سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کارویژه شکاکیت سلبی در سیاست رادیکال


یاسر عزیزی


• برای درک سیاست رادیکال و به کارگرفتن آن به هر روی می بایست آرمانی در برابر کنشگران رادیکال قرار گیرد. و این دقیقن همان نقطه ایست که سیاست های کنونی نظم حاکم در صدد رفع سیاست رادیکال برمی آید، یعنی رد و تکفیر روزافزون آرمان گرایی و جایگزین کردن آن با محافظه کاری. بنابراین آرمان گرایی از ملزومات اساسی سیاست رادیکال است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۰ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ۲۰ می ۲۰۱۰


مطلب پیشین – (مقدمه‌ای بر شکاکیت سلبی) (1) – صورت سازی ناگزیر و موجزی بود که وعده پرداخت بعدی را موخره آن نمودیم.
گفته شد که انسان با شک و نقد ِ واقعیات اطرافش، به خلق هویت خویش برپایه ی حقیقتی غیر ازلی و نامقدر دست یافت تا مطلق های فرود آمده بر گرده ی تاریخش را به بند خرد انتقادی اش درکشد و حقیقت یگانه ی متافیزیکی را تا سرحد تحقیر و نفی فرو کشد. نیز گفته شد که شک به تنهایی انسان را به خلق صورت تازه ای از خود نائل نمی کرد، چه چنین عطفی نیازمند صورت مضاعف دیگری بود تا خلق معنای نوتری نماید. هگل به زیبایی می گوید: "نقاط عطف تاریخ، محل زایش تاریخ است". هم از این روست که رنسانس، نه تنها به معنای نوزایی، بل به مفهوم زایش دوباره انسان، محل زایش تاریخ شد. چه الهه خرد بر مسند اختیار انسانی نشست. اما خردگرایی مادام که به سلاح سلب مجهز نشد، از برج عاج ایجاب هایش، سیرت تازه ای را ندا نمی داد. بیکن را می طلبید تا بر تسخیر و انقیاد طبیعت رهنمون کند، انسیکلوپدیست ها را ضرورت می داد تا پرده های جهل مرکب فلسفی که متافیزیکشان به غبار مذهب نیز آلوده بود را بی اعتبار کنند و بر این راه، سلب در سلبی تا زایش حتمی تاریخ نو تکرار شد. علم(Science) جدید بر شک و شکاکیت مستقر شد و دانش(Knowledge) نو نیز حجاب جزمیات یقینی را درید تا بارقه های عام خویش را بر جمیع علوم با ظاهری نامطلق گرایانه و مردد بگسترد.

شکاکیت سلبی به چه معناست؟
تا بدین معنا مفهوم شک قدری وضوح یافته است، چه از سویی با مراد مفهومی آن در افواه عامه نسبتی دارد و از دیگر سو، ولو به اختصار قدری به مفهومش پرداختیم. حال قدری به صورت مختصر به مفهوم سلبی این شکاکیت خواهیم پرداخت تا به زمینه ی مساعد برای آنچه کارویژه ی مورد اشاره در سیاست رادیکال نامیدیم، نزدیک شویم.
اگرچه منطق دوران رنسانس را در برابر منطق مورد وثوق ارسطویی تعریف کرده اند و بر این اساس استقراءگرایی عصر روشنگری را در برابر منطق قیاسی ِ حکمت مدرسی و رسمی، سبب ساز شکوفایی و تحول علمی و عملی عالم دانسته اند، اما بی تردید منطق عمل و متد عملی – انتقادی چنان که هگل در منطق خویش، واقعیت یافتن فلسفه را در تابعیت محض آن نسبت به متد تعریف کرده است، تنها با خصلتی سلبی - ایجابی که مشخصات متد و اسلوب دیالکتیکی است، می توانست ضرورت بخش انقلاب جدید علمی – اجتماعی باشد. دیالکتیک که متد منفیت مطلق (Absolute Negativity) است، سلب و ایجاب را در سنتزی که فراشد از زمینه های پیشینی خود است، منحل می کند تا برآمد جدیدی را عرضه و در عین حال مهیای فراشد بعدی نماید. متد دیالکتیکی عالیترین صورت از سلبی گرایی و به ملموس ترین و بهینه ترین توصیف، نمود نظری و روشی انقلابی است که درک حرکت و تغییر هستی اجتماعی را برای انسان به بارزترین وجهی موضوعیت می بخشد. صورت سلبی شک در انقلاب گرایی مدام و درک حرکت تکاملی جامعه و تاریخ معنا می یابد. برای هضم ذهنی حرکت جامعه و تاریخ در مسیر خود، راهی جز تن دادن به این صورت فلسفی برای اهل خرد انتقادی باقی نمی ماند.
شکاکیت سلبی هیچ نهاد و باوری را چنان نمی داند که مستعد سلب انقلابی نباشد. رویکرد انقلابی در حوزه نظری و عملی جز بر این مسند قابل تعریف و توضیح نیست. بر این اساس است که در زمانه ما، آباء کلیساهای جدید که آکادمیسین های مد روز ِ قدرت های مستقر باشند، و فیلسوفان موجود که جاده صاف کن های ضد ایدئولوژی نمای هم روزگار ما باشند، به فرموده ی مسیرهای اقامه قدرت و استیلای سود و ثروت، سعی در فروکاهیدن فلسفه به حکمت نظری تا سطح توجیه وضع موجود برآمده اند. جا به جا در نقد سیاست و فلسفه سلبی دهن دریدگی می کنند و کمال مطلوب جهان انسانی را در همین بستر ناموزون و نابرابر می جویند و حتا توصیه می کنند و بر این اساس در هر فرصتی انقلاب و انقلابی گری را مورد حمله قرار می دهند، چه بر اثبات گرایی صرف ایشان، تکانی نو وارد خواهد کرد.

سلبی گرایی یعنی نه به وضع موجود. همین تکیه گاه نه در ماهیت سلبیت انقلابی است که موجبات قامت افراشتن وضع موجود را در برابر شکاکیت و سلبی گرایی فراهم می کند. بنابر این شکاکیت سلبی راهی جز درون سیاست رادیکال نمی یابد.

سیاست رادیکال
سیاست رادیکال، همچنان که گفته شد، محمل مطلوب شکاکیت سلبی است. سیاستی که با شک در اجزا و کلیت وضع موجود، راه برون رفت را در سلبیت و منفیت مطلق می یابد. منفیت مطلق در این میان، واسطه ایست تا تغییر وضع موجود و به زودی خود در ایجابی جدید منحل خواهد شد.
اما سیاست رادیکال به چه معناست؟
در ادبیات سیاسی و نظری، یکی از مفاهیمی که بسیار مورد مظلومیت ناشی از کژفهمی قرار گرفته است، مفهوم رادیکال و رادیکالیسم است. "مارکس"، جهت تاثیرگذاری نظریه در عمل، معتقد است که نظریه باید برای انسان انقلابی باشد و برای اینکه انقلابی باشد، لزومن باید رادیکال باشد. رادیکال یعنی ریشه، و بر این اساس رادیکال برای انسان، انسان است. بعبارتی نظریه انقلابی زمانی رادیکال است که انسانی باشد. بنا بر این تبیین، سیاست رادیکال، به رغم قلب معنایی صورت گرفته در آن که همواره با افراط گرایی همزاد و هم معنا نمود داده شده است، عبارت است از سیاستی انسانی که در راستای انسانی کردن جهان انسان و هستی عینی و اجتماعی او حرکت کند. در عین حال سیاستی است که در تشریح واقعیت، تا ریشه های علی و وجوبی وضع موجود نفوذ می کند و واقعیات و پدیدارها را از ریشه و اساس تبیین می کند. به همین علت است که سیاست رادیکال هرگز معضلات و واقعیات سیاسی را در حدود عینیت پدیداری شان باقی نمی گذارد، چه به خوبی واقف است که ظواهر پدیدارها در بطن لایه های دیگری از پدیده ها و واقعیات اجتماعی ریشه دارند. ممکن است سیاست رادیکال در شرایطی، تا مساعد شدن زمینه های عمل سلبی و رادیکال، بنا بر مقتضیاتش تدبیرها و تاکتیک های مداراگراتری اتخاذ کند، اما بی تردید، هدف سیاست رادیکال در پی شکی که نسبت به وضع موجود برمی انگیزاند، سلبیت و منفیت ریشه ای وضع موجود به سمت شرایطی انسانی است. کافیست به این گزاره توجه کنید:
"قدغن کردن، قدغن است".
این گزاره که به یکی از جذاب ترین خواست های جنبش و قیام دانشجویی "می 1968 فرانسه" تبدیل شد،به تنهایی محمول سیاستی رادیکال و مبتنی بر شکاکیت سلبی است. قدغن یعنی منع و محدودیت آمرانه، از بالا و رسمی، و به این بیان، بر ماهیت محدود کننده، اقتدارگرایانه و عمودی وضع حاکم دلالت می کند. از این رو مورد شک، رد و نفی رادیکال قرار می گیرد، چه محدودیت غیر انسانی و بنابراین غیرقابل پذیرش می نماید. سیاست رادیکال در چنین نقاط عطفی موضوعیت پیدا می کند. برای درک سیاست رادیکال و به کارگرفتن آن به هر روی می بایست آرمانی در برابر کنشگران رادیکال قرار گیرد. و این دقیقن همان نقطه ایست که سیاست های کنونی نظم حاکم در صدد رفع سیاست رادیکال برمی آید، یعنی رد و تکفیر روزافزون آرمان گرایی و جایگزین کردن آن با محافظه کاری. بنابراین آرمان گرایی از ملزومات اساسی سیاست رادیکال است. بی تردید وجود جامعه ای که در آن "قدغن، قدعن باشد" به آرمانی می ماند که حتا اگر تحقق آن نامیسر بنماید، برای تحرک و برانگیختن هیجان و امید انقلابی و رادیکال لازم است تا معیار قرار گیرد. هم از این روست که بر پیشانی سیاست های رادیکال در زمانه اکنون، آرمان هایی چون جامعه ای تهی از استثمار، عاری از سلطه، برابر و آزاد، چونان افق هایی دوردست حک شده است. در چنین شرایطی است که سلب و ایجاب دو روی سکه ی سیاست رادیکال می شود، سکه ای که بی تردید، سلبیت آن مقدم بر ایجاب قرار گرفته است.

____________________
http://azizi61.blogfa.com

   .1
akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست