سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کد انقلاب - ۳


همن سیدی


• ده سال مبارزه انقلابی منجر به ایجاد فضای باز سیاسی شد. یک سال استفاده از فضای باز سیاسی منجر به حضور مردم در خیابانها شد. مواضع دلنشین و سیاست بازی‌های ایت‌الله خمینی هم به انقلاب بهمن ۵۷ انجامید، کد انقلاب زیاد پیچیده نیست، بلکه سخت اسان است و زوراور! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۷ بهمن ۱٣٨٨ -  ۱۶ فوريه ۲۰۱۰


در یک سال منتهی به انقلاب ایت‌الله خمینی توانست نقش یک کوردیناتور یا هماهنگ‌کننده را در بین اپوزیسیون و طبقات مختلف جامعه ایران ایفا کند، البته بدون انکه حقوق یا سهمی برای خود قائل باشد. در نگاهی کلی در سال ۵۷ طبقات اجتماعی به ۴ طیف: بازاری، کارمند، کارگر و دهقان و گرایشات سیاسی به ٣ گروه: چپ، ملی و مذهبی تقسیم می‌شد. در فضای سیاسی سال ۵۶، نخست ملیون، در پی انها چپ‌ها و در نهایت مذهبیون جرات ابراز نارضایتی و تظاهرات خیابانی پیدا کردند، اما در بین انها هر کدام که می‌توانست گروههای دیگر را هم قانع کند و خواستهای انها را هم در برنامه و شعارهای خود بگنجاند، می‌توانست سکان رهبری انقلاب را به دست گیرد. کاری که نیاز به "سیاست بازی" داشت و با اصول و پرنسیبهای مبارزاتی چپ‌ها و ملیون هم‌خوانی نداشت. اما جریان مذهبی به رهبری ایت‌الله خمینی از پس ان برامد. ایشان نه تنها جریانات سیاسی بلکه ۴ قشر جامعه را هم اقناع کرد. چپ‌ها مطمئن شده بودند که هم خود در سیستم اینده جایگاه‌ مناسبی خواهند داشت، هم دولت اینده در جبهه ضد امپریالیست قرار خواهد داشت. ملیون نیز به اعاده احترام و عزت و استقلال ایران دلگرم شده بودند و یقین داشتند که بیشترین پتانسیل را برای اداره حکومت و مدیریت سیستم جدید را خواهند داشت. این از گروه‌های سیاسی. در میان اقشار نیز، حقوق‌بگیران که از بهره ‌نبردن از افزایش درامدهای نفتی سرخورده شده بودند سخنان اقای خمینی به دلشان می‌نشست، کارگران که از توزیع ناعادلانه ثروت به ستوه امده بودند شعارهای عدالت‌محورانه ایشان را باور کرده و روستائی‌یان و دهقانان نیز که ۱۵ سال پس از انقلاب سفید هنوز ارزوهایشان اندر خم جاده و اب و برق مانده بود، اینبار همه این رویاها را -ان‌هم بدین نیاز به پرداخت و به صورت رایگان -می‌دیدند. یعنی اقای خمینی ضمن حفظ گروه مذهبیون و قشر بازار، توانست گروههای چپ و ملی و قشرهای کارمند و کارگر و دهقان را هم با خود همراه کند. حال این سوال پیش می‌اید که چرا به این سادگی و بدون تامل این همراهی صورت گرفت. شاید نگاهی اجمالی به‌موقعیت شخصی اقای خمینی، سطح درک سیاسی گروه‌های مبارز و بافت جمعیتی جامعه در سال ۵۷، جوابی برای این سوال داشته باشد.
در پی ۲۵ سال فقدان ازادی احزاب (از سال ٣۲) و بیش از ۱۵ سال انسداد مطلق سیاسی (از سال ۴۲) و در پی جانباختن صدها تن از مبارزان و روشنفکران و همچنین زندانی شدن هزاران تن دیگر، می‌توان تا اندازه‌ای سطح درک و تحلیل سیاسی مبارزان ان وقت را حدس زد. از دیگر سو جامعه ایران بسیار جوان و کم حافظه و بی‌تجربه بود. طی سالهای ۴۵ تا ۵۵ جمعیت ایران ۹ میلیون نفر افزایش یافته بود، حدود دو سوم جمعیت ٣۴ میلیونی ایران زیر ٣۰ سال سن داشتند. مزید بر ان علیرغم ادعاهای رژیم سابق، ۱۵ سال پس از انقلاب سفید هنوز ۶٨% بزرگسالان ایران بی‌سواد بودند. یعنی با افزایش جمعیت شمار بی‌سوادان از ۱٣ میلیون به ۱۵ میلیون رسیده بود. اما از همه مهمتر موقعیت فردی اقای خمینی بود که هم ساده‌زیستی و ساده‌گویی‌اش و هم مظلومیتش در قریب ۱۵ سال تبعید و سازش‌ناپذیری‌اش با شاه جاذبه‌ای خاص به وی بخشیده بود. قول ها و وعده‌هایش نیز بسیار دلنشین می‌نمود، ان بخش از سخنرانی و اعلامیه‌هایش که شامل سرزنش شاه ایران در امتیازدادن به بیگانگان و فساد دربار و هزینه‌های کلان ارتش در مقایسه با کمبود مسکن و شرایط زندگی فقرا بود که کم و بیش حرف دل همه اقشار بود، همچنین دعوت به همکاری همه احزاب و و جریانها و جمع‌کردن همه در یک جبهه علیه شاه، ارزویی دیرینه بود، دفاع از زندانیان سیاسی و مرثیه برای جانباختگان سالهای مبارزه (که اکثرا غیرمذهبی بودند) بسیار اطمینان بخش بود. همه اینها دست به دست هم دادند تا طی کمتر از یک سال مذهبیون بتوانند رهبری انقلاب را بدست گیرند.
ایت‌الله خمینی دراعلامیه ۲۲ مرداد خود رسما با دعوت از تمامی جریانات و احزاب و روشنفکران، کنار گذاشتن اختلافها را خواستار شد که در واقع به معنی پذیرفتن احزابی بود که ان زمان وجود داشتند. در مقابل هیچ جایگاه خاصی برای خود قائل نبود. ایشان حتی چند ماه مانده به انقلاب در مصاحبه‌ای با هیکل در پاریس، به انتقاد از ایت‌الله کاشانی پرداخته بود که چرا در دوران نخست وزیری مصدق ریاست مجلس ملی را قبول کرده بود و "به جای انکه سیاسیون را دینی کند، دینی‌ها را سیاسی کرد!". وی در مصاحبه‌های متعددی که با خبرگزاری‌ها انجام می‌داد به هیچ وجه به مساله زنان، نقش روحانیون، ولایت فقیه و... نمی‌پرداخت و چهره‌ای بسیار انسانی از حکومت مطلوب خود نشان می‌داد. هنگامی که در هیجدهم ابان‌ماه یکی از خبرنگاران با لجبازی زیاد در مورد ازادی‌های دمکراتیک در دولت اینده و نقش شخص اقای خمینی در ان دولت سوال کرد، جواب می‌دهد: "دولت اسلامی یک دولت دمکراتیک به معنی واقعی است و هر کس می‌تواند اظهار عقیده خودش را بکند، اما من هیچ‌فعالیت در داخل دولت ندارم [یعنی نخواهم داشت] به همین نحو که الان هستم". این کجا و ولایت فقیه و حکم حکومتی و فرماندهی کل قوا و تنفیذ و عزل رئیس جمهور و اعلان جنگ و صلح و دستور کشتار زندانیان کجا!
ده سال مبارزه انقلابی منجر به ایجاد فضای باز سیاسی شد. یک سال استفاده از فضای باز سیاسی منجر به حضور مردم در خیابانها شد. مواضع دلنشین و سیاست بازی‌های ایت‌الله خمینی هم به انقلاب بهمن ۵۷ انجامید، کد انقلاب زیاد پیچیده نیست، بلکه سخت اسان است و زوراور!
این سوال هنوز مطرح است که تغییر مواضع اقای خمینی بعد از پیروزی انقلاب، محصول شرایط جدید بود یا از قبل برنامه ریزی شده، خواست شخص ایشان بود یا متاثر از دیگران، معادلات سیاسی جهان در شکل‌گیری ان دخیل بود یا قائم به خود.
اگر نتوان جواب این سوالات را در مورد ایشان یافت ولی در حلقه نزدیکان ایشان شخصیتی سیاسی حضور داشت که از همان اول در اندیشه حکومت اسلامی بود، رهبریت سیاسی روحانیون را لازم می‌دانست و علاوه بر نظارت و قضاوت، مدیریت اجرائی را هم برای روحانیون در نظر گرفته بود. اکبر هاشمی رفسنجانی از پیچیده‌ترین مهره‌های انقلاب در قبل از انقلاب و از تاثیرگذارترین مسئولان بعد از انقلاب در شکل گیری حکومت دینی. یک سیاست‌باز حرفه‌ای، اهل زد و بند، معتقد به ریسک و معامله‌ و یک روحانی ساختارشکن و سودجو. شخصی که مبارزه مسلحانه را تشویق می‌کند اما خود به ان نمی‌پردازد. زهد و عدالت را تبلیغ می‌کند اما از بساز بفروشی غافل نمی‌ماند. ترک منبر را بر نمی‌تابد اما برای ازادی از زندان رشوه می‌دهد، با شاه مبارزه می‌کند اما در دادگاه از محضر شاه تقاضای فرجام می‌کند، جامعه طاغوتی را بر نمی‌تابد اما خود سر از لوس‌انجلس و هالیوود در می‌اورد، شاه را وابسته به بیگانگان می‌داند اما خود از امکانات بعثی‌ها علیه شاه استفاده می‌کند، چریکها را به مبارزه تشویق می‌کند اما برای خوشایند ساواک در زندان اعلامیه نجاست انها را پخش می‌کند، در خفا حزب می‌سازد اما احزاب دیگر را منحل می‌کند، ترور می‌شود و ترور می‌کند، با مخالفان مذاکره می‌کند ولی در اندیشه گروگان گرفتن انها است، انفجار دفتر حزب خود را محکوم و به انفجار دفتر حزب دمکرات می‌اندیشد، بازجویان ساواک را اعدام اما جاسوسان ساواک را به کار خود می‌گمارد، با بستن دانشگاه، هزاران دانشجو را محروم اما فرزند خود را به دانشگاه اروپا و امریکا می‌فرستد، شیعیان عراقی را متحد اما مبارزان بارزانی را به جنگ دمکرات تشویق می‌کند و موارد بسیار دیگری از این دست که شدیدترین نوع ولع سیاسی را در یک سیاستباز نشان می‌دهد. اگر اقای خمینی در همه موارد دارای استقلال رای بوده ‌باشد حداقل در بسیاری موارد از اکبر هاشمی رفسنجانی متاثر بوده است. شاید مطالعه دیدگاه‌ها و عملکرد سیاسی اقای رفسنجانی بتواند کدی دیگر از انقلاب و رویدادهای بعد از انرا بگشاید.
در شرایط کنونی که جنبش اخیر به تدریج انقلابی می‌شود، هر لحظه غفلت و کمترین انحراف، به زاویه‌ای بزرگ با هدف اینده منجر می‌شود. در این برهه حساس هر چه شناخت از نحوه شکل گیری جمهوری اسلامی و نقش مهره‌های اصلی ان عمیق‌تر باشد احتمال تکرار اشتباهات کمتر خواهد بود. به همین دلیل در مجموعه‌ای دیگر به نام "کد رفسنجانی" به تحلیل و شناخت بیشتر ایشان پرداخته و زوایای دیگری از جمهوری اسلامی و رهبرانش کاوش خواهد شد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست