سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

"هرکسی گرعیب خود دیدی زپیش، کی بُدی فارغ وی ازاصلاح خویش"


نواز مصلی نژاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۵ دی ۱٣٨٨ -  ۱۵ ژانويه ۲۰۱۰


ویلیام شایررنویسنده وروزنامه نگارمعروف درکتاب"سالهای کابوس" ورود هیتلربه شهرنورنبرگ در چهارم سپتامبر۱۹٣٨ را چنین توصیف کرده است.
"غروب بود که او (هیتلر) چون امپراتورروم وارد این شهرقرون وسطایی شد وازمیان صفوف به هم فشرده هوادارانش گذشت. دهها هزارپرچم بام خانه های قدیمی ونماهای سمبلیک را پوشانده بود.فریادها همچنان در فضا بود و خیابانها به زحمت پهن تر از کوچه ها به نظر می رسید و در میانشان دریایی قهوه ای و سیاه از پیراهنها موج می زد.حوالی ساعت ۱۰ شب دهها هزار نفر مقابل اقامتگاهش ازدحام کرده و فریاد می زدند: ما در انتظار دیدار پیشوایمان هستیم.
قیافه هایشان عجیب به نظر می رسید و آدم یاد لوئزیانا (luisiana) واقع در آمریکا می افتاد. منظورم آندسته از متعصبین قشری است که از شدت هیجان از خود بی خود شده و حالتهای خاص بروز می دهند. محیط متشنج همراه با قیافه های مسخ شده خصوصا زمانی که هیتلر برای چند لحظه در انظار عمومی آمد، دیدنی تر بود. آنها او را چنان تماشا می کردند که گویی مسیح به میانشان آمده. تصور می کنم که اگر این دیدار کمی بیشتر طول می کشید، جمعی کثیر نیز از فرط هیجان متشنج شده و حتما پس می افتادند".

رهبر کاریزما
شخصیتهای کاریزما در جوامع مختلف بر حسب مناسبات اجتماعی و ساخت فرهنگی می توانند نقش مثبت یا منفی ایفا کنند. البته خصوصیات فردی افراد هم نمی توان از نظر دور داشت. آدولف هیتلر بر بستر یک رشته عوامل پیچیده که عمدتا بحران ناشی از پیامدهای جنگ اول جهانی و شکست آلمان بود، قدرت را درآن کشور به دست گرفت و بر مردم کره زمین به ویژه ملت آلمان همان رفت که همگان می دانند. ولی دست کم هیتلر در گامهای نخست زمامداری، توانست به برخی از مشکلات جامعه آلمان پاسخ مناسب بدهد. مشکل بیکاری را تا حدود زیادی حل کند.با کمک دکتر "شاخت" کارشناس برجسته و مبرز اقتصادی پول بی رمق و از اعتبار افتاده آلمان را جان و توانی تازه ببخشد و بالاخره در مردم ناامید آلمان که احساس می کردند در قرارداد "ورسای" تحقیر شده اند، اعتماد به نفس دوباره ایجاد کند.
هیتلر اگر روند بازسازی اقتصاد و سایر اصلاحات ساختاری را با ایده صلح جویانه و تفاهم با سایر ملل همراه می کرد، می توانست برای ملت آلمان یک کاریزمای مثبت تلقی شود، ولی چنین نشد و سرنوشت جهان و مردم نگون بخت آلمان به گونه ای دیگر رقم خورد. اما نقطه مقابل هیتلر، دکتر "سکارنو" در اندونزی، "نلسون ماندلا" در آفریقای جنوبی و "گاندی بزرگ" در هندوستان و دکتر مصدق در ایران هستند که نام خودشان را به عنوان کاریزمای مثبت و رهبرانی کاردان و فداکار در تاریخ به ثبت رسانده اند.

بیست و دوم بهمن ماه
در آستانه بیست و دوم بهمن ماه هستیم. برای ما ایرانیان این ماه یادآور شکست فاجعه بار امیدها و آرزوهاست. اگر هیتلر در تحلیل نهایی به عنوان یک کاریزمای منفی در جامعه آلمان ظهور کرد، اما همانگونه که گفته شد، در بدو امر توانست به برخی از کاستی های جامعه آلمان جواب بدهد. ولی آیت الله خمینی از همان ابتدا که قدم به خاک ایران گذاشت وجود و حضورش جز تباهی و ویرانی و کشتار برای مردم ایران حاصلی در بر نداشت.
آیت الله خمینی اگر در سراسر زندگی نکبت آفرینش یکبار حرف صادقانه ای بر زبان رانده باشد، همان است که هنگام بازگشت به ایران در جواب خبرنگاری در هواپیما گفت. خبرنگار می پرسد: "پس از اینهمه سال که به ایران می روید چه احساسی دارید؟" آیت الله جواب می دهد: "هیچ!" البته اغلب ما ایرانیان در آن زمان شناخت کاملی از آیت الله نداشتیم، بعدها فهمیدیم که این کاریزمای منفی که طاعونی به نام جمهوری اسلامی را در جوی هیجانی به مردم ایران تحمیل کرد واقعا صادقانه می گفت که احساسی ندارد. او در واقع فاقد همه حساسیتهای انسانی بود. گرگی در لباس میش. در دستگاه نظری این آیت الله خشک مغز متعصب، دردها و رنج های انسانی محلی از اعراب نداشت. حیات سیاسی این مرد کینه توز تنها در کشتار و حذف و آواره کردن انسانهایی خلاصه می شد که چون او نمی اندیشیدند. ملت ها گاهی در مقاطعی بر اساس زمینه ها و بسترسازی های قبلی دچار سهوی مرگ بار می شوند. در آلمان هیتلری مردم مجذوب مردی شدند که با طرح نظریه سخیف برتری نژادی، نابودی میلیونها انسان از جمله ملت خود را تدارک می دید و در ایران میلیونها ایرانی با شورو اشتیاق به مردی اقتدا کردند که هم فرزندانشان را کشت و هم اقتصاد کشور را ویران کرد و هم موجب ژرف ترین بحرانهای اخلاقی جامعه شد و شوربختانه "حکایت همچنان باقی است" و میراث شوم او (خمینی) که عبارت از کنده و ساطور و آموزه های متعصبانه است، همچنان خون می ریزد و جان می ستاند، منتها در حال حاضر به دست میراث دارانش.

سخنی مشفقانه با اصلاح طلبان
روی سخن من با اصلاح طلبانی است که دل در گرو مردم و وطنشان دارند، و واقعا اصلاح طلبند. نه چون آقای مهاجرانی که اتاق فکرشان دست کمی از حجره طلبه های کم مایه ندارد. خوشبختانه ملت ایران به اینگونه حجره ها هرچند با اسم پر طمطراق "اتاق فکر" نامگذاری شده باشد وقعی نمی نهند. باری اصلاح طلبان واقعی باید به این نکته توجه کنند که ما مردم ایران از متولیان "معنویت و اخلاق!!" زخمی عمیق بر گرده داریم، لذا به آسانی به کسی اعتماد نمی کنیم. اگر کسانی بخواهند اعتماد صدمه دیده مردم ایران را بازسازی کنند "شرط اول قدم آن است" که صادق باشند. خانم ها و آقایان اصلاح طلب باید بدانند که نمی توان از شجاعت و صراحت آیت الله منتظری سخن به میان آورد و از او به عنوان پدر معنوی جنبش یاد کرد و همزمان از آیت الله خمینی هم تجلیل کرد و از گفتار و کردارش فاکت و حجت ارائه کرد.
چگونه می شود کسی که فرمان ده جنایت و کشتار است و آن کس که در برابر این فرمان سر به نافرمانی بر می دارد، هر دو را به صفت بزرگوار متصف نمود؟! اصلاح طلبان این تناقض را چگونه پاسخ می گویند. حرف من این است که اگر اصلاح طلبان داعیه رهبری جنبش را دارند و یا سعی می کنند داشته باشند، باید واقعیت ها را با مردم در میان بگذارند. جامعه دیگر پذیرای شب کلاه حمق نیست. اصلاح طلبان باید بپذیرند که برای گذر از استبداد دینی و پایان بخشیدن به سیکل معیوب خون و خشون، ایجاد نظامی دموکراتیک و سکولار و تضمین قطعی و قانونی عدم دخالت دین در حکومت امری است اجتناب ناپذیر، و این امر میسر نمی شود مگر با نقد قاطعانه عملکرد گذشته و حال حکومت اسلامی و به ویژه بنیانگذار این تباهی و سیه روزی یعنی آیت الله خمینی. کتمان واقعیت ها کمکی به ما و جامعه ما نخواهد کرد. آنچه که خود دیده و تجربه کرده ایم را انکار نکنیم. به قول "برتولد برشت"، "آن کس که با انسان مانند گرگ برخورد می کند انسان نیست گرگ است"
آیا آیت الله خمینی با آنهمه جنایت و آدم کشی مصداق عینی و عملی گفته برشت نیست؟ به هر حال بت ها و تابوها بدست جوانان شجاع کشور شکسته خواهد شد. اصلاح طلبان اگر بخواهند از قافله رویدادها عقب نمانند ناگزیرند با جوانان همراه شوند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست