سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تمرکز قوا حول آزادی علیه استبداد حاکم


مجید عبدالرحیم پور


• در چنین شرایطی، همکاری سیاسی میان نیروهای سیاسی مدافع آزادی های سیاسی و حقوق بشر وتلاش برای بسیج شهروندان و اقشار وطبقات کوناگون حول این خواستها علیه استبداد حاکم، موثرترین سیاست و روش حضورفکری وسیاسی چپ دمکرات ایران در جامعه است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۰ بهمن ۱٣٨٨ -  ۹ فوريه ۲۰۱۰


سخنی با خوانندگان مطلب

نامه زیر، در تاریخ ۲٨ ۱۲ ۲۰۰۶ قبل از کنگره فوق‌العاده سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، دراختیار اعضای کمسیون ۹ نفره متشکل از گرایشات سیاسی موجود در درون سازمان (کمسیون تدوین اختلافات با هدف حصول به توافق) قرار گرفت. من فشرده این نامه را بشکل قطعنامه در اختیار کنگره قرار دادم ولی به رأی کنگره نگذاشتم چون فضای کنگره فضای چنین قطع نامه‌ای نبود.
اکنون با توجه به شرایط جدید و نظر به اهمیت بحث درباره همکاری و اتحادها و رابطه سیاست روز و کاربردی با سیاست کلان و راهبردی، من همان متن را (البته با برخی تغییرات جزئی در آن) منتشر می کنم. قطعنامه مذکور قبلاً در اسناد کنگره سازمان منتشر شده و مضمون نامه نیز طی یک مصاحبه با نشریه تلاش در آن نشریه منتشر شده است. کوشش می‌کنم متن مصاحبه با نشریه تلاش را نیز درفرصت دیگری منتشر کنم.
فکر می‌کردم وهنوز هم براین نظر هستم که پذیرش همکاری با نیروهای غیرخودی، حول آزادی بر علیه استبداد حاکم وهمکاری عملی با این نیروها، در جامعه و کشورما نوعی تمرین دمکراسی در پراتیک سیاسی، زمینه‌ساز نزدیکی و همکاری میان آزادیخواهان و دمکراسی خواهان حول سیاستها و شعار های راهبردی نظیر انتخابات آزاد و زمینه‌ساز اتحادهای دمکراتیک بزرگ و ائتلافهای سیاسی حول دمکراسی و دیگر اهداف بزرگ است. یکی از آرزوهایم این بود وهست که روزی، در میان ما ایرانیان نیز، نیروهای سیاسی مخالف استبداد دینی و هراستبداد و دیکتاتوری دیگر، علیرغم گرایشات فکری و اجتماعی متفاوت و گوناگون، حول آزادی علیه استبداد دینی همکاری کنند. این تنها آرزوی من نیست   بنظر می‌رسد همکاری حول خواستهای مشترک ایجابی نظیر آزادی که یک خواست ملی و همگانی است با غیرخودی ها، ضمن حفظ هویت و برنامه و تشکیلات خودی و نقدهویت و برنامه و سیاستهای غیرخودی ها، به یک آرزوی ملی بدل شده است. امیدورام فکر وفرهنگ خودی و غیرخودی، هرگز نتواند جنبش سبز را در خود فروببرد.   
   امروز با توجه به اینکه جامعه و مردم و نیروهای سیاسی کشور در شرایط پویاتر و متحول تر و حساس تراز ۴ سال قبل قرار گرفته ‌است، من همچنان بر این فکر هستم که در کشور ما، در شرایط کنونی و در لحظه کنونی، تمرکز قوا حول آزادی علیه استبداد حاکم، سیاست و شعار فراگیر، فعال، بسیجگر، جذاب و موثرترین و براترین سیاست کاربردی جنبش مردمی و سبز ایران و راهگشای جنبش سبز در مسیر انتخابات آزاد و دیگر سیاستها و اهداف راهبردی و استراتژیک آزادیخواهانه، دمکراتیک و عدالت جویانه است. و اما متن نامه.
                                                 ************
   
نامه به کمسیون (۱٨ /۱۲ /۲۰۰۶)   
   رفقای گرامی!
نظر به وقوف شما بر اوضاع جامعه و با اجازه شما بدون مقدمه اصل مطلب را با شما درمیان می گذارم. روشنفکران، شهروندان آگاه و مبارز جامعه ما، بخش آگاه و مبارز قشر میانی و نیروی کار، بخش آگاه و مبارز زنان و جوانان و نیز بخشی ازصاحبان سرمایه علیرغم داشتن عقاید، افکار، خاستگاه، منافع و اهداف اجتماعی و سیاسی متفاوت حتی متضاد، در شرایط کنونی، حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر دارای منافع مشترک بوده و در راه تحقق آنها با استبداد سیاسی حاکم مبارزه می کنند.
درعین حال آزادی های سیاسی و حقوق بشر، مخرج مشترک اهداف و خواستهای اکثر قریب به اتفاق نیروهای سیاسی کشور است. رژیم جمهوری اسلامی حرکت و حضور سیاسی فعال و سازمان یافته مدافعان آزادی های سیاسی و حقوق بشر کشور را برنمی تابد و مانع رابطه آنها با شهروندان و مردم شده و می شود.
بنظر می رسد در چنین شرایطی، همکاری سیاسی میان نیروهای سیاسی مدافع آزادی های سیاسی و حقوق بشر وتلاش برای بسیج شهروندان و اقشار وطبقات کوناگون حول این خواستها علیه استبداد حاکم، موثرترین سیاست و روش حضورفکری وسیاسی چپ دمکرات ایران در جامعه است. چپ دمکرات ایران (از جمله سازمان فدائیان خلق ایران- اکثریت ) اگر بخواهد در سطح میلیونی درجامعه مطرح شود و حضور پیدا کند ناگزیر از تماس با عمومی ترین خواستها و اهداف روزمره وسیع ترین شهروندان و اقشار وطبقات جامعه است . حقوق بشر و آزادیهای سیاسی در لحظه کنونی دارای چنین ظرفیتی است.   
نیروهای سیاسی مخالف استبداد حاکم زمانی قادر خواهند شد در جامعه و میان شهروندان و مردم ایران حضور فکری و سیاسی فعال و گسترده پیدا کنند که پرچم این خواست های ملی و عمومی را بردارند. این خواست های عمومی و ملی در شرایط کنونی شاهراه ارتباط اپوزسیون جمهوری اسلامی با شهروندان و اقشار وطبقات گوناگون جامعه و کلید اصلی ورود بمیان آنها است.
بدون وجود ارتباط و حضور فکری و سیاسی در میان شهروندان و مردم، سخن گفتن از آلترناتیو سازی جمهوری خواهی و یا دمکراسی خواهی، چندان جدی بنظر نمی رسد.
مردم ایران، اپوزسیون خارج کشور را جدی نگرفته اند و نخواهند گرفت اگرنیروهای اپوزسیون بطور جداگانه همچنان آنها را به انجام اهداف حداکثری خود فرابخوانند.
مدافعان جبهه دمکراسی و جبهه جمهوری اگر نخواهند حول حقوق بشر و آزادیهای سیاسی همکاری کنند، بنظر می‌رسد هرگز نخواهند توانست حتی جبهه و یا اتحاد دمکراتیک فراگیر مورد نظر خودرا ایجاد کنند. جبهه جمهوری خواهی و جبهه دمکراسی خواهی حتی اگر تشکیل شود، بدون پیوند موثر با شهروندان و اقشار گوناگون جامعه، نمی تواند جبهه سیاسی جدی و کارسازی باشند بلکه جبهه نبرد میان افراد و شخصیت ها و گروهای سیاسی خواهند شد. نگاه کنید به درگیرهای درون اتحاد جمهوری خواهان و جمهوری خواهان دمکرات و لائیک وبه بیاد بیاورید انحلال کنفرانس بروکسل را.
نیروهائی که نمی خواهند به دلایل مختلف (چپ و میانه بودن و راست بودن، اصلاح طلب و تحول طلب بودن، دفاع از جبهه دمکراسی و یا جبهه جمهوری) حول آزادی و حقوق بشر بمثابه مبرمترین نیازها و خواستهای شهروندان کشور خود در برابر استبداد عریان حاکم بر سرنوشت آنان با همدیگر همکاری سیاسی کنند، بنظر می رسد نخواهند توانست، تشکل دمکراتیک فراگیر سیاسی، کارساز و توانمند تشکیل دهند.
لازم است توجه شود که همکاری سیاسی میان نیروهای سیاسی کشور حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم علاوه بر اهمیت سیاسی تاکتیکی و استراتژیک، در جامعه ما دارای بار فکری و فرهنگی نیز است. همکاری سیاسی با دگراندیشان و غیرخودی ها حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر، حد بالائی از فکر و فرهنگ و روش مداراجو، آزادیخواهانه، دمکراتیک و حقوق بشرانه را از نیروهای سیاسی می طلبد.
همکاری سیاسی حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر میان نیروهای سیاسی مختلف با گرایشات گوناگون، در جامعه ما، علاوه بر اهمیت سیاسی، نوعی کاربست فکر، فرهنگ و قواعد دمکراسی در پراتیک سیاسی و اجتماعی و تمرین دمکراسی میان نیروهای سیاسی کشور ما نیز است.
ما اگر نخواهیم و نتوانیم امروز با نیروهای سیاسی غیرخودی مدارا و حول آزادی علیه استبداد همکاری سیاسی کنیم، قطعا نخواهیم توانست فردا مناسبات دمکراتیک داشته باشیم.
تنظیم مناسبات دمکراتیک میان نیروهای سیاسی کشور، صرفا از طریق بحث و گفت وشنود دمکراتیک و نوشتن منشورهای مطول و متنطن استراتژیک درباره دمکراسی و جمهوری سکولار – دمکراتیک در کنگره ها و کنفرانسها و جلسات خارج کشوری و برای جبهه دمکراسی، جبهه جمهوری و یا هر جبهه دیگری میسر نیست. علاوه براین تلاشها، لازم است در پراتیک سیاسی حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر که سنگ بنای دمکراسی است، با غیر خودی ها، مناسبات دمکراتیک برقرار کنیم و همکاری کنیم.
کسانی که نمی خواهند در پراتیک سیاسی روزمره خود، حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر با نیروهای غیرخودی همکاری کنند، نخواهند توانست جبهه های دمکراتیک باز و فراگیر و کارساز درست کنند. طرفداران روش و منطق همکاری خودی ها (نظیر همکاری چپ ها با چپ ها، جمهوری خواهان با جمهوری خواهان و مشروطه خواهان با مشروطه خواهان، سکولارها با سکولارها، اصلاح طلبان با اصلاح طلبان و تحول طلبان با تحول طلب ها) در واقع می گویند یا باید خودی شوید و وارد جرگه ما شوید تا باهم همکاری کنیم و یا با شما که از جنس دیگری هستید همکاری سیاسی حول آزادی سیاسی و حقوق بشر نخواهیم کرد. این منطق و روش علیرغم اینکه در دو دهه گذشته ناکارآمدی خودرا نشان داده ولی متاسفانه هنوز هم حاکم بر بخش بزرگی از نیروهای سیاسی کشور و از موانع مهم گسترش روش و مناسبات دمکراتیک میان نیروهای سیاسی کشور است.
برخورد اصلاح طلبان جمهوری اسلامی با دیگر نیروهای سیاسی، عالیترین و برجسته ترین نمونه این فکر و روش و منطق بود. اصلاح طلبان جمهوری اسلامی وقتیکه به پشتوانه رای مردم و حمایت بخش وسیعی از نیروهای سکولار دمکرات به ریاست جمهوری رسیدند و بعد مجلش ششم را بدست گرفتند، بجای اینکه دست همکاری بسوی مدافعان آزادی های سیاسی و حقوق بشر دراز کنند، سرسختانه دست های دراز شده را پس زدند. بخش مهمی از نیروهای سیاسی کشور و هزاران شهروند دمکرات حتی بطور یکجانبه از آنها حمایت کردند ولی آنها در حالیکه توسعه سیاسی را محور شعارهای خود کرده بوند حتی حاضر نشدند نیم نگاهی به این نیروها داشته باشند. هم خود شکست خوردند و هم انرژی عظیم آزادشده در دوم خرداد ۱٣۷۶ را به بیراهه خودی ها کشیدند و تلف کردند. اما این برخورد فقط در میان اصلاح طلبان دولتی غالب نبود بلکه در میان نیروهای اپوزسیون جمهوری اسلامی نیز غالب بود. اتحاد جمهوری خواهان از بدو تاسیس تا همین اواخر، سیاست همکاری حتی با دیگر جمهوری خواهان را در پیش نگرفت. خودمحوربینی، هژمونی طلبی، اصلاح طلبی مذهبی گونه و دگماتیک حاکم بر اتحاد جمهوری خواهان امید بیش از هزار نفر از امضا کنندگان و هواداران منشور «برای اتحاد جمهوری خواهان ایران» را نقش بر آب کرد.
آنها حتی برای همکاری با سازمان فدائیان خلق ایران – اکثریت نیز که بخشی از اعضایش در آن حضور دارند و بخش اعظم کارهایش را انجام می دهند هزار اما و اگر دارند و همکاری نمی کنند. اتحاد جمهوری خواهان از بعد از اولین همایش تاکنون، دست همکاری بسوی جمهوری خواهان غیرخودی دراز نکرد.   
سازمان اتحاد فدائیان برای همکاری سیاسی با اتحاد جمهوری خواهان دستشان می لرزد.
جمهوریخواهان دمکرات و لائیک هنوز با ده ها مشکل درونی مواجه است و فرصت برای همکاری سیاسی با دیگران باقی نمانده است. سازمان ما اگر چه گام های مهمی در راستای همکاری ها برداشته است ولی هنوز دچار مشکلات درونی فراوانی است.
اندیشه و منطق و روش تضادگرا، اختلافجو و تمامیت خواه و هژمونی طلب، از امراض بزرگ فکر و فرهنگ سیاسی جامعه ما و از موانع اصلی دمکراتیزه شدن نیروهای سیاسی کشور و روابط میان آنها بوده و هست. حاملان تفکر تضادگرا و اختلاف جو و هژمونی طلب حتی اگر از روی ناچاری و در یک شرایط معین با کسی یا کسانی همکاری کنند، با دیدن هر اختلاف کوچکی در پروسه حرکت آنرا در ذهن خود برجسته کرده و همه مسایل فیمابین را از زوایه همان اختلاف نگاه می کنند و همکاری را برهم می زنند.
تجربه نشان داده است که کسانی یا سازمان هائی که در زمینه همکاری سیاسی و اتحاد با دیگران قبل از همه و عمدتا و همیشه بر تضادها و اختلافات فیمابین تاکید و تکیه می کنند نه بر اشتراکات و اختلافات و همواره درصدد تامین هژمونی خود و اعمال آن بردیگران هستند، اهل برقراری رابطه دمکراتیک و جبهه دمکراتیک و تشکل دمکراتیک فراگیر نیستند. این فکر و روش و منطق چونان خوره ای، از درون، نیروهای جنبش دمکراتیک ایران از جمله سازمان ما رامی خورد. این فکرو منطق و روش حاکم بر اپوزسیون جمهوری اسلامی لازم است تغییر کند.
سازمان ما بعنوان یک نیروی سیاسی چپ آزادیخواه، دمکرات و عدالت جو با آرمانخواهی سوسیالیسم دمکراتیک می تواند و لازم است، در مناسبات خود با دیگر نیروهای سیاسی کشور، از یکسو سیاست و روش همکاری سیاسی و عملی حول اشتراکات (تلاش و مبارزه برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم) و از سوی دیگر روش گفت و شنود دمکراتیک روی اختلافات و نقد مواضع آنها را جایگزین روش تضادگرا و اختلاف جو کند.

رفقا!
شما واقف هستید که همکاری و همبستگی ملی حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر در برابر استبداد حاکم، در لحظه کنونی، علاوه بر زمینه و پشتوانه ملی دارای پیشتیبانی بین المللی نیز است. صرف وقت بیش از حد روی اینکه ما کدام جبهه را باید تشکیل و آنرا به آلترناتیو فرا ببریم، تنها بدرد اتلاف انرژی و ناامید کردن نیروهای فعال می خورد.
اتخاذ سیاست همکاری سیاسی با طرفداران جبهه جمهوری خواهی و جبهه دمکراسی خواهی و دیگر نیروهای سیاسی که برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم تلاش و مبارزه می کنند، در تضاد و تقابل با چپ بودن ما و جمهوری سکولار دمکراتیک مورد نظر سازمان ما نیست.
آزادی از بنیان های اندیشه سیاسی و اهداف سازمان ما است. آزادی های سیاسی و حقوق بشر از ارکان اصلی برنامه و اهداف سیاسی و اجتماعی، دمکراتیک و عدالت جویانه سازمان ما برای جامعه معاصر ایران است. مبارزه برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم و همکاری سیاسی حول آنها با دیگر نیروهای سیاسی مقدم ترین وظیفه و مبرمترین وظیفه سیاسی و سازمانی ماست.
اتخاذ سیاست و روش عدم همکاری سیاسی حول این خواست های عمومی و ملی نه درست و عقلانی است و نه به مصلحت عمومی جامعه و بسود جنبش است.
سازمان اگر بخواهد با شهروندان آگاه و آزادی خواه و با اقشار و طبقات گوناگون مدافع آزادی های سیاسی و حقوق بشر تماس و رابطه برقرار کند ناگزیر از روشن کردن مناسبات و سیاست خود با نیروهائی است که برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم مبارزه می کنند. این نیروها هر کدام در بخشی از شهروندان و اقشار و طبقات دارای نفوذ فکری و سیاسی هستند.
بنظر می رسد اصرار بر جبهه های ناموجود و تقسیم نیروی سازمان و جبنش به جبهه های ناموجود، نه درست و عاقلانه است و نه به صلاح جنبش آزادی خواهانه و حقوق بشرانه مردم ایران است.
زمامداران جمهوری اسلامی بسیار خوشحال هستند که نیروهای سیاسی مخالفش، حتی نمی توانند حول خواست های آزادی و حقوق بشرانه همکاری کنند. جمهوری اسلامی خوشحال است که مخالفان بشدت دچار گیجی و سرگردانی هستند.
من با بحث و گفت و شنود دمکراتیک برای روشن کردن موضوع جبهه و آلترناتیو جمهوری خواه و یا دمکراسی خواه و با تلاش در جهت تشکیل آلترناتیو سیاسی در برابر جمهوری اسلامی موافق هستم ولی با تبدیل کردن آن به مانعی برای همکاری سیاسی میان نیروهای سیاسی کشور بشدت مخالفم.
جنبش دمکراسی خواهی ما ده ها مشکل دارد. ما در این کنگره چه جبهه دمکراسی و آلترناتیو سازی آن و چه جبهه جمهوری خواهی و آلترناتیو سازی این را تصویب کنیم، باز هم بااین سولات و مشکلات مواجه خواهیم شد. جبهه با کدام نیروها و مشی و روش؟ جبهه متشکل از جمهوری خواهان تحول طلب یا جمهوری خواهان اصلاح طلب یا هر دو؟ تکلیف این جبهه با طرفداران جبهه دمکراسی چی خواهد شد؟ این سوالات درباره جبهه دمکراسی نیز صادق است. آیا از نظر مدافعان جبهه دمکراسی، اصلاح طلبی جائی در این جبهه دارد؟ یا همه باید مثل آن‌ها بشوند؟ آیا جمهوری خواهان اصلاح طلب می توانند در جبهه مورد نظر آنان شرکت کنند یا باید ابتدا طرفدارمشی آنها بشوند بعد وارد آن شوند؟ مشی سیاسی این جبهات ناموجود را چه کسانی و کجا و چگونه تعیین خواهند کرد؟... اگر در مجمع موسسین جبهه، عده ای پیدا شوند و با مشی سیاسی مورد نظر و رای اکثریت موافق نباشند و مشی دیگری را پیشنهاد کنند و رای نیاورد، اکثریت با این اقلیت چه خواهد کرد؟ آیا آنها را محترمانه و بشیوه دمکراتیک به بیرون از جمع خود رهنمون خواهند شد و خودشان جبهه مورد نظر را تشکیل خواهند داد؟ آیا به آنها حق فعالیت در جبهه خواهند داد؟ چه حقوقی؟ حق فعالیت سیاسی همطراز با حق اکثریت جبهه؟ آیا... اقلیت دنبال تشکیل جبهه با افراد جریانات نظیر خود خواهد رفت؟ روز از نو و روزی از نو؟ سرنوشتش چه خواهد شد؟ اینها و دها مساله فکر نشده و ناروشن هنوز وجود دارد که باید مورد بحث و تبادل نظر قرار گیرد.
باتوجه به آنچه گفته شد من براین نظرم که ما و دیگر نیروهای طرفدار آزادی و دمکراسی، حین ادامه بحث و تبادل نظر روی این مسایل در سطح جنبش، لازم است در لحظه کنونی عمده نیروی خود را روی همکاری حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم متمرکز کنیم.
همکاری روی همین دو مورد ظاهرا غیراستراتژیک و تمرکز قوا روی آنها در لحظه کنونی و به چالش کشیدن جمهوری اسلامی حول آن ها، بزرگترین و موثرترین کاری است که اپوزسیون جمهوری اسلامی می تواند انجام دهد. این کار هم عملی است و هم راهگشاست. در لحظه کنونی یک گام عملی مشترک میان نیروهای سیاسی کشور حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر در برابر استبداد حاکم، از هزار طرح و منشور مطول و جذاب جبهه جمهوریخواهی و دمکراسی خواهی ارزشمندتر است.

رفقا!
روشن است که اهداف برنامه ای و استراتژیک سیاسی مصوب گنکره قبلی سازمان به اعتبار خود باقی است و همچنان از پایه‌های اساسی تدوین سیاست های کوتاه مدت و روز سازمان است و باید تبلیغ و ترویج شوند. تلاش و مبارزه برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد حاکم و تلاش برای همکاری سیاسی حول آنها با دیگر نیروهای سیاسی کشور، در جهت و در خدمت منافع مردم و جامعه ما و اهداف و سیاست های کلان سازمان است.
با توجه به آنکه مشروح افتاد پیشنهاد می کنم کنگره آتی سازمان، از شورای مرکزی منتخب خود بخواهد، از این کنگره تا دو سال آتی تلاش و مبارزه برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد سیاسی حاکم و تلاش برای جلب نیروهای سیاسی کشور برای همکاری حول این خواست ها را در مرکز فعالیت های سیاسی و تبلیغاتی و تشیکلاتی خود قرار دهد.

با احترام مجید عبدالرحیم پور   ۲٨ ۱۲ ۲۰۰۶


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست