سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سخنی با آقای فرخ نگهدار مبارز دیروز


سیامک طاهری


• بی گمان این حق هر انسانی است که اعتقاد خود را به یک اندیشه از دست بدهد؛ اما چگونه ممکن است مبارز راه برابری اعتقاد خود را به حق انسان برای باز پس گیری آنچه که به زور از آنان به غارت رفته است را از دست بدهد. چگونه ممکن است به آوارگان گفت که برای آنکه صلحی که من می پسندم برقرار باشد؛ تو آواره بمان. و یا به فقیران گفت که در فقر ومحنت زندگی کنید؛ چرا که غارتگران شما هم حق زندگی دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۷ خرداد ۱٣٨۹ -  ۱۷ ژوئن ۲۰۱۰


آقای فرخ نگهدار مبارز دیروز ومرد خسته امروزدر نوشتاری با نام "رسالت روشنفکران ما افروختن یک شمع است." به شیوه نصیحت و پند دادن و از موضع یک پدربزرگ به راهنمایی گروهی که آنان را روشنفکران می نامد پرداخته است و ضمن انتقاد از کسانی که بیانیه ای در محکومیت حمله اسرائیل به کشتی های حامل کمک های انسان دوستانه به غزه منشر کرده اند می کوشد تا آنان را به راهی که خود درستش می انگارد رهنمون سازد. ایشان در هیچ کجای نوشتار خود روشن نمی سازند که با چه قسمتی از بیانیه مزبور مخالف هستند ولی با الفاظی همچون "بنیاد بنیادگرایانه اطلاعیه " و "عمیقا ذات گرایانه است و بازتاب دهنده نگاهی است که اسرائیل را دارای سرشت ویژه از نوع خبیث آن تصویر می کند." و "آنها که نوشتند ایکاش نمی نوشتند. آنها که امضاء کردند ایکاش نصیحت می کردند و اصلاح می کردند." به تخطئه بیانیه و امضا کنندگان آن پرداخته است.

این نگارنده از جمله امضا کنندگان بیانیه مزبور نیست و متن بیانیه را نیز در دست ندارد. اما شیوه نگارش آقای نگهدار و گروهی از مبارزان سابق مقیم خارج که می کوشند در پشت ماسک صلح طلبی و آزادی خواهی دوغ و دوشاب را یکسان جلوه دهند برایم آزار دهنده است .لذا خود را ناگزیر می دانم به آقای فرخ نگهدار که انسان دوستی دیروزش را بسیار عزیز می دارم بگویم که بی گمان عذابی که من از خواندن نوشته شما کشیدم کمتر از عذاب شما نبوده و نیست. شما نوشته اید که نگاه نویسندگان بیانیه "اسرائیل را دارای سرشت ویژه از نوع خبیث آن تصویر می کند." و "چنین کشوری با چنین مشخصات فقط زاده ترس و نفرت است. وجود خارجی ندارد، نه در ایران، نه در اسرائیل و نه در هیچ جای دنیا."
و اینک پاسخی کوتاه
آقای نگهدار عزیز! این نگارنده از جمله کسانی است که کشور اسراییل را دقیقا دارای سرشت ویژه می داند.
این که شما نوشته اید "چنین کشوری با چنین مشخصاتی وجود خارجی ندارد" را هم خاک در چشم مردمان پاشیدن می دانم. آیا از نظر شما رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی و رژیم رودزیا به رهبری یان اسمیت و رژیم آلمان هیتلری دارای سرشت ویژه ای از نوع خبیث آن نبودند؟ آیا شما حکومت اسراییل را حکومتی نژادپرستانه نمی دانید؟ شما کدام کشور ویژه ای غیر از اسراییل را می شناسید که بیش از شصت سال سرزمین های دیگران را اشغال کرده و در آن جا هرچه که بخواهد انجام می دهد. و ملتی را آواره کرده و از هر مجازاتی هم مصون باشد. کدام کشور ویژه دیگری را می شناسید که به خود حق بدهد تا در آب های آزاد به یک کشتی حامل کمک های انساندوستانه یورش برد آن را اشغال کند و مستقیم و از راه نزدیک به میان پیشانی مسافران بی دفاع آن شلیک کند. محموله های آن را برباید و بعنوان جنایتکار جنگی و راهزن دریایی محاکمه نشود؟ شما به درستی نوشته اید: "چنین کشوری با چنین مشخصات فقط زاده ترس و نفرت است." آری چنین است؛ اما ترس و نفرت زندان بانان و جنایتکاران از قیام در بندان و بردگان؛ ترس و نفرت ناشی از از دست دادن امتیازات به زور گرفته شده؛ ترس از برابری بی چیزان و غارت شدگان با غارت گران. ترس ازتقسیم عادلانه آب در سرزمینی کم آب؛ ترس ناشی از کوچک شدن خانه ها و ترس از...
داستان خسته کننده صلح آنچنانی را نیز برای ما تکرار نکنید. صلح یکی از والاترین و ارزنده ترین خواست های انسان های پیشرو است. اما تجربه نشان داده است که صلح فقط و فقط در شرایط توازن قوا بدست می آید. هیچ گاه انسان دربند نتوانسته با التماس و گدایی از زورمداران؛ صلح و آزادی را به دست آورد. سال ها است که سازمان آزادیبخش فلسطین می کوشد تا از راه مذاکره و گفتگو با اسراییل به صلح دست یابد ولی حاصلی جز قتل تبهکارانه یاسر عرفات به دست نیاورده است. اگر قرار بود با التماس و خواهش غارتگران حقوق غارت شده گان را به آنان برگردانند که هرگز زحمت غصب این حقوق را بر خود هموار نمی کردند.

فرخ عزیز
بی گمان این همه و بسیاری نکات دیگر که برای جلوگیری از درازی گفتار به آن نپرداختم بر تو پوشیده نیست . پس چه چیز باعث می شود چنین اندیشه هایی را برروی کاغذ آوری؟ چه چیز در تو تغییر یافته است که می کوشی برای نژاد پرستان و اشغال گران و راهزنان دریایی دل بسوزانی و آنان را (در بهترین حالت) همردیف تحقیرشدگان زمین و رانده شدگان قرار دهی و برای اشغال گر و اشغال شونده محاصره گران و محاصره شدگان؛ نابود شدگان و نابود کنندگان و... یکسان دل بسوزانی؟ چه شده است که شبه انسان گرایی امروزت به گونه ای است که بسیاری آرزو می کنند تا دستکم در حد جورج گالووی و یا کارتر رشد می کردی؟ در صدد جلب محبت کیستی که برایت بالاتر و والاتر از دفاع از تحقیر شدگان زمین است؟
بی گمان این حق هر انسانی است که اعتقاد خود را به یک اندیشه از دست بدهد؛ اما چگونه ممکن است مبارز راه برابری اعتقاد خود را به حق انسان برای باز پس گیری آنچه که به زور از آنان به غارت رفته است را از دست بدهد. چگونه ممکن است به آوارگان گفت که برای آنکه صلحی که من می پسندم برقرار باشد؛ تو آواره بمان. و یا به فقیران گفت که در فقر ومحنت زندگی کنید؛ چرا که غارتگران شما هم حق زندگی دارند.

فرخ عزیز
با دلی پر از درد می گویم
به گذشته ات درود؛ اما درباره امروزت باید با تو وارد مذاکره ای جدی شد.

با احترام
دوستدار انسان گرایی دیروزت
سیامک طاهری


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست