سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به آتش کشیدن تصویر امام خمینی:
فراخوانی بسوی آینده و آزادی


فیروز نجومی


• وقتی که کنش به آتش کشیدن تصویر امام را با پیرهن عثمان و یا معرکه ای که رژیم بر پا ساخته است که شمشیر بر کشد و سر ها را بر زمین افکند، یکی میگیریم، بیانگر این واقعیت است که نه تنها به معانی و مفاهیم نمادین این کنش توجه ای نداشته ایم بلکه از شناسایی فرجه هایی که زمان برای ظهور قهرمان خلق میکند، ناتوانیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱ دی ۱٣٨٨ -  ۲۲ دسامبر ۲۰۰۹


به آتش کشیدن تصویر امام خمینی را باید نخستین قدم به سوی آزادی و آزاد سازی جامعه دانست، بسوی آینده ای که آزادی فرد و جمع به وحدت و یگانگی رسند. بگذارید این کنش را بستاییم بمثابه یک کنش آگاهانه، برخاسته از عقل و خرد، از بینایی و شجاعت، نه از سر خشم و غضب کودکانه. چرا آنرا خلاف و اشتباه بدانیم، مشکوک و مظنون، نسبت دهیم به مزدور و دست نشانده، یا نیرنگ و معرکه گیری بخوانیم ش و بهانه و توطئه. یا آنکه کم اهمیت جلوه اش دهیم در برابر اعمال شنیع و زشت و پلید ولی فقیه و مزدور ان و جلادان نظام اسلامی؟*

بگذارید به آتش کشیدن تصویر امام را یک کنش نمادین بخوانیم دارای معانی و مفاهیم عمیق و اثر بخش در زندگی اجتماعی. بگذارید آنرا نسبت بدهیم به یک قهرمان که به بیان در آورده ست آمال و آرزوهای سرکوب شده ی یک ملت را در سی سال گذشته. بگذارید آنرا به بت شکنی نسبت دهیم که جدا میسازد ما را از گذشته و نوید امید میدهد و مینگرد به آینده. آینده ای رها یافته از افسانه و اسطوره، خشم و خشونت و انتقامجویی، اصل و اساس حکومت اسلامی. آینده ای رها از تعصب و غیرت، از شریعت و سنت، از حجاب و قصاص، از شرع و حد زنی. مگر نه اینکه امام خمینی تبلور این راه و روش بود و شیوه زندگی.

به آتش کشیدن تصویر امام، خط بطلان است بر گذشته ای خونین، گذشته ای که جنگ را یک برکت الهی میخواند و جهاد و یا جنگ و خونریزی در راه تحصیل و خشنودی الله را کنشی مقدس. بویژه که اگر خون بریزی و گردن بزنی همچون پیامبر و انصار و امامان، با مهارت و با شجاعت بی نظیر. یعنی که تا آخرین قطره خون خویشتن خون بریزی. آنگاه به درجه شهادت نائل شوی و دروازه فردوس بر تو گشوده و حوریان باکره مشتاقانه در آغوش ت کشند؛ روایتی که هزاران جوان را فریفته و شیفته ساخته و در کام مرگ فرو فرستاده است. ویران ساختن تصویر امام را باید نفی گذشته ای خواند که در آن قتل عام های پی در پی بهترین جوانان کشور بعنوان منافق و کافر با سکوت برگذار میشود. بعبارت دیگر، ارزشهایی در این گذشته در مسند تقدس قرار گرفتند، که تقلیل دهنده انسان است به رعیتی فرمانبر که درون مایه اش همه خشم است و خشونت. چه کنشی بهتر از کنش به آتش کشیدن تصویر امام، میتواند این گذشته پست و پلید را به نقد و نفی بکشد؟ آیا نفی چنین گذشته ای را میتوان چیزی کمتر از تقدس زدایی دانست؟ آیا آنهایی که به تقدس زدایی به پا میخیزند، میتوانند کمتر از یک قهرمان تلقی شوند؟ یک تصویر نمادین نه تنها دارای تکثر معانی و مفاهیم است، بلکه میتوانند زندگی جاودانه پیدا نموده و فرهنگ ساز شود. چرا که کنش نمادین در خاطره ها میماند و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. به آتش کشیدن تصویر امام را باید فراخوانی انگاشت بسوی آینده و آزادی که این است شیوه ی رهبری.

آنان که کنش به آتش کشیدن تصویر امام را حقیر و ناچیز شمرده با انگیزه های خبیثانه - و وارد ساختن زیان و خسارت به جنبش اعتراض و مقاومت، به مصلحت های کسب قدرت و سیاست می اندیشند، به کوتاه، و نه بلند مدت. وقتی که کنش به آتش کشیدن تصویر امام را با پیرهن عثمان و یا معرکه ای که رژیم بر پا ساخته است که شمشیر بر کشد و سر ها را بر زمین افکند، یکی میگیریم، بیانگر این واقعیت است که نه تنها به معانی و مفاهیم نمادین این کنش توجه ای نداشته ایم بلکه از شناسایی فرجه هایی که زمان برای ظهور قهرمان خلق میکند، ناتوانیم. زمانی که دیو درنده ظهور میکند به استقبال ش با چه شتابی که روان نشویم. دیو را به قهرمان و ناجی مبدل میسازیم و به حمد و ستایش ش میپردازیم. او را معصوم و مظلوم، ارباب و پدر خود میپنداریم. او را به چنان عظمت و شکوه و اوجی میرسانیم که میشود از نامیرندگان آسمانی، مقدس و دست نیافتنی. سپس سی سال نفس را در سینه خود حبس نموده و هرگز زبان به نقد و نفی و اعتراض نگشاییم. اما هم اکنون که قهرمانی پا به عرصه وجود میگذارد و با کنشی نمادین مشت خود را بر پیکر دیو نامیرنده وارد نموده او را میرنده میسازد، و به نجات میرندگان از بند شریعت و سنت، تقلید و تبعیت،تعصب و غیرت، بر خاسته است، آیا باید از او روی بگردانیم، و کنش او را از سر نادانی و ناپختگی بدانیم؟

آقای فرج سر کوهی، روزنامه نگاری که تازیانه دین را بر گرده خود تحمل نموده است، به آتش کشیدن تصویر امام را، نه کنش بلکه واکنشی "خود انگیخته و عاطفی" میخواند که بشکل "تند و هیجان زده" بیان میگردد:

«تقدس زدایی عاطفی و خود انگیخته از شخصیت های تاریخی، جزمیات نقد ناشده، تابوها، قدیسان و دگم های فرهنگی و اجتماعی، که در گام های ناپخته نخستین در جامه واکنش های تند و هیجان زده جلوه می کند، اگر در مسیری مناسب تداوم یابد، می تواند به سرآغاز تقدس زدایی عقلانی و نقد و انتقاد سنجیده خردی پخته بدل شود که با تردید و پرسش در جزمیات ذهنی و با نقد گذشته، چشم اندازهای آینده را خلق می کند (رادیو فردا).»

بزبانی سهل و ساده، به آتش کشیدن تصویر امام را میتوان سرآغاز تقدس زدایی خواند مشروط بر اینکه در مرحله تکاملی خود با عقل و خرد در آمیزد، در غیر اینصورت در حد یک واکنش ساده و سطحی ماندگار میشود. گویی قهرمانان تاریخ با عقل و خرد خود به میدان مبارزه گام نهاده اند. گویی که کنش قهرمانی از غریزه و عواطف و احساسات هرگز بر نخیزد، و اگر برخیزد کنشی است پست و دون پایه.

هراس از چیست اگر جشن و سرور برپا داریم در گرامی داشت قهرمانی که به گونه ای نمادین، دل به دریا داده و در دهان اژدها فرو رفته است که رها سازد بندگان و اسیران را از غل و زنجیر شریعت و سنت. این کنش های نمادین هستند که به جنبش زندگی می بخشند. جنبش میماند چون نمای آن پرپر شدن گلی زیبایی ست و معطر در نماد ندا آقا سلطان. ندا، نماد آن چیزی بود که دین با آن هرگز سر آشتی و سازگاری نداشته است. او نماد زندگی بود و زیبایی، چهره ی آینده بود و آزادی، تبلور عفاف بود و بی حجابی. ندا میشود نماد جنبشی که در پی رهایی ست.

هراس از چیست؟ چرا شتاب در برائت دانشجویان از یک کنش قهرمانی؟ آیا هراس از آن است که ملت به گذشته، به کهنه و پوسیده، دیگر باز نگردد و از شیفتگی و باور به خرافات و موهومات، به افسانه ها و اسطوره ها، بیدار گردد؟ آیا هراس از استقلال است و خود مختاری به معنای اتکا به عقل و خرد انسانی، نفی تسلیم و اطاعت، تقلید و تبعیت، بعنوان یک حکم الهی؟ از چه هراس داریم؟ مبادا که فردا برود قرآن بر سر نیزه ها؟ افسوس اگر از این بابت هرگز بخود هراس راه دهیم.

به آتش کشیدن تصویر امام، کنشی است قهرمانی که نخستین قدم را بر میدارد بسوی از هم فروپاشی نظم ارباب- رعیتی، یعنی نظام اسلامی. آیا هراس از آزاد سازی رعیت ها را داریم؟ یا هراس از فرو آمدن شمشیر اسلام بر سروهای ایستاده و گردن های برافراشته؟ آیا هراس از تندروی است و اجتناب از حسابگری، از مصلحت و دوراندیشی؟ این هراس، این نگرانی و اضطراب از به آتش کشیدن تصویر امام ناشی از سودای قدرت است و قدرت طلبی، سیاست است و بازی سیاسی. حال آنکه فراخوانی ست بسوی رهایی از سنت و شریعت، و آینده و آزادی.

فیروز نجومی
fmonjem@gmail.com


*در این زمینه، نگاه کنید به مقالات زیر:
بحران عمیق‌تر و کودتاگران منزوی‌تر می‌شوند! علی کشتگر
news.gooya.com
پاره‌شدن یک عکس و ملت همیشه بدهکار، فریبا داوودی مهاجر
news.gooya.com
پاره کردن پوستر آیت الله خمینی؛ توطئه یا تقدس زدایی در جنبش اعتراضی؟
فرج سرکوهی (منتقد و روزنامه نگار)
www.radiofarda.com
تصویر پاره پاره ی "جنایت"
مسعود نقره کار
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱٣٨٨ - ۱۵ دسامبر ۲۰۰۹
گسست
پیرامون پاره شدن عکس آیت الله خمینی
میترا یوسفی
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱٣٨٨ - ۱۵ دسامبر ۲۰۰۹


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست