سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یادی از حسن کامشاد


عرفان قانعی فرد


• کامشاد جزء مترجمان نسل دوم ایران است؛ اگر به کتاب خود او استناد کنم؛ نسل اول مترجمان ایران در اواخر قاجار را افرادی مانند حاجی بابای میرزا حبیب، میرزا عبداللطیف طسوجی تبریزی، میرزا جعفر قراچه داغی، شاهزاده محمدطاهر میرزا، اعتصام الملک و... شامل می شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲۶ آوريل ۲۰۰۶


وبلاگ قانعی فرد: سفرها و دیدارها

http://erphaneqaneeifard.blogfa.com

امروز کتاب جدید حسن کامشاد را دیدم، پایه گذاران نثر جدید فارسی۱. آخرین باری که حسن کامشاد را دیدم، چهارشنبه ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۸۴ در مراسم بزرگداشت و یادمان شاهرخ مسکوب مترجم فقید بود؛ هر چند آن روز عبدالله کوثری، موحد، فانی، شایگان، جهانبگلو و دیگران نیز بودند، پیرمرد شیک پوش ۸۰ ساله ما همچنان اتوکشیده و شوخ  مانده بود؛ هر چند آن روز در لابه لای سخنانش به یاد شاهرخ مسکوب بغض و گریه بود؛ که اذعان کرد، چه بسیار هم تحت آرا و عقاید او قرار گرفته بود. اما به هر حال از اینکه به سخنان شیرین او گوش می دادم، لذت می بردم. کلامش نیز مانند نثر نوشتاری اش زیبا بود و خودمانی.
کامشاد، نسل دوم مترجمان معاصر ایراندر حین تحقیق «اندیشه در گذار ترجمه۲» کامشاد را یک بار در کلاس درس دانشگاه بررسی کردم؛ آن هم سه کتاب «دنیای سوفی» بود. کامشاد جزء مترجمان نسل دوم ایران است؛ اگر به کتاب خود او استناد کنم؛ نسل اول مترجمان ایران در اواخر قاجار را افرادی مانند حاجی بابای میرزا حبیب، میرزا عبداللطیف طسوجی تبریزی، میرزا جعفر قراچه داغی، شاهزاده محمدطاهر میرزا، اعتصام الملک و... شامل می شد که کامشاد می گوید (همان منبع):«ترجمه های معروف دیگری نیز پیش از مشروطیت انتشار یافتند و نقش بارزی در نهضت ادبی آن دوره ایفا کردند. در واقع با آمدن صنعت چاپ به ایران ترجمه از زبان های اروپایی به فارسی آغاز شده بود. ولی ترجمه  های نخست بیشتر کتاب های درسی، درباره تاریخ، جغرافی و علوم برای بهره گیری در دارالفنون بودند و ارزش ادبی چندانی نداشتند. ترجمه داستان و نمایشنامه در سالیان بعد شروع شد و محتوای بدیع، شکل دلپذیر و زبان گویای آنها چنان خوانندگان را مفتون کرد که تا سال ها این آثار منبع اصلی مرکزی خانواده ها در سراسر مملکت بود.»با توجه به اینکه کتاب اخیر کامشاد بنا به قول خودش انتشار آن _ نزدیک پنجاه سال پیش به (زبان) انگلیسی به قلم آمد _ در نیم قرن گذشته بوده است. به رشد و نحو نسل دوم مترجمان معاصر ایران که خود او هم شامل آن نسل است توجهی نکرده  اند؛ و شاید هم در آن ایام دانشجویی در کمبریج و دوری از منابع و مآخذ در هنگام تدوین و یا با اندکی شیطنت می توان گفت، تفکر و ایدئولوژی حزبی تشکیلاتی او در آن ایام مانع از پرداختن به هم نسلانش شده است!
به هر حال او هم عصر نویسنده و مترجمانی مانند «محمد قاضی ابوالحسن نجفی، رضا سیدحسینی، ابراهیم یونسی، نجف دریابندری، کریم کشاورز، به آذین، محمدمهدی فولادوند، عبدالله توکل، احمد آرام، زریاب خویی، سیمین دانشور، فروغی، شاهرخ مسکوب، پرویز داریوش، احمد شاملو، مصطفی رحیمی، کریم امامی و... است که هر کدام جدای از تفکر و ایدئولوژی و شخصیت فرهنگی؛ در طبقه های سبک های مختلف مترجمان نسل دوم ایران قرار می  گیرند؛ که البته هر کدام گرایش به حوزه ای خاص و در بعضی موارد مشابه یافتند.ولی کامشاد به طرز غریبی با بسیاری از هم نسلانش تشابه دارد، الف- تا قبل از ۱۳۵۷ از او چهار اثر منتشر می شود که نمی توان برای آن دلیلی موجه یافت (کم کاری، فعالیت سیاسی و...) اما به هر حال در این دوره با بعضی از هم نسلانش همدرد است. اما پس از ۱۳۵۷ از او در دهه شصت تنها دو اثر و در دهه هفتاد ۱۲ اثر و در چهار سال اخیر هم ۵ اثر از ترجمه های او منتشر می شود؛ که اقبال انتشار آثارش در دوران پختگی عمر را به فال نیک گرفت.ب: از یک نویسنده دو اثر را ترجمه نکرده است و اکثراً شاخه به شاخه رفته و بیشتر سعی در معرفی چهره های جدید به خوانندگان فارسی داشته است. ج- بنا به تغییرات و تحولات سیاسی معاصر ایران در بین دولت های از «سیدضیاء تا بختیار» گرایش تفکری و عقیدتی به سازمان حزب توده ایران پیدا کرد که شاید تکاپو و نوجویی در اکثر هم نسلان او- که یا فارغ التحصیل دارالفنون بودند، یا از فرنگ برگشته بودند _ باعث گرویدن به نویافته ای جذاب در برهوت اندیشه آن دوران ایران معاصر شد؛ چون اکثر مترجمان آن زمان در تحولات انتشار روزنامه، توسعه صنعت چاپ و اعزام به خارج قرار گرفته بودند و کامشاد در این باره می گوید (همان منبع): «از آنجا که گروه اول محصلان ایرانی اعزامی به خارج با بورس دولتی به فرانسه فرستاده شدند، تاثیر پذیری آنها از فرهنگ و ادب این کشور در اواخر قرن ۱۹ بارزتر بود و اکثر ترجمه ها از فرانسوی شد.» حال جدای از آن مطلب زیبای اندیشه راهنمای انسان دارای عقل آزاد که می گوید: «انسان فوق سازمان و نهاد است، سازمان و نهاد ابزاری در دست انسان برای رسیدن به هدفی است که بیان آزادی است وگرنه برعکس شد، انسان بازیچه سازمان و نهاد است که هدف بیان قدرت و استبداد است.»
به هر حال کامشاد را جزء مترجمان نوجو می شناسم، از طرفی «لوکاچ» ترجمه می کند و از طرف دیگر «گوردر» و این تفکر را در همان آغاز هم با ترجمه ای از «فاوست» به همراه داشت.اما گله ای شخصی که می توان از او داشت. گله کم کاری و نامنظمی در دوران حرفه ای او است، رهرو پیرسال ما آهسته و پیوسته نرفته است. او که فارغ التحصیل یکی از بزرگترین و معتبرترین دانشگاه های دنیا است که از این لحاظ با او هم دانشجو یا هم دانشکده ای هستم! چون راقم این سطور نیز از همان خیل فارغ التحصیلان کمبریج است _ و در همان دوران دانشجویی اش توانست چنین اثری خواندنی به غربیان ارائه کند. بیشتر انتظار می رفت تا سال های اقامت در غرب بتواند بهتر و بیشتر و پیوسته و منظم تر آثاری از ادبیات و فلسفه و اندیشه مدرن غرب به ایرانیان عرضه کند، هر چند باز هم از او به خاطر این آثارش نیز ممنونیم، اما به گمانم بسیار وقت تلف کرده است و قدرت جسارت و عرض اندام بیشتر و صریح تر را از او گرفت. در حالی که بنا به شهادت آثارش معتقدم قدرت بالقوه فراتری دارد.
پی نوشت ها:
۱- پایه گذاران نثر جدید فارسی، حسن کامشاد، نشر نی، ۱۳۸۴ تهران، صص ۸-۵۵.
۲- رجوع شود به: اندیشه در گذار ترجمه، عرفان قانعی فرد
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست