سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پنجشنبه ۲۲ بهمن عقب نشینیِ موقت یا شروع یک ناکامیِ دیگر


امیرحسین لادن



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٨ بهمن ۱٣٨٨ -  ۱۷ فوريه ۲۰۱۰


پنجشنبه ۲۲ بهمن عقب نشینیِ موقت یا شروع یک ناکامیِ دیگر

پنجشنبه ۲۲ بهمن ، جنبش مردممان برای کسب عدالت و آزادی با مانعِ نسبتاً بزرگی روبرو شد. حکومتگران که طی چند ماه گذشته با جنگ گسترده‍ی روانی ، ناچیز شمردن و برچسب زدن به معترضین فضای متشنجی ایحاد کرده بودند ؛ برای ایجاد رعب و وحشت باهجوم شبانه به خانه‍ی مردم ، زندان ، شکنجه و تجاوز ، دندانهای خود را نشان داده و با توسل به آخرین حربه شان یعنی اعدامِ تظاهرکنندگان بجرمِ "محاربه با خدا" ، توانستند ترس و وحشت بیشتری ایجاد کرده و تا انداره ای صفوف معترضین را بشکنند. حکومتگران برای مقابله با تظاهر کنندگانِ روز ۲۲ بهمن نیز ، بعد از چند هفته تدارکات تاکتیکی و نظامی ، قطع وسائل مخابراطی و ریختن دهها هزار سپاهی ، بسیجی و مزدوران لباس شخصی به خیابان ها توانستند با پراکنده نگاه داشتن معترضین ، جلوی تجمعات گسترده‍ی چند صدهزارنفری را سد کنند!
کشورمان در اشغال دشمن است ، دشمن چه داخلی و چه خارجی ، دشمن است ، اشغال در هر دو صورت ، اشغال و ضرراتِ ناشی از آن نیز یکی است. مگر غیر از آنستکه دشمن اشغالگر سرمایه های کشور را غارت میکند و هستی ملت را بباد می دهد و با زور و زندان ، شکنجه ، تجاوز و اعدام ، رعب و وحشت ایجاد می کند تا بتواند مردم زیر ستم را وادار به سکوت و اطاعت کند! حکومتگران اسلامی کشور را تسخیر ، ثروت هایمان را غارت و آینده ی ایران را حراج کرده اند.   
حکومتگران غاصب روز ۲۲ بهمن نیز همان کردند که انتظار داشتیم ، زیرا غریق ، برای نجات به هر چیزی متشبث می شود. بزرگترین یاورِ رژیم در این درگیری ها یعنی مشکل اصلی معترضین که سدّ پیروزی جنبش نیز می باشد ، توده های ستم دیده ای هستند که با علم به حقّانیتِ مبارزات هموطنانشان ، در کنار ایستاده و برای بزانو درآوردنِ رژیم تبهکارِ نامشروع ، با حضور گسترده‍ی خود در صحنه ، کشورشان را نجات نمی دهند.
آنانکه در کنار ایستاده و سکوت پیشه کرده اند ؛ نه تنها از مسئولیت شهروندی شانه خالی کرده بلکه با شرم از بی عملی ، محکوم به زیستن در خواری هستند و در مقابل نسل آینده نیز پاسخگو می باشند. ممکن است بعضی از دوستان با این برخورد موافق نباشند ، ولی سکوت در اینمورد و در این مقطع زمان ، باعث ناکامی و شکست جنبش است. آیا این کنار ایستادن ها و سکوت هایِ ادورای ، دلیل درماندگی ملت مان و عقب افتادگی کشورمان ، ایران نیستند؟ آیا ما باندازه‍ی کافی از رشد فکری بهره مند نشده ایم که عدالت و آزادی برایمان مانند نیاز به هوا ، ضروری و حیاتی باشند؟ آیا ما مسئولیت شهروندیمان را درک نمی کنیم ، نمی دانیم که بی عدالتی را نمی شود و نباید تحمل کرد و نادیده گرفت ، آیا نمی دانیم بی عدالتی در یک مورد ، خطر برای عدالت در تمام موارد دیگر است؟
دلیل این کنار ایستادن و سکوت چیست؟ روی سخن با آنهانی است که به حقانیت مبارزه‍ی مردممان برای کسب عدالت و آزادی اعتراف داشته و آگاه هستند. آیا این دلیلِ مسئولیت ناپذیری ما است؟ آیا دلیلش آنستکه به منافع شخصی خودمان فکر می کنیم و نه منافع اجتماع و کشورمان؟ آیا از عواقب و درد سرِ احتمالی میگریزیم؟
حسن نراقی در مورد کنار ایستادن ، اعتراض نکردن و سکوت می نویسد: "اکر فلان قاضی و یا فلان آیت اله را به زیاده روی در احکام اعدامی که صادر کرده محکوم می کنیم فراموشمان نشود که همگی ما یا با تأئیدمان یا با عدم اعتراضمان و یا حد اقل با سکوت معنی دارمان در صدور این احکام مشارکت داشته ایم و اگر شماتت ، مجازات و توبیخ استحاق کسی باشد همگی ما باید شامل این توبیخ باشیم." (۱)   
در مورد سکوت و اعتراض نکردن ؛ کشیش نیمولر از قول "آلمانی های خوب" زمان هیتلر میگوید:
"اول آمدند دنبال کمونیستها ، من اعتراض نکردم چون کمونیست نبودم.
بعد آمدند دنبال یهودیان ، من اعتراضی نکردم چون یهودی نبودم.
بعد آمدند دنبال اعضای اتحادیه ها ، من اعتراض نکردم چون عضو اتحادیه ای نبودم.
بعد آمدند دنبال کاتولیکها ، من اعتراضی نکردم ، چون پروتستان بودم.
وقتیکه آمدند بسراغ من ، دیگر کسی نمانده بود که اعتراض کند."
هر ایرانی آگاه و وطن دوستی که با تاریخ دو قرنِ گذشته‍ی ایران آشناست ، از شکست نهضت ها ، ناکامی جنبش ها و به کجراهه کشیدن انقلاب های کشورمان ، رنج می برد و حسرت می خورد که ایکاش می فهمیدیم ، می بودیم و چنین و چنان می کردیم. برای پیش گیری از یک ناکامی دیگر ، یک شکست دیگر و برای رهائی مردم و نجات ایران - ای روشنفکران ، نخبگان و ایران دوستان - این گوی و این میدان!   
آیا مشکلی که ملت مان با آن دست به گریبان است - بی عدالتی رهبری یا عدم قانونمندی سیستم می باشد؟ پرویز دستمالچی به این سئوال چنین پاسخ می گوید: "... باورهای مکتبی ولایت فقیه ... اِعمال خشونت ، زیرپا گزاردن حقوق بشر ، نفی و نابودی نهادهای دمکراتیک ، دشمنی با حقوق شهروندی ، سرکوبی آزادی ها ، گسترش بی عدالتی های اجتماعی و ... نه محصول رفتار غیر عادلانه‍ی این یا آن فرد مسئول ، و یا حتی ، صرفاً محصول سیاستهای نابخردانه‍ی دولت و یا دولتمردان ، بلکه بخشی جدائی ناپذیر از کل سیستم نظام ولایت فقیه است." (۲)   
مروری به باورهایِ مکتبیِ نظام ولایت فقیه این ادعا را روشن میکند: تنها قانون گزار خداوند است. کلیه‍ی قوانین و مقررات اجتماعی ، اقتصلدی و سیاسی و ... بر اساس موازین اسلامی است. در زمان غیبت امام زمان ، ولایت امر و امامت اُمت بر عهده‍ی فقیه می باشد. امر امامت برای سرپرستی بشر است ، زیرا انسان موجودی کامل نیست و در بسیاری موارد قادر به تشخیص خوب و بد نمی باشد.   آیت اله مطهری می نویسد : "انسان با اینکه از جنس حیوان است از نظر مجهز بودن به غرایز با حیوان تفاوت دارد ، یعنی ضعیف تر از حیوان است. ... از نظر غرایزی فقیرترین و ناتوانترین موجود است ، لهذا به رهبری ، مدیریت و هدایت نیاز دارد. ... بشر در ذات خود فوق العاده بی خبر و سرگردان و خود از ذخائر و منابع خود ، نا آگاه ، نه می داند که چه دارد و نه می داند که چگونه آنها را مورد بهره برداری قرار دهد. لهذا نیازمند است که رهبری گردد." (٣)      
آیت اله سید صادق نوری در نظام حکومت در اسلام میگوید: "دو اشکال اساسی و مهم بر حکومت دمکراسی وارد است. یکی اینکه اکثریت مردم ناقص و محتاج و غیر کاملند و با یک سخنرانی داغ و یک مٌشت کلمات زیبا چنان تحت تأثیر قرار می گیرند که هر چه سخنران بخواهد عمل می کنند. و جمعی بحدی مادی و شکم پرست هستند که با مختصر پول و یک نهار و شام چرب خودشان را تسلیم می کنند و جمعی به حدی شهوت رانند که با یک نگاه محبت آمیز زنی عقیده شان عوض می شود. اساساً اکثر مردم ... غیر عالمند و نادان و نمی توانند خیر و شر را تشخیص دهند."
آیا علم و معرفت بیهوده ، عقل ، خرد ، شعور و استدلال بی معنی است؟ عمر خیام ظلمی از این قبیح تر نمی داند که نادانها ، نادانی خویش را اصل و معیار عقل و دیانت و حکمت قرار دهند. امام محمد بغدادی میگوید راه بخداوند برای هر کسی فکر و عقل و معرفت اوست.
میان ماه من تا ماه گردون    تفاوت از زمین تا آسمان است
تضاد از همین جا آشکار می شود که ولایت فقیه بر اساس ناقص العقل بودن انسان و قانون طبیعی بر پایه‍ی خِرد انسان استوار است. در قانون طبیعی ، انسان آزاد بدنیا می آید و از حقوق طبیعی برخوردار می باشد و اولین حق طبیعی انسان برابری است. طبق ماده‍ی اول منشور حقوق بشر - تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند . همه دارای عقل و وجدان می باشند و باید نسبت به یکدیگر مانند برادر و {خواهر} رفتار کنند.
محمد زکریا رازی اولین سکولاریست ایران که فکرش با مقولات عقلی پرورش یافته با کمال صراحت در قرن سوم منکر نبوت شده و معتقد است: "عقل بزرگترین موهبت خداوند است و بمدد آن میتوانیم در این دنیا و آن دنیا سعادتمند شویم و براهنمائی خِرَد از وجود انبیا مستغنی هستیم." (۴)   
بنابراین مشکل ما تقلب در رأی گیری انتخابات ریاست جمهوری نیست ، مشکل مان در بی عدالتی آقای خامنه ای نیست و مشکل حتی خودسری و مهملات احمدی نژاد نیز نیست. مشکل کل ترکیب ، باورها و موجودیّت رژیم است که بر اساس صغارت انسان استوار می باشد. برعکس در سیستم مردمسالار ، اعتقاد بر آنستکه اگر خدا وجود دارد ، به انسان شعور داده که در پرتو خِرد بر سرنوشت خود حاکم باشد. اعتقاد شخصی و ضمیری ، نه عمومی و نه اجباری است. نتیجه‍ی منطقی و عقلانی این نگرش ، برپائی دولت بر اساس حقوق انسانی و نه قوانین الهی است. مشکل دیگری که ناشی از یک سیستم خودکامه و قدرت طلب مرکزی است رکود اقتصادی و روند جامعه به سمت یک جامعه ی ایستا می باشد. همانطور که اقتصاد ایران با وجود ثروت های عظیم ملی ، پس از سی سال حکومت مستبد اسلامی ، در شُرف ورشکستگی قرار گرفته است.   
اگر فرضیه‍ی مشکل یعنی ولایت فقیه و باورهای مذهبی که بر آن استوار است را بپذیریم ؛ و راه حل را در استقرار یک سیستم مردمسالار کثرت گرا استوار بر حقوق انسانی که مشروعیتش از مردم و مسئولیت اش به مردم می باشد ، بیابیم ؛ برای رسیدن به این هدف چه باید کرد؟ اتحاد توده های مردم برای رسیدن به هدف ، فصل مشترکِ پیروزیِ انقلاب مشروطه ، نهضت ملی شدن نفت و انقلاب ۵۷ ، بود. باید همه مان کمک کنیم ، هیچکس کنار نایستد ، با آگاهی و وجدان بیدار ، دسته جمعی به حرکت بیائیم. بیشتر فداکاری کنیم ، کمتر توقع داشته باشیم و مأیوس نشویم.   
آرزوئی عالیتر وآسمانی تراز این نیست که انسان خواستار افتخارِ جاودان کشورش باشد و برای مردم آسایش ، امنیت ، آزادی و سعادت همیشگی بخواهد. ولی نجات ایران و رهائی مردم ، فقط با مبارزه ی خستگی ناپذیر همه ی عاشقان ایران میسر است. "هر که خُسبد خواب بیند هر که کارَد بر خورَد"

امیر حسین لادن
ahladan@earthlink.net


(۱) چرا در مانده ایم    حسن نراقی
(۲)نقدی بر قانون اساسی جمهوری اسلامی   پرویز دستمالچی
(٣) امدادهای غیبی در زندگی بشر   مرتضی مطهری
(۴) دمی با خیام علی دشتی   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست