکاری معادل ۳۰ درصد در عرض دو ماه گذشته در لارستان و آذربایجان شرقی دارد. هزاران کارگر در مراکز صنعتی از جمله در قزوین و کرج از کار بیکار شده اند. وضع در نساجی ها از همه جا بدتر است. در مراکز مهم صنعتی در جنوب و سراسر کشور، کارفرماها کنتراکتهای خود با دولت را منجمد ساخته اند.   اشتغال و پرداخت دستمزدهای عقب افتاده منوط به تعیین تکلیف شرکتها با دولت شده است. بعلاوه هزاران واحد تولیدی دیگر کارگران را به بهانه نداشتن نقدینگی کافی بدون پرداخت دستمزد رها ساخته اند.
 
طبقه کارگر در تاریخ خود کشمکشهای سخت و پیچیده ای را پشت سر گذاشته است. ایران یک نمونه گویا از دشوارترین آنها است. کشمکش امروز کارگران ایران با سرمایه در عین حال تماشایی هم هست. اینها دست گستاخی و رذالت سرمایه را از پشت بسته اند. تاریخ بیست و پنج سال زندگی طبقه کارگر در جغرافیای ایران فقط میتواند با بردگی محض دسته بندی بشود. همه گونه امنیت و تامین و حمایت را با زور و زندان از این طبقه گرفته اند و آنها را کت بسته تحویل بیغوله ای به اسم تولید داده اند. بیست و پنج   سال است این طبقه با فقر و نداری و محرومیت و فرسودگی خود را سر پا نگه میدارد. بیست و پنج سال است بساط مخوفی از ارتش و پاسدار و زندانهایشان را، گله تمام نشدنی از مواجب بگیران نوکیسه اسلامشان را، جنگشان را،   تروریستهای رنگارنگشان را، جیب حیوان صفت ترین سرمایه داران را، اقتصاد تا ته فاسد و ورشکسته شان را، همه و همه را از قبل کار همین کارگرها تامین میکنند. آنوقت قشقرق امروز این حضرات را از نظر بگذرانید! این بخشنامه، تازه اگر به اجرا دربیاید، اگر پولی به کارگران داده شود، اگر تورم تاثیر عملی ای از آن باقی گذاشته باشد، و ... تازه آنوقت   در بهترین حالت دریافتی کارگران را به یک سوم زیر خط فقر "افزایش" خواهد داد!
 
تامین زندگی کارگر در آن جامعه معلق و به امان خداست. "افزایش" که بجای خود، خود دستمزد چند سال قبلش را نمیدهند، همه و قبل از همه، خود دولت شانه بالا میاندازد. در آن مملکت تولید و پول نیست، اما سرمایه دارهایش از آلاف و الوف نمیافتند. دولت برای تامین کارگر، دستمزدهایش، بیمه بیکاریش، درمانش، مسکن و تامین آموزش و پرورش کودکان کارگر پول ندارد، اما همان دولت برای سرکوبگر و زندان بان و نیروی انتظامی مقابله با حق طلبی کارگرها از هیچ کسری برخوردار نیست. راستی در موازات مصوبه شورای عالی دستمزد حقوق نمایندگان مجلس و پاسدارها و ارتش و وزرا و طلاب ... غیره هم بمراتب بیشتر اضافه شد. آیا کسی از نق نق و تاخیر در دریافتی این جماعت در هیچ کجا نشانی سراغ دارد؟
 
در این همهمه   برای لحظاتی هم که شده سرمایه داران و رژیم اسلامیشان را فراموش کنید. آنوقت به فضل نمایی مستهجن جماعتی از اقتصاد دانان و اساتید و روشنفکران میرسید. اینها هم لابد باید شکمشان را سیر کنند اما زبان درازی این جماعت روی کارگر آن مملکت فاخره به هیچ وجه قابل توجیه نیست. این جماعت برای کارگر فخر دانش اقتصادیشان را میفروشند: کارگران باید توقعات خود را با سود تولید تنظیم کنند تا کارخانه در رقابت بازار جنس بفروشد و دستمزد آنها را بدهد! مثالهایشان را هم از فرانسه و ژاپن میاورند! اینها دیگر نوبرند. جمهوری اسلامی و فساد و ارتشاء افسار گسیخته را میبینند، بیحقوقی محض کارگر را در همه عرصه ها شاهد هستند، سر شکن کردن یک اقتصاد بیمار و مخارج عظیم یک آپارات مذهبی ـ سرکوبگر جلوی چشمانشان است، آنوقت هنوز هم با کثیفترین حمله ها بر علیه شریفترین مردم جامعه همنوا شده اند. دریغ از یک جو شرافت!
 
اما، این لجنزار هنوز ایستگاه آخر جمهوری اسلامی نیست. در همین کشمکش جاری برای جبران "خسارات" وارده بر کارفرماها، برای دلجویی از آنها، برای جلوگیری از اخراجها و صد البته دلسوزی برای کارگرها؛ وزارت کار در حال بررسی طرحی است که پرداختی بیمه کارگران را از هزینه کارفرماها حذف نمایند. حاصل اجرای این طرح را بیمه های اجتماعی در کاهش خدمات بیمه ها به کارگران از هم اکنون اعلام داشته است ـ افزایش دستمزد از جیب خود کارگران!   کور خوانده کارگری که فکر میکند بالاتر از سیاهی رنگی نیست. سناریوی سیاه حاکمان اسلامی سرمایه در ایران کابوسی وحشتناکتر هم میتواند از آب در بیاید. کارگر ایرانی چاره ای ندارد که برای دفاع از زندگی خود، هر چند هم خرد و روزمره باشد، شمشیر بزند. سطح دستمزدها باید چندین برابر و مطابق تصمیم نمایندگان واقعی کارگران افزایش پیدا کند. بحران دارند به درک! دولت در مقابل تامین معیشت کارگران حتی در مواقع بیکاری مسئول است. اینها دیگر جزو بدیهیات صد ساله جامعه انسانی بحساب میاید. کارگران نباید در مقابل حملات سخیفانه جاری به کارگر و حق و حق طلبی اش کوتاه بیایند. اما بیش از آن و بیش از هر زمان دیگر باید در فکر چاره برای خلاصی از کل حاکمیت جمهوری اسلامی بود. منطق اقتصاد و سود و بازار و اینگونه عبارات در رابطه میان کارگران و جمهوری اسلامی زیادی لوکس و نامربوط است. چند نسل ما را خانه خراب کرده اند. در راه هستند که با جنگ دیگری چند نسل دیگر را هم یکجا به قعر تباهی بفرستند. بحث بر سر سرنگون کردن فوری این ها است.
۲۵ اردیبهشت ۸۵


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست