سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جامه ی خورشید
یکی که جامه ی خورشید را به تن دارد
می آید از گذر عشق و نام «زن» دارد ...


پیرایه یغمایی


• در اسطوره ها «زمین» زن و مادر است زیرا زمین مانند مادر بارور می شود، در آغوش می گیرد، می پرورد و پرورده اش را اوج می دهد. زمین شکیبا و فروتن است. مهربان و هستی ساز است و خلاصه تمامی صفات یک زن در او جمع است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۴ اسفند ۱٣٨٨ -  ۵ مارس ۲۰۱۰


  
ای اهورا مزدا
اینک زمین را می ستاییم.
زمینی که ما را در بر گرفته است.
زنان را می ستاییم
زنانی که از آن تو به شمار آیند.
و از بهترین راستی ها برخوردارند ...
یسنا/هات38/بند1


ماه اسفند و بویژه روز پنجم آن که «اسفند روز = اسفندگان» خوانده می شود از دوران کهن ماه و روز بزرگداشت زنان است چرا که به نام مقدس ایزد بانوی زمین «سپنتا آرمئتی Spentaarmaiti» مُهر خورده و هم اوست که موکل براین ماه است.
ویژه کردن اسفند روز و اسفند ماه به زنان و در حقیقت برگزاری «بزرگ داشت زن» در آن زمان های دور و دیر نشانه ی توجه سزاوار ایرانیان باستان و زردشت به زنان است و ما را به این تأمل می اندازد که پیش از آنکه به اسفند و به جشن اسفندگان پرداخته شود، به ارزش و اعتبار زن در آن دوره نگاهی داشته باشیم.
پیش از همه چیز باید گفت احترام و ارزشی را که آیین زردشت برای زن برپا می دارد، بسیار شکوهمند و موجه است و تا کنون در این آیین برگه ای که نشانه ای بر فرو داشت زن باشد، به دست نیامده و هیچ مورخی نتوانسته سندی مبنی بر برتری مرد بر زن رو کند.
به اعتقاد زردشت زن و مرد در آفرینش برابر و از یک گوهرند و این هم بری و هم برابری را می توان در یسنا/هات 46/بند 10، آنجا که گاهان رستگاری را به مرد و زن یکسان مژده می دهد، به روشنی دریافت:

« ای مزدا اهوره!
به درستی می گویم هر کس –چه زن و چه مرد –
آنچه را که تو در زندگی بهترین شناخته ای، بجای آورد،
به پاس درست کرداری وی
بهشت بدو ارزانی باد!»

در اسطوره ی آفرینش زن و مرد (مشیانه ومشی)، در اوستا هر دو برابر و هم سنگ اند و اصلا ً می توان گفت که این اسطوره سر آغاز برابری آنان است. افسانه ی آفرینش به اختصار از این قرار است که:
چون گیومرث به زمان مرگ نزدیک شد، بر پهلوی چپ به زمین دراز کشید و نطفه ی او بر زمین ریخت و از آن گیاه ریباسی (=ریواس و به عبارتی دیگر مهر گیاه ) پدید آمد و چون قد برکشید دو شاخه گشت که این دوشاخه با هم هم بر و هم برابر و هم شکل و هم اندازه و همسان بودند. از این دوشاخه یکی مشیانه (زن ) شد و آن دیگری مشی (مرد).
پُر واضح است که این اسطوره با اسطوره ی «آدم و حوّا» که حوّا را پدیده ای از دنده ی چپ آدم می داند – و این موضوع هسته ی مسخره ای برای شعر بعضی ازشاعران از قبیل نظامی وجامی شده است-، از زمین تا آسمان تفاوت دارد.(1)
مورد دیگر شش امشاسپند همیار ِ اهورامزدا ست که آن ها هم به تساوی سه مرد و سه زن هستند. سه تن ایزد مرد عبارتند از «ایزد بهمن»، «ایزد اردیبهشت» و «ایزد شهریور» و سه تن ایزد بانو عبارتند از:
«ایزد بانو میترا» فرشته ی نگاهبان عهد و پیمان و فروغ و روشنایی.
«ایزد بانو آناهیتا»، فرشته ی نگهبان عنصر آب
«ایزد بانو اسفندارمز» فرشته ی موکل بر ماه اسفند و نماد زمین بارورنده (که زمین خود نماد زن است).   
به درستی می توان ادعا کرد که تنها حرمت به زن است که می تواند از «میترا» و «آناهیتا» چهره های شکوهمندی راکه اوستا به دست می دهد، بسازد.
در مهر یشت «میترا» الهه ای است خوش اندام، بلند بالایی که بر فراز ایستاده، توانمندی است بی خواب، و نگاهبانی است که دارای هزار چشم و هزار گوش است.
وی نخستین ایزد مینوی است که پیش از خورشید جاودانه بر بالای کوه «هرا/ البرز» برآید. وی نخستین زنی است که با پیرایه های زرین، آراسته و زیبا از فراز سر بیرون می کند و از آنجا تمامی منزلگاه های آریایی را دیده بانی می نماید. وی بر همه چیز آگاه است و فریب ناخوردنی است و کسی است که زندگانی می بخشد،خوشبختی می بخشد و نعمت می بخشد. اهوره مزدا در «مهریشت» میترا را در شایستگی همپایه ی خویش می آفریند و این امتیاز مختصری نیست:
اهوره مزدا به سپیتمان زردشت گفت:

ای سپیتمان!
بدان هنگام که من مهر فراخ چراگاه را هستی بخشیدم،
او را در شایستگی ِ ستایش و برازندگی ِ نیایش،
برابر با خود – که اهوره مزدایم – بیافریدم.
«مهر یشت/کرده ی یکم/بند یکم»

در آبان یشت«آناهیتا» زنی است توانمند و درخشان و سوار بر گردونه ای است که چهار اسب بزرگ و سفیدو یک رنگ و یک نژاد - باد و تگرگ و باران و ژاله - آن را می کشند. او جوان و برومند و جان افزاست و با بازوهای سپید و درخشان فزاینده ی ثروت و پایوری است. او نطفه ی همه ی مردان را مقدس می کند و زهدان تمامی مادران را برای زایش پاک می گرداند. او به فرمان اهورا مزدا به زمین می آید تا دختران آماده به زناشویی و زنان باردار آماده ی زایش را یاوری کند و این نشان می دهد که چقدر دختران و زنان باید مورد توجه خاص اهورامزدا باشند تا فرشته ای از گونه ی خودشان نگاهبان آرامش آنها شود و آنها را آسوده دل و آسوده جان گرداند. در اوستا، «اردویسورآناهیتا» به پیکر دوشیزه ای جوان، زیبا، برومند، بُرزمند، کمر بر میان بسته، راست بالا، نژاده و بزرگوار که جامه ی زرین گرانبهای پرچینی در بر دارد، پدیدار می شود و همان گونه که شیوه ی اوست، بَرسَم بر دست گرفته، گوشواره های زرین چهار گوشه ای از از گوش ها آویخته و گردن بندی بر گردن نازنین خویش بسته است:

بر فراز سر او تاجی آراسته با یکصد ستاره جای دارد.
تاج زرین هشت گوشه که بسان چرخی ساخته شده و با نوارها زیور یافته.
تاج زیبای خوش ساختی که چنبری از آن پیش آمده است.
«آبان یشت/کرده ی سی ام/بند 127 و 128»

حتا در فضای کم گنجایش «گاتاها» هم اگر به دیده ی درنگ نگاه شود، به خوبی می توان به دیدگاه خوش هنجار زردشت در مورد زنان پی بُرد. از جمله هنگامی که زردشت «جاماسب» را برای همسری «پوروچیستا»، جوان ترین دختر خود برمی گزیند، از«پوروچیستا» می خواهد که پس از رایزنی با خرد خود و اندیشه گماری با خود، تکلیف پارسایی اش را بجای آورد:

ای پوروچیستای سپیتمانی، ای جوان ترین دختر زردشت
«مزدا» آن کس را که به «منش نیک» و « اشه»سخت باور است، به انبازی به تو می بخشد.
پس با خرد خویش همپرسگی کن و با «سپندار مز» نیک آگاهی بورز.
«یسنا/هات 53/بند3 »

و آنگاه خطاب به دوشیزگان شوی گیرنده و همسران شان پند می دهد که در زندگی در راه منش نیک و راستی بر هم پیشی جویند:

سخنانی می گویم دوشیزگان شوی گزین را
و شما دو تن را اندرز می دهم
با اندیشه بشنوید و بدرستی به یاد بسپارید
و با خویش دریابید و بکار بندید.
برهریک از شماست
که در پرتو «منش نیک» و راه «اشه»
از دیگری پیشی گیرد.
بی گمان این برای وی پاداش نیکی است.
«یسنا/ هات53/ بند 5»

از این اسناد مکتوب برمی آید که زردشت پیامبر با چه نگرش سزاواری، نگران خوشبختی دوشیزگان و زنان است. و نیز با در دست داشتن این پیش زمینه می توان پیشاپیش دریافت که نقش سپندار مز - ایزد بانوی زمین - که نماد تمامی زنان ایرانی است، در اوستا چیست. اما پیش از ورود به اصل مطلب جا دارد یاد آوری شود که اصلا ً در اسطوره ها «زمین» زن و مادر است زیرا زمین مانند مادر بارورمی شود، درآغوش می گیرد، می پرورد و پرورده اش را اوج می دهد. زمین شکیبا و فروتن است. مهربان و هستی ساز است و خلاصه تمامی صفات یک زن در او جمع است و شاید خاستگاه عباراتی از قبیل «سرزمین مادری» یا «زبان مادری» هم از همین رو باشد.(2)
در اسطوره های سرزمین های دیگر هم الهه ی زمین، خدای بانو یعنی «زن» است. چنانکه در مصر «اوزیریس Osiris» الهه ی زمین و بنیان برکت و بارآوری است. مصریان از زمان قدیم تا به امروز هر سال در فصل بهار نمایشی هیجان انگیز از افسانه ی مرگ و رستاخیز «اوزیریس» بر پا می دارند و بدینگونه او را می ستایند.
در یونان دمتر Demeter) ) خدابانوی زمین و الهه ی شکیبایی و بخشندگی است. افسانه ی غم انگیز دمتر و ربوده شدن دخترش«پرسفون» منشأ آثار هنری بسیاری در زمینه ی شعر و موسیقی و نمایشنامه در یونان شده است چنانکه شاعری در وصف او می گوید:
دمتر که مویی خرمایی دارد،
به کمک وزش باد
گندم را از پوست نازکش بیرون می آورد.
دمتر، ای مادر زمین
اینک تویی که از سینه ی پر مایه ات،
مردم و جانوران و درختان و غنچه ها و شکوفه ها را می رویانی
اینک تویی که باقطره های شبنم
گل های نو رسته را می پروری
پس همیشه جاودان و سرسبز بمان!

در اسطوره های رومیان «سرس» ( Ceres) خدا بانوی زمین و باروری است که حتا نامش هم از واژه ی «سریل= Cereal» که در لاتین به معنی حبوبات و روییدنی هاست، گرفته شده. «سرس» در تصاویر و پیکره ها تاجی از خوشه های گندم یا نیمتاجی از گلبرگ های رنگین بر سر دارد و نیز گاهی با جامه ای طلایی رنگ در حالی که داسی بر دست گرفته، ظاهر می شود.

در سرزمین کارتاژ، «اشمونEshmoun » الهه ی روییدنی ها و سرپرست مرگ و تجدید حیات طبیعت است.
در سرزمین «فریژیPhrygia »، « سیبل Sybile» بسیار زیبا ایزدبانوی باروری و نماد زمین کشت نشده و نماینده ی نیروهای مولد طبیعت است.
در بین النهرین «ایشتار» خدا بانوی حاصلخیزی و باروری است و سرسبزی ها از اوست.
و در ایران «سپنتا آرمئتی» ایزد بانوی باروری است و کلید طبیعت در انگشت او می چرخد.

واژه ی«سپنتا آرمئتی» ترکیبی از سه کلمه ی «سپنتا» به معنای پاک و ناآلوده و مقدس،«ارم
arem » به معنای درست و بجا ( همانا خودش ) و «متی» از ریشه ی «من» man) = اندیشیدن) است.
بدین ترتیب «سپنا آرمئتی/سپندا آرمتی/سپندار متی/سپندارمت/سپندارمز/اسپندارمز/اسپند/ اسفند»، به معنی اندیشه ی درست و پاک، اندیشه ی نیک، سازگاری، فروتنی مقدس و بردباری است.
زردشت در گاتاها هجده بار رسماً از «اسفندارمز» یاد می کند که با شکوه تر از همه سرود 45/ بند 4 است که در آن سپندار مز دختر اهورا مزدا دانسته شده و پس از آن در پیکر یکی از امشاسپندان به یاری اهورا مزدا می آید و به دیگر امشاسپندان می پیوندد.
اما بطورکلی از عصاره ی این یادها چنین بر می آید که:
«اسفندارمز» آراینده ی بهشت نکاستنی است. یسنا /هات 28/ بند7
«اسفندارمز» هستی بخش و جهانساز است. یسنا/هات 31/ بند 9
«اسفندارمز» سرگردانان ِ فکری را که هنوز درست از نادرست تشخیص نمی دهند، یاری می کند و اندیشه های مردد را رهنمونی می بخشد. یسنا /هات 31/بند12
و حتا زردشت هم از او می خواهد که در روز رستاخیز در آمرزیده شدن او و یارانش به او کمک کند .یسنا هات 33 / بند 11
«اسفندارمز» به کشتزاران رامش و آرامش می دهد. یسنا/ هات 47/ بند3
«اسفندارمز» انسان ها را به تقدس می رساند و رستگار می کند. یسنا / هات 51 / بند 21
«اسفندارمز» موکل زمین است، زردشت از او می خواهد تا در روی زمین همیشه فرمان روایان خوب حکومت کنند و مردم زندگی پاکی داشته باشند. یسنا/هات48/بند5

در بندهشن هم «اسفندارمز» چهارمین امشاسپند آفریده ی اهورا مزداست و وظیفه ی او در روی زمین پرورش آفریدگان است و با شکوهمندی از او یاد می شود:

او را نیکویی اینکه فروتن است
او را گله اویار(ی) اینکه بدی را که برسد، همه را بگوارد.
او را کمال اندیشی اینکه این همه بدی که بدو کنند، به خرسندی بپذیرد.
او را رادی اینکه همه ی آفریدگان از او زی اند.
(اساطیر ایران/دکتر مهرداد بهار/ تهران 1352/ص 52 و 53 )
و اینک آیا تمامی این خصلت ها فروتنی، بخشش، چشم پوشی و گذشت، هستی بخشی و هستی سازی، خشنودی و رضا در زنان نیست؟

ایزد بانوی«اسفندارمز» در متون پهلوی به عنوان «اندیشه ی کامل» و «مکاشفه ی خاموش» درک می شود. همان است که «پلوتارک 46-120 م» Plutarch) )(3) او را با نام «سوفیا» (حکمت و فلسفه) ترجمه کرده است.
طبق روایتی از روایات پهلوی، اهورا مزدا در معرفی این ایزد بانو به زردشت می گوید:
این سپندارمز، دختر من، کدبانوی خانه ی من (کدبانوی بهشت ) و مادر مخلوقات است.
سهروردی نیز به اسفندار مز با نام رب النوع زمین اشاره کرده و اورا یکی از انوار قاهره می خواند.
از این مطالب انچنان بر می آید که«اسفندارمز» هم فرشته ی مدبّر عالم مادی و هم بوجود آورنده ی نفوس یا عقل های انسانی و هم یکی از انوار قاهره (= امشاسپندان زردشتی ) است و هم اینکه در مقام «سوفیا» با حکمت و فلسفه مربوط می شود.
بدین ترتیب است که در روز پنجم اسفند(= اسفندگان) که نام ماه و نام روز به هم می افتد، جشنی در بزرگداشت زنان با نام ِ نامی الهه ی«اسفندارمز» برگزار می گردد.
در دوران گذشته دراین روز مردان به همسران خود به پاس بردباری ها و فداکاری هایشان مهربانی و بخشش می ‏نمودند و بر این باور بودند که ستایش این ایزد بانو مهربانی عشق ورزی به همسر است و هر گونه نامهربانی در حکم ناسپاسی و بی اعتنایی به اوست. پس در این روز کار و پیشه را رها نموده و به خجستگی هستی«زن» و «مادر» به جشن و پای کوبی می پرداختند و با پیشکش کردن هدایا به زنان و مادران از آنان سپاس گزاری نموده و نقش و جایگاه والای آنان را در زندگانی خانوادگی و اجتماعی یاد آوری و ستایش می کردند. زنان و مادران نیز جامه های نو می پوشیدند و انجام کارهای خانه را در این روز ویژه به پدران و پسران می سپردند.

ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم در مورد جشن اسفندگان می گوید:
«اسفندارمذ ماه روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و برای اتفاق دو نام آن را چنین نامیده اند و معنای آن عقل و حلم (بردباری) است و اسفندارمذ فرشته موکل به زمین است و نیز بر زن های درستکار و عفیف و شوهردوست و خیرخواه موکل است و در زمان گذشته این ماه به ویژه این روز عید زنان بوده و در این عید مردان به زنان بخشش می کردند و هنوز این مراسم در اصفهان و ری و دیگر بلدان پهله (غرب و مرکز ایران) باقی مانده و به فارسی مزدگیران می گویند و در این روز افسون می نویسند و عوام مویز را به دانه انار می کوبند و تریاقی خواهد شد که از زیان گزیدن کژدم ها دفع می کند و از آغاز سپیده دم تا طلوع آفتاب این رقیه (افسون) را به کاغذهای چهارگوش می نویسد و بر سر دیوار خانه می چسبانند و دیواری را که مقابل با صدرخانه است خالی می گذارند و می گویند که اگر به دیوار چهارم از این کاغذها بچسبانیم هوام و حشرات سرگردان می شوند و راهی نمی یابند که از آن خارج شوند و سرهای خود را به قصد خروج از خانه بلند می کنند و خاصیت این طلسم این بود که ذکر شد.»
ابوریحان بیرونی از این روز به عنوان «مردگیران» یا «مزدگیران» یادکرده و می گوید که در این روز زنان از مردان هدیه دریافت می داشته اند.
خانم کتایون مزداپور در زمینه ی آداب اسفندگان می گوید:
«در این روز معمولا ً اهالی منزل زودتر از خواب برمی خیزند وخانه را آب و جارو می کنند. بر پاشنه های در منزل آویشن می ریزند وبا پختن آش و سیروگ (نان مخصوص زرتشتی) این جشن را برگزار می کنند.
آقای رضا مرادی غیاث آبادی پژوهشگر در مقاله ای در زمینه ی اسفندگان می نویسد:
«امروزه تا آنجا که این نگارنده آگاهی دارد، این جشن هنوز هم با نام «اسفندی» در بسیاری از نواحی مرکزی ایران، همچون اقلید، کاشان و محلات برگزار می ‌شود و زنان در این روز، برای خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی نیز می ‌پزند که به نام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده می ‌شود. این آیین در روستاهای پیرامون کاشان، همچون نَـشَـلج، اِستَـرک و نیاسر، در نخستین روز اسفندماه برگزار می‌شود.
افزون بر جشن پنجم اسفند، در اسفند ماه روزهاو برنامه های ویژه ی دیگری هم هستند که زنان قهرمان آنهایند. برای نمونه روز هفتم اسفند که در اردبیل به قاری کولکی (= GariKulagi ) معروف است. قاری به زبان آذری یعنی پیرزن و کولک که همان کولاک به معنی سرمای پیرزن است.
آذربایجانی ها در مورد این روز می گویند در افسانه ها آمده است که پیرزنی به منظور باردار شدن شترهایش چون از سرمای چله بزرگ و چله کوچک طرفی نبست،از خداوند درخواست کرد تا هوا را سردتر سازد تا موجب در هم آمیختن شترهای ماده و نر شود. خداوند دعای او را اجابت نمود و موقتا ً هوا را سردتر کرد تا آرزوی پیرزن برآورده شود.
از دیگر مراسم می توان به خاتون چهارشنبه اشاره داشت. در «تکاب» آذربایجان خاتون چهارشنبه برکت رسان خانواده هاست و مقدمش در شب چهارشنبه سوری، شب چهارشنبه ی آخر سال گرامی شمرده می شود. مردم تکاب به دیوار های انبار آرد، در خانه هایشان کمی آب می پاشند و به روی آن با آرد شکل زنی را می کشند که دیگی در پیش رو نهاده و کفگیری پلو در دست دارد. آنها بر این باورند که «خاتون چهارشنبه» حنما ً در آن شب به یک یک خانه ها سر می زند و با خود برکت و سرشاری می آورد به همین جهت در خانه هایی که «باجه» (4) دارد، مقداری «قورقا»(gorga /قاورقا gavorga گندم برشته است) در دور و بر باجه می ریزند که سهم خاتون چهارشنبه باشد.
رسم خاتون چهارشنبه ( بانوی آرزو) در گیلان هم با اندکی تفاوت وجود دارد. مردم گیلان به بانویی زیبا با نام«چهار شنبه خاتین» اعتقاد دارند و می‌گویند این زن زیبا در آب چاه‌ها زندگی می‌کند و از سر نوشت همه چیز و همه کس آگاه است. اگر کسی نیمه شب ِ «کول کول چهار شنبه» (در این منطقه آخرین چهارشنبه ی سال را کول کوله چارشمبه/چارشنبه می گویند)، نیت کند و به قصد با خبر شدن از سر گذشت خود سر و گردنش را وارد چاه نماید و چندین بار او را به نام بخواند،‌ خاتون از شخصی که او را خوانده می ‌خواهد تا گیسویش را بگیرد و از چاه بیرونش بکشد. اگر شخص پاک باشد و نترسد و به خواست او عمل نماید،‌ آرزویش بر آورده می ‌شود،‌ ولی اگر ناپاک نباشد و بترسد،‌ خاتون از چاه در آمده سیلی محکمی به او میزند و پنهان می ‌شود. از این رو زنان صبح روز چهار شنبه گذر گاه خانه‌های خود را می‌روبند و باور دارند که خاتون چهار شنبه با جامه ای سفید بر آنان ظاهر می‌شود و آرزویشان را بر آورده می‌کند.
رد پای گرامی الهه ی اسپندار مز تا سفره ی هفت سین هم ادامه پیدا می کند چرا که هفتگانه ای که بر سفره ی مقدس هفت سین چیده می شود سیر، سمنو، سرکه، سماق، سنجد، سبزه و سنبل همه ریشه گیاهی دارند و در دامان برکت و مهر او می رویند.

و اینک نوشتار را با خجسته باد این روز مقدس، به زنان، به زنانی که با جامه ی خورشید از چهارراه های عشق می گذرند، به پایان می برم .
                                     روز شان اهورایی باد!

Pirayeh163@hotmail.com



پا نویس :
1 - به عنوان مثال در این زمینه نظامی می گوید : زن از پهلوی چپ گویند برخاست / نیاید هرگز از چپ راستی راست /و جامی هم ادعا دارد که : زن از پهلوی چپ شد آفریده / کس از چپ راستی هرگز ندیده
2 - - مولا نا هم در یکی از غزل‌های خود به این مسًله اشاره دارد و می‌گوید: زمین چون زن ، فلک چون شو خورد فرزند چون گربه / من این زن را و این شو را نمی‌دانم ، نمی‌دانم
3 - – پلوتارک نویسنده و زندگی نامه نویس یونانی از مردم بوُسی است. او به مصر و ایتالیا سفر کرد و در رم به تدریس فلسفه پرداخت سپس از آتن دیدار کرد و سرانجام به بوُسی بازگشت و کاهن معبد دلفی گردید. نام وی در مآخذ اسلامی فَلوطرخُس( Palutarxoa ) آمده است.
4 – در بسیاری از خانه های روستایی آذربایجان به منظور تهویه ی هوا و خارج شدن دود تنور ، در وسط سقف اتاق ها دریچه ای ایجاد می کنند که به آن " باجا = baja " می نامند . از همین دریچه هاست که جوانان روستایی در مراسم شال اندازی ِ شب چهارشنبه سوری ، شال آویزان می کنند تا هدیه بگیرند .


مآخذ :
اسفندگان،جشن زنان/دکتر پرویز رجبی/ماهنامه ی چیستا /سال اول/شماره ی هفتم/اسفند 1360/ص829
اوستا، کهن ترین سرودها و متنهای ایرانی/گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه/انشارات مروارید/ چاپ دوم 1374
در گذرگاه نسیم وعده/ سپندار مذ – امشاسپند عشق و صبوری/جابر عناصری/ماهنامه ی چیستا/سال دوم/شماره ی هفتم و هشتم ( بهمن 61) ، ص 804 تا 834
رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی/تقی پور نامداریان/انتشارات علمی و فرهنگی/تهران/بخش دیدار سالک با فرشته ی رهنما/ص257
سیمای زن در فرهنگ ایران/جلال ستاری/ نشر مرکز/تهران/چاپ اول 1373
فلسفه ی سهروردی/تألیف دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی/انتشارات حکمت/چاپ اول 1364


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست