سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گمگوشه


یوسف صدیق (گیلراد)


• من مانده‌ام و
چلچراغ شکسته‌ی پاییز.
او مانده است و
سکوت خدایان. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۶ دی ۱٣٨٨ -  ۱۶ ژانويه ۲۰۱۰


 

یاد‌داشت:
زمین لرزه ۲۶ دسامبر ۲۰۰۳ میلادی (دی۱۳۸۲) در شهر بم، جان هزاران انسان را به کام مرگ کشید. چند روز بعد شعر "گمگوشه" را در اندوه آن فاجعه انسانی و برای دخترک خردسالی در ویرانه‌های شهر بم سرودم. کودک ساعت‌ها، در توهم آنکه مادر در خواب است، دست در دست مادر داشت.
سه‌شنبه دوازدهم ژانویه ۲۰۱۰ میلادی زلزله‌ی مهیبی پایتخت هائیتی را لرزاند که همه از پیامدهای دردناک آن آگاهییم. رنج انسان چه در ایران و چه در هائیتی برای بشریت درد‌آور است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
گمگوشه‌ی برگپوش خزانی
و زمزمه‌های دلی که تو را می‌‌تپد.
گلگوشه‌ی آغوشت را نشانی نیست.
سکوت سنگ است و
ریشه‌های تشنه‌ی جان.
*      *
گمگوشه‌ی برگپوش خزانی
و عطر رویایی گمشده در خواب‌های خاکستر.
*      *
من مانده‌ام و
چلچراغ شکسته‌ی پاییز.
او مانده است و
سکوت خدایان.
و دست‌های کوچکش،
همچنان،
دردست‌های پژمرده‌ی مادر می‌‌شکفند.
*      *
بیدار شو مادر !
گلگوشه‌ی آغوشت را بگشا
برای گلی
که مرگ را انکار میکند.
این دست‌ها جغرافیای بهار ‌اند.
در دست‌های حادثه، اما
نارنگی لهیده‌ی خورشید
و لحظه‌های تکیده‌ی بی‌ رنگ
و روزهای خمیده‌ی سوگوار.
*      *
با‌د، مرثیه خوان
خاکستر خواب‌ها را بر شانه‌ها‌مان می‌‌پاشد
و آرزوهای پرپر شده
در نام‌های روشن دفن می‌‌شوند.
*      *
گمگوشه‌ی برگپوش خزانی
و افسانه‌ی عشقی نهان در ویرانه‌های دل.

دی ۱۳۸۲ (ژانویه ۲۰۰۴)


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست