سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فرمانروایی ولایت: شمشیر و شیرینی


فیروز نجومی


• ولی فقیه به فرماندهان خود، خطر را بر میشمارد و هدف را مینماید. که به هوش باشند مبادا که آزادی از زیر حجاب اجباری جوانه بزند. این البته واقعیتی غیر قابل انکار است. اما بعید بنظر میرسد که استراتژی حفظ اقتدار در کنار محبت و صمیمت و یا تاکتیک شمشیر و شیرینی در طولانی مدت کار آئی داشته باشد. مسلم است تا زمانیکه مردم به همان شریعتی باور میکنند که ولی فقیه مامور اجرای آن است باید حکومت شمشیر را نیز به پذیرند، چه با شیرینی. چه بدون آن. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ٣۰ آوريل ۲۰۱۰


اگر بخواهیم شرایط حاکم بر ایران را مورد فهم قرار دهیم و بدانیم چه چیزی در حال وقوع است، آیا میتوان به نقطه دیگری بجز نقطه ی مرکزی، نظر افکنیم؟ پاسخ، البته بعقیده ی این نگارنده، منفی ست و اصلا نیازی به تفکر ندارد. زیرا که از این نقطه ی مرکزی ست که فرمانها، فتواها و رهنمود ها صادر میشوند. گردش جامعه در کل از این نقطه آغاز میگردد. چرا که در این نقطه است که شریعت و شمشیر و یا دین و قدرت در یک دیگر مستحیل میشوند، بگونه ای که تجزیه وشناسایی یکی از دیگری امری بسیار دشوار میشود. از این نقطه است که همه ی جادو ها و همه ی فریب ها، همه فتنه ها، همه خشم و خشونت و بیرحمی ها و نیز انتقامجویی ها، و در همانحال همه پند و اندرزها، همه زهد ورزی و عبودیت ها، آغاز میگردند. از این نقطه است که همه ی نیروهای اجرایی، قضایی و قانونی، و کل نیروهای مسلح و انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی، مدیریت و فرماندهی میشوند. در این نقطه است که ولی فقیه بر فراز منبر ولایت نشسته است. معادل وی را در حزب کمونیست میتوان در مقام دبیر کل یافت و در فاشیزم، در جایگاه پیشوا. ولی فقیه میتوان عرضه کننده نوع اسلامی استالین و هیتلر، شناسایی نمود. در خشم و خشونت و بیرحمی و سلطه بر یک دستگاه عریض و طویل و مخوف امنیتی و پلیسی، با آنها دارای وجوه مشترک میباشد.

آنچه در زیر میآید نگاهی ست به این نقطه مرکزی، نقطه ای که از آنچا فرمانروایی ولی فقیه آغاز میگردد. نگاهی ست به کنش گفتاری و رفتاری او. بآن امید که حقیقت را از پس سخنان زیبا و فریبنده و نیز حرکات و کردار زهد ورزانه ی او بیابیم. بدین منظور دیداری را که ولی فقیه با وزیر کشور و جانشین فرمانده کل قوا در نیروی انتظامی، فرمانده نیروی انتظامی و جمعی از فرماندهان و کارکنان این نیروداشت، برگزیده ایم تا چهره واقعی شریعت و شمشیر و پیوندشان را نظاره کنیم.

خبر دیدار ولی فقیه با فرماندهان خود را پایگاه اطلاع رسانی رهبری در اختیار عموم میگذارد و در خبرگزاریها، روزنامه ها، سایت های اینترنتی، رادیو تلویزیون، بدون آنکه کلمه ای از آن پس و پیش شود انتشار مییابد. البته که آنچه بوقوع پیوسته ماورای نقد و بررسی تلقی میشود. گزینش سکوت ظاهرا دلبخواهی ست. اما رسانه ها و تحلیلگران، همه در حمد و ستایش ماوقع آزاد اند و اجرت خوبی نیز برای آن پرداخته میشود.

گزارش پایگاه اطلاع رسانی در باره دیدار رهبر با فرمانده هان نیروهای مسلح و انتظامی، کوتاه و در برگیرنده ای منتخبی از مهمترین، محکمترین و خدشه ناپذیر ترین سخنانی است که در این دیدار، ولی فقیه ایراد نموده است. البته گویا پایگاه اطلاع رسانی رهبر، لازم و یا ضروری ندیده است که آنچه ابتدا بوقوع پیوسته است، ابتدا اطلاع دهد. در پایان گزارش است که در می یابیم که قبل از آنکه ولی فقیه به فرمانروایی و به تشریح و توضیحات وظایف نیروهای خود بپردازد مراسم نمازگزاری دو نوبت ظهر و عصررا به امامت خویش برپا نموده بوده است. در پایان اطلاع رسانی است که این جمله کوتاه اضافه میشود که:

«در ابتدای این دیدار نماز ظهر و عصر به امامت حضرت آیت الله خامنه ای اقامه شد.»

آنچه اینجا باید مورد توجه قرار گیرد گذار است از روحانیت و شریعت به فرمانروایی و سیاست، که با نرمش و بدون هیچ گره و یا مشکلی بوقوع می پیوندد. بعبارت دیگر، ولی فقیه در دو نقشی ظاهر میشود که هر دو در دنیای کنونی، جدا و مستقل از یکدیگرند. دین به اخلاق و ارزشهای معنوی و روحانی، اشتغال دارد، قدرت به دنیای مادی، حرص و آز و فریب و ریاکاری. البته ولی فقیه در هر دو قلمرو خبره و دانش آموخته است. چرا که در اسلام، دین و قدرت از هم جدا ناپذیرند. دین، قدرت است و قدرت، دین. هر نسخه ای دیگری از اسلام البته که تقلبی ست.   

در این جا باید بخاطر داشته باشیم کسانی که در این دیدار بخدمت ولی فقیه شرفیاب شده اند اهرم های قهر و قدرت، و ابزار خشم و خشونت را در اختیار دارند. آنان برتر و برنده تر از هزاران هزار شمشیر رسالت اند که باید صیقل داده شده و در راه دین و شریعت اسلامی بکار گرفته شوند. برگزاری مراسم نمازگزاری، پیوند فرماندهان را با الله بواسطه ولی فقیه مستحکم و تزلزل ناپذیر میسازد و پاک و منزه. یعنی که فرماندهان از طریق ولی فقیه با الله وحدت می یابند. مسلم است آنکه تطهیر شود و خود را به خداوند یکتا و یگانه تسلیم کند و از احکام و اوامر الهی اطاعت نماید، یعنی در برابر او به رکوع و سجود رود و به حقارت و خواری و ناچیزی خود اعتراف کند، میتواند شمشیر را با وجدانی آسوده بر گردن انسان دیگری فرود آورد و هرگز شک و تردیدی در سوزاند معترض و مخالف (منافق و کافر در قلمرو شریعت) در آتش انتقام، بخود راه ندهد. بعبارت دیگر، ولی فقیه در برگزاری عبادت جمعی، اذهان فرماندهان خود را تذهیب و تطهیر مینماید. آنها را در برابر الله مسئول میسازد و باین ترتیب خاطرشان را از هرگونه پاسخگویی، آسایش و راحتی بخشده و آمادگی آنها را برای خشم و خشونت و شمشیر زنی، افزایش میدهد.

پس از اجرای مراسم نمادین نمازگزاری است که ولی فقیه رسما فرماندهان خود، برپا دارندگان دوزخ، صاحبان ابزار قهر و قدرت را مورد خطاب خود قرار داده پیج و خم راه رابآنان نشان و به هدایت شان می پردازد. چرا که او فرمانده کل است و از زیر و بم همه چیزها بخوبی آگاهی دارد. از جمله هنر جنگ و شمشیر زنی. از میان نیروهای مسلح، ولی فقیه نیروهای انتظامی را مورد توجه خاص خود قرار میدهد، چرا که آنها هستند که باید مستقیما رفتار و کردار و آمیزشهای مردم را زیر نظر و کنترل خود داشته باشند. ولی فقیه از حساس بودن شرایط آگاه گردیده است. درست است او ۹ دی و ۲۲ بهمن را بزرگتر از قیام ۵۷ میداند، یعنی که اکثریت قاطع مردم با وی در آن روزها تجدید بیعت نموده اند. اما دیدار او با نیروهای مسلح و تاکید بر نقش نیروهای انتظامی از آگاهی ولی فقیه از این واقعیت خبر میدهد که ولایت پایگاه خود را در میان بخش بزرگی از مردم، (بزرگتر از ٨۰ درصد) از دست داده است. این است که باید بطور روز افزونی بر نیروهای قهریه خود تکیه کند. او خوب میداند که نرمش و اعتراف به خطا، به چه عاقبتی دچار میشود. این است که به فرماندهان خود هشدار میدهد که:   

«وظیفه نیروی انتظامی در میان نیروهای مسلح، وظیفه ای استثنایی، بسیار حساس و سنگین و در عین حال بسیار ظریف است. نیروی انتظامی باید در کنار حفظ اقتدار خود، محبت و صمیمیت با مردم را نیز داشته باشد و این دو ویژگی مهم نباید از هم جدا شوند.»

ولی فقیه شاید هرگز نداند شیوه ی فرمانروایی او، شیوه ی فرماندهان سر زمین های اشغالی ست. آمریکائی ها نیز در افغانستان و عراق با همین مسئله رو در روی هستند، حفظ اقتدار در کنار محبت و صمیمیت. دو عنصری که با هم هرگز به سازش نمیرسند. عراقی و یا افغانی ممکن است که شکلات سرباز اشغالگر را بگیرد ولی کینه اش را در دل نگاه میدارد. چرا که اقتدار تنها با تکیه بر شمشیر است که حفظ میشود. ضعیف هرگز محبت قوی را در دل نگیرد، همچنانکه برده و رعیت در نهان خود هرگز احساس محبت و صمیمیت با مالک و ارباب نکنند. چگونه میتوان محبت بسیجی و لباس شخصی و گارد ضد شورش را بدل گرفت و یا صمیمیت بازجوی شکنجه گر را پذیرفت. درست است رهبر متوجه نکته ای "ظریف " گردیده است. چرا که فرماندهان ش در سرکوب جنبش اعتراضی بیشتر شبیه اسرائیلی ها عمل کردند، زدند و کوبیدند و گرفتند و بردند و در سیاه چال ها مدفون نمودند. روشن است که چنین رهنمودهایی به نیروهای قهریه حکایت از جدایی و بیگانگی نظام ولایت با مردم، میکند.

اما فرمانده کل قوا، ولی فقیه توصیه میکند که همراه ساختن شمشیر را با شیرینی باید با برنامه ریزی های دقیق به پیش راند. در رهنمودی که در این مورد صادر میکند وسعت دانش خود را برخ فرماندهانی که دارای تحصیلات دانشگاهی هستند میکشد و از کمی نمودن مفاهیم اجتماعی و اندازه گیری آنها بمنظور گسترش دامنه کنترل بر جامعه سخن میراند. وی خطاب به فرماندهانش میگوید:

«نیروی انتظامی باید با برنامه ریزی دقیق، این ویژگیها را تبدیل به نشانه های کَمّی و قابل اندازه گیری کند، تا بتوان براساس آنها عملکرد بخشهای مختلف را بررسی کرد.»

شاید تکراری باشد اگر یاد آوری کنیم که رهنمود های ولایت، همه مطلق هستند. چرا که آنها را تنها از مشورت و راز و نیاز با الله بدست آورده است.

در ادامه فرمانروایی خود، ولی فقیه از هماهنگی نیروهای مختلف انتظامی در سرکوب جنبش اعتراضی نسبت به فساد در قلمرو سیاسی و دزدی رای در روز روشن، تقدیر میکند و میگوید که:

«در این قضایا که دستهای فتنه گر موجب تلخ شدن کام مردم شدند و در نهایت هم با لطف خداوند، ملت بر آنها فائق آمد، در هر عرصه ای که دستگاههای مسئول با هماهنگی و هوشیارانه عمل کردند، نتایج خوبی هم بدست آمد.»

آنچه از آن ولی فقیه احساس رضایت میکند و "نتایج خوب" میخواند، صدها کشته، هزاران هزار زندانی، بر قراری سکوت است و خاموشی، پس از باطل ساختن رای مردم به نفع رای ولی فقیه مبنی بر گزینش احمدی نژاد برای مقام ریاست جمهوری.

اما ولی فقیه دو رهنمود بسیار مهم دیگر برای فرماندهان خود دارد. اولی مبارزه با فساد فردی و اجتماعی ست، دومی حفظ نظم و انضباط بر طبق شریعت اسلامی. در مورد اولی پایگاه اطلاع رسانی رهبری گزارش میدهد که:

«رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه وظیفه اصلی نیروی انتظامی مقابله با فساد اعم از بی نظمی، اغتشاش گری، قاچاق، دزدی، ناامنی و مواد مخدر است، خاطرنشان کردند: لازمه اصلی مقابله با فساد، نبود فساد حتی در کمترین میزان، در دستگاه مقابله کننده با فساد است.»

آیا میتوان کسی را یافت که بتواند در زیبایی و جادویی سخنان ولی فقیه شک و تردید کند؟ البته ممکن است به لحاظ تکرار در سی سال گذشته و افزایش صعودی فساد، برای مردم و جامعه، این سخنان عادی شده باشد. اگر با بگوشش رسد از گوشی دیگر بی درنگ بیرون شود. اما در این گفتمان مکرر دو عنصر جدید "بی نطمی " و "اغتشاش گری " افزوده گردیده است. سی سال حکومت ولایت، فساد و قاچاق و دزدی و نا امنی را به امری عادی و طبیعی، مبدل ساخته است، چیزیکه نظام ولایت از آن نه تنها خسران و زیانی نمیبرد، بلکه از نا امنی و دزدی و جنایت سود نیز میبرد. پیوسته سرکوب و سخت گیری رژیم دین و یا حتی قتل عام و قتل های زنجیره ای را توجیه میکند. در واقع آنچه ولی فقیه را مضطرب ساخته است همآن چیزیست که او بی نظمی و اغتشاش خوانده و از آن همراه قاچاق، دزدی، نا امنی و مواد مخدره یاد میکند. رهنمودی که به فرماندهان ارائه میدهد مستقیما مربوط میشود به سرکوب و نابودی بی نظمی و اغتشاش، نه لزوما دزدی و جنایت و قاچاق و نا امنی که رژیم دین خود در ترویج آن همچنانکه اشاره شد، نقش موثر دارد. ولی فقیه از آن جهت وظیفه نیروهای انتظامی را دشوار و حساس می بیند که اغتشاش گران و یا آنهایی را که او "مجرم " شناسایی میکند، در میان مردم زندگی میکنند و به راحتی نمیتوان آنها را شناخت و از مردم جدا ساخت. همیشه احتمال اینکه شمشیر فرمانده برگردنی بی گناه فرود آید، وجود دارد. لذا ولی فقیه طرز عمل و راه و روش را به فرماندهان خود آموزش میدهد:

«نیروی انتظامی برخلاف سایر نیروهای مسلح، با یک دشمن آشکار مواجه نیست بلکه مجرمان در میان مردم قرار دارند و نیروهای انتظامی باید همچون یک جراح حاذق و ماهر، غده سرطانی را بدون آنکه به اعضاء و جوارح بدن آسیبی وارد شود، خارج نمایند.»

اگرچه از سخنان ولی فقیه بوی خشم و خشونت و کین خواهی بمشام میرسد، اما بر خاستن علیه «عمل مفسدانه فردی، اجتماعی و سیاسی،» رهبر را تطهیر مینماید. اگر مردم او را در کنار خود نبینند، او با بر خاستن علیه فساد، خود را در کنار مردم قرار میدهد. اما در واقع وقتی ولی فقیه از نیروهای انتظامی میخواهد که در مبارزه با فساد سخت کوش باشند و آنرا وظیفه اصلی خود قرار بدهند، شرایط را برای سرکوب هرگونه مبارزه ای با فساد و تباهی آماده میسازد. چرا که فساد از نقطه مرکزی بر میخیزد و از آنجاست که به سراسر جامعه انتشار می یابد. روشن است که فساد بهترین رشد و نمو را در شرایطی دارد که در آن مسئولیت یک کالای نایاب است و پاسخگویی نشانه ذلت است و ضلالت. در نظام ولایت اگر مسئولی را نمیتوانی بیابی به آن دلیل است که همه، از زیر تا بالای جامعه بواسطه ولی فقیه مسنول به الله هستند. یعنی ولی فقیه تنها پاسخگوی الله است و بس و همه فرماندهان نیروها، تمام کارگزاران و مدیران به ولی فقیه پاسخگویند. سحر و جادوی سخنان ولی فقیه در آن است که نه تنها خود را تطهیر از فساد میکند، بلکه جامعه را دچار فریب نیز میسازد به آنگونه که توانایی مشاهده فساد را در نقطه ی مرکزی از ملت سلب مینماید. جامعه منظم و تهی از مفاسد اجتماعی، چیزی نیست که مردم نخواهند ولی ندانند که این مصائب اجتماعی از شریعت و شمشیر و دین و قدرت است که بر میخیزد.

رهنمود بعدی ولی فقیه به فرماندهان نیروی انتطامی شامل سرکوب سریع و عاجلانه افرادی میشود که او میگوید:

«تعمداً یا از روی بی توجهی چهره جامعه را از لحاظ دینی، نجابت و عفاف خارج می کنند نیز باید برخوردی قوی و صحیح انجام شود.»

بعبارت دیگر، ولی فقیه وظیفه ای را بر دوش فرماندهان خود میگذارد که بسیار مبهم است. ولی فقیه از نجابت و عفاف دینی چنان سخن میراند گوی که آنها مفاهیمی مطلق اند و دارای مصادیقی مطلق نیز می باشند؟ در بهترین وجهش نجابت و عفاف دینی به حجاب و مقنعه و یا حفظ ظاهر محدود میشود که در آنصورت کوچکترین ربطی ندارد به آنچه در اصل باطنی و درونی ست . اما ولی فقیه نجابت و عفاف را به حجاب و مقنعه تقلیل میدهد و مصداق آنرا تنها منحصر به زنان میکند، بآن دلیل که ولی فقیه بیش از هر چیز از آزادی هراس و وحشت دارد، بویژه اگر زنان خود را از بند حجاب رها سازند. آنگاه نه نجابتی میماند و نه عفافی و نه دینی. بزبان دیگری، ولی فقیه به فرماندهان خود، خطر را بر میشمارد و هدف را مینماید. که به هوش باشند مبادا که آزادی از زیر حجاب اجباری جوانه بزند. این البته واقعیتی غیر قابل انکار است. اما بعید بنظر میرسد که استراتژی حفظ اقتدار در کنار محبت و صمیمت و یا تاکتیک شمشیر و شیرینی در طولانی مدت کار آئی داشته باشد. مسلم است تا زمانیکه مردم به همان شریعتی باور میکنند که ولی فقیه مامور اجرای آن است باید حکومت شمشیر را نیز به پذیرند، چه با شیرینی. چه بدون آن.

فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com

*تمام نقل قولها از گزارش پایگاه اطلاع رسانی رهبر که در خبرگزاری فارس در ۰٨/۲۰/٨۹ نقل گردیده است، برگرفته شده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست