سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به یاد سهراب و ندا و شهیدان آزادی ایران


ح. امیرخیزی


• نمیدانم مادر ندا در سوگ آهوی به خون خفته خویش چه سان می گرید و هنگام عبور از قتلگاه این شهید زنده چه سرودی در دل می سراید وچه سان به آمران و عاملان این جنایت می نگرد؛ اما این را می دانم که استبداد بهای سنگینی را باید بپردازد؛ چرا که در پیشگاه وجدان آگاه مردم بیدار و جوانان ایران این زخمها به این زودی التیام نخواهد یافت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٨ دی ۱٣٨٨ -  ۱٨ ژانويه ۲۰۱۰


نمیدانم مادر ندا در سوگ آهوی به خون خفته خویش چه سان می گرید و هنگام عبور از قتلگاه این شهید زنده چه سرودی در دل می سراید وچه سان به آمران و عاملان این جنایت می نگرد؛ اما این را می دانم که استبداد بهای سنگینی را باید بپردازد؛ چرا که در پیشگاه وجدان آگاه مردم بیدار و جوانان ایران این زخمها به این زودی التیام نخواهد یافت.
چهره وطنم دگرگون شده است. هر لحظه پیام شهیدان الهام می فرستد، از گورهای بی نام و نشان فریاد بیگناهان در خون تپیده به گوش می رسد. آه مادران داغدیده و اشک یتیمان فضای کشورم را پوشانده است. از هر کوی و برزنی سرودی برپاست. وطنم آبستن حوادث تاریخساز شده است. چشمان به خون خفته شهدای آزادی در انتظار است. ندا به خاک افتاد، در خون در غلطید ولی نمرد. از نور چشمان این شهید آزاده و بیگناه خورشید میزاید و وطنم را هر روزغرقه در نور میکند. وطنم نورباران است. رایحه آزادی فردای ایران مشام همگان را معطر کرده و عزمها را جزم. بغض کشنده گلوهای مردم از داغ نداها و پوراندرجانیها هر دم عمیقتر می گردد. اینک ندای ایران در جهان طنین انداز است. از نام و یاد ندا نور میزاید و میهنم گرما می گیرد، لیک از غارتگران رای و نظر ندا ننگ و شرم ابدی می بارد. ندای ما جهانی را الهام آزادی، زیبائی، رهائی و صلح و عدالت می بخشد، لیک آمران قتل ندا در سیاه چال اندیشه های سخیف خویش در بندند و نفرین مادران و ملت شریفی را بر دوش حمل می کنند. ایران یک تنه به پا خواسته است. سفره های خالی محرومان به صدا در آمده است. فقر سی ساله دهن باز کرده و چهره تکیده کودکان فقر کاخ حاکمان اسلام پناه را نشانه رفته رفت.
با هر پیکری که به خاک افتاده، پیکر مردم ایران ستبرتر گشته است. کسانی که با نام مستضعفین از آنها یاد می شد و سه دهه در پی نان و مسکن برای خود بودند و سالها فرزندانشان در جبهه ها از نوامیس وطن دفاع کردند، اینک فرزندانشان یا بیکارند و یا گرفتار فقر مفرط. نه نانی در کف دارند و نه آهی در بساط. مادران داغدارند و پدران خجل از نداشتن نان شبانه خانواده. موج موج جوانان سرود خوان آزادیند و فوج فوج مردم به طوفان بزرگ می پیوندند؛ حال آن که اردوی ستم و کودتا هر روز فرو میریزد و آن همه زور و تهدید و ارعاب دیگر اثر ندارد. شهدای آزادی فتیله روشن حرکت مردم شده اند. آرزوهای برباد رفته جوانان زبان گشوده اند، به نیروی لایزال تبدیل شده اند. فریاد شهدا هر لحظه در درون مردم در طنین است. آزادی خودش به فغان در آمده است. آزادی اینک در برابر چهره نداها و سهراب ها شرمنده است.
وطنم چهره جدیدی گرفته است. فوران جمعیت وطنم در خیابانها واکنشی است به آرزوهای بر باد رفته محرومانی که به امید زندگی بهتر لحظه شماری می کردند. اما دیگر امیدی به این حاکمان نمانده است. شهیدان راه آزادی در این دهه از نسل جدیدند؛ اینها نه صور اسرافیلها و دکتر فاطمیها که از نسل جدید جوانانی هستند که مسلح با دانش و فناوری جدیدند و فارغ از زنجیرهای ایدولوژی دل در سودای آزادی دارند که دنبال عدالتخانه می گردند و فضائی برای تنفس آزاد. در ظرفیت جباران حاکم نیست که پاسخگوی نیازهای محرومان باشد. مردم وطنم تشنه آزادیند. از خون نداها اینک موج جدیدی از آزادگان رشد کرده که به ایران و عدالت می اندیشند. وطن خود را دوست دارند. این شهیدان مگر چه می خواستند. سهرابها اینک فراوانند.
هر چه زمان می گذرد سنگینی درد را بیشتر احساس می کنم. در اعماق قلبم سرودی در فریاد است. آزادی پرچمی است که آزادگان پرپر شده وطنم در دست گرفته اند. دستگاه جور و ستم دیگر توان مقابله با قدرت مردم را ندارد. نیروی فزاینده صفوف مردم بر کاخ حاکمان جبر و جور ولوله انداخته است. نداها و سهرابها و مجید ها اینک همه جا در حرکتند. نیرو بخشند. فضای وطنم اینک جهانی را قبضه کرده است. خنیاگران عشق فریاد آزادی سر داده اند. مرغ سحر، از حلقوم به خون خفته ندا به ناله در آمده وآواز مادران سهرابها "داغ مرا تازه تر کرده است. اینان نغمه سرایان آزادی نوع بشرند. آنی سیمای شجاع توکلی از مقابل چشمانم دور نمی شود. این آزادگان با خون پاک و بیگناهشان دادخواست نهائی را علیه قداره بندان رقم زدند.
ایران و ایرانی اینک سوژه جهانیان شده است. آدم کشان دیگر توان مقابله با مردم را ندارند. مرزو بوم ایران یک پارچه در سودای آزادی است. از حلقوم خون افشان نداها سرود رهائی ایران شنیده می شود. تن های شکنجه شده دختران و پسران ایران اینک نیرو بخش حرکت مردم ایران شده. وقتی ترانه به غارت رفت، ناموس او مورد تجاوز قرار گرفت، جسدش زنده زنده سوزانده شد در واقع قلعه ولایت فروریخت و کاخ ظلم ترک برداشت. ترانه به غارت رفت اما ناموس او پوششی شد که میلیونها ایرانی را به حرکت واداشت. ترانه اینک زنده است. مدارس ما ملتهب است دانشگاهها در شور آزادی می سوزد.
آن چه که که به جنبش سبز معنی میدهد خون نداها و پیام آزادی خواهانه ترانه هاست. جنبش سبز غلیان آگاهانه جوانانی است که آرزوهای خویش را در سه دهه گذشته به غارت رفته دیده اند.
آزادی و اخگر زیبای آن آتشی به وطنم زده است که از شعله اش قلعه ولایت می لرزد. ولایت مردم بر خیابانها جاری است حال آن که ولایت فقیه تنها در پناه زرادخانه نظامی تنها موجود است. مردم ولایت خود را میخواهند و بر خاک نیاکان خویش حاکمیت خود را میجویند. چهره های خون آلود جوانان وطنم هر لحظه مر ا با خود به اعماق می برد. کوچه های وطنم تشنه آزادی است. جائی که دیگر دسته های آدم کش نه که دختران و پسران آزاده در آنها به حرکت در ایند.
خاکی که نداها در آن آرمیده اند قبله کاه عاشقان آزادی خواهد بود. ای خاک عزیران ملتم را عزیر دار.
از زمانی که چشمان ندا به خون تپیده شد و پیکر پاکش بیگناه به خاک افتاد گو این که همه تاریخ آزادی خواهی در ایران از نو نوشته شد. در پیکر این شهید آزادی و در چشمان خون فشان این دختر آزاده قدرتی است که تاریخ را در مینوردد و الهام میدهد. ندا زمانی که بر خاک افتاد نگاهش طوری معصومانه به ما ایرانیان دوخته شده بود که هیچ لحظه ای مرا از خود رها نمی کند. در چشمان خون خفته ندا پیامی است به حاکمان جبار و قصابانی که طعمه آنها انسانهای بیگناه است, بارگاه ظلم ودستگاه کودتای شما به نیروی مردم تسخیر خواهد شد
ندا با آن حرکت نمادینش در آخرین لحظه ای که غرقه به خون شد و بر خاک افتاد گو این که تمثال آزادی انسان ایرانی را بر پا کرد. ندا به درندگانی که به نام خدا جنایت می کنند درسی داد که تاریخ ایران آن را بر سطور خویش خواهد نگاشت. من هرگز چهره ندا را وقتی به خاک افتاد فراموش نمی کنم، دختری آزاده ای که در محل سکونت خویش چنان بیرحمانه هدف تیر مستقیم دژخیمان قرار گرفت. به خاک افتادن ندا در واقع مقدمه ای شد تا استبداد به لرزه در افتد و سیمای پلید کودتاچیان دین فروش برملا گردد، کسانی که به نام دین جنایت می کنند و "خرقه آلوده شان جهان را خراب میکند". مستبدانی که "به چیزی ایمان ندارند جز ایمان دیگران که دستمایه کاسبی آنهاست. آنان به داشتن چیزی که ندارند تظاهر می کنند؛ پس ناچار دورو و ریاکارند. جلوه در محراب و منبر و آن کار دیگر در خلوت!" ندا چهره این جانیان دروغگو را عیان ساخت. زمانی که قامت زیبای این نوعروس چمن بر خاک افتاد چهره ایران داغدار گشت. سیمای این پرنده آزادی سراسر جهان را در نوردید، در اقصا نقاط جهان ندا به ندای آزادی نبدیل شد؛ مفهوم مبارزه و جنبش سبز ایران را به جهانیان نشان داد. ندا سفیر آزادی مردم ایران شد، و وجدانهای خفته را بیدار کرد. گو این که ندا با پرواز خویش به سوی زندگی ابدی همانند سیمرغی شد که نسیم آزادی را در ایران گستراند و با بالهای در خون تپیده اش چهره اوباشان آدم کش را بر ملا کرد. امروز نام و آوازه ندا در جهان می چرخد و روح پاکش بر آسمان در پرواز است حال آن که چهره متعفن ظالمان و آدم کشان است که در برابر این پرنده آزادی مقهور و مفلوک شده است. در وجود ندا چهره سهرابها و تمام شهدای آزادی ایران زنده است. زمانی که از ندا سخن گفته می شود در واقع کاروان زنان و مردان آزاده ایرانی زنده می شود. نمیدانم مادر ندا در سوگ آهوی به خون خفته خویش چه سان می گرید و هنگام عبور از قتلگاه این شهید زنده چه سرودی در دل می سراید وچه سان به آمران و عاملان این جنایت می نگرد؛ اما این را می دانم که استبداد بهای سنگینی را باید بپردازد؛ چرا که در پیشگاه وجدان آگاه مردم بیدار و جوانان ایران این زخمها به این زودی التیام نخواهد یافت.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست