سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

رنگین کمان جنبش مدرن ایران


رامین بهاری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٨ بهمن ۱٣٨٨ -  ۱۷ فوريه ۲۰۱۰


از اولین اعتراض کم شمار و محدود زنان علیه اجباری شدن حجاب اسلامی که یک ماه بعد از پیروزی انقلاب با شعار "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" صورت گرفت، بیش از سه دهه می گذرد. بعد از حمله سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی به سرکردگی قشری از روحانیت و حزب جمهوری اسلامی به کردستان در اواخر اسفند ۱٣۵۷ و به خون کشیدن بخشی از شهروندان کرد، استبدادی خشن رسمیت یافت و حکومت دینی با تحمیل رفراندوم جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد در ۱۲ فروردین ۱٣۵٨ قانونی شد.
حمله به کارگران بیکار و کشتن تعدادی از آنان در اصفهان و جلوگیری خشونت آمیز از اعتراضات و راهپیمایی های آرام و مدنی گروهها ، سازمانها و احزاب از سوی دسته های حزب الله و سازمان داده شده توسط روحانیون شورای انقلاب و حزب جمهوری (که تا هم اکنون نیز از بیت رهبری و ... تحت عنوان لباس شخصی ها ادامه می یابد) انجام می گرفت. دستگیری های متعدد و حتی روزانه معترضین به اقتدار و انحصارطلبی روحانیون و هیئت های عقب مانده مذهبی و دلالان بازار ادامه می یافت تا بتوانند با تشکیل مجلس خبرگان، ولایت دین را بر سرنوشت مردم نهادینه کنند.
خمینی در ۲٨ مرداد ۱٣۵٨ دستور مستقیم و صریح سرکوب خلق کرد که خواهان شورا در سنندج و خودگردانی شهر بودند را صادر کرد. و از برپا کردن دارها و بستن احزاب و خفه کردن دهان ها و اعتراضات و شکستن قلم ها به روشنی سخن گفت و حتی به درگاه خدایش توبه کرد که چرا از روز اول، کشتار مخالفان را در دستور قرار نداده است. (قابل توجه سیدحسن خمینی و محمد خاتمی و پورنجاتی و چند اصلاح طلب دیگر که به صدا و سیمای ضرغامی انتقاد می کنند که چرا در برنامه "شاخص" سخنان امام را تکه پاره و گزینشی پخش می کند. آقایان نمی دانند! خامنه ای خلف صالح خمینی است چون با معترضین سبز همان رفتار را دارد که او با مخالفین چپ و ملی و... آن زمان داشت.)
روند حق طلبی و سهم خواهی قشرهای گوناگون ملت ایران برای شرکت در سرنوشت خود بعد از قیام ۲۲ بهمن ۵۷ از سوی مذهبیون حاکم مسدود و سرکوب می شد. اقتدارگرایان که ادعای نمایندگی امت حزب الله را فقط از آن خود می دانستند مانع هرگونه تشکل و آگاهی مردم بودند. خفقان تا ان جا بالا گرفت که بنی صدر رئیس جمهور ۱۱ میلیونی در سالروز ۲۲ بهمن ۵۹ اعتراض کرد و در میدان آزادی گفت: مگر این مملکت چند زندان و کمیته دستگیری باید داشته باشد...
مطالبات ، اعتراضات و مخالفت ها ادامه می یافت اما حق نمایندگی در مجلس شورا و مجلس تدوین قانون اساسی از کارگران ، معلمان ، روشنفکران، حقوقدانان و... سلب می شد. حتی نماینده سازمان مجاهدین که صدها هزار دانش آموز و جوانان و قشرهای دیگر در ایران آن روز را نمایندگی می کرد به مجلس شورای اسلامی راه ندادند. بسیاری از شوراها و سازمانها و احزاب را مانند شوراهای کارگران شرق تهران که حدود ۴۰۰ کارخانه را دربر می گرفت یا سازمان زحمتکشان کردستان و حزب دموکرات که بدنه ی مردمی داشتند را سرکوب کرده و از هم پاشانده و بیشتر اعضایشان را اعدام کردند. روند تحول خواهی بعد از انقلاب بهمن با کودتای حزب جمهوری اسلامی پس ازدوسال و ۴ ماه، ضربه سنگینی خورد و تقریبا متلاشی شد. به پیشنهاد خامنه ای نماینده مجلس آن دوره برای رئیس جمهور بنی صدر عدم کفایت صادر شد و سرکوب نهایی و خونین که ماهها توسط بهشتی و آیت ها تدارک دیده شده بود در ٣۰ خرداد سال ۶۰ به اجرا درآمد. اعدام های سال ۶۰ ، کشتار دستجمعی چندهزارنفری زندانیان در شهریور ۶۷ ، پذیرفتن قطعنامه جنگ طلبی حکومتی که راه قدس از کربلا را در برنامه داشت، ولایت مطلقه شدن خامنه ای ، دولت نیرنگ و ادامه خفقان، رفسنجانی، کابینه اصلاحی و مدینه النبی خاتمی که وزیرش دری نجف آبادی در قتلهای زنجیره ای حکم قتل صادر کرده بود و... هر یک نقطه عطفی است که هرچند تحلیل و تدوین جداگانه و خاصی دارد اما همه در راستای برقراری و اقتدار نظام اسلامی در برابر مردم خواهان آزادی است.
نگاه گذرا یی که در بالا آمد دو نکته را برجسته می کند:
الف) نهادهای سرکوب: بیت رهبری، سپاه، مجلس، خبرگان، نیروی انتظامی، دادگاههای انقلاب، نمازجمعه ها ،       زندانها که از ٣۰خرداد ٨٨ بعد ازخطبه اقتدارگرایانه ی خامنه ای به مدت هشت ماه شدت بیشتری یافته است، تداوم همان سی سال خشونت نظام اسلامی است که اکنون بخشهایی ازدرون خود حکومت را نیز بی نصیب نمی گذارد.
برخلاف نظر اصلاح طلبان و شخص آقای موسوی که در گفتار خود به مناسبت ۲۲ بهمن امسال می گوید : "زدن،       گرفتن و بستن چه ربطی به اسلام دارد..." اتفاقا زدن و زندانی کردن معترضین منتقد و شکنجه و اعدام دگراندیشی ذاتی نظام اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه و ... می باشد. رفتارهای ضدآزادی و خفقان آور هشت ماه گذشته اسلامی اندیشان حکومتی ادامه ی بی کم و کاست سی سال گرفتن ، زدن، کشتن، تبعید از وطن هزاران ایرانی دگراندیش اعم از سلطنت طلب ، مجاهد، چپ ، مارکسیست ، کمونیست ، روشنفکر و... است. آیا خون انسان های اصلاح طلب و سبز و رای دهنده به آقایان موسوی و کروبی کاندید جمهوری اسلامی رنگین تر از انسانهای مبارز و مخالف قبل از این دوره ی تاریخ جمهوری اسلامی است؟!
ب) ۲۵ خرداد ۱٣٨٨ سیل خودجوش میلیونی باشکوه و مدنی معترضین با سکوتی سرشار از ناگفته ها در تهران   به حرکت درآمد. مردم دنیا و ایران دیدند نظام اسلامی چگونه رای میلیونی مردم را به نفع رهبری و حکومتش مصادره می کند، تقلبی چنان رسوا که امکان هضم و جذب آن نیست و حکومت دچار چنان بحرانی می شود که عواقب این رودست زدن به مردم تا کنون که هشت ماه از آن می گذرد ، گریبانش را نه تنها رها نکرده بلکه هرچه در سرسختی و خشونت خیره سری کند بیشتر دربحران سرنگونی فرو می رود.
فراز و فرود سه دهه جانفشانی ها ، اعتراض و حرکت های پراکنده فعالان و سازمانهای سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی، پژوهشگران و مبارزان روشن بین و سخت کوش در خیزش عمومی مردم در ۲۵ خرداد تبلور یافت و نقطه ی عطفی شگفت در جنبش اعتراضی مردم ایران را رقم زد.

رفراندوم رفراندوم اینست پیام مردم
بعد از بسیج صدهزار نفری "امت در صحنه" در روز ۹ دی در تهران ( از میدان انقلاب تا میدان فردوسی) علیه جنبش سبز و رهبرانشان و گوساله و بزغاله خواندن آنها، رژیم چهل روز وقت داشت تا کل ارگانهای حکومتی را به خط کند و در ۲۲ بهمن چیدمان هوشمندانه و موفقی از نیروهای نظامی، بسیجی و طرفداران خود را درهم چفت و بست کند و در مسیر میدان امام حسین ، خیابا ن انقلاب تا آزادی به حرکت درآورد. نظام با بهره گیری از تمام امکانات خود با آرایش انواع نیروهای نظامی و پلیسی خود در چهاراه ها مسیر را برای عبور امت حزب الله یعنی حقوق بگیران و ارگانهای دولتی فراهم کرد. درمیدان صادقیه که فرصت کوتاهی برای جمعی از جنبش سبز فراهم شد تا شعار رفراندوم رفراندوم اینست پیام مردم ، بدهد سریعا تبدیل به پادگانی از انواع نیروهای سرکوبگر شد و با تمام ابزار مدرن با تظاهرکنندگان برخورد شد. روز ۲۲ بهمن سال ٨٨ خیابانهای تهران دژ مستحکم انواع نیروهای نظامی خشونت گر بود تا پیاده نظامش یعنی شعاردهندگان مطیع رهبری ابراز وجود کنند. حکومت اسلامی در سی امین سالگردش، تحرک چشمگیری را که قرار بود جنبش سبز را نمودی دیگر بخشد از آن سلب کرد. البته با هزینه گزاف امنیتی کردن شدید و غالب کردن فضای سنگین وحشت و هراس.

چرایی شکست ۲۲ بهمن سبز

۱) همچنان که شعار این ماه ماه خون است خامنه ای سرنگون است، شعار بی ربط و و اغراق گونه ای بود،   سرنوشت ساز بودن روز ۲۲ بهمن نیز از پیش توهم زا بود. در حرکات اجتماعی تعیین روز و زمان معین به عنوان اکسیون سرنوشت ساز (که آقای سازگارا پیش بینی می کرد) چندان اعتباری نخواهد داشت زیرا برآورد از مبارزات مردمی در تعادل قوا بین رژیم کهنه و زایش جانشینی نو و مدرن برآیندی بسیار پیچیده است که بیشتر از عهده یک سازمان وسیع و حزب گسترده برمی آید. با توجه به هجوم تبلیغاتی یک ماهه قبل از ۲۲ بهمن و دستگیری های وسیع (روزنامه نگاران، زنان، و ...) و تهدید به محارب خواندن هر کس که در راه پیمایی ۲۲ بهمن نماد سبز داشته باشد و اعدام نمادین دونفر ، جمعیت سبز با ترس به خیابان آمد و با اشتباه محاسبه در مسیری که اطلاعاتی ها ، لباس شخصی ها و بی سیم به دست ها در آماده باش نظامی بودند، پراکنده و بدون داشتن برنامه ی مشخص زمانی و مکانی به حرکت درآمد. راه پیمایان دولتی حدودا چند برابر جمعیت روز ۹ دی و تقریبا ٣۰۰ هزار نفر تخمین زده می شد. اما شمار سبزها چون در لشکر نظامی – عادی حزب الله گم شده بود قابل شناسایی نبوده و به تعداد درنیامد. اگر سبزها از چند مکان دیگر (مثل صادقیه که از طرف کروبی عنوان شد) به طرف میدان آزادی حرکت می کردند، حل شدن آنها در راه پیمایی دولتی پیش نمی آمد و آن هویتی که آقای موسوی بر آن تاکید داشت معترضین از خود نشان دهند با تعیین مسیر مشخص از طرف ایشان تاکتیک کاراتری بود. و سبزها پیاده نظام راه پیمایی دولتی نمی شدند.


۲) دست کم گرفتن کارآمدی رژیم در سرکوب و برنامه ریزی برای به میدان آوردن هوادارانش. حکومت توانست بخوبی نیروهای حرفه ای اعم از بسیجی و انتظامی را با طرفداران خود تلفیق و سازماندهی و در جهت راه پیمایی دولتی ۲۲ بهمن هدایت کند. اختصاص بودجه ٣۰۰ میلیارد تومانی بسیج ٣۰۰ هزار نفری را برای رژیم فراهم کرد تا این نمایش را به عنوان مشروعیت خود مدتها بر ذهن و روان جامعه بکوبد. خامنه ای چند ساعت بعد از این نمایش قدرت آن را به رخ مخالفان کشید که باید متنبه شوید.


٣) جنبش سبز از روز ۲۵ خرداد به بعد از جهت کمی افت داشته است اگر چه از نظر کیفی خواسته هایش رشد یافته و ازپس گرفتن رای و به رسمیت نشناختن احمدی نژاد فراتر رفته ، کل نظام و ولایت فقیه را نشانه گرفته است اما هزینه دار شدن تظاهرات خیابانی در روزهای مشخص دولتی توان انسانی جنبش را به کاستی کشانده است. راه برون رفت از این مشکل ، جذب نیروهای تازه نفس از اقشار و طبقات دیگر مردم است. اقوام و خلق های دیگر ایرانی نیروهای وسیع و بالقوه ای هستند که می توان با منظور کردن خواسته ها و مطالبات آنها در رنگین کمان جنبش در کنار آنان ایستاد. نمونه ی بارز آن حضور بیش از ۱۱۰ هزارنفر در جمعه ۲ بهمن به صورت فشرده داخل استادیوم سهند تبریز (یادگار امام) و بیش از ۵۰هزار نفر پشت درهای بسته آن با شعارهای آذربایجان زنده باد، آموزش به زبان ترکی و ... حاکی از یک حرکت اجتماعی با خواسته های مدنی در قالب طرفداران یک تیم فوتبال بروز یافت. آقای موسوی و کروبی بدانند همه ی ایران سبز نیست آنها می توانند با تغییر اساسی و جدی در نگرش خود و سبزها، رنگین کمانی از خواست های صنفی و سندیکایی کارگران و حقوق بگیران اقشار دیگر و تنوع فرهنگ قومی خلقها و داشتن چند زبان رسمی در کشور را با جسارت فریاد کنند و بدان مفتخر شوند.
اگرچه حرکت های چندهزارنفری و شعارهای ساختارشکنانه ضرباتی به رژیم وارد می کند اما بدون          اتحاد عمل اکثریت مردم شهرهای ایران(همانند تظاهرات میلیونی تهران درهفته اول بعدازانتخابات) و بیان خواستهای روشن وشفاف اقشارمختلف جامعه ایران، تغییروتحولی دمکراتیک امکان پذیر نخواهد بود. آقای کروبی درانتهای بیانیه ۱۴بهمن خود می گوید: "آنچه امروز به نام جنبش اعتراضی درجامعه جریان دارد یک ایدئولوژی فراگیر نیست که خط کشی های سفت و سخت داشته باشد. و... این جنبش برای دفاع از عقیده یا مرام سیاسی و دین خاصی نیست طبعا افراد موجود در آن دارای عقاید گوناگونی هستند... فصل مشترک این جنبش استیفای حق رای ، انتخاب آزاد، آزادی مطبوعات، آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی، اصلاح شیوه حکومت داری و قانون مداری و رعایت حقوق شهروندی مردم است." آقای موسوی نیز در آخرین گفتار خود برای دانشجویان در آستانه ۲۲ بهمن می گوید: "جنبش سبز با همه دوست است، با کارگران، معلمان جنبش زنان دوست است. حتی با کسانی که عقاید ما را ندارند دوست است. چون بخشی از ملت ما هستند". جناب کروبی و موسوی وقتی می توانند اقشار بیشتری را حول جنبش گرد آورند که هزینه این گفتار خود را بپردازند بدین معنا که هر جا نظام دلبسته شان با این سخنان در تعارض قرار گرفت برای میلیونی شدن دوباره جنبش در راستای نگرشی که اکنون می گویند وفادار بمانند. از یکصد سال پیش انقلاب مشروطه ، نهضت ملی ، انقلاب بهمن نتوانسته دمکراسی و توسعه را در کشور نهادینه نماید اما جنبش کنونی پتانسیل ِ به ارمغان آوردن خواستهای مدرن و دمکراتیک را دارد. رهروان سبز ناگزیر به انتخاب میان "سنت" که بازتابش قانون اساسی فعلی و "تجدد" که جنبش رنگین کمان حامل آنست باید مصممانه به آن مبادرت ورزند.


۴) تجربه ی ۲۲ بهمن نشان داد که جنبش سبز با توان و توشه فعلی اش نخواهد توانست سد سکندر نظام سی ساله ولایت فقیه را در خیابان بشکند . جنبش سبز می تواند در مقاطعی به رژیم ضربه بزند و در ارکان نظام خللی ایجاد کند و بگوید ولایت فقیه حاضر آن ولایت امام راحل نیست اما خمینی آن قدرها میراث ضد حقوق بشری برای کل جمهوری اسلامی به جا گذاشته که آیت الله ها بتوانند نظام را ترمیم کنند تا مدتی به حیات خود ادامه دهد. یکی ازعلل شکست اصلاح طلبی خاتمی با داشتن هشت سال فرصت و قرار گرفتن در راس قدرت اجرایی نظام و روی خوش نشان دادن غرب به دولتش این مهم   بود که او نمی خواست از چهارچوب نظام اسلامی گامی فراتر بگذارد. آیا مردم سالاری و صندوق رای و حق شهروندی با اصل ولایت فقیه که درقانون اساسی چهارمیخ شده است به دست می آید؟! به قول آقای منتظری : "حقیقت اینست که با قانون اساسی فعلی ایران که همه اهرم های قدرت دراختیار رهبر قرار داده شده ، بدون اینکه پاسخگو باشد و مسئولیتها برعهده رئیس جمهور قرارداده شده ، بدون اینکه اهرمهای قدرت را دراختیار داشته باشد، اگر از باب فرض، امام زمان هم رئیس جمهور شود ، قدرتِ هیچ کاری ندارد. این امر تضاد واضحی است در قانون اساسی که باید اصلاح گردد". اما خاتمی در سالهای آغازین ریاست جمهوری اش در مقابل دانشجویان می گوید: هر کس از تغییر قانون اساسی صحبت کند خائن است و بتازگی گفت جمهوری اسلامی شعار ما بوده ، هست و خواهد بود (برای آیندگان هم حکم می راند!) و شعارهای ضد ولایت فقیه در عاشورا، را نیز غلط کردن خواند. در کاراکتر خاتمی چنین برخوردهایی فراوان است. آیا چنین شخصیتی می تواند یکی از سه راس مثلث رهبری جنبش سبز قرار گیرد؟ خاتمی با توجه به پیشینه ، کردار و گفتمان و مهمتر عدم پرداخت هزینه برای اصلاحات ، مانند میکروبی است که اگر از جنبش سبز رانده و همانند رفسنجانی منزوی نشود، سبزها را که با دادن هزینه های نسبی اعتباری بدست آورده اند، بِی آبرو می کند و در ادامه ی راه به غده سرطانی جنبش تبدیل می شود. خاتمی سکولارها را که بخشی از بدنه جنبش سبز ایران هستند، تیغه ی دیگر قیچی افراط گری و بنیادگرایی می خواند که خواهان نابودی جمهوری اسلامی هستند. دست مریزاد از این مقایسه !! او آنقدر شیفته ی نظام اسلامی دست ساخته خود و امامش می باشد که ذره ای انصاف ندارد، بنیادگران مسئول فقر و فلاکت و بی حقوقی سیاسی میلیونها ایرانی را با سکولارها که هنوز قدرت که پیشکش حتی از حداقل حقوق خودشان نیز محرومند ، یکی می داند!! خاتمی ریشه استبداد حاکم بر ایران قبل و بعد از انقلاب ۲۲ بهمن را نه حکومتگران صدساله و به طور مشخص نظام سی ساله جمهوری اسلامی بلکه ملت استبداد زده می داند که دموکراسی را برنمی تابند. او لیاقت قرار گرفتن در کنار رهروان جنبش سبز تغییرخواه را ندارد.


۵) دقت در بیانیه ها، مواضع و پراتیک افراد شناخته شده، موثر و منفرد جنبش سبز و تحلیل و نقد ریشه ای آنها، عمق بیشتری به مسیر ناهموار آینده می بخشد. آقای کروبی در برنامه انتخاباتی اش و همراهی مشاورین بعضا غیردینی و شرکت مرتب در راه پیمایی ها از جمله ۱٣ آبان و برخورد مستقیم با نیروی انتظامی و ضرب و شتم ایشان، و تاکید وی بر حقوق شهروندی با عقاید دیگر و موضع صریح بر تجاوز و پیگیری کهریزک و جسارتش در اعلام شرکت در راه پیمایی ۲۲ بهمن از صادقیه ، همه در قوام بخشیدن به جنبش کمک شایانی می کند.ادبیات به کارگرفته در اعلامیه ها و مصاحبه های آقایان کروبی و موسوی ، به گونه ای است که نمی تواند پتانسیل و ظرفیت هایی که به جنبش سبز جذب شده و یا خواهد شد را کاربردی کند. شهروندانی با گرایشات فکری و سازمانی دیگر که اکنون در جنبش سبز فعالند و یا به آن با دیده مثبت می نگرند ، این دو بزرگوار آنان را جریان ِ "مرده منافق" می نامند و خصوصا آقای موسوی از سلطنت طلبان با کینه و نفرت شدید یاد می کند. اگر سازمان مجاهدین در سیر مبارزه و دستیابی به شعارها و خواستهایش دچار اشتباه و بکارگیری مشی خشن و فرقه گرایی و مهمتر از همه فشار و در تنگنا قرار دادن استالین گونه به اعضایش در شهر اشرف شد (انقلاب ایدئولوژیکی) و رهبری آن باید جوابگوی همه ی گذشته خود در برابر هموطنان و تاریخ باشند، از آن سو تک تک اصلاح طلبان حکومتی از حزب مشارکت تا مجاهدین انقلاب اسلامی که هم اکنون زندانی نظامی هستند که خود تار و پودش را طی سالیان بنا نهاده اند، دهها برابر مجاهدین "مرده" و سلطنت طلبان "منفور" پرونده خطا، جرم و بعضا جنایت دارند که نظام جمهوری اسلامی سی سال است در ابعاد اقتصادی – سیاسی – اجتماعی – فرهنگی همچنان بر ملت ایران اعمال می کند.
آنچه آقای موسوی در اخرین گفتار خود به مناسبت ۲۲بهمن در قطع امید کردن از قوه قضائیه و خوش بین      بودن به جمهوری اسلامی در آغاز و... سخن می راند ریشه در اعتماد و اعتقادی است که ایشان سی سال است (البته منهای هشت ماه گذشته) برای حکومت مستضعفان در رکاب خمینی و اندیشه ولایت مدار فقه اسلامی او کوشش کرده و مسئولیت های حساسی از جمله نخست وزیری را برعهده داشته است. آقای موسوی با نیت پیاده کردن عدل علی با نایب امام زمان همکاری و فرمانبری می کرده است اما دستاورد این همه اهتمام و خدمت به نظام چیست!؟
بعد از سی سال هیچ خبری از رفاه اقتصادی و اجتماعی که دیگر کشورهای هم طراز ایران از آن نسبتا       برخوردارند، نیست. از نظر فرهنگی و آزادی سیاسی هم بعد از هشت ماه اعتراضات گسترده خیابانی، جوانی که در ۲۲ بهمن به خیابان امده تا نماد جنبش اعتراضی سبز باشد، ماموران رژیم لباسش را از تن اش خارج کرده و چنان مورد ضرب و شتم قرار می دهند که استخوان کتف اش تغییر شکل می دهد.
این مشتی از خروار را باید آقای موسوی بداند که از ابتدا و از دوران نخست وزیری اش جاری و ساری         این نظام بوده ، گاهی در زیرزمین های کمیته های انقلاب و گاهی در پس دیوارهای اوین و دیگر زندان ها. اکنون چون رژیم اسلامی به نفس های آخر کم کم نزدیک می شود همگان آن را نظاره گرند.
اگر آقای موسوی انصاف داشته باشد خود را بسیار مسئول تر و مستحق سرزنش بیشتری خواهد دانست تا مجاهدین در اپوزیسیون.
جناب کروبی مسئولیت پذیر نیز می داند که رضا پهلوی در زمانی که پدرش در حق ملت ایران ستم و جنایت و   سلطنت می کرد، سن قانونی نداشت. اکنون او خود را شهروند می خواند و صندوق رای را فقط تعیین کننده می داند، جرمش این است که از رانت ثروتهای پدر و ثمره زحمتکشان ایران روزگار می گذراند در مقایسه با عملکرد و مسئولیت هایی که ایشان به عنوان مقام رسمی در بنیاد شهید و ریاست مجلس و ... داشته است اگر کلاهشان را قاضی کنند خواهند دید در بی حقوقی مادی و اجتماعی و سیاسی که جمهوری اسلامی در ایران برپا کرده ، سهم ایشان تا کجا امتداد می یابد.
شهروندی که تنها به نیروی کار خود متکی است در زمان گذشته با چند سال کار صاحب مسکن می شد اما به یمن جمهوری اسلامی تا پایان عمر هم نمی تواند خانه ای از آن خود کند.
اگر موسوی ها و کروبی ها به فکر شمارش جوجه در آخر پائیز باشند درمی یابند که کوله بار خطاهایشان بسی بیشتر از مخالفان دیروز و امروزشان است. در شرایطی که هنوز یکسال از جنبش نگذشته و سبزینگی آن جوانه نزده است. رفیقان راه دشوار مدنیت و عدالت و رفاه را طاقت آورند زیرا با تحمل دگراندیشی می توان خورشید آزادی و حقوق شهروندی را به چنگ آورد.
ساختن دنیایی مدرن در این جهنمی که سی سال جمهوریت و اسلامیت نظام ولایت خمینی و خامنه ای با تمامی زیر مجموعه هایش به ایرانیان تحمیل کرده است، با صبر و حوصله و گذر از اصلاح و تغییر و تحول دموکراتیک تعریف شده با ابعاد مشخص طبقاتی که کار و توانمندی تک تک هموطنان ملاک سنجش آن باشد، ممکن خواهد شد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست