سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مغلوبِ افعی ی تبعید است گُنجشکِ مرگ
برای منصور خاکسار شاعری که "تبعیدکُش" شد


خسرو باقرپور


• وه که این دشنه ی زنگار خورده چه آرام است
سنگین و سخت نیز
چونان سنگزارِ پایِ بادامِ کوهی
و ناز و نازک هم هست
چون تخمِ تردِ کبوتر
بر آشیانه ی بالای بادام بن
مرگ. ... ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۴ فروردين ۱٣٨۹ -  ۲۴ مارس ۲۰۱۰


 

همزادِ آدمیزاد است
با لباسِ مندرسی بر تن
همپای تو می دود
با تو همسفر می شود
پیاله بر پیاله ی تو می زند
با تو مست میکند
به بستر که می روی
کنار تو دراز کشیده ست
تو می خوابی و
بیدار است این همراهِ نارفیق
مرگ.


وه که این دشنه ی زنگار خورده چه آرام است
سنگین و سخت نیز
چونان سنگزارِ پایِ بادامِ کوهی
و ناز و نازک هم هست
چون تخمِ تردِ کبوتر
بر آشیانه ی بالایِ بادام بن
مرگ.


تسلیم اراده ات می شود اما
به گاهی که با فراغِ بال می طلبیش
و با دیدگانی باز
آغوش به روش می گشایی
می آید!
به هیئتِ زُمُختِ طنابی
آویخته بر فراز هراس آلودِ یک صندلی ی قدیمی
یا در خلسه ی فرودی از بلندی ی بالایِ یک پل
و یا در طغیانِ کبودی ی آرامبخشِِ بسته ی دارو
به گونه ات بوسه می زند.
رفیقِ اختیار و آزادی است
مرگ.


و دریغ، درد، درد، دریغ
به گاهی که در مغاکِ تیره ی تبعید مانده ای
و دریافته ای
در بیابانِ مُنکسرِ اختیارِ تبعیدی،
گنجشگکی است و
مغلوبِ افعی ی تبعید است
مرگ.



اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست