سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فرگشت طبیعی نظام جمهوری اسلامی ایران، راهای برون رفت از آن


حسن نادری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۰ بهمن ۱٣٨٨ -  ۹ فوريه ۲۰۱۰


در آستانه سی و یکمین سال انقلاب واستقرار نظام جمهوری اسلامی بر ایران،تردیدها بیش از پیش از ناکارآمدی نظام واقعا موجود بر پایه تجربه روزمره ـ بدون در نظرگرفتن ودخالت دادن تئوریها وداده های تاریخی ـ درنزد مردم گسترش مییابند.دراین سی سال کشورمان ایران و جهان دستخوش آنچنان تحولاتی شده اند که نتایج آن از یکطرف بخش اعظم نسل قبل و بعد از انقلاب را درهاله ای از بیم و نگرانی همراه با آرزوی روزهای بهتردر معرض چالشی نو قرار داده اند.از طرف دیگر عده ای قلیل با تکیه بر قدرت نظامی و امنیتی حاصل از ثروت وچپاول نفتی و منافع ملی ایران و با ابزار و تخدیر وتلقینات خرافاتی و ایدئولوژی تبعیضگرای اسلامی وطریقت شییع، ساختار جغرافیای سیاسی و موقعییت ژئواستراتژیک ایران را به سمت مخاطرات جبران ناپذیر در تاریخ ایران زمین سوق میدهند.برای این قوم حاکم، ایران و ایرانیت فرع است واسلام اصل. بفول آقای خمینی" اصل نظام اسلامی از وجوب واجبات است حتی از نماز".
ناگفته پیداست که شرایط پیش و پس از "انتخابات"مهندسسی شده ونتایج آن،جامعه خفقان زده را برآن داشت تا از فضای ایجاد شده بار دیگر با کردار متمدانه ورشد وبلوغ سیاسی در این مرحله از مبارزات، به حاکمان بگوید که شما را نمی خواهیم وبرای جلوگیری از فروپاشی ساختار سیاسی کشور،راه ایرانی را برگزیده ایم. این راه میگوید: تقدیس وقداستگری ومداحی وچاپلوسی ورانتخواری،کشورمان را به سراشیبی سقوط وعقب ماندگی در جهانِ جهانی شده میراند.
در این کشاکش نبرد،بلوک حاکم مصمم برای مهار اعتراضات از ترفندهای تنشزائی عامل خارجی و ارعاب واعدامها وزندانی مخالفین وتکرار روشهای شوم اوایل انقلاب و بویژه فاجعه ملی سال ۶۷ و قتلهای سیاسی زنجیره ای ودیگر ابزارهای ممکن را بکار گرفته تا شاید چند صباحی دیگر بر صفحات تاریخ سیاه کشورمان بیفزاید.
در مقابل اما صفوف تک تک مخالفین با پلاتفرمهای پر مدعا از "صلابت وفارغ از کمبود"ماشین سرکوب نظام را به چالش میکشند و باپافشاری خود، حیات پراکندگی را تغذیه میکنند.رژیم هم با انواع ترفندها به این پراکندگی دامن میزند. آیا زمان پایان این پراکندگی با در نظر داشت دلایل شکست انقلاب مشروطیت ودیگر جنبشهای پس از آن فرا نرسیده است؟به راستی چگونه میتوان بر این نظام جعل و جهالت وجنایت فائق آمد؟
هر چند حوادث پس از ۲۲ خرداد ۱٣٨٨ همه افراد وشهروندان غیر سیاسی وگروههای سیاسی را در مقابل یک سئوال تاریخی چه باید کرد قرار داده است، این اما بعینه لازم ولی ناکافیست.شواهد روزانه حاکی از آنست که نظرات وتصمیم به اقدام مشترک هر روزبا گامهای کوتاه در حال تکوین وهمسو شدن هستند.این کُندی حرکت را باید به حساب پیچیدگی تاریخ سیاسی ایران گذاشت وهمچنین بعضاً باید ناشی از سرعت حوادث دانست.
در این میان اما دو خط متمایز از هم ودر عین حال با وجوه مشترکات، برای برون رفت از بحران به رقابت میپردازند. فارغ از آنکه خود بلوک حاکم هم تا به امروز از سر ناگزیر به دامی که خود نهاده بود گرفتار آمده، اما راه حل را بار دیگر در خود "خودیترها" جستجو میکند.غافل از اینکه دایره "خودیها"ی رژیم در فرسایش نبرد که بر که دراین سی سال آخر پس از سرکوب "غیرخودیها" و دگر اندیشان، نوبت به یاران دیروزی خود رسیده و بیش از پیش افقش کوتاه ترمیگردد.
اصلاح طلبان واصولگرایان اصلاح طلب حکومتی هم گام به گام سنگرهای قدرت وچانه زنی در بالا را از دست میدهند و از حلقه "خودی ترها" همچون الکترون سانتریفوژ معضل هسته ای ایران به بیرون پرت میشوند.این نیروها از یکطرف زیر فشار بلوک حاکم قرار دارند تا به جنایات خط ولایت مطلقه فقیه لبیک بگویند. از طرف دیگر این نیروهای اصلاح طلب در مقابل خواسته آزادی و دموکراسی مورد آزمایش افکار عمومی مخالفین بلوک حاکم قراردارند، بدانند و مطمئن باشند که آغوش جنبش اعتراضی سراسری ایرانیان که آنها هم جزءعمده آن هستند برای ساختن ایرانی دموکراتیک و آزاد بازاست. این نیروها بدانند که در این برهه مبارزاتی، ایفاءنقش مثبت و رسالت تاریخی شان ایجاب میکند که از خودمحوری اجتناب ورزند.این قابل درک است که انتخاب راه برایشان دشوار و پذیرش واقعیات زمینی وعقلگرائی دو چندان مشکل.زیرا ایدئولوژی حاکمیت کنونی که امروز به چالش افتاده است،برآمد یک نبرد کوتا مدت انقلاب ۵۷ نیست.بلکه به دورترها برمیگردد و بویژه نطفه نامیمون آن ازبعد از شکست انقلاب مشروطیت باین طرف نهاده شد ودر یک نبرد سنت و مدرنیته وبا در نظر داشت عوامل گوناگون از جمله استبداد مزمن برگرفته از عقب ماندگی فرهنگی،تاریخی،سیاسی و اقتصادی وفقدان دموکراسی و دیالوگ، وجودبرتری رفتاری وخودمحوری در طرد نحله های فکری غیر،درک ناقص از دموکراسی سکولارها وچپ های غیر مذهبی با کردارهای مذهبی و... همه و همه دست در دست هم دادند تا موجودی شکل گیرد که پیش از آن بوقوع نپیوسته بود. بررسی همه جانبه این برهه از تاریخ ایران مستلزم پرداختن آن از زوایای مختلف و دور از تعصب فرقه گرائی سیاسی و بیطرفانه را باید به مورخین سپرد.
اما یک موضوع را نمیتوان نادیده گرفت وقضاوت آن برای اکثر آحاد مردم کشورمان آسان ونیاز به تئوریهای پیچیده نیست،مقایسه میزان پیشرفت ایران با کشورهای همسنگ درفاصله ۱۹۷۹ـ ۲۰۱۰وابعاد فاجعه ناباورکردنی آن میباشد. خوشبختانه با فروریزش ایدئولوژیهای قرن بیستم وفرایند انقلاب اطلاعاتی و نرم افزاری،نیاز به آزادی وتبادل اطلاعات ورشد نسبی عقلگرائی درکشورمان، میرود تا منشاء فریب وقداستگرائی بمثابه نماینده قدرت الهی برگُرده ملت وقدرت سیاسی آن فاقد ارزش شود.این تداوم و تحول قداست زدائی، پایه های نظام را به لرزه درآورده و در راستای فرگشت خود میتواند به ساختار شکنی حاکمیت بیانجامد.این امر به نوبه خود از ساختارشکنی جغرافیای سیاسی کشورمان جلوگیری وبنای ایرانی آزاد وبه همبسته را نوید خواهد داد.آری شکستن ساختار این نظام که موجب وعارضه جنگ،کشتار،آوارگی میلیونهافرهیخته ودوری از خانه و کاشانه،فقر و فساد واختلاس،تحقیرانسان ایرانی و .... نه تنها یک ضرورت تاریخی است بلکه از نظر"شرعی" هم "واجب" است.
می خواهم رهبران نمادین جنبش سبز و بویژه آقایان میر حسین موسوی،مهدی کروبی وسید محمد خاتمی را مورد خطاب قرار دهم. این حضرات در گفتار و نوشتار خودشان یک جمله را بعنوان تابلوی فکریشان همیشه برجسته میکنند. "جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر ونه یک کلمه کمتر".و با شدت و حرارت از مغفول ماندن جمهوریت نظام شکوه دارند.من هم با ایشان موافقم.البته زمزمه و گلایه گزاری این آقایان از همان سالهای اول دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی آغاز شد واو نمیدانست بامغفول شدن ۲٣ میلیون رای برای اصلاحات وقول آزادی بیشتر چه بگوید.زیرا با هر رمز گشائی از هزاران رمز نظام ولایت مطلقه فقیه به دیواری بر میخورد که خود دچار توهم ازرمز گشائی آن بود. این در حالیست که به زعم او ویارانش،مغفولیت جمهوریت نه از دوران ریاست جمهوریش،بلکه از همان اولین انتخابات ۵٨ با رد صلاحیت اپوزیسیون غیر مذهبی وبا تکفیر شخص خمینی مغفول ماند.جمهوریت یعنی حق حاکمیت و اراده آزاد مردم در تعین سرنوشت خویش نه از راه اردوکشی خیابانی حزب الله. جمهوریت یعنی احترام به بیان آزاد حتی اقلیت در جامعه که مبیین و ضامن دموکراسی است.جمهوریت نظامی که در راٌس آن ولی فقیه یعنی هدایت کننده اراده امت قرار دارد،جمهوری نیست.بلکه مجموعه ای از قدرت رعب و ارعاب وارهاب است. هر چه از عمر جمهوری اسلامی بیشتر گذشت، مغفولیت جمهوریت نظام عریانتر و در دوران جباریت آسِد علی خامنه ای مغفول و مغفولتر شد و سلطانیت نظام با حکم حکومتی قبله نمائی برای پیروان او و نظام جمهوری اسلامی شد. این حضرات اما بدانند بر خلاف ادعای مغفولیت جمهوریت، اسلامیت نظام یک لحظه و حتی یک ثانیه هم تعطیل نشد.محروم و سرکوب کردن سکولارهای خواهان جدائی دین از دولت از همان روزهای اول انقلاب در دستور کار همه جناحهای حکومتی قرار داشت.چوب تکفیر برای ناب نمودن اسلام محمدی از آغاز بر سر لیبرالها،دولت موقت،مجاهدین،چپ ها و بویژه نیمه ی دیگر جامعه یعنی زنان فرود آمد.در هر بار هجوم به اقشار وخواص، استدلال میشد که اینها از خط انقلاب،اسلام وامام و ولایت فقیه خارج شدند. اسلامیت نظام حتّی در هنگام جنگ ویرانگر ایران ـ عراق هم فعال بود.زیرا در غیر اینصورت عقل و مصلحت سیاسی و منافع ملی و جمهوریت و ایرانیت ایجاب میکرد پس از آزادی سرزمینهای ایران از نیروهای عراقی، جنگ را متوقف ودر یافت غرامت و محکومیت رژیم بعثی را در دستور کارخود قرار دهد.اسلامیت نظام اما در سرِ خود، فتح کربلا و رسیدن به بیت المقدس را با قرار دادن کلید دروازه بهشت به گردن نوجوانان و جوانان کشورمان سیرخون شد.این اسلامیت نظام بود که به فرمان خمینی بیدادگاهای انقلاب اسلامی در فاصله کوتاه دو ماه هزاران زندانی سیاسی را در سال ۶۷ به جرم محارب و مرتد و مخالف انقلاب اسلامی به جوخه های مرگ برد.آیت الله خمینی از خداوندش طلب استغاثه نمود که چرا درسرکوب مخالفین که میتوانست برای اسلام خطر کند،مغفول بوده است.اینک اسلامیت نظام آنقدر زلال وخوفناک شد که راه رفتن و نفس کشیدن وتغذیه بدون رنگ اسلام ولایت آسِد علی،همچون راه رفتن بروی لبه تیغ میماند.قتلهای سیاسی زنجیره ای وفاجعه و دلخراشتر از آن سلاخی دو مبارز سالخورده فروهرها بر پایه فتوای این وآن فقیه صورت گرفت.آری این جنایات از نامغفول بودن اسلامیت نظام ولائی سرچشمه میگیرند.افسوس و تاسف از آنکه جناحهای شریک در قدرت از ترس مغضوب شدن و مصلحت پیشگی لب فروبستند. در این میان اما مرحوم آیت الله منتظری با اعتراض خود قدرت را به لقایش وانهاد ومحصور در بیت را اختیار نمود.
تصفیه جناحهای قدرت بعد سرکوب همه غیر خودیها بر بستر طبیعی مبارزات طبقاتی و فرهنگی ورشد جامعه مدنی، مستقل ازاشکال نظامهای ایدئولوژیکی امریست بدیهی.زیرا در اینگونه نظامها چرخش قدرت و آلترناتیو برون رفت از بحرانهای اجتماعی منوط به اراده یک دیکتاتور است و این هم میسر نیست مگر آنکه توازن قوای جامعه به سود تحول مثبت رشد و فراگیر شود.در مرحله کنونی با تعمیق جنبش اعتراضی،درگیری در بالا تشدید و امر حذف و تصفیه امتداد دارد.
نظام ولایت مطلقه آسِد علی خامنه ای به سمتی میرود که خود زمینه های تئوریکش را بعد از ۱٨ تیر ۱٣۷٨ و باسرکوب دانشجویان و فراخوان پیوستن روحانیون حجتیه و مدرسه حقانی به او و در سخنرانی اش در تاریخ فوق در ستایش از مصباح یزدی قابل تامل است.زیرا آسِد علی از مصباح یزدی بعنوان عقبه تئوریک نظام نام برد ..... و او را شخصیت علمی و فکری و روشنفکری برجسته دانست. زمینه های عملی را در سال ۱٣۷۹ بعد از یک سخنرانی جنجالی در نماز جمعه علیه پدیده ی "آقازاده ها" کلید زد.این در حالیستکه در سال ۱٣۷۷ دادگاه انقلاب اسلامی آقای کرباسچی شهرداروقت تهران و از نزدیکان رفسنجانی را به اختلاس محکوم وزندانی نمود. ولی رفسنجانی در نماز جمعه به دفاع از آقای کرباسچی برخاست.

برای واضح شدن مسئله"گفته ای" از نزدیکان و آشنایان به حلقه قدرت آورده میشود. قضیه از این قرار است که تا قبل از
تاریخ فوق آقای علی اکبر هاشمی رفسنجانی،"مرد" عبور از بحرانها و آسِد علی خامنه ای،بنا بر وصیت خمینی بعنوان دو ستون خیمه نظام اسلامی، بعد از ادای نماز جمعه به نوبت به بیت یکدیگر میرفتند و در حین صرف نهار به بندوبستها وامور نظام میپرداختند. در تاریخ فوق ـ۱٣۷۹ـ آسِدعلی با حمله به "آقازاده ها" رفسنجانی را غیر مستقیم هدف قرار داده بود.او پس از پایان مراسم نماز و سخنرانی به سمت بیت هاشمی روانه میشود. علی اکبر اما اینبار با علم به نیات شوم خامنه ای علیه خود و ناخرسندی از این سخنرانی، قبل از رسیدن آسِد علی، بیت خود را ترک میکند.آسِد علی هم در مواجه با این غیبت غیر منتظره پاشنه را چرخاند و از آن پس رفت وآمد غیر رسمی حذف و همه کارها بر پایه پروتکل اصل رهبریت ولایت مطلقه فقیه و دوسلطان بر یک تخت ننشینند، سامان داده شد. برای کمک به حافظه یادآوری دو جمله لازم است: خمینی در مدح هاشمی رفسنجانی گفته است که هاشمی زنده است،همچمون نهضت زنده است. خامنه ای در باره او میگوید: هیچکس برای من آقای هاشمی نمیشود.
سایه سنگین رفسنجانی بعنوان فردی که با تمهیدات در مجلس خبرگان،خلاء رهبری نظام را جایز نمیدانست وخامنه ای را بعنوان رهبر معرفی نمود و با اعلام قیام در صحن مجلس خبرگان،فکر میکرد میتواند با رموز و پیچیدگی خاص نظام و زیرکی خود همچنان شریک مساوی قدرت شمرده خواهد شد.رفسنجانی شاید این پیش بینی را نمیکرد که فرگشت طبیعی نظام جمهوری اسلامی با پیچیدگی ساختارهای غیر دموکراتیک و با ترفندها وزدوبندهای "خودیها"روزی علیه خود عمل کند و دونهاد سرنوشت ساز نظام ــ مجلس خبرگان ومجمع تشخیص مصلحت نطام ــ به نمادی کاملا رانت خوار عریان قدرت تبدیل شوند.چنانکه نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفته است: در نظام اسلامی ما،ولایت و مشروعیت ولی فقیه از سوی خداوند، پیامبر و معصومین است و اینگونه نیست که مردم به ولی فقیه مشروعیت بدهند تا هر زمان که بخواهند او را عزل کنند.... مجلس خبرگان رهبری، ولی فقیه را نصب نمیکند،بلکه ایشان را کشف میکنند".
   درفاز کنونی، حلقه بیت رهبری تصور میکند که موقعییت سیاسی آقای علی اکبر هاشمی رفسنجانی در نزد حاکمیت وبطریق اولی موقعییت اجتماعی اش در میان شهروندان ونیروهای سیاسی دچار دستخوش و متحمل ضربات عمیق شده است. قابل تامل است اگر تا قبل از انتخابات مجلس ششم،جناحهای حکومتی از رفسنجانی همچون پل تسخیر کامل قدرت استفاده میکردند،اما پس از آن بواسطه شرایط بحران اقتصادی ناشی از عملکرد نظام،هردو جناح انگشت اتهام را به سمت رفسنجانی نشانه گرفتند تا خود را از شریک جرم مبراءنمایند.در این بین جناح طیف های روشنفکران دینی اصلاح طلب در صف اول افشاگری علیه رفسنجانی آستین را بالا زد وفکر میکرد دیگر به این پل نیازی نیست.جناح مقابل هم با سابقه محافظه کاری سنتی فرصت را غنیمت شمرد و در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی ششم با اشارات آسِد علی ضربه ماقبل نهائی را بر پیکر رفسنجانی وارد آورد وحاصل کار آن شد که با وساطت همراه تحقیر خامنه ای،آقای رفسنجانی آخرین نفر برای احراز نمایندگی تهران      "منتخب " اعلام شد.
خامنه ای فکر میکرد که کار رفسنجانی تمام واو دیگر سربلند نخواهد کرد وسایه حقارت پنجاه سال تمکین به رفسنجانی را برای همیشه از سر خود دور نموده است.
رفسنجانی اما با احساس خطر از فضای پرالتهاب همراه با فاصله گیری وفروریزش اعتماد مردم نسبت به نظام پس از ٨ سال ریاست جمهوری خاتمی وعجز و ناله اش از ناتوانی حل بحرانها و شکست سیاست"آرامش فعال"برای نجات نظام تصمیم به شرکت واعلام نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری ۱٣٨۴نمود.البته اینبار در دور نخست اصلاح طلبان درون وبرون حکومتی دل در گروه پیروزی یکی از سه کاندیداهای مورد قبول شورای نگهبان داشتند :رفسنجانی،کروبی، معین .رای دهندگان با حیرت تمام و دور از انتظارشاهد وناظر دور دوم رفسنجانی و محمود احمدی نژاد شدند.آسِد علی درناباوری به وضعییت پیش آمده و مترصد و نگران از پیروزی و برگشت رفسنجانی به قدرت،بار دیگر موضوع مسببین فقر و فساد را از زبان فردی ناشناخته اما خُرد فکر وحراف ومتملق گو و.....نثار" مردان کهنه" کارنظام نمود.این در حالیستکه فقروفساد و اختلاس زائیده سیستم حاکم وخود خامنه ای هم شریک جرم است.آسِد علی خامنه ای از در نیمه راه بودن ولایت مطلقه فقیه آگاه بود. پس چاره را در میدان دادن سپاه وبسیج ورانتخواران بیت رهبری وتطمیع حاشیه نشینان فقیر شهری... دید.احمدی نژاد گمنام در جامعه، اما "کشف"شده در دالانهای مخوف نظام جمهوری ولایت مطلقه فقیه،برای اهداف آسِد علی مناسب بود.حملات علیه مفاسد اقتصادی وآقازاده ها بار دیگر اوج گرفت و وعده عدالت وآوردن دلارهای نفتی بر سر سفره فقرا همانند بنیانگذار نظامش بار دیگر اوج گرفت.اما نیّت آسِد علی آن بود که با هر حیله و ترفند،آقای دکتر محمود"بوقی"نژاد را به ریاست جمهوری نشانده تا موضوع فرا جناح بودن رهبری برای همیشه از اذهان پیروان ومعتقدین به نظام منتفی وبیش از پیش حلقه بیت رهبری منسجمتر وسیاست تنشزائی در روابط بین المللی در راستای سرکوب بیشتر معترضین از شرایط طاقت فرسای کشورتوجیح پذیر شود .چهار سال دولت نهم آنچنان ترازنامه منفی ای از خود بر جای گذاشت که دیگر ادامه وضع برای "ذخیره های انقلاب"و نخست وزیر"دوران دفاع مقدس" هم غیر قابل تحمل وادامه وضع را برای کل نظام خطر ناک میدیدند. آقای موسوی بعد از آنکه نامزدی مجدد آقای خاتمی برای آسِد علی خامنه ای و نیروهای نظامی و امنیتی غیر قبول واقع شد به کاندیداتوری آقای موسوی تن دادند و او را از مرخصی بیست ساله به میدان آوردند. خامنه ای هم در آخرین سفرخود به کردستان قبل از پایان دوره تبلیغات،تصریح کرد که از هیچ کاندیدائی حمایت نمیکند. اما نظرات آقای محمود احمدی نژاد ـــ مورد حمایت حجتیه،گروه های مهدویت،جمکرانیها...ـــ به نظرات وی نزدیک است. برای نخستین بار از ابزار مناظره تلویزیونی در معرفی کاندیدادها و برنامه آنان استفاده شد. محمود "بوقی"نژاد، بی قانونی و قانونگریزی را در ثروتمند شدن فرزندان کسانی چون هاشمی رفسنجانی و علی اکبر ناطق نوری میداند وخطاب به میر حسین موسوی،که آقای هاشمی را صحنه گردان مخالفان دولت دانسته ورفسنجانی را متهم کرد که در اوایل دولت نهم به پادشاه یکی از کشورهای خلیج فارس پیغام داد که این دولت به زودی سقوط خواهد کرد. اینگونه رفتارهای آقا محمود و عملکرد فاجعه آمیز دولت نهمش به یکباره با واکنش جامعه روبرو شد که برای بیت خامنه ای وحزب پادگانی زنگ خطر نامنتظر را به صدادر آورد. اینگونه پدیده چرخش نظرات و تصمیم سازی وتصمیمگیری در کشورهای دیکتاتوری و حاکمیت ایدئولوژیکی به هیچ وجه دور از انتظار نیست و نمیتوان عامل رفتارهای نهفته توده مردم را نظر سنجی کرد و اجرای برنامه های مهندسی شده حکام، نتایج معکوس از انتظار را همراه خواهند داشت.این همان چیزیست که با انتخابات ۲۲ خرداد ۱٣٨٨ بوقوع پیوست.اینک مستقل از آنکه فراخوانهای پیش از انتخابات، به شرکت ویا تحریم ورای سفید بوده ا ند،فرایندی در حیات سیاسی کشورمان بوجود آمد که در صورت هوشیاری وتسامح وآشتی همه نحله های فکری جمهوری خواهان دموکرات،سکولارهامیتوان برای ایرانی دموکراتیک،آزاد برپایه احترام ورفع تبعیض اجتماعی،ملی ـ قومی امید وار بود.
خامنه ای ویارانش فکر میکنند با کودتای انتخاباتی دیگر فرگشت نظام ولایت مطلقه فقیه باز گشت پذیر نیست. بی دلیل نیست که او در سخنرانی سه شنبه ۲۵ خرداد ــ ۱۶ ژوئن ــ گفته است :تحمل شکست کار آسانی نیست،دو جناح و دو گروه یکدیگر را عصبانی نکنند،چه آن کسانی که نامزد مورد علاقه آنها پیروز شده و چه آن کسانی که نامزد آنها پیروز نشده است،همه باید بر محور اصلی که حضور در صحنه انتخابات و دفاع از نظام است،متمرکز شوند".خامنه ای در جای دیگر گفته است که برخی خواص در حوادث اخیر مردود شدند. این سخنان اشاره به هاشمی رفسنجانی دارد که از وضعییت جاری در ایران انتقاد کرده است.رفسنجانی اما در مشهد با اظهار نگرانی شدید از گسترش اختلافات در جامعه ،آن را موضوعی دانست که قابل مخفی کردن نیست واز اینجهت خواستار وحدت وهمدلی همه مسئولان شد.رفسنجانی در حالی لب از گلایه گشود که گسترش و تعمیق اختلافات به گفته خودش ماهها مانع برگزاری جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام و تعطیلی آن شد.وی ازبیان دلایل اختلافات عمیق پشت پرده نام نبرد. خامنه ای در تاریخ ۲۹ دی ۱٣٨٨ در جمع مسئولان شورای همآهنگی تبلیغات اسلامی گفت: در شرایط کنونی همه جریانها و گرایشهای سیاسی داخل نظام باید خط قرمز خود را با دشمن به صورت شفاف مشخص کنند و در این میان خواص،بویژه خواصی که تاثیرگذاری بالائی دارند،بیش از دیگران است.در این "نبرد" اما ذوب شدگان در خط ولایت آسِدعلی به نیابت از او بیش از پیش با پرخاش بیشتر پا بمیدان گذاشتند تا به تفسیر آیات وی بپردازند.روح الله حسینیان نماینده حامی دولت در حرم خمینی گفت:موسوی وخاتمی حقیرتر وکوچکتر و پست تر از آنند که نظام بخواهد با آنها مقابله کند و حتی هاشمی هم کوچکتر از آنست که بخواهیم با وی مبارزه کنیم".او خطاب به هاشمی میگوید: تو بارها در فتنه اخیر به مقام معظم رهبری خیانت کردی ورهبری از تو حمایت کرد.اما تو کینه خود را در مشهد نشان دادی و گفتی اگر مردم رهبری را نخواهند،باید برود.اما در واقع مردم تو را نمی خواهند".عماد افروغ اصولگرای منتقد پرده از ماجرای دیگری برمیدارد.او میگوید:برغم انتقادات اصولی اش از هاشمی،به شدت با فشارهائی که این روزها به هاشمی واردمیشود،مخالف است و پروژه "منتظری سازی" از هاشمی را نه به مصلحت میداند و نه قرین توفیق".افروغ میگوید:من فکر نمیکنم که مقام معظم رهبری خواستار عزلت سیاسی آقای هاشمی باشند.من چنین تصور و توقعی از مقام معظم رهبری ندارم.آخر حادثه ای،اتفاق نیفتاده است که کنار رفتن آقای هاشمی را ضروری ساخته باشد.به نظر من حرفهای رهبری هم دال بر این نیست.در هر صورت من کنار گیری آقای هاشمی را به صواب نمیدانم ومعتقدم باید فکری به حال این فشارها کرد".
فاکتهای بیشماری را میتوان از ادامه روند حذف یاران و احتکار کنندگان انقلاب ۵۷ تا کنون را آورد. اما یک نکته با اهمیتی که دراین دایره حذف برای حاکمان جمهوری اسلامی کم اهمیت است،سرنوشت میلیونها ایرانی وآینده ایران میباشد.
همانطوریکه در فوق با ارائه حداقل عناصر و عوامل ودلایل راستای "یکدست" شدن نظام جمهوری ولایت مطلقه فقیه منبعث از سنن الهی وسوق دادن کشورمان به سمت شکافهای بیشتر وخطرآمیز،صلاح ومصلحت در آنست که نیروهای اصلاح طلب دینی ورهبران نمادین سبز در ایران در اصرار به اصلاح نظام تجدید نظر کنند وراه را برای باز سازی کشور همراه با نیروهای جمهوریخواه دموکرات و سکولار بگشایند.تاخیر دراین راه بیش از بیش مرگبار وچه بسا جبران خسارات و عقب ماندگی پرهزینه شوند.
سخن ودیالوگ با اصلاح طلبان نظام را از آنجهت در این شرایط ضروری میدانم که دموکراسی و سکولاریزم نتیجه مبارزات چندین ساله بشریست که دقیقا از دل نظامهای خودکامه آغشته به دین سر بر آورد تا رسالت انتخاب دین و وجدان آزاد راتامین کند. بشریت عصر رنسانس،روشنگری،سکولاریسم ولائیسیته زمانی دست به اصلاحات زدند که از حکومتهای خودکامه دینی خسارات فراوان دیدند ودر اینراه با جدا کردن دین از قدرت،هم به دین دینباوران خدمت کردند وهم جوامع را با بکاربستن تمام استعدادهای موجود و بدون تبعیض وقداستگری در راه ترقی و کاهش فقر وصلح اجتماعی سوق دادند.اتفاقا در هدایت این امر روحانیون ترقیخواه بیش از دیگران فداکاری کردند.دموکراسی وسکولاریسم و لائیسیته در کشورهای تاکنونی عرف شده نه در پایان بلکه هر روز در غنا وآلایش آن اهتمام میشود و امروزه به یک اصل جهانشمول تبدیل شده است.مگر آنکه بگوئیم این مقولات عقلگرائی با اصل اسلام وجهان اسلام همخوانی ندارد،پس زنده باد تبعیض که سرمنشاءهمه بد بختیهاست. چگونه میتوان مدعی کرامت اسلامی بود اما همکیش سنی مذهب را از دستیابی به درجه بالای حکومتی محروم کرد؟ پیروان دیگر مذاهب و ادیان پیش کش.با پوزش ازاین هموطنان.
آقای خاتمی در دیدار از ۵۰ تن بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی بعد از انتخابات بیان داشت که: سکولاریسم با موازین دینی وفرهنگی ما سازگار نیست و عامل بیگانه هم میکوشد تا سکولاریسم را درجامعه برای مقابله با حکومت دینی رواج دهد،اما مهمترو موثرتر از عامل بیگانه در غیردینی تر شدن جامعه این است که جامعه به سوئی رود که از حکومت دینی دلخوش نباشد و از آن دوری کند. برای همین ما مدعی هستیم که اصلاحاتی که ما میگوئیم، از رواج سکولاریسم و افول دین در جامعه و اذهان و رفتار ایرانیان جلوگیری میکند".خاتمی در ادامه میگوید:دو گروه به دنبال نشان دادن چهره غیر واقعی اسلام و انقلاب هستند. یکی از آنها در داخل وگروه دوم که در خارج از ایران به منافع خود در نظام جمهوری اسلامی دست نیافته اند و بدنبال براندازی و دگرگونه نشان دادن اسلام و انقلاب هستند،به مقدسات توهین میکنند،مطالب تحریک آمیز وغیر عملی و باطل در باره دین و امامت و نظایر آن میگویند و رفتارهای موجود را ملاک گروه معرفی میکنند".همین آقای خاتمی چندی بعد در نشست موسسه باران میگوید:خیال نکنیم به خاطر وجود عنوان "جمهوری اسلامی" همی چیز درست است". باید از این سید اولاد پیغمبر پرسید آیا واقعا به این گفتار قصار و مشعشع اعتفاد دارد یا همانند شرکا در استدلال احکام تقیه را درپس فکری خود دارد؟چه کسی دراین سی سال حکومت در راس دولتهای مختلف قرار داشت؟ شما یا سکولارها که به خارج رفتند؟چه کسی در این سی سال به شکرانه جمهوری اسلامی به تاراج ثروت ملت ایران دست برده است؟چه کسی به قیمت فقر فزاینده وفساد واختلاس و... درآمد از دلارهای نفتی ایران را به خارج فرستاده و صرف بیگانگان نموده است؟چه کسی سبب آوارگی وتبعید نسلهای پیش وپس از انقلاب شده است؟و.......؟ همانطوریکه در خطوط بالا آمده اند سکولاریسم و دموکراسی دستاورد و حاصل تلاش چندین نسل وچندین قرن است که تاریخ را پایان یافته و خاتم الخطاب نمیداند و علیه موازین دینی و فرهنگی اقدام نمیکند.بلکه فرهنگ و موازین دینی را از دست یک گروه خودخوانده منتصب به خدا و انبیا، آزاد و همه شهروندان با هر رنگ و زبان را در ادای فرایض خود آزاد وتخطی وتحقیر باورمندان ودینمداران را منع میکند. این سکولارهای دموکرات نیستند که در روابط بین المللی اقدام به تنشزائی کرده و تمامیت ارضی ایران را دستخوش مخاطرات نموده اند بلکه از درون نظامی بر میآید که شما آنرا مقدس میدانید.چه کسی امروز بیشتراز همه به دفاع از زندانیان اصلاح طلب دینی وغیره دینی بدون تبعیض بپاخاسته وشکنجه و اعدام معترضین به کودتای انتخاباتی را افشاء وبلوک حاکم را در مجامع بین المللی زیر فشار میگذارد؟..... .                                                                                             
اما چه باید کرد؟                                                                                                                                          
۱ ـ همه نیروهای اپوزیسیون در اقدامی جمعی وفردی درنامه ای سرگشاده به دبیر کل سازمان متحد، تقاضا شود تا از تهدیدات وبیان گزینه نظامی همچون شمشیر داموکلس توسط بعضی از کشورها علیه ایران در راستای معضل هسته ای دست بکشند.رجزخوانی گزینه نظامی تاکنون هر حرکت وآعتراض آزادیخواهی در ایران را با دشواریهای جدی روبرو ساخته ومنطقه خاورمیانه وخلیج فارس با تنش ونگرانی فزاینده بسر میبرد وانباشت سلاحها وتهدیدات، جنبش دموکراسی را پس ورادیکالیسم دینی را به پیش میراند. بر پایه اطلاعات موجود کشورهای ائتلاف در نظر دارند در ماه مارس ۲۰۱۰ رزمایش هوائی را با نام"بازدارندگی هسته ای" در خلیج فارس باجرا در آورند.این اقدامات تحریک آمیز با کوچکترین خطا میتواند همه منطقه را درهاله ای از پیامدهای نامعلوم فروبرند.
۲ ـ اگر در سال ۱٣۵۶ اعتصاب کارگران نفت و تامین اعظم حقوق آنها توسط بازاربعهده گرفته شده بود،اینک بازار و موتلفه دست در دست سپاه به تاراج درآمدهای نفتی همت گماشتند.واگذاری بهره برداری از منابع گازی ونفتی به "قرارگاه خاتم انبیا" وابسته به سپاه پاسداران وتلاش آن در مجلس شورای اسلامی برای تعین قوانین ومقررات و نظام حقوقی مالکیت صنعت گاز و نفت وفقدان چشم انداز بهره برداری از ثروت ملی برای بهبود وضع معیشتی مردم ونسل آینده،ما را بر آن میدارد تا روشن شدن اقلام هزینه ها،از مجامع بین المللی بخواهیم بر فروش گاز و نفت توسط عوامل سپاه تحریم گسترده اِعمال شود.از کشورهای سوئیس،آلمان،اندونزی،کانادا،انگلیس،امارات.... آفریقای جنوبی بخواهیم پولهای جاگذاری شده عوامل رژیم جمهوری اسلامی ایران دربانکهای این کشورها را به نفع مردم ایران ضبط و نگهداری کنند.از فعالیت دفاتر صرافی ایجاده شده توسط بانک ملت،پاسارگاد... برای انتقال ومبادلات غیر رسمی جلوگیری شود.
٣ ـ ایجاد جبهه ویا ائتلاف وسیع همه نیروهای جمهوریخواه لائیک، سکولار دموکرات حول آزادی،دموکراسی وپایبندی به میثاق های بین المللی حقوق بشر و رفع تبیعض و برابری حقوق همه شهروندان ایرانی. ایجاد فضای گفتگو و دیالوگ با روشنفکران دینی سکولار و رهبران نمادین جنبش سبز در ایران برای یافتن زبان مشترک و اعتماد سازی جهت گذار مسالمت آمیز از نظام کنونی ،با امید به ساختن نظامی دموکراتیک با آزادی بیان وعقیده،آزادی وجدان وعدالت خواه.      


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست