سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

غلبه بر گذشته


ب. بی نیاز (داریوش)


• پذیرش این موضوع که غلبه بر گذشته یک جزو از جنبش دموکراتیک مردم ایران است، می‌تواند نه تنها بر کیفیت دموکراتیک این جنبش بیفزاید بلکه راه بررسی دقیق‌تر آن را برای نسل بعدی فراهم خواهد کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٣ آذر ۱٣٨٨ -  ۱۴ دسامبر ۲۰۰۹


آن چه که در ادبیات سیاسی آلمان بعد از جنگ جهانی دوم تحت عنوان غلبه بر گذشته (Die Vergangenheitsbewältigung) شهرت یافته است، در واقع بازنگری انتقادی به گذشته تاریخی است یعنی بررسی ایدئولوژیکی، فرهنگی و سیاسی حاکم بر یک جامعه معین که به دیکتاتوری تن داده است. تاریخ آلمان و به ویژه آن مقطع دوازده ساله‌ی هیتلریسم که بیش از ۵۰ میلیون تلفات انسانی و میلیاردها دلار خسارت‌های اقتصادی برای بشریت به ارمغان آورد، جزوی از تاریخ بشریت است. ولی این تجربه‌ی بسیار تلخ تاریخی موضوع نوینی در اندیشیدن به موضوعات قدیمی فلسفه‌ی سیاسی افزود: غلبه بر گذشته یا بازنگری انتقادی به گذشته.
هلموت کونیگ، کارشناس ارشد در علوم سیاسی، در تعریف خود از این مفهوم می‌نویسد: غلبه بر گذشته «مجموعه‌ی آن دانش و رفتارهایی است که نظام‌های دموکراتیک جدید توسط آن با دولتهای غیردموکراتیک پیش از خود از خود بروز می‌دهند. مسئله‌ی اصلی در این است که دموکراسی‌های مستقر چگونه با ساختارها، افراد و تفکرات دولتهای قبل از خود برخورد می‌کنند و نسبت به فرهنگ سیاسی و بار تاریخی ناشی از این فرهنگی سیاسی چه موضعی می‌گیرند.» (از دیکتاتوری به دموکراسی یا غلبه بر گذشته یعنی چه – ۱۹٨٨، ص ٣۷۵)
طبعاً ما نمی‌توانیم بر «گذشته» غلبه کنیم. گذشته زمانی‌ست از دست رفته، که نه می‌توانیم از طریق آن به قربانیان زندگی نوینی اعطا کنیم، نه می‌توانیم درد و مشقت شکنجه‌شوندگان را جبران نمائیم، نه می‌توانیم رنج روحی بازماندگان و خانواده‌های آنها را تلافی کنیم. غلبه بر گذشته، غلبه بر باورها، توهمات و جهل ماست، تدابیری است برای پیشگیری از تکرار آنها در اشکال نوین و ظریف دیگر. غلبه بر گذشته، یک ابزار سیاسی برای رسیدن به منافع سیاسی فردی یا گروهی نیست، بلکه یک مسئولیت تاریخی در مقابل جامعه خود و جامعه‌ی بین‌المللی است. از این رو، غلبه بر گذشته یک پروژه‌ی طولانی است که می‌بایستی واقعیت‌های خدشه‌ناپذیر مبنای آن قرار گیرد. کسی که گذشته را مورد بررسی قرار می‌دهد و آن را موضوع پژوهش خود قرار می‌دهد می‌بایستی همه‌ی واقعیت‌ها را بدون سانسور و رودربایستی رو نماید، همه‌ی واقعیت‌ها را، از دوست و دشمن. این بررسی باید فارغ از «نزاکت سیاسی» متعارف و ملاحظه‌گری باشد و به همین دلیل صداقت و تعهد اجتماعی مبنای این بررسی است.
غلبه بر گذشته امروزه دیگر تنها به جامعه‌ی آلمان تعلق ندارد. کارشناسان سیاسی، فیلسوفان، جامعه‌شناسان و روانشناسان جوامع مختلف به ویژه جوامعی که از دیکتاتوری به سوی دموکراسی می‌روند یا رفته‌اند خود را با این موضوع درگیر می‌کنند. نمونه‌ها بسیارند: اسپانیا، آفریقای جنوبی، آرژانتین، شیلی، ترکیه، صربستان، مراکش و غیره.
کلاً می‌توان تحت عنوان غلبه بر گذشته جنبه‌های زیر را مورد ملاحظه قرار داد: ۱- بخش حقوقی، یعنی جرم‌شناسی سیاسی دوره‌ی دیکتاتوری از منظر کیفری و مدنی. یعنی چه کسانی و چگونه و چرا و تحت چه شرایط ایدئولوژیکی یا اعتقادی هموعنان خود را یا شکنجه کرده یا به قتل رسانده‌اند. ۲- اعاده حیثت از کسانی که قربانی تبعیضات مهلک نژادی، دینی و عقیدتی شده‌اند، ٣- بررسی مبانی ارزش‌ها و هنجارهایی که منجر به نقض حقوق بشر در آن جامعه‌ی معین شده است، ۴- برانگیختن حساسیت جامعه از طریق ایجاد اماکن عمومی مانند موزه‌ها، بناهای یادبود و تعیین روزهای معین تعطیلی برای یادآوری جمعی از گذشته به مناسبت‌های گوناگون و سرانجام ۵- حمایت از گفتمانهای فلسفی و فرهنگی که ما را با تاریکخانه‌های گذشته مواجه می‌سازد.
ممکن است این پرسش طرح شود که آیا «غلبه بر گذشته» برای جامعه ایران که هنوز حتا وارد یک دوره‌ی نیم‌بند دموکراسی نشده، زودرس نیست؟ چرا نباید ابتدا وظیفه‌ی مقدماتی خود را که استقرار یک نظام دموکراتیک است، به فرجام برسانیم و سپس به این مسئله؟
ابتدا باید یادآوری کنم که هر جامعه‌ای راه معین خود را طی می‌کند و یک قانون عمومی برای همه‌ی جوامع وجود ندارد. مثلاً در ترکیه هنوز به طور رسمی کشتار ارامنه صورت نگرفته است، در این کشور از پژوهشگرانی که می‌خواهند به بررسی این بار تاریخی بپردازنند ممانعت به عمل می‌آید. زیرا مبانی این کشتار قومی به حساس‌ترین دوره‌ی تاریخی ترکیه یعنی کمال آتاتورک، بنیانگذار ترکیه مدرن، برمی‌گردد که جامعه‌ی ترکیه اساساً خود را با آن تعریف و بیان می‌کند. بسیاری از پژوهشگران – شاید به واسطه فشارهای شدید دولت ترکیه- این نظر را نمایندگی می‌کنند که باید بررسی این موضوع را تا پیوستن ترکیه به اتحادیه‌ی اروپا به تعویق انداخت. حتا راه آرژانتین با راه شیلی در این فرآیند با یکدیگر متفاوت بوده است. بنابراین می‌بایستی جامعه‌ی ایران را با خصوصیات ویژه خودش مورد بررسی قرار داد.
واقعیت این است که در جامعه‌ی ما اولین نطفه‌های این بازنگری از گذشته، از سالها پیش آغاز شده است. در حقیقت ما در این جا با دو نیروی اجتماعی مواجه هستیم، یک نیرو که می‌خواهد این بازنگری به موازات جنبش جاری متحقق و بارور شود و نیروی دیگر که آن را به زمانی دیگر (استقرار دموکراسی) موکول می‌کند. نیروی اول، غلبه بر گذشته را جزوی از این جنبش ارزیابی می‌کند و نیروی دوم بنا به مصلحت سیاسی یا آن را نادیده می‌گیرد و یا آن را آگاهانه پس می‌زند. تا آن جا که به بررسی مبانی فرهنگی و فلسفی مربوط می‌شود می‌توان به نوشته‌های آقای دوستدار رجوع کرد. در این جا می‌توان از جنبه‌های گوناگون، با ارایه فاکت‌های گوناگون، نظریات آقای دوستدار را به چالش کشید، ولی هسته و جوهر فکری این نگاه یکی از بخشهای مهم غلبه بر گذشته برای جامعه‌ی ایران است و با معیارها و پرنسیب‌های بین‌المللی سازگار است. از سوی دیگر ما با کتابهای خاطرات، به ویژه خاطرات زندان مواجه هستیم، که نویسندگان آنها آگاهانه یا ناآگاهانه به این موضوع پرداخته‌اند. نمونه‌های برجسته‌ی این نوشته‌ها را ما در کتابهای مهدی اصلانی و ایرج مصداقی مشاهده می‌کنیم. یا کتابهایی در زمینه‌ی ادبیات که آقای اسد سیف نوشته است. در واقع، مستقل از اراده و شعور تک تک ما، گفتمان غلبه بر گذشته آغاز شده است. این واقعیت نشانگر آن است که جامعه‌ی ایران راهش با دیگر جوامع متفاوت است و راه حل خاص خود را دارد. ولی تبدیل نشدن این گفتمان به یک گفتمان وسیع و عمیق خود نشانگر آن است که بخش بزرگتر جامعه مدنی و سیاسی ایران از گسترش و تعمیق آن ممانعت به عمل می‌آورد. در این جا دلایل فراوانی وجود دارد. این مقاومت در مقابل بازنگری در همه‌ی کشورها وجود داشته است و خود را در استدلالات زیر بیان کرده است: ضرورت حفظ صلح داخلی، جذب همه‌ی گروه‌های اجتماعی در جامعه‌ی پسادیکتاتوری، پاسداری از منافع ملی و سرانجام وظایف آتی در بازسازی کشور. ولی بررسی‌های تاکنونی نشان داده است که یکی از علل اصلی این مقاومت، صرف نظر از مصلحت‌گرایی سیاسی، یک موضوع روانشناختی است. زیرا در این فرآیند نخبگان جامعه نیز در کل جامعه حل می‌شوند و جایگاه ویژه، فراساختاری و فرافرهنگی خود را از دست می‌دهند. یعنی ترس از دست دادن موقعیت اجتماعی یا سیاسی خود، ترسی که طبق تجربیات تاریخی در این زمینه بی اساس است. زیرا آن چه مبنای ترس این نخبگان است، خود مبنای اعتماد ملی می‌باشد.
از این رو به اعتقاد من پذیرش این موضوع که غلبه بر گذشته یک جزو از جنبش دموکراتیک مردم ایران است، می‌تواند نه تنها بر کیفیت دموکراتیک این جنبش بیفزاید بلکه راه بررسی دقیق‌تر آن را برای نسل بعدی فراهم خواهد کرد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست