سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

رهبر جنبش سبز، مبلغ قرائت رحمانی دین


فیروز نجومی


• در حالیکه قدرت را آقای موسوی فرع قضیه میخواند، بدرستی معلوم نیست که چرا و به چه دلیل باید بر سر حداقل ها به توافق برسیم. تنها کسب قدرت است که نیازمند تقلیل خواست ها و جذب اکثریت است. اگر آقای موسوی خواستار «جامعه ی مطلوب در خور ایرانیان» است چه نیازی ست که خود را به کف مطالبات برسانیم؟ مگر جنبش، زمان بر و به صبر و استقامت نیازمند ندار؟ توافق بر سر مطالبات حداقلی حکایت از کوتاه بودن زمان و مبرم بودن وظیفه میکند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۴ ارديبهشت ۱٣٨۹ -  ۲۴ آوريل ۲۰۱۰


 
سخنانی که آقای میر حسین موسوی در مقام رهبر جنبش سبز در دیدار با فعالان ملی- مذهبی ایراد نموده است (اخبار روز، 2 اردیبهشت 89) جای بسی یاس و نومیدی ست. مثل هیشه بدشواری میتوان جرقه ای در گفتارش جستجو نمود. بجای آنکه ره را بنماید، بیشتر سبب حیرانی و سرگردانی میشود. وارد در گودال ابهام گویی و کلی گویی میگردد، مهارتی که قدرتمداران رژیم دین در آن استادان دهر هستند. چرا که در ابهام است که میتوانی همه چیر را بگویی بدون آنکه هرگز چیزی را گفته باشی. میتوانی همه چیز مطالبه کنی و هرگز چیز را نخواهی. میتوانی کلی گویی کنی و گریز از جزئیات را توجیه نمایی.

ظاهرا آقای موسوی در روشن ساختن هدف جنبش است که از «رسیدن به منافع ملی و جامعه ای مطلوب» سخن میراند. البته بدون آنکه تصویر روشنی از این یا آن بدست بدهد. مردم بسیار مشتاقند که بدانند که آقای موسوی چگونه در باره منافع ملی می اندیشد. آیا چه مخالفتی با تعریف دین از منافع ملی ما دارد؟ مگر نه اینکه باید در راه انبیا گام گذارده و با کفر و استکبار به مبارزه برخیزیم؟ مگر جهاد و شهادت در راه الله، یک تکلیف شرعی نیست؟ مگر محمد از جهاد و شهادت لحظه ای درنگ کرده است؟ مسلم است که منافع ملی ما تابع منافع ولایت، نماینده الله روی زمین است. رژیم ولایت فقیه جهانیان را به سوی اسلام فرامیخواند تا کاخ فرعونی آمریکا و اسرائیل را در هم فرو ریزد. منافع ملی ما در حال حاضر تابع منافع امپراطوری اسلامی برهبری ولی فقیه و احمدی نژاد است. بجا بود که آقای موسوی خاطر نشان میساختند که منافع ملی ما در کدام سو قرار گرفته است. در سوی ادامه غنی سازی در آشکار و پنهانی برای توسعه ی آرمانهای اسلامی و یا درشفاف سازی و مدارا و صلح و آشتی، بجای تشدید تنش و افزایش دشمنی. کدام یک اسلامی ست و کدام یک ملی؟ چه تدبیری را در پیش میگیرند؟ آیا با مواضع ولی فقیه و آقای رئیس جمهور در باره منافع ملی ما در توافق اند یا تخالف؟

هم چنین تردیدی نیست که رسیدن به «جامعه ی مطلوب» هدف و آرمانی ست دوست داشتنی. کیست که بتواند با رسیدن به آن به مخالفت برخیزد. اما شاید این میثاق هرگز بر قرار نشود، اگر آقای موسوی کلامی چند در باره جامعه ی مطلوب ی که در نظر دارند ، ایراد مینمودند. بعدا البته با ابزار تاویل و تفسیر میتوانیم بفهمیم که جامعه ی مطلوبی که آقای موسوی در ذهن خود دارد چندان تفاوتی با جامعه ی کنونی ندارد. یعنی دین هنوز دارای قدرت تعریف و تفسیر واقعیت است. اما بجای آنکه وحدت شریعت و شمشیر را حفظ نماید، شریعت را با شیرینی همراه میسازد. وی اعلام میکند که:

«ما مبلغ قرائت رحمانی از دین هستیم، قرائتی از دین که واجد حداکثر مدارا نسبت به تمامی دیدگاه‌ها و عقاید است.»

بعبارت دیگر، نهایتا آقای موسوی خواهان نسخه ای دیگر از حکومت دین است. بگذریم از اینکه بدرستی روشن نیست که «قرائت رحمانی دین» از آئینی که بر اصل کین خواهی و کیفر دهی استوار است، امکان پذیر هست یا نه. و آیا میتوان احکام قرآنی در باره «کفر» و «کافر»، «مشرک» و « منافق،» را معوق گذارد؟ آیا بنا بر قرائت قرآنی، میتوان شک و تردید نسبت به توحید و نبوت بخود راه داد؟ آیا نقد و نفی امامت هم بر تابیده میشود؟ نرمش و انعطاف و تحمل مخالف البته که ارزش های پسندیده ای هستند. اما واقعیت آن است که احکام شریعت با خود مختاری انسان و اراده زمان در خصومت و ستیز است. قرائت رحمانی دین، بیشتر شباهت به شکلاتی دارد که برای شیرین ساختن کام عوام بکار گرفته شده است. در واقع آقای موسوی بر آنست که با ابزار قرائت رحمانی از دین است که میتوان اعتبار و نفوذ دین را در جامعه حفظ و تداوم بخشید. همچنانکه کمی بعد در باره گریز جوانان از دین اظهار نگرانی میکند و میگوید:

«من نسبت به گریز نسل جوان از دین و ارزش‌های توحیدی احساس خطر می‌کنم؛ برخوردها و خشونت‌ورزی‌ها و سرکوب در پوشش حکومت دینی، ممکن است بخش قابل توجهی از جوانان ما را از هر دینی گریزان سازد.»

آقای موسوی همانقدر با اراده زمان خصومت میورزد که رژیم ولایت فقیه. وی در واقع نشان میدهد که تعهد ش به قانونمندیهای اسارت و بندگی، یعنی شریعت اسلامی به هیچ عنوان کمتر از ولی فقیه و یا احمدی نژاد نیست. با این تفاوت که آنان از آقای موسوی واقع بین تر هستند. چه، خوب در یافته اند که بوی آزادی که بمشام جوانی ایرانی برسد، بساط دین را نیز همچون بساط شاهی بر خواهند چید. تنها با بند های شریعت است که میتوان بر دوش مردم جامعه را برای ظهور امام عج آماده ساخت و با از وقوع زلزله با امتناع از زنا و بدحجابی و کاهش گناه جلوگیری نمود. حکومت اسلام، حکومت شریعت است و شمشیر. این نگارنده با ولایت فقیه در توافق کامل است که حکومت ولایت، حکومت ناب محمدی است. نظام فرمانروایی ست و فرمانبرداری. آیا بهتر نبود که رهبر جنبشی که میخواهد به حد اکثر مدارا با تمامی عقاید و دیدگاه ها برسد، قرائت دین را به خود مردم، به احاد ملت واگذار میکرد که در خلوت خود هرگونه که دوست دارند به قرائت دین بپردازند؟ آیا تاسف بار نیست که آقای موسوی خود را عالم تر و فقیه تر از آیت الله خامنه ای میداند و به او اتهام استفاده ابزاری از دین میزند؟ آیا پس از سی سال تحمل اسلام تقلبی حال باید انتظار داشته باشیم که آقای موسوی نوع مرغوبتر و اصلی آنرا به بازار آورد؟

در روشن ساختن اهداف جنبش، آقای موسوی اعلام مینماید که «ارزشها و خواسته های مردم ایران» است که پی گیری آنرا جنبش سبز هدف خود قرار داده است. اما کدام ارزشها و خواسته ها؟ آنان که همآهنگ با شریعت اسلامی ست یا آن ارزشها و خواسته ها که در سوی رهایی از آنند؟ آیا شامل خواست های ساختار شکنی و باطل نمودن ولایت هم میشوند؟ بدرستی روشن نیست که آیا «قرائت رحمانی دین» نیز بخشی از خواست های مردم است و یا خواست آقای موسوی است؟

وی سپس از این کلی گویی به کلی گویی دیگر میرسد که:

«تصاحب قدرت فرع بر هدف اصلی است. هدف متحول کردن جامعه و رسیدن به جامعه ای مطلوب و در خور ایرانیان است.»

آیا این بدان معنا ست که رژیم ولایت اصلاح پذیر نیست؟ «متحول کردن جامعه» را به چه چیزی باید تعبیر کنیم؟ دهخدا در تعریف تحول میگوید: برگشتن از حالی به حالی دیگر، تغییر، بگشتن، انقلاب. آیا آقای موسوی دیگر از خیر قدرت گذشته اند و درپی انقلاب اند؟ آیا تحول از رژیم ولایت به رژیم رحمانی را باید تحول دانست یا روی دیگر یک سکه؟

در حالیکه قدرت را آقای موسوی فرع قضیه میخواند، بدرستی معلوم نیست که چرا و به چه دلیل باید بر سر حداقل ها به توافق برسیم. تنها کسب قدرت است که نیازمند تقلیل خواست ها و جذب اکثریت است. اگر آقای موسوی خواستار «جامعه ی مطلوب در خور ایرانیان» است چه نیازی ست که خود را به کف مطالبات برسانیم؟ مگر جنبش، زمان بر و به صبر و استقامت نیازمند ندار؟ توافق بر سر مطالبات حداقلی حکایت از کوتاه بودن زمان و مبرم بودن وظیفه میکند.   مضاف بر این توافق حداقلی، پوششی میشود برای چهره های واقعی، برای پنهان ساختن حرص و آز قدرت و در نتیجه فساد و تباهی، درست همان چیزی که گرفتار آنیم.   

تا زمانیکه آقای موسوی میتواند به بهانه سال نو بدیدار دوستان و حامیان ش برود و سخنرانی نماید، باین معنا ست که از این بابت رژیم دین هراسی به دل ندارد و زیان و خسارتی را متوجه خود نمی بیند. بلکه ممکن است که آنرا سود بخش هم ارزیابی کند. شاید به آن دلیل باشد که آقای میر حسین موسوی و دیگر یارانش را شیرانی می پندارد که یال و کوپالشان را ازد دست داده اند.

فیروز نجومی

fmonjem@gmail.com

سخنرانی آقای موسوی را در پیوند زیر ملاحظه فرمایید*
www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست